کسانی که خود را جراحی کردند
شاید باور کردنش برای شما دشوار باشد، ولی شرایط سخت یا دیوانگی و شیدایی افرادی را بر آن داشته است که خودشان را عمل جراحی کنند. بعضی از این افراد پزشک بودند، بعضیها هم هیچ سررشتهای از طبابت نداشتند و فقط میل به بقا در شرایطی سخت، آنها را وادار به چنین کار باورنکردنیای است.
این ماجراهای دهگانه را بخوانید:
10- دکتر جری نیلسون – نوع جراحی: بیوپسی (تکهبرداری)
دکتر «جری لین نیلیسون»، یک پزشک آمریکایی باتجربه است. در سال 1998 او به عنوان پزشک یک ایستگاه در قطب جنوب، موسوم به ایستگاه آموندسن- اسکات، استخدام شد. در طی فصل زمستان، او تنها پزشک مقیم در این ایستگاه بود. در مارس سال 1999، او متوجه شد که تودهای در پستان راستش دارد به همین خاطر از طریق ایمیل و ویدئوکنفرانس مشاورهای با پزشکان آمریکایی انجام داد و از توده، بیوپسی (تکهبرداری) انجام داد.
نتیجه بیوپسی، دقیق نبود، چون موادی که برای بیوپسی لازم هستند و در ایستگاه نگهداری میشدند، تاریخگذشته بودند و دقت تشخیصی را پایین میآوردند. از آنجا که در زمستان دسترسی به ایستگاه به هیچ عنوان وجود ندارد و هواپیماها هم جای مناسبی برای فرود ندارند، تصمیم گرفته شد که با یک هواپیمای نظامی و از طریق چتر نجات، اسباب و مواد لازم برای این پزشک فرستاده شود. خانم نیلسون یک بیوپسی دیگر انجام داد و وقتی تصویر لامها برای پزشکان فرستاده شد، مشخص شد که سلولهای توده، سرطانی هستند. نیلسون مجبور شد که با کمک ساکنان ایستگاه، در همان ایستگاه شیمیدرمانی را شروع کند تا اینکه در ماه اکتبر هواپیمایی برای بازگرداندن وی فرستاده شد.
بعد از رسیدن به آمریکا، چندین جراحی روی خانم نیسلون انجام شد و عمل ماستکتومی (قطع پستان) روی وی انجام شد.
جالب اینجاست که بعد از بهبود، خانم نیسلون کتابی در مورد تجربهاش با عنوان Ice Bound نوشت. بعدها با استفاده از مطالب این کتاب، یک فیلم تلویزیونی با بازی «سوزان ساراندون» ساخته شد:
9- آماندا فیلدینگ – نوع جراحی: شکافتن جمجمه
«آماندا فیلدینگ»، یک پزشک نیست، او یک هنرمند و کارگردان فیلمهای علمی است. در یک بازه زمانی این زن دچار ناراحتی روحی شد، طوری که تصور میکرد باید حتما عمل شکافتن جمجمه رویش انجام شود تا بهبود پیدا کند. او مدتها دنبال پزشک قابل اطمینانی میگشت که حاضر به این عمل باشد، ولی کسی را پیدا نمیکرد. افرادی که به خاصیت درمانی شکافتن جمجمه عقیده دارند، عقیده دارند که ایجاد یک شکاف کوچک در جمجمه باعث گردش راحتتر خون در مغز میشود.
سرانجام او تصمیم گرفت که خودش دست به کار شود. فیلدینگ وقتی 27 ساله بود یک درل (مته) دندانپزشکی خرید که با فشار پا، کنترل میشد، سپس یک عینک تیره هم به چشم زد تا خونی که از سرش میآید، جلوی دیدش را نگیرد. با چاقوی جراحی شکافی در پوست سرش داد و بعد شروع کرد به متهکاری!
در طی این کار هراسانگیز، او یک لیتر خون از دست داد، اما او از نتیجه جراحی خودش راضی بود. در طی 4 ساعت بعد از عمل، او احساس خوشحالی و آرامش میکرد. خودش میگوید: «(بعد از عمل) بیرون رفتم و برای شام گوشت کبابی خوردم، بعد از آن هم به مهمانی رفتم.»
