رستورانی که فقط نیمرو سرو میکند!

فرانک مجیدی: یک حرفهایی است که اگر نگوییمشان، بیخ گلویمان میماند، عین استخوانی که به گلو میرود و میخراشدش. کار منطقی این است که حالا – ساعت 3 شب- بگیرم بخوابم و فردا صبح زود برای درس خواندن بیدار شوم، ولی این چیزهایی که من امشب شنیدهام و فکرهایی که به ذهنم هجوم میآورد، نمیگذارد! چند ساعت قبل برنامهی «هفت» را دیدهام، چیزهایی شنیدهام که شدیداً به رویا و شناخت من از سینما توهین کرده و تمام آرزوهای بزرگ و فکر «انشاءالله بهتر میشود»ش را تحقیر نموده.
چندی پیش، مقالهی بسیار خوبی در نقد «هفت» خواندم. فکر میکنم با استقبال خوبی که از این مطلب شد، شما هم خواندهاید. پس دیگر حرفهای دوست خوبمان را تکرار نمیکنم، فقط به این بسنده میکنم که کاملاً با تمام مطلب و ایرادات وارده، موافق بودم. حقیقت آن است که «هفت» هرگز یک نود سینمایی نمیشود. تمام این بیش از ده سال، هنر «عادل فردوسیپور»، مجری بودن حرفهایش بود. احترام به شعور مخاطب و وادار به فکر و قضاوتش نمودن در حوزهی فوتبال. اصلاً از اساس، این توانایی در «هفت» نیست! آسان است پیشبینی آنکه با این مسیر، هرگز هم به مقصود عالی «نود» سینمایی شدن نمیرسد. خب، اینها را رها کنیم که تکرار مکررات است.
امشب تقریباً چند دقیقهای را از دست دادم ولی حرفهای آقای «مسعود فراستی» در همان ادامه هم کافی بود که بفهمم مجری و منتقد، بهصورت جهتدار دست به دست هم دادهاند تا بگویند جشنوارهی خارجی کلاً بد است! خیلی هم دانستن دلیلش سخت نیست. جشنوارهی کن تازه تمام شده و خانم «ژولیت بینوش»، بازیگر فیلم جدید کیارستمی، زیر سایه ی نخل طلا نشستهاست. اظهار جملاتی از سوی آقای فراستی با مضمون «برای ما جشنوارههای خلیج (ایشان دقیقاً این لفظ مجعول را بهکار بردند!) بهتر است یا اینجور جشنوارههای خارجی؟!» و بایکوت کردن کن و عقیم نمودنش با تحریم ما، و اینکه ژست روشنفکری (!) ایجاب میکند جلوی این حرفها موضع بگیریم، و با آنکه کیارستمی که لباس کارگردانی جهانی را دارد، کار تازهاش اصلاً هم ایرانی نیست، من را مبهوت کرد. یعنی ما بیاییم و خود را محدود به سینمای حوزهی خلیج فارس کنیم و نهایت آرزویمان، اکران فیلم در جاهایی باشد که اغلب اصلاً صنعت سینما ندارد، حتی این سینمای لاغری که ما داریم، در آنجا همین هم نیست! یعنی مثلاً چون یک کارگردان شهرت جهانی دارد، و داستان ایرانی و وطنی کار نکرده، بد است و من منتقد حق دارم ابرویم را بالا بدهم، نگاه عاقل اندر سفیهی به او بیندازم که چرا به داستان بومی پشت کردهای! جهان ما، تنها در مرز ما باید خلاصه شود و ما خبر داریم اسپانیاییها، آمنهبار را که دو فیلم انگلیسی زبان ساخته، کلاً دیگر اسپانیایی نمیدانند. جالب این است که ندادن نخل طلای بهترین فیلم به کیارستمی، از سوی آقای فراستی یک شکست برای این فیلم است. به نظر ایشان «تیم برتون» و «کیت بکینسیل» دست به دست هم دادهاند که تعمداً و برای تحقیر سیاسی ایران، نام «ژولیت بینوش» را از تنگ بیرون آورند! عجبا تفکر تئوری توطئه! من مدافع تکتک پلانها و سکانسهای کیارستمی نیستم، فیلم تازهاش را هم هنوز ندیدهام. ولی باور کنید، سینمای دنیا با تحریم ما، از رونق نمیافتد. نتیجهی این تفرعن همین میشود که چین که به ساخت انبوه اجناس شهره است، کارگردانی مثل «ژانگ ییمو» پیدا میکند که با دوربین و رنگ و موسیقی، شاعرانگی سینما را به اوج میرساند و ما آینه به دست گرفتهایم و خودشیفتهوار میخواهیم تعریف دروغ آینه را بشنویم، که ما زیباترینیم و پایبندترین!
