صحبت از وبلاگنویسی در یک هزارمین پست وبلاگ یک پزشک
پستی که میخوانید یک هزارمین پست وبلاگ یک پزشک است. هزارمین پست شاید
تنها یک عدد باشد و بس و لازم نباشد کار خاصی در آن انجام داد، شاید هم بعضیها
انتظار داشته باشند، پست ویژه یا مثلا پادکست و یا ودکستی در این پست میگذاشتم یا
سرانجام در قالب وبلاگ تغییری میدادم یا دفترچه یادداشت مجازی و بهتر از آن کیکی
مجازی در اینجا میگذاشتم!
دیدن یکی از فیدهای به اشتراک گذاشته شده در گوگل ریدر به وسیله یکی از دوستان
انگیزهای شد، برای نوشتن این پست. پستی که قسمت ابتدایی آن ترجمه آزادی
است از این پست:
چه تفاوتی بین وبلاگنویسی برای خوانندهها و وبلاگ نوشتن برای لینک گرفتن، پول
یا «داغ» شدن در سایتهای لینکپراکنی اجتماعی وجود دارد؟
معمولا وبلاگنویسها، چهار دلیل برای نوشتن دارند: خوانندهها، لینک گرفتن، پول
و داغ شدن در دیگ. میدانم چه فکر میکنید، دلایل زیاد دیگری هم برای این کار وجود
دارد، اما لزوما اینطور نیست!
نوشتن برای خوانندهها
اگر از من بپرسید، نوشتن برای خوانندهها بهترین شیوه وبلاگنویسی است. وقتی برای
خوانندگان مینویسید انگیزه و و قصد شما اشتراک مطالب با آنهاست. شما به قصد جلب
خواننده و ترافیک زیاد از دیگ یا پول نمینویسید. وقتی برای خوانندگان مینویسید،
مطالبی را که برای آنها مفید خواهد بود، با آنها به اشتراک میگذارید. نوشتن برای
خوانندگان به معنی انتشار نظرات و دیدگاههای شخصی شما هم است. غالبا وقتی شما برای
خوانندگان می نویسید به لینکها و پول و یا دیگ فکر نمیکنید، شما فقط به خوانندگان
فکر میکنید، با این وجود اگر کسی پست شما را مفید تشخیص دهد و پست شما محبوب شود،
چیز خوبی است ولی این هدف و قصد اولیه شما نیست. هدف اصلی شما، انتشار
یادداشتهای شخصیتان است.
نوشتن برای لینک
وقتی برای لینک گرفتن مینویسید، امیدوارید که کسانی نوشتههای شما را جالب تشخیص
دهند، به آنها لینک بدهند و به این ترتیب آنها را با بقیه به اشتراک بگذارند. البته
اگر به نوشتههای شما لینک دادن نشود، ناراحت نمیشوید، چون به هر حال خوانندههای
اولیه شما آنها را میخوانند.
در این شیوه وبلاگنویسی شما با علم به اینکه خوانندههای غیرثابت وبلاگتان، از
نوشتههای شما استفاده خواهند برد، انتظار لینک دارید، چیزی که خوانندههای بیشتر و
مشترکان وبلاگی بیشتری برای شما به ارمغان خواهد آورد.
نوشتن برای دیگ
جلب ترافیک از سایتهای لینکپراکنی اجتماعی social bookmarking
به خودی خود چیز بدی نیست. اما باید توجه داشت خوانندگانی که از سایتهای
لینکپراکنی اجتماعی (دیگ یا بالاترین خودمان) به وبلاگ شما هدایت میشوند بر خلاف
خوانندگان ثابت شما، طبق وسیعی را دربرمیگیرند.
خوانندگان ثابت وبلاگ شما که یا مشترک فید وبلاگتان هستند و یا مرتب با مرورگرشان
از وبلاگ شما بازدید میکنند، بنابراین این خوانندگان ثابت، کسانی هستند که غالبا
ایدهها و سلایق مشترکی و مشابهی با شما دارند.
