چرا اولیس چاپ نشد – گفتگوی شهروند با منوچهر بدیعی
گفتگوی شهروند با منوچهر بدیعی در آخرین شماره شهروند ، خواندنی
بود. این مصاحبه حاوی حرفهایی بود ، جالب. به قسمتی از این مصاحبه توجه کنید:
الان سال هاست که جامعه ادبی ایران مدام «اولیس اولیس» را زمزمه کرده. هر خبری
که درباره آن منتشر شده با ولع آن را خوانده. هر کس مدافع اولیس در ایران باشد یک
چهره پیشرو دارد. او را روشنفکر می خوانند. آراءاش را مدرن و پسامدرن می دانند. به
دیده دیگری به او نگاه می کنند. ولی خواننده فارسی می داند که نمی تواند «اولیس» را
به زبان فارسی در مرزهای داخلی بخواند پس چرا این همه به دنبال «اولیس» است؟: «من
سه فرضیه را فکر کردم. اول به ذهن انسان میرسد که الانسان حریص بما منع؛ یک چیزی
است که ممنوع شده مردم حریص شدهاند. مردم نسبت به مسائلی که مستور است و معمولاً
پوشیده است کنجکاوی دارند. من حاضر نیستم قبول کنم که این همه سوال که پیش میآید
به خاطر این نوع کنجکاوی باشد. اصلاً چرا؟ نه برای اینکه مردم در این زمینهها
کنجکاو نیستند. هستند ولی این کنجکاوی را الان از هزار طریق دیگر میتوانند ارضا
کنند. چرا بیایند رمان یک نویسنده را با ١١۶٢ صفحه بخوانند و تازه ببینند که آن جور
هم که شنیده اند نیست. ابداً معتقد نیستم. نه اینکه بخواهم بگویم اشخاصی وجود
ندارند که این نوع کنجکاوی را داشته باشند، نه، ولی خودشان میدانند که این وافی به
مقصود نیست و فایده ندارد. بنابراین این فرض را بگذاریم کنار.
دوم به فکر افتادم که شاید عشق و علاقه به ادبیات و اینکه این رمان بهترین رمان
قرن بیستم است و اینقدر سر و صدا شده و 70 سال توی این مملکت دربارهاش حرف زدهاند
باشد. ما یک آزمایشی کردیم برای اینکه ببینیم این علاقه چیه. فصل 17 این کتاب را که
جویس مباهات میکند به اینکه آن را نوشته و آن را برای خود افتخاری میداند چاپ
کردیم. این فصل به شیوه خاص سوال و جواب شبیه بازپرسیهای دادگستری است و در تاریخ
ادبیات جهان پر اطلاعترین فصلی است که من تا حالا دیدهام. از قضیه نگرش به آب
گرفته تا مسأله چاههایفلان در فلان گوشه ایرلند در آن صحبت شده. ما گفتیم به
عنوان نمونه این فصل را چاپ کنیم. چند کلمهیی از این فصل حذف کردیم و آن را چند
سال پیش در آوردیم. نشستیم ببینیم کسی میخواند. اصلاً یک کسی بیاید بگوید این
ترجمه مزخرف است. یا اصلاً بگویند این کاری که کردی مزخرف است. یک نفر، یک واکنش.
یک خانمی در یک روزنامهای برگشت و گفت من خواندم خیلی خیلی خوب بود. خیلی علمی بود
ولی من لذت نبردم و یک مقداری هم نفهمیدم. و این تمام شد. هیچکس نیامد دنبال قبل
از این فصل. یک کلمه کسی بگوید آقا این بد است. یا این را فهمیدم. ولی سوالات قطع
نمیشد: اولیس اولیس اولیس. پس جامعه کنجکاوی ادبی هنری ندارد. لااقل نسبت به اولیس
ندارد. نه کنجکاوی از آن گونه دارد و نه کنجکاوی علمی، ادبی و هنری نسبت به اولیس.
