یک سال، یک عشق، یک پزشک

28

فرانک مجیدی: امروز، درست یک سال است که آمده‌ام به سایت برادرم، «یک پزشک». چقدر زود گذشت! اصلاً باورم نمی‌شود! دوست دارم به روز اولی که برای اولین بار، ‌نوشته‌ای از خودم را در این‌جا دیدم فکر کنم.

از «ساعت‌ها» نوشته‌بودم. فیلمی که عاشقش بودم و هستم. خیلی اتفاقی به علی‌رضا گفتم: «ببین از این خوشت می‌یاد؟» خوشش آمد. گذاشت توی سایتش. نوشت: «بعد از مدت‌ها، یک پزشک یک نویسنده‌ی مهمان پیدا کرده. خواهر عزیزم، فرانک». و من بغضم گرفت. مثل همان روزی که چند سال قبل پایان‌نامه اش را به پدر و مادر و من تقدیم کرده‌بود. برایم اتفاق بزرگی بود. بعد از 5 سال، که نوشتن را رها کرد‌ه‌بودم، دیگر برایم متصور نبود که باز هم سراغ نوشتن را بگیرم. تازه آن روز بود که فهمیدم چقدر جایش توی زندگی‌ام خالی بود! بعد اضطراب آمد. از واکنش خواننده‌ها می‌ترسیدم. از این‌که حضور من را متحمل شوند، این‌که بگویند:«به هر حال داداششه، هواشو داره! هر چی بنویسه می‌ذاره تو سایتش.» کامنت‌ها آمدند. استقبال بود، لبخند بود و امیدواری. دلم گرم شد. نوشتم، باز هم نوشتم. این،43اُمین مطلبم هست در اینجا.

بیشتر از فیلم‌هایی نوشتم که دوستشان دارم، گاه اتفاقات تلخی افتاد که از آن‌ها گفتم، بهاریه نوشتم و اگر خدا بخواهد باز می‌نویسم، شاید هم یک پادکست مشترک با برادرم اجرا کنیم. امروز این‌جا هستم. اغلب می‌شناسیدم. کتمان نمی‌کنم، موارد معدودی اتفاق افتاد که نظرم درباره‌ی بعضی آدم‌هایی که به ستایش از آنان یاد کردم، عوض شد. اما امروز می‌توانم به جرات بگویم چیزی ننوشته‌ام، مگر آن‌که در زمان نگارشش ایمان کامل به هر واژه‌اش داشته‌باشم. می‌خواستم چیزی که می‌خوانید، در سطح انتظارتان از «یک پزشک» باشد، آن‌قدر کامل که بتواند از حضورم دفاع کند. می‌خواهم هر روز بهتر بنویسم، چرا که انتظارتان از «یک پزشک» است. کاش این‌طور بوده‌باشد.

در نهایت، چند سپاس بزرگ می‌ماند. نخست، از بهترین معلمم که جرئت نوشتنم همه از اوست، و تاثیرش بر نوشته‌هایم، مبرهن است. دوم، از برادر عزیزم، که عزیزترین دوست و سرمایه‌ام است، آن‌چه هستم را به او بسیار مدیونم و فرصت بزرگی که در اختیارم قرار داد را ارج می‌نهم. اما سپاس ویژه‌ام متعلق است به… تو! تویی که مطالبم را خواندی، نقدم کردی، برایم کامنت می‌گذاری یا نه، نظرم را اصلاح کردی، دوستم داشته‌ای و یا دشمن… به امید بودن شماست که می‌نویسم و این هدف بزرگی است که استاد مسلّم داستان، گابریل گارسیا مارکز، برای ما نموده‌است: زیستن، برای بازگفتن!


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

شوخی با بناهای معروف و عجائب معماری دنیا یا میدجرنی – گمشده در ترجمه!

کاریکاتور شخصیت‌های مشهور را بسیار کشیده‌اند و دیده‌ایم، اما کشیدن کاریکاتور بناهای معروف زحمت بیشتری دارد. اما میدجرنی می‌تواند این زحمت را بسیار کمتر کند.کاربر شبکه اجتماعی دریت به نام mossymayn به تازگی این کار را کرده است:دروازه…

تخیل: تصور کنید که یک موجود هوشمند فرازمینی از زمین بازدید می‌کرد و در اینستاگرام پست به سبک…

ما نمی‌دانیم که هیچ وقت بیگانگانی که می‌گویند اینقدر وجودشان محتمل است، از زمین بازدید خواهند کرد یا آیا آشکارا رخ خواهند نمود یا نه.فعلا در حد داستان‌های علمی تخیلی به قضیه نگاه می‌کنیم.اما تصور کنید که یک موجود هوشمند فرازمینی…