اما یک مرورگر سایتهای لینکپراکنی اجتماعی غالبا (نه الزاما)، شتاب زیادی برای
دیدن لینکهای جالبتر و جذابتر دارد، تیترهای جذاب به راحتی توجهش را جلب میکند،
تأمل و درنگ خوانندگان ثابت شما را ندارد و به خصوص اگر پستی نوشتاری نسبتا بلندی
نوشته باشید، به عادت کاربران اینترنت عجول، کمی از ابتدای پست میخواند، نگاهی به
عکسها میاندازد و احیانا کلمات بولد شده را میپاید.
حتی کامنتهایی که به وسیله این خوانندگان گذاشته میشود، «گاه» آنقدر بیربط
هستند و یا با ادبیات و نوع نگرش شما و خوانندگان همیشگیتان تفاوت دارند، که اسباب
دلسردی شما را از وقتی که بابت نوشتن گذاشتهاید، فراهم میسازند.
اما در عین حال نمیتوان انکار کرد که این سایتها به خصوص در ایران که رفتن به
صفحه اول آنها کار چندان دشواری نیست، میتوانند باعث کشف شدن اولیه یک وبلاگنویس
خوب کمک کنند و گاه باعث افزوده شدن خوانندگان خوبی به وبلاگتان میشوند.
نوشتن برای پول
بدبختانه و شاید بهتر باشد بنویسم خوشبختانه، وبلاگنویسان ایرانی از محل وبلاگ
درآمدی ندارند. اگر نوشتن برای پول در ایران مفهومی داشت، شاهد ظهور چه وبلاگها و
چه پستهایی که نبودیم!
حالا فرض کنید چنین چیزی ممکن بود و شما صاحب یک وبلاگ خوب بودید و در عین حال
جنبههای اقتصادی را هم در نظر داشتید، فکر میکردید بعضی خوانندگان با درآمدی شما
از محل وبلاگ به سادگی کنار میآمدند؟!
نتیجهگیری
شاید برای شما به عنوان یک خواننده صرف وبلاگها و یا یک وبلاگنویس تازهکار
عجیب باشد، ولی باید بنویسم برای وبلاگنویسهای کهنهکار که قبلا موفقیتهایی در
وبلاگنویسی به دست آوردهاند، اعداد بازدید چندان مهم نیستند، چه تفاوتی بین 1000
بازدید و 5000 بازدید وجود دارد؟!
غرضم این نیست که این وبلاگنویسها از داشتن خواننده زیاد، خشنود نمیشوند، ولی
چیزی که برای آنها مهمتر است، انتقال ایدهها و نظرات و چیزهای جالبی است که در وب
و یا در دور و بر خود میبینند و همچنین تعامل و بازخورد سازندهای که با خوانندگان
برقرار میکنند. اینها به مراتب مهمتر از اعداد مرور صفحات وبلاگشان است.
در واقع وبلاگنویسها هم مثل سایر انتشاردهندگان محتوی هستند و به مرور اهداف و
اغراض مشابهی با آنها پیدا میکنند. هیچ نویسندهای از پرفروش شدن کتابهایش،
ناخشنود نمیشود و از شهرت اجتماعی هم همینطور، اما نگاهی به مصاحبهها و حرفهای
آنها بیندازید: اورهان پاموک میگوید که برای خوانندههای ادبی مینویسد، آن هم نه
خوانندگانی محدود به ترکیه و یا یک منطقه جغرافیایی بلکه برای خوانندگان ادبی همه
جهان و اگر جز این بود این همه رنج و تهدید را تحمل نمیکرد. دوریس لسینگ در سن کهنسالی برنده جایزه نوبل ادبی شد و وقتی خبر برنده شدنش
را به او دادند، دیدن قیافه بیتفاوت و سردش برای هر کسی جالب بود، او
سالها قبل به هدفی که قبلا داشت، رسیده بود: اشتراک ایدهها و علایق و تخیلاتش با
دیگران.
