زندگینامه پل الوار -شاعر بزرگ فرانسوی- 2 شعر زیبا از او
تصادفا دفتر دوم آثار شاملو که ترجمه گزیدهای از اشعار شاعران بزرگ جهان است ، ورق میزدم که چششم به شعر «تو را دوست میدارم» پل الوار افتاد. شعر زیبایی که این روزها به واسطه سریال مدار صفر درجه و خوانده شدن مکررش به وسیله یکی از قهرمانهای داستان ، مورد توجه همه قرار گرفته است:
تو را دوست میدارم تو را برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس اندک میبینم. بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم |
Eres el sol que me sube a la cabeza
|
For the melting snow and for the first flowers
|
پل الوار (۱۹۵۲-۱۸۹۵) نام مستعار اوژن گرندل شاعر فرانسوى است که در خانوادهاى متوسط زاده شد و تحصیلات مقدماتى را در دبیرستان کولبر Colebert انجام داد و در ۱۹۱۱ به علت ابتلا به بیمارى، تحصیل را رها کرد و براى استراحت به کوهستان هاى سوئیس رفت و یک سال و نیم آنجا ماند. پس از بهبود و بازگشت به پاریس به شعر دلبستگى یافت و براى اولین بار چند قطعه از اشعار خود را در مجلات ادبى فرانسه به چاپ رساند. در سال ۱۹۱۴ به خدمت نظام احضار شد و در بخش پرستارى انجام وظیفه کرد، در ۱۹۱۷ اولین دفتر شعر خود را به نام «وظیفه و نگرانى» چاپ کرد و یک سال بعد در ۱۹۱۸ دومین دفتر شعرش با عنوان «اشعار براى صلح» به چاپ رسید. الوار پس از پایان جنگ با آندره برتون، لوئى آراگون و فیلیپ سوپو آشنا شد و با شرکت آنان «بیانیه شعر سوررئالیستى فرانسه» را امضا کرد.
الوار از جمله اولین کسانى بود که از مزایاى شعر ناهشیارانه و تفاوت آن با اشعار هشیارانه سخن گفت و شعر را ناشى از حالت خودکار مغز آمیخته با اوهام (تخیل) دانست.
الوار از شاعران ردیف اول مکتب سوررئالیسم بود و سبک شخصى خاصى در این مکتب به وجود آورد که او را در میان تمامى هنرمندان به چهره اى محبوب و ممتاز بدل کرد.
در سال ۱۹۲۴ پس از جدایى از همسرش (گالا) که براى الوار ضربه روحى بسیار سختى بود دست از همه چیز برداشت و سفرى را به دور دنیا آغاز کرد و در بازگشت آثارى را انتشار داد که همه از لحنى هیجان انگیز و پرشور خبر مى داد. از آن جمله «مرگ از نمردن»، «پایتخت اندوه» و «چشمان پرثمر».
الوار در جنگ هاى داخلى اسپانیا شرکت کرد و در صف جمهورى خواهان به نبرد با نیروهاى فرانکو پرداخت.
در هنگام اشغال فرانسه در ۱۹۴۲ به عضویت حزب کمونیست درآمد و از شاعران سرآمد نهضت مقاومت گشت.هنگامى که صلح به فرانسه باز مى گردد الوار شعر سیاسى را رها مى کند اما شعرش همچنان مردمى است با رنگى از تغزل خاص فرانسوى
به عقیده ژان روسلو نویسنده «فرهنگ شعر معاصر فرانسه»: «پل الوار از میان همه شاعران مکتب سوررئالیسم، کسى است که وسیع ترین تاثیر را بر نسل هاى جدید شاعران گذاشت.»۶ مجموعه کامل اشعار پل الوار در ۱۹۶۲ در پاریس به چاپ رسید. الوار در شعر به رهایى ذهن از قیود و محدودیت قوانین زیبایى شناسى و اخلاق پایبند است و شعر را بدون دخالت و خواست شاعر، به راه آزادى و الهام محض مى کشاند و موضوع آن را بر مبناى عصیان درباره وضع کنونى بشر مى نهد.