واکسن گارداسیل چیست؟ چه وقت و چه کسانی باید آن را تزریق کنند؟

گارداسیل واکسنی است که به محافظت در برابر انواع خاصی از ویروس پاپیلومای انسانی (HPV) کمک می‌کند، که یک عفونت شایع مقاربتی است که می‌تواند منجر به مشکلات سلامتی مختلف از جمله زگیل تناسلی و برخی از انواع سرطان شود. این واکسن برای جلوگیری از…

ابر تورم آلمان در سال 1923 چه بر سر مردم آورد؟

به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط، ​​میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد. یک قرص نان 200 میلیارد مارک قیمت داشت.با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد ادامه داشت و…

اگر عاشق یک فیلم بودید و با بودجه کافی یک اتاق خوب در سبک و سیاق آن فیلم می‌ساختید

ما اگر خیلی عاشق یک فیلمی باشیمِ پوستری چاپ می‌کنیم و بالای سرمان می‌زنیم و هر روز نگاهی به آن می‌اندازیم یا مقاله‌ای در موردش می‌نویسم.اما فراتر از آن اگر قرار بود، اتاق خواب یا اتاق هتلی به سبک یک فیلم بسازیمِ چطور از آب درمی‌آمد.…

دستمال‌های پارچه‌ای برای پنهان کردن نقشه فرار در زمان جنگ جهانی دوم

جورجینا کنیوندر جنگ جهانی دوم، نقشه‌های سرّی روی دستمال‌های جیبی چاپ می‌شد تا نیروهای متّفقین در پشت خطوط دشمن بتوانند از آنها استفاده کنند. گرامی داشتن دستمال‌های پارچه‌ای کهنه پدر ‌همسرم شاید به نظر کاری ناخوشایند باشد اما در دل آنها…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
28 نظرات
  1. فهیم می گوید

    نوشته های فرانک مجیدی، به همان اندازه نوشته های” یک پزشک” برای من خواندنی بودند…پایدار باشید و قلمتان به راه!

  2. رضا می گوید

    من که واقعا لذت می برم از مطالبتون فرانک خانوم.
    واقعا قشنگ می نویسین . خیلی فیلم ها بود که فقط بخاطر اینکه شما گفتین رفتم دیدم.
    سلیقه تون هم عالیه.
    امیدوارم همیشه موفق باشین

  3. lachin می گوید

    واقعا قشنگ می نویسی و پر حرارت ایشا.. که میشه نویسنده باشی
    موفق باشی

  4. فرشاد می گوید

    اوایل شاید برایم غریب بود که در یک پزشک مطالبی مربوط به فیلم بخوانم ، اما کاش اینگونه بود و فقط راجع به فیلم بود . بیشتر مطالب شما را به خاطر ادبیات نوشتاری اش می خوانم نه برای متوجه شدن از داستان فیلم و نقدش .

    گاهی خواندن نوشته های منظم و خوش چینش ، فکر انسان را منظم می کند .

  5. ali می گوید

    با درود
    برای هر دو شما آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون می نمایم .

  6. رضا می گوید

    به نظرم با آمدن شما یک پزشک دیگر کامل شد . موفق باشید

  7. Mehdi می گوید

    خب باید اعتراف کنم که مطالبی که می نویسید واقعا خوب هست هرچند که خالی از اشکال نیست مثلا در مورد سریال در چشم باد: فکر کنم که حالا که سریال وارد جاهای حساس ترش شده بهتر میشه در موردش قضاوت کرد و از نقطه ضعف هاش هم حرف زد: از کی تا حالا تو جنگ جهانی هواپیماها موشک پرتاب می کنن؟ و در ضمن ماشین جیپ مال آخرهای جنگ بود. کلا صحنه های جنگ افتضاح بود در مورد اینکه چقدر به تاریخ نزدیک بود را دیگه نمی دونم

  8. سعید می گوید

    یک پزشک از وبلاگهایی است که بدون اغراق همه مطالب آن عالی است. از شما و برادرتان تشکر میکنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم.

  9. فرشيد می گوید

    فرانک عزیز،

    نوشته پر مهر و پر احساسی بود. خوش به حال “یک پزشک” که خواهری چون شما دارد و صد البته خوش به حال شما که چون او. البته که جای نوشته های شما به مانند نوشته های آقای مجیدی در فضای وبلاگستان خالی مینمود.

    اتفاقاً همین دیشب بود که در حال اتمام کتاب کوری یاد نقد شما درباره این داستان و فیلمش افتادم.

    امیدوارم همچنان با حرارت بنویسید.

    موفق باشید.