جالب اینجاست که او فیلم کوتاهی در مورد شکافتن جمجمه هم تهیه کرد که البته فقط برای افرادی که دعوت کرده بود، نمایش داده شد. او آنقدر به خاصیت درمانی شکافتن جمجمه عقیده داشت که دو بار به پارلمان رفت تا تقاضا کند تحقیقات علمی برای جستجوی خواص درمانی شکافتن جمجمه انجام شود!
در مورد شکافتن جمجمه قبلا پست مفصلی در اینجا نوشته بودم.
8- دبورا سامپسون (1760 تا 1827) – نوع جراحی: خارج کردن گلوله
داستان این زن هم در نوع خود شنیدنی است. در سال 1782، این زن برای اینکه بتواند وارد ارتش شود، خودش را به عنوان مرد جا زد و با نام «رابرت شاتلفت» در هنگ چهارم ارتش نامنویسی کرد. از آنجا که که او قویبنیه و بلندقد بود و ظاهر چندان زنانهای نداشت، کسی شک نمیکرد که او در واقع یک مرد است.
همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه او در جریان یک درگیری نزدیک نیویورک، مجروح شد. برای خارج کردن گلوله، او به بیمارستانی برده شد. اما او از بیم اینکه حین عمل جنسیتش مشخص شود، خودش گلوله را از محل اصابتش که در رانش بود، خارج کرد و بعد زخم را با یک سوزن خیاطی دوخت. وقتی که زخمهای او بهبود پیدا کرد، او دوباره به ارتش برگشت.
تا سال 1783 که سامپسون یک جراحت دیگر برداشت، کسی متوجه جنسیت واقعی نشد. وقتی ارتشیها متوجه شدند که او یک زن است، مرخصش کردند، ولی از آنجا که در جریان خدمت نظامی زخمی شده بود، مقرریای برایش در نظر گرفتند. در سال 1838، کنگره موافقت کرد که به ورثه او هم مستمری پرداخت شود.
7- دکتر اوان اونیل کین (1862 تا 1933- )نوع جراحی: برداشتن آپاندیس و ترمیم فتق کشاله ران
دکتر اوان اونیل کین، یک جراح پیشرو و پزشک برجسته یکی از بیمارستانهای نیویورک بود. او تصمیم گرفت که به همه ثابت کند که برای جراحیهای کوچک نیازی به بیهوشی عمومی نیست. برای این کار، او تنها با بیهوشی موضعی، آپاندیس خودش را برداشت!
در حالی که او روی تخت عمل دراز کشیده بود و با استفاده از یک آینه جای عمل را میدید، سه پزشک دیگر به او کمک میکردند. او خودش برش لازم برای جراحی را روی شکمش ایجاد کرد و آپاندیسش را برداشت و و کار بخیه را به دستیارانش سپرد.
دکتر اونیل کین، در سال 1932 و در 70 سالگی دست به ماجراجویی پیچیدهتری زد، این بار تصمیم گرفت که فتق کشاله رانش را عمل کند. به خاطر نزدیکی شریان رانی به محل عمل، این عمل، کار ظریفی است.
اما دکتر اونیا کین، موفق شد، عمل را در کمتر از دو ساعت با موفقیت به پایان برساند. همان طور که در تصویر بالا میبینید، این پزشک در طی عمل خودش کاملا آرامش داشت و حتی در حالی که تیغ جراحی چند میلیمتر تا شریان حساس، فاصله داشت با اطرافیان شوخی میکرد!
6- Joannes Lethaeus- نوع جراحی: برداشتن سنگ مثانه – سال 1620
تصور کنید کسی جراح نباشد و 400 سال پیش دچار رنج و عذاب سنگ مثانه باشد و بعد تصمیم بگیرد، خودش، سنگ مثانهاش را بردارد.