پل الوار اگرچه به مکتب سوررئالیسم تعلق داشته و در اشعارش زبانى استعارى و موجز و گاه نامفهوم به کار مى برد، با این همه مسائل مورد بحث الوار به زمان معینى بستگى ندارد. وى مرکزیت را نفى مى کند، اشیا را از بین مى برد و در شعرش تنها انسان باقى مى ماند و بس. موضوع شعر درنظر الوار کشف واقعیت است، صداى الوار پرطنین و رساست. الوار با آنکه از سیر و سلوک و عرفان بازى هاى رایج در شعر اروپایى به کل دور است و حتى به طور آشکار نفى مسائل ماورالطبیعه مى کند ولى بنا به گفته برخى از مهمترین منتقدان ادبیات فرانسه از جمله پیربودافر گویى همواره رنگ و بویى از مذهب و کلام مذهبى در شعر الوار وجود دارد که گاه حتى با آیه هایى از کتاب مقدس (عهد عتیق) پهلو مى زند. او اگرچه استاد شعر سوررئالیستى است، در شعر غنایى فرانسه نیز مقامى شامخ دارد.
قطعه ی آزادی را پی الوار در سال 1941 ، در بحبوحه ی اشغال فرانسه توسط آلمان سروده است. بنا به گفته ی خود شاعر ، در ابندای تنسیق کلمات آن ، شعری بوده است صرفا ً عاشقانه ، مسمّی یه “یک اندیشه ی تنها Une Seule Pensee ” و در مورد زنی که او را دوست می داشته؛ اما به مرور که ستایش عاشقانه در آن توسعه می یافت ، شاعر به این واقعیت پی می برد که شعرش نمی تواند تنها مختص یک انسان باشد که در آن ، نام محبوبش را می نگارد ، بلکه تمام انسانهای در بند را در این جهان شامل می شود که در حالت اسارت ، هر یک ، نام عشق خویش را می نویسند و همه ی این نامها در نام “آزادی” خلاصه می شود:
آزادی سروده پل الوار ترجمه بامداد حمیدیا بر روی دفتر های مشق ام بر روی درخت ها و میز تحریرم بر برف و بر شن می نویسم نامت را. روی تمام اوراق خوانده بر اوراق سپید مانده سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر می نویسم نامت را. بر تصاویر فاخر روی سلاح جنگیان بر تاج شاهان می نویسم نامت را. بر جنگل و بیابان روی آشیانه ها و گل ها بر بازآوای کودکیم می نویسم نامت را. بر شگفتی شبها روی نان سپید روزها بر فصول عشق باختن می نویسم نامت را. بر ژنده های آسمان آبی ام بر آفتاب مانده ی مرداب بر ماه زنده ی دریاچه می نویسم نامت را. روی مزارع ، افق بر بال پرنده ها روی آسیاب سایه ها می نویسم نامت را. روی هر وزش صبحگاهان بر دریا و بر قایقها بر کوه از خرد رها می نویسم نامت را. روی کف ابرها بر رگبار خوی کرده بر باران انبوه و بی معنا می نویسم نامت را. روی اشکال نورانی بر زنگ رنگها بر حقیقت مسلم می نویسم نامت را. بر کوره راه های بی خواب بر جاده های بی پایاب بر میدان های از آدمی پُر می نویسم نامت را. روی چراغی که بر می افروزد بر چراغی که فرو می رد بر منزل سراهایم می نویسم نامت را. بر میوه ی دوپاره از آینه و از اتاقم بر صدف تهی بسترم می نویسم نامت را. روی سگ لطیف و شکم پرستم بر گوشهای تیز کرده اش بر قدم های نو پایش می نویسم نامت را. بر آستان درگاه خانه ام بر اشیای مأنوس بر سیل آتش مبارک می نویسم نامت را. بر هر تن تسلیم بر پیشانی یارانم بر هر دستی که فراز آید می نویسم نامت را. بر معرض شگفتی ها بر لبهای هشیار بس فراتر از سکوت می نویسم نامت را. بر پناهگاه های ویرانم بر فانوس های به گِل تپیده ام بر دیوار های ملال ام می نویسم نامت را. بر ناحضور بی تمنا بر تنهایی برهنه روی گامهای مرگ می نویسم نامت را. بر سلامت بازیافته بر خطر ناپدیدار روی امید بی یادآورد می نویسم نامت را. به قدرت واژه ای از سر می گیرم زندگی از برای شناخت تو من زاده ام تا بخوانمت به نام: آزادی. | Liberté Paul Eluard (1895-1952) Sur mes cahiers d’écolier Sur toutes les pages lues Sur les images dorées Sur la jungle et le désert Sur les merveilles des nuits Sur tous mes chiffons d’azur Sur les champs sur l’horizon Sur chaque bouffée d’aurore Sur la mousse des nuages Sur les formes scintillantes Sur les sentiers éveillés Sur la lampe qui s’allume Sur le fruit coupé en deux Sur mon chien gourmand et tendre Sur le tremplin de ma porte Sur toute chair accordée Sur la vitre des surprises Sur mes refuges détruits Sur l’absence sans désir Sur la santé revenue Et par le pouvoir d’un mot Liberté |
شما میتونید در اینجا این شعر را با صدای خود شاعر دانلود کنید و بشنوید.