وبلاگنویسی در ایران دورههای مختلفی را سپری کرده است و ناگفته پیداست که این
دورهها را کاملا نمیشود از لحاظ زمانی از هم تفکیک کرد و در هر دوره
وبلاگنویسهایی از دسته های مختلف میتوان پیدا کرد:
دوره اول: زمانی بود که هر کس از اینکه نوشتهاش را به فارسی و به مدد
جادوی یونیکد و به رایگان در وب میگذارد، شگفتزده میشد، همه شگفتزده میشدند
که برای اولین بار در زندگیشان در حال خواندن نوشتههای غیررسمی از انواع مختلف
هستند: دستنوشتههای یک دختر دانشجو، نظرات سیاسی اجتماعی یک آدم کاملا عادی یا
نظرات یک نفر در مورد فیلمی که دیشب دیده است.
دوره دوم: بعد از مدتی همزمان با تحولات سیاسی در ایران، زمانی رسید که
همه میخواستند برای وبلاگ کارکردی سیاسی اجتماعی تعریف کنند، اینجا بود که صحبت از
تعهد و هدف و آرمان به میان آمد، وبلاگهایی گوی سبقت را ربودند و چهره
شدند و مخاطب زیاد یافتند. ژورنالیستهای حرفهای هم غالبا یا وبلاگنویس شدند و یا
سایتی برای انتشار افکارشان پیدا کردند.
دوره سوم: اما بعد از این اقبال اولیه شگرف به وبلاگها، کمکم دوره رکود
وبلاگها هم فرا رسید. دیگر روزانهنویسیهای عادی جلب توجه نمیکرد و خواننده به
وبلاگ نمیآورد. وبلاگها و خوانندگانشان مثل دو دوست شده بودند که بعد از مدتها
یکدیگر را دیدهاند و چند روز بیوقفه حرف زدهاند و به نقطهای رسیدهاند که دیگر
حرفی برای گفتن به هم ندارند.
باز هم همزمان با تحولات سیاسی اجتماعی، بسیاری از وبلاگنویسها طیف سیاسی اجتماعی
احساس کردند که به هر علت وبلاگها هم نمیتوانند اسبابی برای ترویج فکرهایشان و
عملی کردن آنها شوند، وبلاگهایی که با طیف «محدودی» از کاربران نسبتا «محدود» اینترنت در
ایران ارتباطی باز هم «محدود» برقرار میکردند و هیچگاه نمیتوانستند جای رسانههای
سنتی و عمده را بگیرند.
دوره چهارم: اما دورهای که فعلا در آن به سر میبریم، دوره چهارم
وبلاگنویسی است. دیگر تعداد پستهای وبلاگنویسهای دوره اول و دوم بسیار کم شده
است و وبلاگنویسهای این دورهها تأثیرگذاری قبلی خود را ندارند.
به دورهای رسیدهایم که اشتراک شتابآلود لینک، وب 2.0 و سرگرمیسازی در
وبلاگستان جهانی نقش عمده را ایفا میکنند، پستها حتی در همین وبلاگستان خودمان
رنگیتر و چندرسانهایتر شدهاند و داغ شدن در بالاترین و لینک گرفتن با انتشار
انبوه پستهای سرگرمکننده است که اهمیت یافته است.
در وبلاگستان ما که هنوز نتوانسته دانشگاهیان برجسته را به خود جلب کند، اقبال
و توجه به چنین پستهایی به شدت زیاد شده است. اتفاقا نوشتن این پستها کار سختی
نیست، کافی است به گوگل ریدر انبوهی از خوراکهای سایتهای سرگرمیساز را معرفی کرد
تا همیشه خوراک آماده برای وبلاگ داشت.
در چنین شرایطی آیا فضایی برای نوشتههای وقتبر و تأثیرگذاری که کارکردی به جز
پر کردن وقت داشته باشند، باقی میماند؟ آیا دیدن عکسهای کپیپیست شده از یک وبلاگ
فرنگی بدون هیچ پرداختی، میتواند همان کارکردی مشابه وبلاگی داشته باشد که
اندیشهای را ترویج میکند و سعی میکند نگاهی متفاوت به دنیا داشته باشد؟
سرگرمیسازی entertainment به خودی خود چیز ناپسندیدهای نیست، مشروط به اینکه قید «متعهدانه»
را هم یدک بکشد، تفاوت بسیاری بین سرگرمیسازی متعدانه و زردنویسی وجود دارد، آفتی
که هر وبلاگی را تهدید میکند.
