ادبیات، روزنهای برای مشاهده وجه انسانی پزشکی
تصور کنید که پزشکان، پرستاران و سایر کارکنان پزشکی، تعرفهچیها، مدیران و تکنسینهای آزمایشگاهها، کتاب در دست، همگی، در اتاق کنفرانس بیمارستان حضور یابند و جلسات همخوانی کتاب برگزار کنند و درباره این آثار به تبادل نظر بپردازند! بیشتر از دو هزار نفر در 25 ایالت آمریکا هم اینک در چینن برنامهای شرکت میکنند. این نشستها از سال 1997 شروع شدهاند و هر سال بر تعداد مشتاقان آنها افزوده میشود.
اما این برنامهها، صرفا برنامههای حاشیهای نیستند که برای ارضای حس ادبی شرکتکنندگان ترتیب داده شده باشند. برخلاف عقیده رایج، تنها مهارت بالینی و دانش نظری برای درمان بیماران کافی نیستند، بلکه نیروی محرکه و روحی باید به این پیکره دمیده شود تا توانایی درک شرایط متفاوت بیمارانی با سطح فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی متفاوت و با مشکلات متفاوت را به پزشکان بدهد.
بله! پزشکی الگوریتمیک و چارتهای تکستبوکها که حاصل دهها سال تجربه صدها پژوهشگر هستند، بسیار راهگشا هستند، اما با الگوریتم و نمودار واقعا نمیتوان بیماران را درمان کرد.
گروهی از پزشکان آمریکایی، ادبیات را که شارح دردها، دشواریها، موقعیتهای دارماتیک و شخصیتهای متفاوت و پیچیده انسانها هستند، علاج این خلأ میدانند. به خصوص وقتی به ژانری از ادبیات تمرکز شود که در آن داستان بیماران و پزشکان توصیف شده باشد، یعنی فصل مشترک ادبیات و پزشکی.
این پزشکان نشستهای ادبی ماهانه در قالب باشگاههای کتاب دارند و در این نشستهای در مورد آثار ادبی که زمینه مرتبط با پزشکی دارند، بحث میکنند. آنها باور دارند که دورههای آموزشی آشنایی با انسانیت و نوعدوستی باید به دانشکدههای پزشکی راه یابند.
الیزابت سینکلیر هماهنگکننده شورای ادبی انسانیت Maine و برنامههای پزشکی مرتبط با آن است. او در این مورد میگوید: «انسانیت میتواند به پزشکان یادآوری کند که با افراد پیچیده و کاملی با نیازها و عقاید منحصر به فرد، سر و کار دارند.»
نخستین بار در سال 1997 بیمارستانی در بنگور در «مین»، میزبان چنین نشستهایی شد. اما این ایده به سرعت گسترش یافت و پزشکان 25 ایالت شامل کالیفرنیا، فلوریدا، ماساچوست، میسوری، نیویورک، اهایو، ویرجینا هم جلسات مشابه را راه انداختند.
دکتر روبین بلیک در اظهار نظر جالبی میگوید: «اگر میخواهید با حس و حال کسی که در حال مرگ است آشنا شوید و فراز و نشیبهای او را دریابید، باید مرگ ایوان ایلیچ تولستوی را بخوانید. صد سال پیش از آن که کوبلر-راس مراحل مرگ را مشخص کند، تولستوی این کار را کرده بود.» (1)
علاقه وافر آقای بیلک به ادبیات در در دوران زندگیاش موجب شد که او پیش از موعد خود را از دانشکده پزشکی میسوری بازنشسته کند و مشغول نوشتن داستان کوتاه شود و کلاسهایی در مورد موضوع «پزشکی و ادبیات» برای دانشجویان برگزار کند.
در نخستین نشست باشگاه کتاب در بیمارستان آموزشی دانشگاه، آقای بلیک برای حضاری متشکل از پزشکان، پرستاران، کتابدارها و مدیران، یکی دو تا آثارش را خواند. اولین داستانی که او قرائت کرد، یک داستانهای کوتاه درباره مرگ مشکوک یک پسر بود و داستان دیگر در مورد پیرمردی بود که تقاضای مرگ میکرد.
بلیک همچنین از نویسندگان بزرگی یاد کرد که آثار آنها در فهم بهتر پزشکی میتواند به پزشکان کمک کند، نویسندگانی مثل آلبر کامو، ویلیام فاکنر، فرانک اوکانر، ویلیام کارلوس ویلیامز.
در نشست بعدی، آنها در مورد کتاب «پیله و پروانه»، نوشته «ژان دومنیک بوبی» تبادل نظر کردند. ژان دومینیک بوبی سردبیر سابق مجله فرانوسی Elle بعد از سکته ناگهانی دچار سندرم قفلشدگی یا locked in شد، طوری که فقط با تکان دادن چشمانش میتوانست با محیط بیرون ارتباط برقرار کند، او این کتاب را هم با همین اشارات نوشت. (2)
در پایان این نشست ادبی وقتی از حضار با غذای سرد و لیموناد پذیرایی میشد، چیزی دیده که کمتر در بین کارکنان بهداشتی درمانی دیده میشود، پرستاران، پزشکان را با نام کوچکشان صدا میکردند، چیزی که در جریان کارهای روزانه به ندرت مشاهده میشود.