دکتر «نیکولاس تولپ»، جراح هلندی و شهردار وقت آمستردام -که در تصویر زیر تابلویی را که «رامبراند» از او در حین تشریح کشیده، میبینید-، در صفحاتی از کتاب «ملاحظاتی در پزشکی» ماجرای این کار جنونآمیز را اینچنین توصیف میکند:
نعلبندی به نام «جوناس لتائوس» تصمیم گرفت، خودش سنگ مثانهاش را دربیاورد. برای همین، همسرش را به بهانه خرید ماهی به بیرون خانه روانه کرد و بعد با کمک برادرش مشغول کار شد. او ابتدا سنگ را با دستانش لمس کرد و بعد پوست و بافت روی سنگ را در محل پرینئوم (قسمت زیر لگن در بین دو ران) را با چاقویی که مخفیانه تهیه کرده بود، برش داد. او به تدریج برش را طویلتر کرد، آنقدر که اندازهاش برای عبور سنگ مناسب شود. اما سنگ خیلی بزرگ بود، طوری که او مجبور شد، محل برش را از دو طرف با فشار انگشتانش، گشادتر کند و با نیروی زیاد زور بزند تا سنگ خارج شود. سرانجام سنگ با پاره کردن مثانه، خارج شد. سنگ بسیار بزرگ بود و حدود 110 گرم وزن داشت. واقعا تعجبآور بود که چگونه کسی بدون استفاده از ابزار مناسب توانسته، چنین سنگی را خارج کند.
5- سامپسون پارکر – نوع جراحی: قطع کردن دست راست – سال 2007
پارکر، کشاورزی اهل کارولینای جنوبی است، در سپتامبر سال 2007، هنگامی که او مشغول دروی غله مزرعهاش بود، متوجه شد که ماشین خرمنکوب به خاطر گیر کردن ساقه گیاهان، از حرکت بازایستاده. او تصمیم گرفت با خارج کردن آنها، ماشین را به کار بیندازد. اما ماشین را با بیاحتیاطی خاموش نکرد و در نتیجه دستش در ماشین گیر کرد. متأسفانه کسی در اطرافش نبود که به کمکش بیاید و تقلای یک ساعته او هم نتیجهای نداشت و هر لحظه قسمت بیشتری از دستش در ماشین فرو میرفت.
او ابتدا با یک میله آهنی، به صورت موقت مانع حرکت چرخدندههای دستگاه شد و بعد با دست دیگرش که هر لحظه بیحستر میشد یک چاقوی جیبی را درآورد و شروع به بریدن انگشتهایش کرد. اما اوضاع بعد از مدتی اوضاع برای او بدتر شد، چرا که ماشین داشت آتش میگرفت. هراس آتش، او را از شوک ناشی از قطع کردن انگشتهایش در آورد. او میدانست اگر دستش را آزاد نکند، زنده زنده خواهد سوخت. برای همین وقتی چاقو به استخوانش رسید، وزنش را روی دستش انداخت، تا استخوانش را بشکند.
سرانجام پارکر خودش را آزاد کرد و و با وسیله نقلیه کشاورزی در طول جاده راند، تا بلکه بتواند جلوی اتوموبیلی را بگیرد. خوشبختانه او به موتورسیکلتی در جاده برخورد، بعد از اطلاع، هلیکوپتر امداد از راه رسید و او را به بیمارستان برد. پارکر قبل از اینکه به خانه برود، 3 هفته تمام در بخش سوختگی بستری بود. در این مدت 25 نفر از همسایگانش، کار دروی مزرعه را برایش انجام دادند.
4- دکتر لئونید روگوزوفن- وع جراحی: برداشتن آپاندیس
سال 1964، دکتر روگوزوف، در 27 سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود. در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است. شرایط او داشت بدتر میشد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمیتوانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند.
او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیلهای که دو سوی برش جراحی را میگیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت، راننده ایستگاه آینه را برای او نگه داشته بود، دانشمندی هم وسایل عمل را به او میداد.
دکتر روگوزوف در حالت خمشده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت، توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد و به سر کارش در ایستگاه برگشت.