اما سؤالی که باقی میماند این است که وبلاگستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
آیا دوره پنجمی را شاهد خواهیم بود که در آن وبلاگستان یک طبل میان تهی شود و یا
برعکس با پیوستن وبلاگنویسهای متفاوت و تخصصینویس، دوره طلایی آن را خواهیم دید.
پی نوشت: تبریک می گم دکتر عزیز؛ امیدوارم موفق به کار نوشتن ادامه بدید تا خیلی زود پست ده هزارمین این وبلاگ رو هم ببینیم.
جناب علیرضا مجیدی
درود بر شما. انتشار هزارمین پست را تبریک میگویم. من اغلب به سایت شما سر میزنم. بدون تعارف میخواهم بگویم که نوشتههایتان بسیار مفید و قابل استفاده هستند. برایتان آرزوی موفقیت و بالاتر از آن آرزوی شادی و شادکامی دارم.
پاکدل
ده هزار پسته شوید حضرت انشاالله
پ ن : منظور پسته نیست البته …
سلام آقای دکتر
هزارمین پست وبلاگ رو تبریک می گم، به امید که در ادامه هم به نوشتن مفیدتان ادامه بدهید.
موفق باشید.
مطمئنا دور پنجمی هم در راه است..در دوران پنجم وبلاگ نویسی، وبلاگهایی با محتوای زرد(!!) کم خواهد شد و وبلاگهای مفهومی و وبلاگ های که قصد به اشتراک گذاشتن دانش رو دارند ، بیشتر خواهد شد.(شعار معروف The Knowledge is Power )
البته وبلاگهایی که فقط جنبه روزانه و یا خاطره نویسی رو دارند در هر دورانی هستند ( و بهتره هم که باشند ، چون محیط مجازی رو از خشک بودن در میاره!)
تبریک! :)))
شاید وقتی که وبلاگهایی که به نوعی خبری هستند خود را به نوعی در سیستم به اشتراک گذاری لینکها محو کردند
نوبت به طلوع وبلاگهای تحلیلی برسد ، وبلاگهایی که لزوماً نباید متعلق به استادان دانشگاه باشد بلکه با خلاقیت و رعایت قواعد وبلاگ نویسی به تحلیل مسائل علمی و یا حتی پیرامون خود بپردازند
گرچه شاید این گروه منجر به ایجاد دورانی نشوند ولی مطمئناً مورد علاقه قشری خاص خواهند بود
Ba salam
Az inke bedune ejazeye ghabli in mail ro khedmate shoma miferestam ozr khaham.
Az shoma da`vat mishe az bloge zir bazdid farmude va nazare geramitun ro ham bayan konin.(albate in blog mote`allegh be man nist)
Ba tashakore mojaddad
http://www.ilgod.blogfa.com
با توجه به پیشینه تاریخی قوی که در این چند صد سال اخیر داشتیم(!!!) من به طبل میان تهی بیشتر امید دارم تا دوران طلایی! یعنی اصولا ما عادتمون اینه همیشه مطابق مد جلو رفتیم و چون تنبل بودیم این پیشروی ما وقتی به میانه های راه و دروازه دوران طلایی یه موضوعی می رسید، مد عوض شده بود و …. دیگه یا اون موضوع ادامه پیدا نمی کرد و یا اگه ادامه پیدا می کرد، جوری بود که نبودش بهتر از بودنش بود !
اما اگه بخوایم به اون دوران طلایی برسیم …. به نظر شما چه کنیم؟؟؟
من ترجیح میدم هزارمین پست رو تبریک بگم و در مورد دوره ی پنجم سکوت کنم چون به نظرم اصلا قابل پیش بینی نیست.