البته، وقتی تایلندیها هم نخل طلا میگیرند، این زنگ خطر باید برای ما هم به صدا در بیاید، باید تلاشی کنیم که ما هم نامی از خود را جهانی کنیم. اینقدر سطح بالا باشیم که صرفاً با یک فیلم خارجی که «همایون ارشادی» بازی میکد، خوشحال نباشیم که لااقل یکی را به دنیا معرفی کردیم. ولی راه دشواری است، تازه ادامهی برنامه من را متوجه کرد که از آن چیزی که میاندیشم هم کارمان سختتر است. برای یک طرح خوب چقدر باید چانه زد، پلهها را بالا و پایین کرد، حرص خورد که به جشنواره میرسم یا نه، کارم خاص میشود و فروش نمیکند، تهیهکننده پا روی گلویت میگذارد که «چرا از این بازیگر بانمکا (!) نمیذاری که بترکونیم؟!» و تو احتیاج به پول و نام تهیهکننده داری، و نمیتوانی به او بفهمانی که میخواهی یک کار خوب انجام دهی. این است که تایلند، چین، هند، ژاپن و آسیاییها، مدتهاست از ما جلو زدهاند و ما در این فکریم که باید کلاً جشنوارههای مشهور را به حساب جشنواره نگذاریم، چون اصلاً همهی آنها با ما پدرکشتگی دارند!
در بخش نهایی برنامه، قرار بود از ژانر طنز صحبت شود. «امیر جعفری» و «رضا شفیعیجم» مهمانان این بخش بودند. شخصاً عقیده دارم جعفری، بازیگر خیلی بااستعدادی است که هنوز نقشی که انگش باشد، برایش نوشتهنشده. چیزی که لازم باشد برایش تمام آموزشهای تئاتری طولانی استاد سمندریان را به کار بگیرد. اما استعدادش را میشود در بعضی از نقشهایش واقعاً لمس کرد –میوهی ممنوعه و پستچی سه بار در نمیزند- با اینحال، حتی جعفری هم گاه فیلمهای دمدستی بازی میکند. آنطرف، رضا شفیعی جم بود که من برای اولینبار، 13،14 سال قبل در برنامهی کودک ترسناک «تلویزیون کابلی بچهها» دیدهبودمش! حرفهایی که شفیعیجم میزد، با عملش -از دید من- یکی نمیآمد. در نقد نقش تکراری و عدم حرفهایگری در طنزسازی میگفت، ولی باور دارم مدتهاست در دام تکرار خود است. میگفت فیلمنامهها فرمولی شده، یعنی روشی برای گیشهای شدن جواب میدهد و همه پی ساختن همان نوع میروند، اما فیلمهای خودش هم چندان تفاوتی با هم ندارند. اما حداقل حرفهایی که دو طرف میزدند، اغلب خوب بود و موفق میشدند گوشهای از دردهای سینمای طنز –و بساز بفروش در ایران- را بیان کنند. اما آن مصاحبهی ضبط شده با «جواد رضویان» آنقدر دردناک بود که شعور هر مخاطبی با شنیدنش تیر میکشید!
در برنامهی گذشتهی «هفت»، که مربوط به نقد «طلا و مس» بود، «همایون اسعدیان» حرفی زد که ابداً موافقش نیستم. ایشان با گفتن اینکه نام بردن از فیلم خاصی با عنوان «مبتذل» زشت است آغاز کرد و رسید به اینجا که استقبالی که او دید، حسرتش را به دلش گذاشت که کاش «ده رقمی» میساخت. یعنی دم از اخلاقیات بزنیم که نان کسی را آجر نکنیم و تعارف کنیم و نجابت به خرج دهیم، در حالیکه قلباً به جایی رسیدهایم که امیدواریم آن نان در گلوی خورندهاش گیر کند! وظیفهی من که میخواهم به خوانندهام احترام بگذارم، این است که به او بگویم سازنده، علیرغم اینکه میداند سطح پایین کار میکند، هدفش پول جیب شماست و این عین ابتذال است! ما وظیفه نداریم برای بر نخوردن به کسی لب بگزیم و چیزی نگوییم. ما برای بهبه وچهچه و محکم کردن رفاقت کار نمیکنیم، و شمایی که میدانید کارهای خاصی سبُک و خام هستند و باز میگویید کاش مثل آن کار را ارائه میدادم، یعنی به خودتان و بینندهتان دروغ میگویید و میدانید ابتذال چیست، اما مصالح دوستی اقتضا میکند تعارفات مرسوم را به جا آورید!