3- دوگلاس گودال- نوع جراحی: قطع کردن دست راست
سال 1998، دوگلاس گودال ماهیگیر 35 سالهای که خرچنگ صید میکرد، به دریا رفته بود تا خرچنگهایی را که به دام افتاده بودند، در قایقش بار بزند. اما موج بزرگی ناگهان تعادل قایق او را به هم زد و باعث شد، دستش در بالابر کوچکی که در قایق داشت و برای بالا آوردن تلهها از آن استفاده میکرد، گیر بیفتد.
او تنها بود و تنها راه نجاتش این بود که خودش دستش را قطع کند، برای همین او با چاقویی دستش را قطع کرد. هوا و امواج سرد دریا، باعث میشد که شدت خونریزی او کم شود.
سرانجام او موفق شد به ساحل برگردد. او پس از بهبودی از کارش دست برنداشت و قایقش را هم تعمیر کرد.
2- آرون رالستون- نوع عمل: قطع کردن دست راست
رالستون یک مهندس مکانیک آمریکایی است، او که عاشق کوهنوری است، کارش را به عشق کوهنوری رها کرده بود و قصد داشت به قلل مرتفع صعود کند. در یکی از همین کوهنوردیها در سال 2002، تختهسنگی روی دست راست او افتاد. 5 روز تمام او تلاش کرد که تختهسنگ را جابجا کند، اما موفق نشد. گرسنگی و تشنگی توان را از او گرفت و سرانجام او تصمیم گرفت با چاقویی، دستش را قطع کند.
او چاقوی کندی در اختیار داشت و با زجر بسیار بافت نرم دستش را برید، کار قطع کردن تاندونها دشوارتر بود و او مجبور شد با آنها را پاره کند. اما قطع کردن دست، هم پایان کار نبود، او با وسیله نقلیهاش 8 مایل فاصله داشت و مجبور بود با خونریزی و درد 8 مایل را هم راه برود. سرانجام او به کوهنوردان دیگری برخورد که نجاتش دادند.
اما این واقعه تلخ، باعث نشد او دست از کوهنوردی بردارد، او با استفاده از یک دست مصنوعی همچنان کوهنوردی میکند و از آن لذت میبرد.
او کتابی هم در مورد این حادثه و بازگشتش به کوهنرودی با عنوان Between a Rock and a Hard Place نوشته است. او قصد دارد سال 2010 به کوه اورست صعود کند. هدف او از این صعود، آگاهی دادن به مردمان زمین در مورد خطرات تغییر آب و هوا است.
1- اینس رامیرز – نوع عمل: سزارین
رامیرز در دهکده کوچکی با تنها 500 نفر جمعیت و یک خط تلفن زندگی میکند. سال 2000 او برای هشتمین بار باردار شده بود تا صاحب فرزند هشتم شود! او در ان زمان 40 سال سن داشت.
در یکی از روزها، زمانی که اینس رامیرز در خانهاش تنها بود، درد زایمانش شروع شد. بعد از 12 ساعت تحمل رنج، پیشرفتی در زایمان او حاصل نشد و او متوجه شد که آخرین بارداری او ممکن است واقعا به قیمت جانش تمام شود. به همین خاطر تصمیم گرفت، بچهاش را با سزارینی به سبک خود، خارج کند. مقداری الکل نوشید و بعد با چاقویی شروع به بریدن شکمش کرد، بعد از یک ساعت او به رحمش رسید و نوزاد پسرش را سالم خارج کرد. بند ناف را هم با چاقویی برید و از حال رفت.
وقتی به هوش آمد، پارچهای دور شکم خونآلودش پیچید و از پسر شش سالهاش خواست که کمک بیاورد. چند ساعت بعد، او به بیمارستان منتقل شد، در آنجا عمل شد تا آسیبی که به رودهاش در طی سزارین شخصیاش انجام داده، ترمیم شود. سرانجام او از بیمارستان مرخص شد و کاملا بهبود پیدا کرد.