سوم مسألهای که به ذهن من رسید این بود که همه صحبت 12 سال میکردند که اتفاقاً
14 سال است از خرداد 1372 و چون این رمان ممنوع بوده و این حرفها شاید مسأله مربوط
است به آزادی بیان. یعنی این را میزان آزادی بیان تلقی میکنند. من میخواهم ببینم
که چه مقدار آزادی بیان هست. وقتی صحبت از آزادی میشود هیچ کس جنبه فلسفی،
اجتماعی را در نظر نمیگیرد. مخصوصاً آزادی بیان. یعنی فکر نمیکند که این جامعه
هست که ممکن است آزادی ندهد. فکر نمیکند که ممکن است این قاعده جبر و اختیار ممکن
است یک نوع جبر فلسفی باشد که بشر مجبور باشد. همه نگاهشان رفته به سمت جامعه ما
که متأسفانه دائم مردم خودشان را با وضعیت مسلط میزان میکنند. این میزان کردن به
معنای موافقت نیست. در جهت مخالف و انتقاد هم یک نوع میزان کردن است. منتها از آن
طرف. ولی میزان و معیار آن است. وقتی دائم حواس آنجاست و سر هر مسألهیی پای آن را
به میان میکشید خوب آن هم میآید وسط میدان و وقتی آن هم میآید وسط میدان با تمام
نیروی خودش میآید. اینجا بحث آزادی اجتماعی است. اینجا همانطور که گفتیم رمان نمیخواهد
جامعه.
در وبلاگم تا به حال چندین مطلب در مورد جویس و اولیس نوشتهام
که چندان مورد استقبال قرار نگرفتند. شاید بد نباشد ، در این روزها که بار دیگر
مسئله اولیس مورد بحث قرار گرفته و مجددا بر سر زبانها افتاده مروری بر آرشیو
وبلاگ داشته باشیم:
بیوگرافی جیمز جویس همراه سه داستان کوتاه از مجموعه دوبلینیها
اولیس
شما میتوانید صدای جیمز جویس را در حال خواندن اولیس در
اینجا گوش کنید.
فصل هفدهم اولیس را هم که «بدیعی» از آن صحبت کرده ، میتوانید
از اینجا دانلود کنید و بخوانید. (لینک غیرمستقیم
– 3.23 مگابایت)
سخن پایانی: راستش اگر من جای جناب بدیعی بودم با توجه به اینکه
اولیس به این زودیها نمیتواند چاپ شود (حالا به هر دلیل) و نمیتوان نفعی مالی
برای ناشر و مترجم برای ان متصور بود ، سایتی برای خودم دست و پا میکردم و متن
فارسی اولیس را با همه حواشی منتشر میکردم.
البته ، با حرفهایی که «بدیعی» زد ، نشر الکترونیک کتاب هم ، از لحاظ نوع نگاه
جامعه شاید محل اشکال باشد.
چند سال پیش قرار بود قسمتهای مشکل دار! رمان اولیس در ترجمه ی فارسی به زبان ایتالیایی آورده شود ولی ظاهرآ این ترفند عجیب هم افاقه نکرد.
سلام اقای دکتر
خیلی دلم میخواد بدونم .بهترین کتابی که تا حالا خوندین چی بوده؟(تو این 30 سال)
پاسخ : سؤال سختیه و واقعا نمیشه بهش جواب داد.
راستش ما هم سال 84 همینو به بدیعی گفتیم، که کل کارو بگذاره رو وب؛ میدونی چی گفت؟ با یه لحن معرکه ای گفت اهککککی!!!
پاسخ : پیشبینی میکردم! من جای شم بودم اصلا جرأت چنین پیشنهادی را نمیکردم. ولی فقط تصور کنید ، ایشان رضایت به چنین کاری میداد و سایتش یک صفحه انگلیسی هم میداشت.ولی خوب ، خیلی از نخبگان ایرانی ، به نوعی دچار یأس فلسفی شدهاند.
salam weblogetun jaleb bud shayadam khodetun akhe
kamtar dr didam ke be adabiat alaghe dashte bashe.moarefie ketabetunam khub bud ,an étasho khunde budam… albate fek konam yekam dir peida karda, vali khob ,ohe, natijast… ,man khoda, weblog nadaram vali miam migardam. modatie daram 2nbale ye nafar migardam ke yekam bem komak kone chantaiyo daram vali dus daram az shomaham komak begiram.mikham chnta romane khub ke jalye kar dashte basharo bem oarefi konid mmanun misham azatun
این جملهٔ صادق هدایت را هم اضافه کنید بد نیست:
” ادبیات جهان از نظر من به 2 بخش تقسیم میشه
: قبل از جویس
دو: بعد از جویس ”
منبع : روزنامه همشهری اگه خیلی اصرار دارید میتونم شمارشو در بیارم.
ولی اذیت میشم پس بیخیل شید !