حالا حکایت رضویان است. من نمیدانم ایشان همیشه چه اصراری دارد که به خانوادهی متدینش اشاره کند آنقدر که مذهبی بودن و اعتقاداتش را سپر بلای خود سازد. یعنی چون یک بچهی مذهبی هستید، خود را از تردید اینکه فیلم من هرگز مبتذل نمیشود نجات میدهید؟! مگر حتماً برای ابتذال، باید صحنههای خاصی در فیلم به وفور به چشم بخورد؟! مسلماً هم آقای رضویان میدانند تعریف ابتذال چیست و واقعاً ایشان را گیج نکرده که کدام کارشان مبتذل است. برای اینکه خیالتان راحت شود عارضم به حضورتان، کل فیلمهای سینمایی شما مبتذل است آقای رضویان! و از همان اولش اصلاً نمیتوانید در قالب یک بازیگر واقعی بروید! زمانیکه میگویید سالی 80 تا فیلمنامه به دستتان میرسد، جیرانی سئوال جالبی می پرسد که: «یعنی اینا که بازی کردی، تازه بهتریناش بودن؟!»و وقتی عینا میگویید: «افتخار میکنم فیلم زیر شونه تخممرغی برای بقالی میسازم» یعنی حتی شعور مردمانتان را پایینتر از شانهی تخممرغ فرض کردهاید که باید دستش را بالا ببرد و برای نهایت ارضای سلیقهی سینمایی خود، «به روح پدرم» شما را لمس کند. اینجای حرفها بود که نمایش همزمان فیلم مصاحبهی ضبط شده و چهرهی خشمگین جعفری، یک طنز تصویری جالب را بهوجود آورد. شاید تا حدودی حق با امیر جعفری است که گفت: «رستورانی که فقط نیمرو سرو میکنه، دیگه نمیشه ازش انتظار غذای دیگهای داشت!» و منظورش این بود که با تولید محدود سینمای ما، همین دست فیلمها هم فروش میکند.
اما من گمان میکنم حتی درد، بیشتر از این هم هست. «دموکراسی تو روز روشن» فیلم پرفروش اینروزهاست. جدا از بحث محتواییش، در این فیلم نامهای «حمید فرخنژاد» و «محمدرضا فروتن» مطرح است که هر دویشان واقعاً بازیگرند و خیلی دوستداشتنی. ولی پوستر فیلم و چهرهی اولش، «محمدرضا گلزار» است در شمایلی «نئو» مانند در «ماتریکس». شنیدههایم هم امشب تایید شد که جمعاً 5 دقیقه بازی (البته اگر بشود کارش را بازی نامید!) نداشته و 90میلیون تومان هم گرفته! در مصاحبهها، فقط یک بار نام فرخنژاد و فروتن از سوی مخاطب مردمی میآید و همگان میخواستند بدانند گلزار در شمایل عزرائیل چطور است؟! بعید میدانم وقتی کارگردان می گوید میخواستیم برای مرگ، چهرهای زیبا تصویر کنیم، صادق بوده باشد و نظر اصلی تهیهکننده و او استفاده از فرمول گلزار= گیشه نباشد!
این سینما بیمار است. با کتمان بیماری، درمان نمیشود و جلوی خلطهای خونینی که بالا میآورد، با دستمال «در شأن ما نیست»، «باید چنین و چنان شود» و «نمیدونم کار مبتذل یعنی چی» گرفته نمیشود. این رستوران نظارت اخلاقی و بهداشتی از سوی آشپزان تولیدکننده را ندارد و دیر نیست که نیمروهایش، با تخممرغ کاملاً گندیده و سوخته از سوی سودجویانی آشنا سرو شود!