رامیرز تنها زنی در تاریخ است که توانسته است، خودش خودش را سزارین کند. داستان او آن قدر جالب و باورنکردنی بود که در شماره مارس 2004، مجله بینالمللی مامایی و بیماریهای زنان به چاپ رسید.
در عکس چاقوی جراحی خانم رامیرز را مشاهده میکنید!
خیلی ترسناکه اصلا نمیتونم بخونم
یاد بگیر دکتر! اما از شوخی گذشته اونقدر دندونامو رو هم فشار دادم که فکم درد گرفت! انسان ها هم واقعا موجودات مورد داری هستنا!
جالب و عجیبه که هیچکدوم از اینا زیر دست خودشون نمردن، اونم با این کارهایی که کردن: سوراخ کردن جمجمه و قطع دست و شکافتن شکم و … !
@حمیدرضا,
آخه اوناییشون که مردند اسمشون اینجا نمیاد. وگرنه تعداد زیادی هم بودن که مرده اند. اینها معدود حالت هایی هستند که زنده ماندند.
تکان دهنده بود. خصوصا افرادی که مجبور شدند دست خود را قطع کنند.
من این مطالب پزشکی شما را خیلی دوست دارم دکتر! بیشتر در این حوزه بنویسید 🙂
سلام دکتر!آنقدر پست های دنیای ای تی و متفرقه از شما خوانده بودم که یادم رفته بود پزشکید!هر از چند گاهی از این پست ها بزنید
دکتر لئونید روگوزوف از همه جالبتر بود!
سلام
خیلی جالب بود بخصوص اون کوهنوردی که تاندون های دستش رو پاره کرده.
با تشکر
دکتر جان عالی بود.واقعآ زیبا نوشتید.
سلام
دکتر مورتون مظاهری جراح ایرانی ساکن امریکا نیز جلوی آینه صورت خود را فیس لیفت کردند و فیلم آن در شبکه دیدار به نمایش در آمد.
درصورت تمایل به اطلاعات بیشتر با بنده تماس بگیرید.
با احترام
رضا زاهدی
مدیر برنامه های دکتر مظاهری در دبی
اگر ممکن هست ادرس ایمیل اقای دکتر را بدهید،
من فر خوردم! مخصوصا سر بریدن دست ها!!!!
با وجودیکه ساعتهای زیادی در میان زخمها و برش ها و بخیه ها بودم، اما خوندن این مطلب تمام موهای تنم رو سیخ کرد. من قادربه زدن یک نوک سوزن به خودم نیستم
واقعا شگفت انگیز بود..
جالب بود . من که واقعن حاضرم بمیرم ولی دستم رو قطع نکنم .!!!
دکتر عالی بود.خسته نباشید.دکتر جان اگه امکان داره بقیه بیماران تاثیر گذار رو معرفی کن قبلا چندتاشون رو معرفی کردی.واقعا جالب بود وعالی ممنون به خاطر مطالبتون.پایدار باشید.
مطلب آموزنده ای بود در جهت اینکه انسان میآموزد به تنهایی میتواند جان خود را نجات دهد معمولا ما انسان های عادی در هنگام خطر منتظر کمک دیگران هستیم اما مهمترین کمک به خود تصمیم گیری آنی توام با تفکر درست است.
با تشکر از گرآورنده مطلب فوق.
دکتر تمام موهای تنم سیخ شد .
وه چه دل و جراتی .
دکتر توهم از این کارها بلدی ؟
واقعاً چقدر سنگدل هستین شما دکترها ! مطلب رو که میخوندم چند بار حالم به هم خورد. یکبار هم جیغ کشیدم!
واقعا جالب بود:)
عجب اراده ای داشتند این افراد! …. و مطمئنا خیلی خوش شانس بودند.
خیلی جالب بود. مخصوصا اون خانمی که جمجمه ش را شکاف داده بود.
خیلی جالب بود .
یاد فیلم اره افتادم!!!
واقعا هیچ چیز جلو اراده انسان را نمیتواند بگیرد
دکتر، خیلی جالب بود، واقعا لذت بردم.
اینا چیه می نویسی؟ حالم به هم خورد. من که تا نصفش بیشتر نخوندم.