  10. مسعود می گوید

    قلمتان دور از گزند باد خانم مجیدی و عزمتان استوار
    واقعاً لذت میبردم همیشه از نوشته هاتون و برداشتهای کاملاً شرقیتون از فیلمهای غربی

    شاد باشید همیشه

  11. الهام - روح پرتابل می گوید

    من واقعاً از نقد فیلم هاتون استفاده می کنم
    وقتی خوب می نویسید دلیلی نداره آدم بخواد چیز دیگه ای بگه
    توی وب مطالبی که واقعاً ازشون بشه استفاده کرد ناب هستن
    مرسی از شما و بردادرتون، با اینکه کم کار شدید

  12. میلاد می گوید

    از فارست گامپ شدیدا علاقه من شدم به “فرانک مجیدی”. چیز هایی نوشته بودید که حرف دل من بود که وقتی من مطلبتون رو تو وبلاگ قرار دادم نوشتم نیازی به نوشتن من دیگر نیست. اکثر نوشته هاتون اینطور هست.

    تبریک می گم یک سالگی تون رو، برگشت ها همیشه پر نور هستند.

    “یک پزشک” دلیل بوجود آمدنم بود.

    منتظر بعدی ها هستیم

  13. من می گوید

    سلام
    باید بگویم هیچ وقت نوشته های شما را دوست نداشته ام ! نه به خاطر اینکه خوب نمی نویسید، نه ! بلکه به خاطر اینکه اغلب از فیلم می نویسید و من با فیلم میانه چندان خوبی ندارم .
    ولی این را میگویم که همین پست شما فوق العاده بود. و بسیار خوشحالم که خواننده های 1پزشک از شما راضی اند.

    هر چه داریم از اوست، خدا را فراموش نکنیم

  14. نیما می گوید

    مطالبتون عالیه .

    اینکه در مورد فیلم و سریال ها می نویسید و یا به قول معروف مقداری احساس رو هم چاشنی این وبلاگ کردید به نظرم این وبلاگ رو کامل کرد ولی حس می کنم دکتر مدتیه که کم کار شده

    امید که سلامت باشید

  15. رضا.ب می گوید

    یاد یه خاطره افتادم. سال پیش تو فرفر یه بحث شد سر اسم شما… که این خارجیه کیه ؟(اسمتون را میخوندند فِرانک بجای فَرانَک). :))

  16. صفا می گوید

    ….تازه آن روز بود که فهمیدم چقدر جایش توی زندگی ام خالی بود……یه حس خوبیه وقتی ببینی یه نفر دیگه حرف دل تو رو میزنه!!……دختر گل تو چرا 5 سال نوشتن روکنار گذاشته بودی؟ ….تو هم پزشکی؟…..پزشکی یه جورائی تمات قوای ذهنی آدم رو می بلعه…….من 23 سال قبل با زنگ انشا وداع کردم…حالا میبینم کم از “وداع با اسلحه” نبوده…..امسال به ناچار برای جستن قطره ای از حقیقت به این وادی “مجازی” آمدم…….امسال دوباره می نویسم…………..I will jump the pits again………فکر نکنم این فیلم رو دیده باشی…….موفق باشی

  17. Mahda می گوید

    تک تک نوشته‌هاتون خواندنی و ارزشمند بوده خانم مجیدی. برای شما و برادرتون آرزوی موفقیت می‌کنم.

  18. SAfiLO می گوید

    عالی من که دوست دارم نوشته هاتونو هم شما هم علیرضای عزیز هر چند که هیچ وقت جواب ایمیل های بنده رو ندادند اما بازم ما همچنان دنبال کننده مطالب زیبای شما و کلا” بلاگ یک پزشک هستیم…
    اگرم کم کامنت میزارم بخاطر اینکه از ایمیل دنبال میکنم…