بالاخره لاست هم تموم شد…هیییییی…اخییییییییی…
من منتظر نقد و نظر شما هستم
جالب اینجاست که بعضی ها می گویند که حتی فروش این فیلم های سطح پایین هم لازم است تا به گیشه کمک کند
کسانی که از قبل با نظرات فراستی آشنایی دارند می دانند که نظرات او درست همان نظرات آوینی است در باره سینمای حرفه ای. و این که این منتقد در برنامه هفت درباره سینمای کیارستمی اینطور حرف زده ربطی به اتفاقات اخیر کن ندارد. فراستی و کسانی که مانند او فکر میکنند از اساس با این جور جشنواره های اروپایی مشکل دارند .
اگر با نظرات فراستی مخالف هستید باشید! سینما مسیر خودش را میرود. فقط اینفدر سعی نکنید همه چیز را سیاسی ببینید.جالب اینجاست که نویسنده این نوشتار این اتهام را به فراستی میزند.
نقد فوقالعادهای بود.
درود!
مرســـــی
بسیار صادقانه بود.
دکتر سلام
تا حالا همچین پستی از شما ندیده بودم! به نظر خیلی شمارا عصبانی کرده اند…به هر حال جالب بود
بسیار عالی بود ، خدا قسمت کنه بسیار بیاموزیم از شما!
۲۰ – این نمرهای است که به این نوشته میدهم . کاش من هم میتوانستم اینگونه بنویسم …
درود بر تو
درباره لاست هم بنویسید که تازه تموم شد
هر روز به اینجا سر میزنم به امید مطلب تازه
برادر من این سینما آیینه ای از همین جامعه است . جامعه ما بیمار است ، بیمار
Oops !
واقعا بعضی چیزا بیخ گلوی آدم رو میگیره!
از مقاله بسیار خوبی هم که معرفی کردین ممنون،حرفهایی که گفته شد نظر منم هست!
کلا ایده هفت چیزه خوبی بوده ، ولی کاملا مشهوده که سراسیمه و عجولانه طرح برنامه ریخته شده،
از انتخاب مجری بسیار بسیار بسیار بد گرفته تا انتخاب مهمان!
واقعا کسی نیست به جناب جیرانی بگه:آقا؟ شما که اینقدر بی ادبانه با مهمانت برخورد میکنی!خودت چند منی؟
(فکر کنم باید باز کمی عصبانیتم بخوابه بعد بیام کامنت بذارم)
فقط من دیشب حضور امیر جعفری رو به عنوانه مهمان بخش طنز متوجه نشدم!!!؟
درود بر شما فرانک بانوی گرامی .
نقد بسیار جالبی بود . بنده هم با نظر شما کاملا موافقم این برنامه هیچ زمانی نمی تواند پتانسیل برنامه 90 را بدست اورد . درباره فیلم های ایرانی شاید باورتان نشود اما به جرات می گویم که بنده در سال بیش از دو سه فیلم میهنی نگاه نمی کنم تازه ان هم در اتوبوس و البته باز هم در شرایطی که بخواهم از اتوبوس برای مسافرتم استفاده کنم . در این سال های اخیر کیفیت فیلم های ایرانی به شدت دچار تنزل شده و به عقیده بنده دیگر ارزشی برای وقت گذاشتن برای تماشا کردنشان وجود ندارد . شاید گفتن این سخن در اینجا جایز نباشد اما بنده حتی دیگر تمایلی به تماشای کانال های ج ا ا ندارم و اندک زمانی که برای تماشای تی وی اختصاص می دهم صرف ک_ان+ال های پارسی زبان می شود و جا دارد که در اینجا به شبکه ج_______م کلاسیک به خاطر دوبله های بسیار عالی که انجام می دهند تبریک بگویم چرا که کارشان را به بهترین نحوی که ممکن است انجام می دهند . در مجموع بهتر است که کل مجموعه صدا و سیمای ج ا ا دچار تحول شود چرا که بزودی همین تعداد اندک بینندگان خود را هم از دست می دهد . خیلی از دوستانم و از جمله خودم را سراغ دارم که جز برنامه 90 برنامه دیگری از تی وی ج ا ا تماشا نمی کنند و این نمی تواند اصلا جالب باشد .
گمان کنم بیشتر از ان که بخواهم درباره مقاله بسیار خوب شما و ابتذال در سینمای ایران نظر بدهم درباره شبکه های تلوزیونی صحبت کردم . البته اگر برایتان مقدور بود در اینده مقاله ای هم به این موردی که ذکر کردم اختصاص بدهید . در ضمن نظر شخصی خودم درباره اقای جواد رضویان این است که ایشان بهتر است به همان سبک به خصوص نقاشی خود بازگردند و عطای بازیگری را به لقایش ببخشند و جا را برای هنرمندان طنز واقعی باز بگذارند .