اینا باید برن بشن بدل فیلم saw.حالا بعضی ها که برای نجات جونشون این کارها رو کردن قابل توجیهه ولی اونی که جمجمه خودشو سوراخ کرده، رسما دیوانه بوده.
شاید اگر ما هم توی موقعیت اون ها بودم همین کار ها رو میکردیم
ولی خیلی دل و جیگر میخواد :دی
خیلی عالی بود … مرسی
من که حالم دکوراژه شد!:)
عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی بود
خیلی وحشتناک بود………….من که حاضربودم بمیرم اما اونجوری دستمو قطع نکنم
سلام دکتر
فوق العاده بود. واقعاً لذت بردم
فقط می تونم بگم “”””فتبارک الله احسن الخالقین””””
سلام،
وای چقدر سخت بود خواندن این مطلب! :دی ،
خصوصا اون جراحی های قطع کردن دست واقعا آزار دهنده است… با دیدن فیلم اره یه سری فکر می کردم آیا من در یک شرایط اورژانس قرار بگیرم ممکنه چنین کاری کنم یا نه؟ فکر نمی کنم بتوانم این کارو انجام بدم… اگر بتوانی یه مطلبی راجع به شرایط روانی و فشار های روانی بعد از انجام چنین عملی بنویسی فکر کنم جالب باشه… چون واقعا شرایط سختی هست که برای بقا فرد به اعضای خود آسیب وارد کنه… حتی کسانی که مثلا بر اثر بیماری قند مجبور به قطع اندام می شدند حدس می زنم امضای رضایت نامه براشون فاجعه باشه… ولی بحث جالبی بود علیرضا..
سلام.
خیلی جالب بود چه آدمای شجاعی بودن.
نمی دونم چند نفر بخاطر این دست عمل ها مرده اند ولی فکر میکنم اینهایی که زنده مونده اند باید توی لیست آدمهای خیلی خوش شانس هم ثبت بشن.
واهههه
حالم به هم خورددد
کاش همه تجربه ها به همین خوبی تمام می شد و نه مثل این : http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2009/01/090107_a-bamian-rape.shtml
یک دکتر ایرانی به نام مورتون هم ادعا میکنه روی بینیش عمل زیبایی انجام داده. در مقابل آینه!
مطلب خیلی جالبی بود
باز هم ممنون
Man ham yek bar az in karha kardam.
vaghti nojavoon boodam.
ba yek anbordast dandoonamo keshidam.
waieeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
وای پسر حالم بد شد!!!
چه دلی دارن اینا .. شاید به خاطر اینه که دکتر نشدم ها …… وگرنه سواتشو دارم.
پست نفس گیری بود جناب دکتر!!!راستی در مورد خرس کوچولوی اول پست نفرمودید که چه عملی داره روی خودش انجام میده؟؟؟ممنون از شما.
خیلی محشر بود. من خیلی لذت بردم. خیلی قشنگ نوشته بودید
من هم مثل اون پسره خیلی عاشق کوهنوردی هستم، اکثر جمعه ها با دوستام می ریم 4-5 ساعت. پیاده روی توی کوه، هیچ وقت اینطوری فکر نکرده بودم که اگه یه روز تو همچین شرایطی قرار گرفتم چی کار باید کرد.
واقعا این کارا دل و جرئت می خواد
آقای دکتر یازده مورده
مورد یازدهمیش من بودم که طی یک عمل جراحی 10 دقیقه سرم را از تنم جدا کردم و دوباره پیوند دادم
جالب بود
ممنون
تمام بدنم بی حس شده.. عجب کارهایی کردن اینا.
زمانی بود که راحت خون می دیدم.. حتی برای یه دوره کمک های اولیه که بیمارستان رفته بودیم هیچ کدوم از بچه ها نتونستند بخیه زدن پسری رو که از پشت بام افتاده بود و سرش بدجور شکافته بود ببینند اما من تا انتها وایستادم کنار دست رزیدنت و آخ هم نگفتم اما الان با خوندن این مطالب حالم دگرگون شد فکرش رو بکنید اگه تو یکی از این موقعیتها کنار دست یکی از اینها بودم چی می شد؟!