    اینجا دیگه گفتم واجبه یه تشکری کنم…

    در کل ممنون بابته همه مطالب خوبتون

    پایدار باشین

    SAfiLO

  19. ژوکر می گوید

    از همون قدیم ندیم‌ها گفتن که هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
    البته پست اول‌تان را که خاطرم نیست اما از همون اوایل که شروع به نوشتن کردی فرانک عزیز، رابطه خوبی با نوشته‌هایت برقرار کردم و اگر به برادر ارجمندتان بر نخورد، اون خلاً احساسی رو که در یک پزشک احساس می‌شد بخاطر نوع نگارش علیرضاخان، با شروع نوشته‌های شما تا حدودی مرتفع شد.
    البته نوشتم “تا حدودی” چون معتقدم هر کسی رو در جایگاه خودش باید نقد کرد و شما هم بعنوان نویسنده مهمان بخوبی این نقیصه رو در یک پزشک پوشش دادید.
    فکر می‌کنم به عنوان خواننده چند ساله وبلاگ یک پزشک، در مقطع فعلی بیشتر از همیشه نیازمند کلماتی هستیم که نوازشگر آلام و رنج‌هایی باشد که این روزها بر پیکره جامعه ایرانی وارد می‌شود و هر کدام از ما شاید خودمون هم آگاه نباشیم اما در ناخودآگاه‌مان بیشتر از هر چیزی بهش نیازمند هستیم و چه خوب که خیلی از این کلمات رو می‌شه لابلای نوشته‌های شما حس کرد. چه یادآوری خاطره بعدازظهرهای جمعه و دیدن مجموعه ناوارو باشد یا دیدن فیلمی که برای خیلی از ما خاطره‌ی خوب به جای گذاشته باشد. مهم این هست که این حس امید و زندگی کردن حتی با همین دلخوشکنک‌های کوچک رو در وجود یکدیگر زنده نگه داریم.
    ممنون بخاطر نوشته‌های همیشه صمیمی و خوب‌تان و تداوم این حضورتان.

  20. persian365 می گوید

    اول از همه تشکر میکنم بابت زحمتی که کشیدید
    نقد فیلماتون بسیار خوب بود و انتخاب فیلم ها هم عالی بود
    من همیشه دوست داشتم یک بخش فیلم این وبلاگ داشت که تخصصی تر فیلم ها نقد میشید و فیلم های بیشتیر نقد میشد
    مجدد از زحمات شما تشکر میکنم

  21. saeed می گوید

    سلام
    برای یک سال تلاش خسته نباشید
    من خیلی به قلمتان علاقه مندم
    تنها سایتی که هر روز چک میکنم ۱ پزشک
    موفق باشید .

  22. علي ناطقي می گوید

    خیلی روان می‌نویسین. خلاصه اینکه فالژ نمی‌خونین!
    موفق باشین

  23. akh می گوید

    زیبا زندگی کردن
    برای زیبا دیدن باید زیبا زیستن را بیاموزیم زیبا زیستن نیازمند جهان بینی است برای رسیدن به جهان بینی باید به دانش و مهارتهای بیانی برسیم
    اگر می نویسید چیزی بنویسید که جهان زیبا شود برای زیبا نوشتن زیبا حرف زدن احتیاج به خواندن و صحبت کردن است پس بیاید دور هم جمع شویم کتاب بخوانی شعر بگوییم تازیبا شویم زندگی زیباست
    و زیبا ببینیم و نوشتن شما از زیبایی ها یی که می بینید به زیبا زییستن ما کمک می کند می دونم اینکه چیزی بیابیم که در خور ذوق ما باشد و همگی انرا بپسندند کار ی سخت است ولی همین که اراده می کنیم که تو این شرایط از چیزهایی بنویسم
    که برای لحظه ای کم ما را از زشتی ها زندگی دور کند و به زیباییهایی که در اطرافمان هست و خلق مسی شوند پیوند دهد کاری بزرگی است از زحماتتون سپاس گدازیم

  24. سعید می گوید

    من هم یک تاثیر مهم داشته ام! آن هم وقتی فکر کردم اسم Frank است و نه فرانک. این تاثیر در قسمت درباره هم دیده می شود:دی
    (البته شاید این اشتباه را افراد دیگری هم کرده باشند٬ ولی خب تاثیر اصلی را من داشته ام٬می دانم:دی تر!)

  25. خسروبيگي می گوید

    سلام
    من الآن این مطلب را خواندم
    اما قبلا به برادرتان نوشته بودم که چرا در متن، نام نویسنده را مینویسد؟ و …
    نمیدانم آن کامنت منتشر شد یا نه؟

    اما الآن پیشنهاد بهتری دارم
    چرا خودتان یک وبلاگ مستقل نمیسازید؟

    در هر حال موفق باشید

  26. خسروبيگي می گوید

    در ضمن

    هنوز که هنوز است
    نویسنده برخی نوشته های شما
    در وردپرس
    علیرضا مجیدی است!

    مثل همین پست!

  27. خسروبيگي می گوید

    در ضمن

    پست: “سلینجر”‌خوانی
    نوشته شده توسط فرانک مجیدی در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۳۸۵

    نام نویسنده ش
    به ابتدای همین نوشته نمیخورد!
    منظورم اینست که
    شما در ابتدا نوشته اید
    یکسال از اولین نوشته تان گذشته
    اما یک سال قبل از
    16 آبان 88
    میشود
    16 آبان 87
    که تاریخ نوشته فوق الذکر (7 اردیبهشت 85)
    با ابتدای این نوشته نمیخواند!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5