خدا را شکر که بالاخره سایت شما به روز شد شاید باور نکنید اما این 5 6 روزی که اپ نکرده بودید بسیار بر من سخت گذشت و یا به تعبیری باید بگویم که به شدت به نوشته های شما و برادرتان وابسته شده ام .
از شما و قلمتان به خاطر درج این مقاله بسیار جالب سپاسگزارم .
متشکرم از نقد بسیار جالب و البته مفصلتون. من که مدتهاست زحمت تماشای برنامه های آبکی تلویزیون رو به خودم نمیدم و به نود و پخشهای زنده فوتبال بسنده کردم! اما واقعا این مشکل از فرهنگ ماست که بازیگری مثل گلزار میتونه برای 5 دقیقه 90 میلیون بگیره و در مقابل کسی مثل حمید فرخ نژاد هیچوقت به جایگاه واقعیش دست پیدا کنه و فیلمی مثل اخراجیها و کلاه قرمزی پرفروش ترین فیلمهای تاریخمون میشه. و این فرهنگ بیماره که سینمای ما رو بیمار کرده.
سلام . واقعا مطلب جالب ولی دردناکیه این یه واقعیته که سینمای ایران داره روز به روز به نزول میکنه و این مردم هستند که مقصرند چون سینما میرن که بخندد نه اینکه دنبال یه فیلم با موضوع و مفهوم باشند من خودم یه بار از یه بنده خدائی پرسیدم چرا از فیلمای قشنگی مثل بیست یا به رنگ ارغوان و یا خیلی از فیلمای دیگه خوشت نمیاد و فقط دنبال فیلمای طنز و بی محترائی گفت چون با روحیم جور در نمیاد . خوب میبینید مخاطبین سینما مقصرند
1- اولا ممنونم بابت این لینک «ارسال نظر سریع» که جدا کارمون رو راحت کرد که مستقیم از گودر براتون کامنت ارسال کنیم.
2ـ کاش عین همین پست برای تمام کارگردانمان ارسال می شد تا لااقل بفهمند مردم در موردشون چه فکری می کنند.
3ـ بالاخره یکی پیدا شد و دقیقا
چیزی رو که می خواستیم بگیم و نمی دونستیم چه شکلی بیانش کنیم، را نوشت.
4- دمتون گرم جناب « یه پزشک».
باید بگم فوق العاده است
ممنون از توجه تون و خوب بیان کردنتون
سرکار خانوم مجیدی
من به عنوان یک علاقه مند به سینما چند وقتی هست که به این نتیجه رسیدم که سینمای ایران دیگه وجود نداره و باید بگیم یادش بخیر. توی چند سال اخیر آخرین دست و پا زدنهای پیش از مرگش رو هم دیدیم.
مصاحبه با استاد رضویان هم دیگه آخرش بود و طرف دست پیش رو سفت و سخت گرقته بود که پس نیوفته.
این سیستم هرگز موفق نخواهد بود و هیچوقت دیگه زنده نمیشه. اگه اینهمه می نالند از نبود فیلمنامه دلیلش به خدا ضعف نویسنده ها نیست.
فیلمنامه نویس اونقدر خط قرمز داره که تقریبا به جز پوپک و مش ماشالا هیچی نمیتونه بنویسه.
مگه فیلم کتاب قانون چی توش بود که چند سال توی توقیف موند؟
من خیلی هفت رو نگاه نمی کنم، نمی دونم چرا حوصلم سر میره با دیدن این برنامه، اما نود رو برنامه خیلی خوبی می دون.
اما با اینکه بیایم هفت رو با نود مقایسه کنیم مخالفم. ۹۰ فوتبال و فقط راجع به قشرآقایون، عقایدی توی اون مطرح نمیشه، خیلی راحت میشه بازیکنان فوتبال رو با نمونه های خارجی یا لیگ رو با لیگ های خارجی مقایسه کرد، اما آیا در برنامه ای سینمایی میشه همچین کاری کرد، که یک سینماگر ایرانی رو با نمونه خوب خارجی مقایسه کنیم؟ فوری به این جواب نمیرسیم که شرایط ما با اونها خیلی فرق داره و هزار جواب دیگه؟
اگر هم دست برنامه ساز رو باز بزارن که یشه شبیه مناظره ی معروف پارسال (بین آقای احمدی نژاد و موسوی)، نمیشه؟
اساسا در تلویزیون ایران نمیشه برنامه خوبی راجع به سینما ساخت. به دلالیلی که خودتون بهتر می دونین.