حتما بیهوش می شدم.
چرا اینطور می شه آقای دکتر؟! آیا بالارفتن سن باعث این رویداد هست یا عوامل دیگه ای هم دخیل هستند؟
بیچاره و بدبخت من که در هنگام خوردن صبحانه این مطلب و خوندم!!!!!!! 🙁
در همین زمینه منم یه نمونه میشناسم؛
دکتر «حمید مساعدیان» که ازجمله پزشکان فدراسیون کوهنوردی ایران هستند، در یکی از صعودهای تیم، به علت یخ زدگی مجبور میشن انگشت شصت پاشون رو خودشون قطع کنند.
عجیب، جالب، باور نکردنی، ترسناک، کابوس
نمیدونم چی بگم ولی تحت تاثیر قرار گرفتم
خیلی جالبه…
اون چیزهایی که آدم حتی جرات فکر کردن بهش رو نداره یه وقت هایی اونقدر ملموس میشه که آدم مجبور میشه باهاشون دربیفته…
یاد فیلم اره افتادم
مطلب جالب و زیبائی بود
ریاست محترم هیات نظارت مرکزی بر انتخابات هیات های مدیره سازمان نظام پزشکی ایران
با سلام
این جانب دکتر علی اصغر جمالی پزشک عمومی به شماره 55833 شاغل در شهرقزوین که برای شرکت در انتخابات پیش رو ثبت نام کرده بودم امروز 19/10/87 با نظام پزشکی قزوین تماس گرفتم و مطلع شدم که هیات نظارت مرکزی اسم بنده را از لیست شرکت کننده ها خط زده اند.
بنده نسبت به این اقدام اعتراض داشته و خواستار تجدید نظر هستم و پیشنهاد می نمایم که اجازه بفرمایید تا همکاران با رای خودشان بیان کنند که چه کسی لیاقت حضور در هیات مدیره نظام پزشکی را دارا می باشد و خودمان را قیم دیگرانی که از اقشار فرهیخته و تحصیلکرده جامعه هستند ، قرار ندهیم.
سازمان نظام پزشکی یک سازمان صنفی است و همه همکاران عضو این سازمان بوده و به آن حق عضویت می پردازند.زیبنده نیست تا ساحت آنرا با چنین ناراستیهایی بیالاییم.هدف باید تنها خدمتگزاری بیشتر به مردم و جامعه پزشکی باشد.
منتظر اقدام عاجل آن هیات هستم.
نشانی بنده:قزوین-انتهای خیابان نادری شمالی-بالاتر از میدان میر عماد-مطب دکتر علی اصغر جمالی
تلفن تماس و فکس:02813349477 و تلفن همراه 09121811710
دکتر علی اصغر جمالی
مورخه 19/10/1387
شماره نظام پزشکی 55833
ممنون دکتر جان
بسی جالب و خوشمزه بود!!!!!
ممنون دکتر جان
بسی جالب و خوشمزه بود!!!!!
راستی، خرس اول پست مربوط به فیلم Artificial Intelligence هست؟
اون هم فیلم خوشمزه ای بود.
عالی بود دکتر جون عالی……………
سلام . دوست منم آقای عبدیپور . که تکنیسین اطاق عمل هستند آپاندیس خودشونو عمل کردند . و حتی اعلام کرد که میتونه بینشو هم عمل کنه
bazi vaghta lazem mishe ke az beyne bado badtar bado entekhab kard
اوه مای گاد!
ووی! بعضیهاش خیلی چندش آور بود، مو به تن آدم سیخ میشد!
ممنون
پست فوق العاده ای بود!