وقتی که وبلاگ ها یا سایت هایی که به زبان انگلیسی هستند رو می خونم ، همیشه و همیشه چیزی که برام جالب بوده این بوده که در اون سایت ها چه قدر به اشتراک گذاشتن علم و دانش امر عادی ایه.
همیشه به دوست هام می گن که ببینید اون ها چه طور و با چه سرعتی Knowledge رو گسترش می دن و با دیگران به اشتراک می ذارن پس حقشونه که اینقدر پیشرفت کنن
you are not really 1pezesh
I think you deserve to be 1000pezesh.com
congratulation
keep going we support you with comment and suggestion and challenge
the best Persian blog for ever
Badragheh
تبریک .
تبریک میگم دکتر.
برای هزارمین پست تبریک و مشتاقانه دنبال می کنیم.
تبریک به خاطر اینکه هزارمین پست تان بسیار مرتبط و تفکر برانگیز بود
مبارک باشد!
اول تبریک به خاطر هزارمین پست…!
دوم، چه فرقی هست بین 1 با 1000 وقتی تمام پست ها، وجه مفیدی را در خودشون به همرا دارند…؟!
و سوم هم در مورد نسل بعدی وبلاگ نویس ها…
در این جامعه ایرانی، از آنجایی که هیچ وقت نمی شود مسائل پیش رو را (حتی به طور تقریبی!) حدس زد، بنابر این تنها باید امید وارد بود که وبلاگستان فارسی، راهی را که الآن در آن به پیش می رود، ادامه دهد، شاید که نظر دانشگاهیان برجسته هم بعدها به آن جلب شد…!
علی رضا جان تبریک می گم
حجم و محتوای کارت حرف نداره. نمونه خیلی مثبتی برای وبلاگ های فارسی زبان هستی.
با این حجم بالای کار می تونی یک مجله اینترنتی خیلی جالب راه اندازی کنی.
اصلا به شما تبریک نمی گم دکتر به خاطر برخی از خوانندگان مطالبتون! از 17 کامنتی که اینجا دیدم فقط 4 تای اون به مطلب شما نظر دادند و بافی رفتن سراغ تبریک گفتن هزارمین پست. انگار همان 4، 5 خط اول شما را بیشتر نخوانده اند. اما نظر خود من راجع به این پست شما اینه که احتمال زیاد روز به روز وبلاگ نویسی به سمت تخصصی تر شدن پیش میره. چیزی که تو زندگی معمولی یک آدم هم اکثرا رخ میده. یعنی رشد، نمو و تکامل. پاینده باشید.
جناب مجیدی عزیز
هر روز با اشتیاق خبرخوان را باز میکنم، چون مطمئنم که مطالب جالبی رو از وبلاگ شما در کنار وبلاگهای دیگر خواهم خواند.
این هزارمین بر شما مبارک
مبارک ها باشه …خیلی قشنگ نوشته بودید و تامل بر انگیز … من هی می گم پزشک جماعت یه چیز دیگه است ..با هوش..اندیشمند..صاحب اطلاعات در هر حوزه و هر حرفه و هر زمینه….!نه خداییش اینطور نیست؟!
اون مورد اول نمیشه برای نوشتن برای خوانندگان، میشه انتشار افکار و احساسات نویسنده.
سلام دکتر عزیز. به شدت تبریک میگم.
با اجازه شما می خوام بیشتر از یک کامنت بنویسم؛ با اجازه!
من یکی از مشتریان پر و پا قرص شما هستم و حدود یک سال هست که یه اینجا سر میزنم، هر چند که فکر کنم بیش از 4 یا 5 کامنت نذاشتم.
باید بگم که شما و مطالبتون عالی هستند و من واقعاً استفاده می کنم. بالاتر از اون، عجیب منو وسوسه کرده که من هم صاحب یک وبلاگ بشم و مطالب رو از دید خودم (مهندسی صنایع و سیستم و مدیریت) تحلیل کنم. اما بدلایل مختلف (نداشتن اطلاعات کافی و مطالعه، نداشتن اشراف کافی به مسائل IT، نداشتن تسلط کافی به زبان، اینتر نت پر سرعت، و فعلاً وقت و …) این کار رو به آینده موکول کردم.
