فیلم شک: معرفی و بررسی و تحلیل – Doubt (2008)
فرانک مجیدی: وقتی 9 سالم بود، کتابی از آیزاک آسیموف را میخواندم به اسم “باشگاه معما”. داستان چند دوست که هر از چند گاهی در باشگاهی خصوصی دور هم جمع میشدند و هر بار معمایی که برای یکی از آنها پیش میآمد را حل میکردند. آن باشگاه، پیشخدمت بسیار باهوشی داشت. یکی از ماجراها را که من خیلی دوست داشتم مال او بود. او سابقاً نزد مرد عتیقهفروش خسیسی کار می کرد. بینشان شکراب میشود و در روز آخر با ورود مرد خسیس به مغازه، او با عجله در کیفش را میبندد و با لبخندی پیروزمندانه خارج میشود. مرد طماع هزاران بار تمام اشیای مغازه را چک میکند و از کاراگاهان خصوصی هم استفاده میکند تا ببیند از او چه دزدیده شده. او مطمئن بود شک درستی برده، پس آن عجله در بستن در کیف و آن لبخند برای چه بود؟ در نهایت او با شک و ظن میمیرد. پیشخدمت در جواب مردان باشگاه که بالاخره از آن مرد عتیقهفروش چه میتوانست دزدیده باشد، بسادگی لبخند زد و گفت: “من اعتماد او را دزدیدم!” همیشه تردیدهایی در زندگی بوجود میآید که اهمیت بیش از اندازه و کنکاش بیجا برای حلشان، میتواند هزینههای بسیاری داشته باشد. حداقل فیلم “شک“ سبب میشود کاملاً به این حرف ایمان داشته باشم. این فیلم که در واپسین روزهای سال 2008 به کارگردانی جان پاتریک شانلی اکران شد، مسلماً یکی از 10 فیلم برتر سال است.
در سال 1964، پدر برندان فلین (فیلیپ سیمور هافمن)، کشیش کلیسا و مدرسهی کاتولیکی ساده و معمولی است. بچههای مدرسه او را خیلی دوست دارند و موعظههای او بسیار زیباست. او هرگز کشیش سختگیری نیست و اعتقاد به تغییر در سیستم خشک آموزش مدرسه دارد. خواهر آلوشس بیویر( مریل استریپ) مدیر خواهران کلیسا و نیز مدیر مدرسه است. او یک زن سختگیر، خشک و عصبی است و همهی شاگردان از او میترسند. خواهر جیمز(امی آدامز)، معلم جوان تاریخ است. او ظریف و مهربان و دوستداشتنی است و در برابر دخالتهای پیاپی خواهر بیویر از پس او بر نمیآید. به تازگی پسرکی سیاهپوست به اسم دانلد میلر(جوزف فاستر) برای اولین بار در تاریخ آموزشگاه، به آنجا آمده. بچهها بخاطر رنگ پوستش از او دوری میکنند. تا آنکه خواهر جیمز به رابطهی پدر فلین و جوزف شک میکند…
“شک”، داستان تردید انجام گناهی زشت است. کارگردان اثر با استفاده از فیلمبرداری و موسیقی متن مناسب و تدوین خوب، یک معمای تمام عیار را طرح میکند. از سویی، با خبرهایی که در چند سال اخیر منتشر شده بیننده به خود حق میدهد به پدر فلین شک داشته باشد و از سوی دیگر اگر چیزی اثبات نشود، خواهران کلیسا گناه بزرگی کردهاند. چه کسی میتواند به قطعیت برسد؟ در فیلم، نوعی حس تعلیق تزریق شده که تا انتهای فیلم نه تنها ملالانگیز و تکراری نشده، بلکه لحظه به لحظه هیجان بیننده را برای دیدن پردهی نهایی بیشتر میکند. از کار خوب طراح صحنه نباید گذشت. بخش کشیشها، پر از رنگهای گرم و زنده است و در قسمت دیگر، زیر نظر مدیر خشک و سنتی مثل خواهر بیویر، رنگ صحنه سرد، بیروح و فاقد نشاط.
مسلماً فیلم “شک” بدون حضور دو نفر هرگز به این زیبایی نمیبود: فیلیپ سیمور هافمن و مریل استریپ! در تمام مدت فیلم مبهوت قدرت بازیگری این دو نفر میشوید. کوچکترین حرکتها، مکثها و نگاهها حساب شدهاند. مخصوصاً بعد از تماشای این فیلم، مدام از خودم میپرسم چرا نباید مریل استریپ حداقل یکی از جوایز گلدن گلوب یا اسکار را میبرد؟! چطور میشود روی چنین هنری چشم بست؟ هر چند استریپ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل برای “کرامر علیه کرامر” و اسکار بهترین بازیگر زن برای “انتخاب سوفیا” را گرفته و حسرت اسکار را ندارد! مثل فیلیپ سیمور هافمن که او هم برای “کاپوتی” اسکار را به خانه برده! اما اینکه فیلم در 5 رشتهی اسکار نامزد بود و چیزی نبرده، خیلی نامنصفانه به نظر میآید! معروف است که مریل استریپ پس از پذیرش هر نقش دو، سه ماهی تمام دیالوگهایش را تمرین میکند و با انواع میمیکها و حالات بیانشان میکند تا به آنچه میخواهد برسد. پس بیننده میتواند اطمینان داشتهباشد آنچه از استریپ میبیند بهترین کار ممکن است که یک بازیگر میتوانست انجام دهد.
فیلم “شک” از آن فیلمهاییست که حداقل تا چند روزی بعد از تماشا رهایتان نمیکند. خود من تمام امروز را داشتم به آن فکر میکردم! و در تمام مدت فیلم با خودم میگفتم: پدر فلین تقصیری ندارد! آن موعظه دربارهی آن زن و بالشش، گلهای لای انجیل، پس… چرا جواب نداد؟ چرا در نور اذیت میشود؟ چرا سر وقت کمد دانلد رفت؟ دارم دیوانه میشوم! خدایا! من شک دارم!
بخدا فیلم رو بدون تعریف کردن داستانش هم میشه نقد کرد، در واقع نقد میتونه بیشتر یه حالت راهنما داشته باشه واسه اونایی که فیلمو ندیدن نه اونایی که دیدن
حتماً باید ببینمش
ممنون از وصف زیبایت و آن داستان پیشخدمت و عتیقه فروش
من بیشتر فیلمهایی رو که درباره اش پست می زنی دانلود می کنم و می بینم. باید بگم که سلیقه خوبی در فیلم دیدن داری. دست گلت هم درد کنه!
سلام
واقعا که سلیقه بسیار خوبی دارید.من فیلم شک را چند بار دیدم انصافا بسیار تاثیرگذار بود خصوصا که بازیها فوق العاده بود.در سکانس پایانی فیلم که بنظر من بی نظیر میباشد میبینیم که حتی کسانی که خود را کاملا مطمئن می پندارند تا چه حد خود اسیر شک میتوانند باشند.