با سلام
برای تبادل لینک با ما ما را با عنوان پایگاه تخصصی موبایل لینک کرده و عنوان و آدرس سایت خود را برای ما میل کنید.
http://www.ir-tel.com
ayhan.irta@gmail.com
وای افرین به همه شون. ممنون از این که مطالب انقدر جالبی رو میگذارید
سلام فوق العا ده بود عالی بود آفرین به شما لطفا منابع انگلیسی اگر داره بگید ممنون و هزار بار ممنون به خاطر کار عالیتون
ملری
واقعا جای تشکر و قدردانی داره . از زحمات شما ممنونم
واقعا جای تقدیر و تشکر داره . از زحماتتون ممنونم .
قطع دست و شکستن استخوان انگشت وحشتناک بود
دکتر حسن علی منوچهری ( که استاد دانشگاه تهران هم بود) چند سالی قبل از مرگش در یکی از این سوراخهای شهرداری افتاد و پایش شکست و عمل جراحی روی پایش را خودش نظارت کرد و خودش هدایت کرد
خدایش بیامرزاد
روحشان شاد پروفسور منوچهری در طبابت بی نظیر بودند مخصوصا در تشخیص بیماری همانند ایشان را ندیده ام. مرد شریف و انسان واقعی بود. یادش گرامی
خیلی عالی بود من با این چیزا خیلی حال میکنم لطفا در این باره ها بیشتر بنویسید
سلام. واقعا اگر اینها در همان حال توسط یک تیم پزشکی درمان می شدند شاید می مردند!
در ضمن تشکر به خاطر زحمتهایی که میکشی و متن های بسیار جالبی که انتخاب میکنی. دست شما درد نکنه.
سلام
به کوری چشم انسانهایی که میگویند زنها موجودات ظریف و احساساتی هستند . ممنون. با خواندن این مطالب من هم لذت بردم و حس جرات و جسارت به آدم دست میداد.
به وبلاگم سر بزنید و داستانها و مطالبم را بخوانید نظر بدهید . خوشحال میشوم. امیدوارم از خواندن داستانها و مطالبم خوشحال شوید ولی شک ندارم که میخندید . البته بعد از خواندن
خیلی جالب و در عین حال غیر قابل تصور.
سلام من از هر دو دست مشکل دارم اگر امکان داره با من دار تماس باشید متشکرم
اینجاست که باید بگی انسان موجو قابل تقدیریه و لی خودمونیم یک کم اقراق هم بود مگه میشه جمجمرو شکافت و بیهوش نشد ؟؟؟؟ مثل اینکه بگی طرف عمل جراحی قلب باز انجام داده ؟؟؟؟؟؟؟
عجب جالب بود
ممنون
طبق نظرات این پست مثل اینکه در ایران هم موارد متعددی از این دست داریم
اینا باید مستنداتشونو بفرستن تا مطرح بشن تو دنیای مجازی
اااا
اینا کین دیگه!
من بمیرمم حاضر نیستم دستمو قطع کنم!!
الله وکیلی اینا زیادی شجاعن !!!
دستت درد نکنه علیرضا جان!
اگه من هم بودم همین کار رو میکردم
کپی شدید رفت: http://7zero-fa.blogspot.com/2011/07/blog-post_22.html
از صبحونه م هیچی نفهمیدم!
فیلم 127 هم داستان اون کوهنورده که دست خودش رو قطع کرده اگه ندیدین ببینین
سلام خیلی جالب ودر عین حال ترسناک بود
این جمله تون عالیه آقای دکتر
“فقط میل به بقا در شرایطی سخت، آنها را وادار به چنین کار باورنکردنیای کرده است”.
وقتی انگیزه قوی باشه فرد سختترین کارها رو انجام میده.
این است انسان تکه ای از خودشو به خاطر تکه ای دیگه فدا میکنه
سلام و با تشکر از “یک پزشک” برای تهیه و نشر همه این مقالات خوب، خیلی وقته تفاوت بین بیهوشی موضعی و بیحسی موضعی برای من سواله که البته با خوندن این پست دوباره برام یادآوری شد کاش یکنفر توضیحی بده، در ضمن این عبارت “یک عینک تیره هم به چشم زد تا خونی که از سرش میآید، جلوی دیدش را نگیرد” چجوری ممکنه؟ (s.farhang@hotmail.com)، باز هم متشکرم.