اما بحث اصلی:
در دنیای رقابتی امروز، عامل اصلی ثبات و بقاء، احترام به مشتری است و پیشگامان صنایع مختلف این شعار رو سرلوحه کار خود قرار دادند:
“Customer is king”
ضرورت این امر به حدی است که حتی طراحی محصول و خدمت جدید را بر اساس نیاز و خواست مشتری انجام می دهند. (برای اطلاعات بیشتر به مباحث Quality, CRM, QFD, … مراجعه کنید).
اما نه هر مشتری. در تعاریف جدید به هر کسی که از محصول یا خدمت شما استفاده کند، مشتری گفته نمی شود. بلکه مشتری کسی است که Loyal شما باشد و به شما وفادار بماند.
یعنی حفظ مشتری و وفادار کردن آنها از جلب مشتری جدید، بمراتب حائز اهمیت تر است.
تمام این مطالب رو گفتم برای بیان این نکته:
“فارغ از جهت گیری های آینده وبلاگستان، رمز ماندگاری اهمیت دادن به خواننده و محترم شمردن او و نوشتن برای شآن او میباشد”.
کاری که شما دکتر عزیز انجام می دهید.
به امید موفقیت های بیشتر شما.
میدونستم به این شیوه اجرا میشه!
😉
سلام دکتر عزیز. به شدت تبریک میگم.
با اجازه شما می خوام بیشتر از یک کامنت بنویسم؛ با اجازه!
من یکی از مشتریان پر و پا قرص شما هستم و حدود یک سال هست که یه اینجا سر میزنم، هر چند که فکر کنم بیش از 4 یا 5 کامنت نذاشتم.
باید بگم که شما و مطالبتون عالی هستند و من واقعاً استفاده می کنم. بالاتر از اون، عجیب منو وسوسه کرده که من هم صاحب یک وبلاگ بشم و مطالب رو از دید خودم (مهندسی صنایع و سیستم و مدیریت) تحلیل کنم. اما بدلایل مختلف (نداشتن اطلاعات کافی و مطالعه، نداشتن اشراف کافی به مسائل IT، نداشتن تسلط کافی به زبان، اینتر نت پر سرعت، و فعلاً وقت و …) این کار رو به آینده موکول کردم.
اما بحث اصلی:
در دنیای رقابتی امروز، عامل اصلی ثبات و بقاء، احترام به مشتری است و پیشگامان صنایع مختلف این شعار رو سرلوحه کار خود قرار دادند:
“Customer is king”
ضرورت این امر به حدی است که حتی طراحی محصول و خدمت جدید را بر اساس نیاز و خواست مشتری انجام می دهند. (برای اطلاعات بیشتر به مباحث Quality, CRM, QFD, … مراجعه کنید).
اما نه هر مشتری. در تعاریف جدید به هر کسی که از محصول یا خدمت شما استفاده کند، مشتری گفته نمی شود. بلکه مشتری کسی است که Loyal شما باشد و به شما وفادار بماند.
یعنی حفظ مشتری و وفادار کردن آنها از جلب مشتری جدید، بمراتب حائز اهمیت تر است.
تمام این مطالب رو گفتم برای بیان این نکته:
“فارغ از جهت گیری های آینده وبلاگستان، رمز ماندگاری اهمیت دادن به خواننده و محترم شمردن او و نوشتن برای شآن او میباشد”.
کاری که شما دکتر عزیز انجام می دهید.
به امید موفقیت های بیشتر شما.
علیرضای عزیز تبریک میگم. خیرش رو ببینی 🙂
تبریک شدید ما را نیز پذیرا باشید!:)
تبریک . هزار عدد بزرگی است.ولی ما منتظر میلیون خواهیم ماند….!
شما مشهور ترین وبلاگ نویس ایرانی هستید !
پاسخ: همیشه با ترینها مشکل داشتهام!
عرض تبریک دارم به پزشک فعال و هوشمند وبلاگستان کشور جهت هزارمین پست.