سنکلیر قیده دارد که از آنجا که در اثار ادبی شخصیتها غالبا به صورت خاکستری و نه، سیاه یا سفید مطلق توصیف میشوند، این امر باعث میشود که پزشکان نیز میزان توقع شخصی خود را در کار حرفهای پایین بیاورند و تصور نکنند که در همه حال، باید برای هر چیزی پاسخ داشته باشند.
تحقیقی که در سال 2005 انجام شد، نشان داد که این برنامههای ادبی موجب همدلی بیشتر با بیماران و همکاران، آگاهی بیشتر اجتماعی، افزایش رضایت شغلی و افزایش مهارتهای بین شخصی میشود.
در میان کتابهایی که تا به حال در این نشست ادبی مورد بررسی قرار گرفتهاند و از دریچه پزشکی به آنها نگریسته شده میتوان به طاعون آلبر کامو (3)، کلیسای ریموند کارور، مترجم دردهای جومپا لاهیری، مسخ کافکا اشاره کرد. لیست کاملتر را میتوانید در اینجا ببینید.
حتما به وبسایت این پزشکان کتابدوست هم سر بزنید.
سخن پایانی: همین چند سال کار به عنوان یک پزشک، به اندازه کافی زمینه بدبینیام را به امکان انجام کارهای فرهنگی مشابه در ایران شده است. راستش در ایران آنقدر با هم رقابت حرفهای میکنیم که خود و یکدیگر را از یاد میبریم و اصلا مجالی برای با هم بودن، فرصتی برای تأمل و انسان شناسی، روزنهای برای شناخت بهتر برایمان باقی نمیماند.
متأسفانه آنقدر مشغله داریم و یا مشغول نگاه داشته میشویم و به ویزیت چند مریض بیشتر و خواندن چند صفحه بیشتراز منابع درسی فکر میکنیم، که پرداختن به ادبیات حتی به صورت پارهوقت، خیلی وقتها مایه عذاب وجوان میشود نه اسبابی برای تسلی خاطر.
در این تصویر ایالتهایی که این برنامه فرهنگی در آنها برگزار میشود با رنگ قرمز مشخص شدهاند، آرژانتین هم از سال 2009 این برنامه را راه انداخته است. آیا پزشکان ایرانی هم برنامه مشابهی دارند؟
(1) کوبلر راس در کتابی که در سال 1969 منتشر کرد، 5 مرحله سوگ و واکنش انسان در قبل رخدادهای فاجعهآمیز را توصیف کرد، این 5 محله شامل این موارد هستند: انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی، پذیرش واقعیت. کسانی که یکی از نزدیکان آنها مبتلا به بیماری سخت غیر قابل درمانی شده است، به احتمال زیاد این مراحل را در بیمار خود مشاهده کردهاند.
(2) پیله و پروانه را نشر چشمه در 124 صفحه با قیمت 2200 منتشر کرده است.
(3) خاطره شخصی: طاعون کامو را همزمان با آزمون میکروبشناسی در دوران علون پایه خواندم. یادم میآید یکی دو تا از تستها را با توجه به داستان پاسخ دادم!
منبع: نیویورک تایمز
سلام
بهترین ها
هر کتاب دریچه ای است برای تجربه غیرملموس واقعیتهای نهان و عیان اطرافمون… متاسفانه عشق به کتاب و مطالعه خیلی درایران کم هست و شاهد این مدعا هم تیراژهای ۵۰۰۰ تایی کتابها هست، یک مملکت ۷۰ میلیونی باید تیراژ معمولیترین کتابهایش بالای ۷۰۰۰۰ جلد باشد… ولی افسوس… این دیگه به کم کاری خودمون برمیگرده… یکی از سئوالات کارشناسی ارشد رو هیچوقت یادم نمیره که با یادآوری کتاب دلنشین “خداحافظ گاری کوپر” نوشته رومن گاری جواب دادم…
مطلب زیبایی بود و البته ناراحت کننده… ممنون… مشخصه خیلی زحمت کشیدید
راستش الان تیراژ کتابها خیلی کمتر از پنج هزار جلد شده. اگه ناشر از فروش مطمئن نباشه، 1200 نسخه بیشتر چاپ نمیکنه، پنج هزار جلد ماکزیمم تیراژ است!
در واقع باید نشست، برای مملکتی که پسوند ادب و هنر قبلا بهش میدادیم گریه کنیم.
حتی استقبال از پستهایی که موضوع کتاب داشته باشن، هم ناچیزه!
ممنون
سلام
ای کاش چنین برنامه های خلاقانه ای تو ایران هم اجرا می شد . . .
ولی متاسفانه به عنوان یک دانشجوی پزشکی من هم به این نتیجه رسیدم آموزش پزشکی تو ایران از پایبست ویران است ! و بسی خوش خیالیست چنین طرح هایی اجرا بشه!؟
ممنون از این پست…
پیشتر از این نویسنده بزرگی چون چخوف هم به ارتباط ادبیات و پزشکی اشاره کرده بود.
اما چون از پزشکی به ادبیات رسیده بود پزشکی رو در درک بهتر ادبیات موثر میدونست.
سلام
من دانشجوی پزشکی ام و عاشق ادبیات و بیزار از اینکه درگیر یکنواختی بشم
تصمیم گرفتم چنین برنامه ای را با بچه های همدوره ایم پیاده کنم امیدوارم همینطور راسخ بمونم و بتونم عملیش کنم…
لطف کنید اگه کتابهای مفید دیگه ای را هم که محتوی آنها مناسب چنین جمعی باشه میشناسید بهم معرفی کنید…
ممنون
واقعا سایت مفیدی دارید