منابع : روزنامه شرق ، مجله الکترونیکی شعر وازنا
شعر اولی خیلی با احساس بود.
با یه پست مفصل بروزم.
آن متن میانی که برای شعر «تو را دوست میدارم» نوشتهاید به زبان فرانسه نیست. متن فرانسوی آن را در پیوند زیر میتوانید پیدا کنید.
http://www.paul-eluard.com/poeme.php?abs=a&ord=14
salaam midoonam dir shode vali delam nayoomad baraa in post fichi nanvisam,kheili aali bood!fek mikonam ramze movafaghiate shomaa hamine.engaar khodetoon mifamin key mokhaatab chi mikhaad!in roozaa chon kheilihaa mano aashnaa be sher midoonan azam in shero khaastan vali man ketaabesho gom karde boodam!inaa ro goftam ke ye baar dge begam che webe khoobi daarin,good luck
سلام
مدت زیادی هست که مطالب شما رو پیگیری می کنم و البته در وبلاگم لینک یک پزشک رو قرار داده ام ولی یه چیزی که بیش از همه نظر منو به خودش جلب می کنه این روحیه و پویایی شماست اینکه در کنار تخصص خودتون به هر حیطه ای سر می زنی و البته به بهترین شکل ممکن هم استفاده و ارائه می کنی برای من خیلی با ارزش و تحسین برانگیزه .
موفق باشی
4 سال پیش کتابی به اسم پیکاسو و درامار رو خوندم که یک قسمتهایی از شعر پل الوار توش بود. اون موقع رفتم کتاب فروشی و دنبال کاراش گشتم ولی پیدا نکردم و الان که نوشته ی شما رو دیدم واقعا خوشحال شدم و دوباره یادم افتاد که برم دنبال کاراش. مرسییییییییییییییییییییییییییییییی.شعر رو هم میذارم. این شعر رو برای همسرش ” نوش” سروده:
عشق من بیش از بیش محسوس به خاک رفته است
و رایحه اش را در خال تطور می کنم نه در جای دیگر
عشق من کوچولوی من ناج روایح من
تو هیچ کاری، هیچ کاری با مردن نداشتی
جمجمه تو ظلمت اعصار را نشناخته بود
جوریه که بی حرف نمیشه گذشت
واقعاً تحت تاثیر قرار گرفتم، آفرین از انتخاب اشعار.
متشکرم
خیلی لذت بردم
ممنون ، مقاله ی کاملی بود…
آفرییییییییییییییییین.. احسنت..
اعتمادی نیست هرگز خاک را
یک روز می بینی باد هم گم می کند بر ماسه و شن رد پایت را
امیدوارم این روجیه خوب همیشه در وجودتان باقی بماند
baahaal bood ..!
پزشک عزیزم
متنی که در بالا نوشتی به زبان فرانسه نیست . (چون من به فرانسه Je می شه و خب از اول شعرت پیداست که درست انتخابش نکردی.
همانطور که علیرضا نوشته متن فرانسه تو اون لینک هست و اگه متن فرانسه و ترجمه رو هم خواستی تو سایت منم هست
به نظرم خوندن این شعر به فرانسه واقعا دلپذیر تر از ترجمه به انگلیسی یا فارسیه
برو اینجا
http://goodhusband.wordpress.com/2007/06/30/%d8%b7%d8%b1%d8%b2-%d9%be%d8%ae%d8%aa-%d9%be%db%8c%d8%b1%d8%a7%d8%b4%da%a9%db%8c-%d9%88-%d8%b4%d8%b9%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d9%be%d9%84-%d8%a7%d9%84%d9%88%d8%a7%d8%b1/
سلام , لطفا اگه کتابفروشی سراغ دارین که اشعار پل الوار را داشته باشد به من هم بگین ممنون می شم .
عالی بود
شعر تو را دوست می دارم یکی از بهترین شعر هایی است که تا به حال خوانده ام و این شعر بسیار زیبا احساسات انسانها را بیان می کند