دکتر جان جهت گیری آینده وبلاگستان هرطور که باشه مطمئنا جنابعالی باز هم از پیشتازان خواهید بود.
گذشته از محتوای ارزشمند مطالبتون، هوشمندی جنابعالی از نامگذاری وبلاگتون بر می آمد. “یک پزشک”
نامی که اگر با حروف نوشته بشه در لیست ها معمولا آخرین نام و اگر با عدد نوشته بشه به عنوان اولین نام همیشه قابل مشاهده خواهد بود و این نمی تونه اتفاقی باشه.
همین الان جستجوی کوچکی اگر انجام بدهید متوجه می شوید کسانی که از همین فرم نامگذاری استفاده کرده اند چه قدر زیاد شده اند. البته قصدم جسارت به دوستان نیست بلکه تشویق دقت و استفاده نکات ریزی است که بعضا نتایج بزرگی رو ممکن است به بار بیاورند ولی خیلی ها به آن ها دقت نمی کنند.
به هر حال تبریک می گم و امیدوارم همچنان از مطالب خوبتون بهره مند باشیم و محتوا و نوع انتخاب محتوا رو یاد بگیریم.
سلام،
من اصولا با نوشتن مطالب زرد در وبلاگ مخالفم و به نظر من وبلاگ باید وسیله ای برای تبادل دانش و تجربه باشه نه فقط برای مطالب بی اهمیت که فقط وقت طلف کردن و ایجاد ترافیک در اینترنت می کنه !
من حس می کنم وبلاگ نویسان ایرانی مخصوصا کسانی که بازدید کننده زیادی دارن از اینکه بخوان یک وبلاگ نوپای دیگه ای رو معرفی کنن احساس خوشایندی ندارن ! در صورتیکه همه می تونن با دادن یک لینک ساده به هم هم از تجربه و دانش هم استفاده کنن و هم از کاربران هم !
امیدوارم روزی این دید غلط از بین برود و همه به همدیگر در جهت ارتقای این موضوع کمک کنند !
اول- تبریک میگویم.
دوم- فضای وب به هیچگاه قابل پیشبینی نیست و آنچه که قابل پیشبینی است، قابل پیشبینی نبودن آن است! ولی به نظر نمیرسد حالاحالاها این امواج تمام شوند.
مبارک بادت این پست و همه پست…
سلام
پست رو از طریق فید خونده بودم و می خواستم تبریک بگم که ….
اما ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست (مجبورم اینو بگم دیگه)
تبریک می گم دکتر امیدوارم موفق تر از همیشه کارت رو ادامه بدی
یا علی مدد .
سلام
هزارتا تبریک بابت هزارمین پست.
شادباشی!
دکتر جان با عرض شرمندگی جسارتا یک سوال برای من پیش آمده.
مگر این پست هزارم نیست؟ پس چرا در آدرس بار عدد 743 به عنوان شماره پست درج شده؟
قبلا از کنجکاوی بیش از حد خودم عذرخواهی می کنم.
پاسخ: اتفاقا خوب شد این کامنت را گذاشتید و سؤالتان را مطرح کردید. ام تی به طور خودکار، آدرس پستهایی را که عنوانشان کلمه انگلیسی داشته باشد، به صورت رشته کلمات و نه اعداد در میآورد و بنابراین از آنجا که در عنوان بسیاری از پستهای من کلمه انگلیسی وجود داشت، آدرس بسیاری از آنها کلمهای شدند. من آمارم دقیق و بر پایه داشبورد وبلاگ است.
علیرضای عزیز. وبلاگ شما یکی از بهترین نمونههای «تولید محتوی توسط کاربران» است. به نظر من آینده وبلاگستان متعلق به «کاربران مولف» است. کاربرانی که روز به روز در تولید محتوی نقش پررنگتری بازی میکنند.
یکهزارمین پست وبلاگ شما را تبریک میگویم و امیدوارم مثل قبل ثابتقدم و پیگیر باشید.
سلام
تبریک میگم انشاا… همیشه موفق و موید باشید
دکتر جان خسته نباشی و دست مریزاد.
پیر شی .استفاده کردیم