ووووووه…. خانم مجیدی! عحب متنی نوشتید: تلخ مثل حقیقت!
=========
بسیار مایلم نظر شما را در مورد طلا و مس هم بدانم
همونطور که گفتی لین سینما بیمار است و چه بهتر که چنین است.
دیدن فیلم فارسی علافی محضه
به نظر من باید مخاطب یا همون مشتری رستورانم اینجا دیده بشه. من قبول دارم که ذائقه مخاطب به مرور با اونچه وسش سرو میشه تغییر می کنه ولی کنارش این رو هم قبول دارم که تو مملکت ما سالهاست که مشتریا با خوردن یه نیمروی چرب و چیلی همون آروغی رو می زنن که با خوردن مرصع پلو. خودتو بذار جای آشپز و ببین حال داری بری سراغ مرصع پلو. البت درد به نظرم اینجاست که خیلیا همون نیمرو رو می پسندن و مرصع پلو یا فسنجونو با ایشششش رد می کنن….
خوشم می آید خانم مجیدی علاوه بر لاست و فیلم های غربی و امثالهم در مورد چیزهای ملموس جامعه ی ما مثل “چیزی که دیشب تو تلویزیون دیدم” هم صحبت میکنند و مانند بسیاری از وبلاگ های غرب زده نیستند که فقط و فقط از هالیوود میگویند و صحبت در مورد کشورشان را بی کلاسی تصور میکنند
اگر دوستان و عزیزان با همین دقتی که اسم «فرانک مجیدی» رو اول مطلب میبینند و باز با لفظ «جناب» و «دکتر» کامنت میگذارند، مطالب را هم بخوانند میشود میزان شانس و قدرت جذب مخاطبم را تخمین زد!
اما با اینکه بنده دکتر و جناب نیستم، ممنون!
ali bud.mamnun
کلیت حرفهایتان را قبول دارم. اینکه بعید است با مشخصاتی که برنامه هفت دارد، چیز به در خوری از آب درآید. اینکه تلویزیون مثل همیشه جهت دار است و اگر جز این باشد عجیب است. اینکه سینمای ما در یک پسرفت کامل این روزها جولانگاه فیلمهای سخیف و بدساختی شده اند که سلیقه جمعی ملت را نشانه رفته اند و جز با گیشه سروکاری ندارند. همه اینها را قبول دارم.
اما با یک بخش نوشته تان مشکل دارم. اینکه چرا اسم گلزار که به نظر شما بازیگر هم نیست قبل از فرخ نژاد آمده. خب طبیعی است که اینطور باشد.باید پذیرفت که به هر حال این گلزار است که تماشاگر را به سینماها می کشاند. سینما، این هنر پرخرج، به تماشاگر نیاز دارد. هیچ عیب ندارد اگر گلزار تضمین فروش فیلمی باشد و برای پنج دقیقه 90 میلیون هم بگیرد. من نگاه صنعتی به سینما را ضامن رشد و بقای آن می دانم. همه جای دنیا هم هست. دستمزد جانی دپ و ویل اسمیت و آنجلینا جولی ، بیشتر از رابرت دنیرو و مریل استریپ است. اشکالی ندارد. مشکل سینمای ما در همین طرد کردن ها است. سیاست گذاران و مسئولین سینما یک نوع سینما را با آدمهایش طرد می کنند و اجازه نفس کشیدن به آن نمی دهند. روشنفکران نوع دیگری را. من با این طرد کردن ها مشکل دارم. حالا هرجورش که می خواهد باشد. بیماری حال حاضر سینمای ایران هم دلیلش همین است. اینکه بخش دولتی بعضی فیلمها را برنمی تابد و سینما را به سمتی هل داده که همه رفته اند سراغ فیلمهای بی خاصیت که اتفاقا همه جور لودگی و ابتذال هم در آنها مجاز است.
دوای درد سینما به نظرم آزادی دادن به سینماگران است. در انتخاب موضوع و هنرپیشه و اکران و همه چیز. اگر امروز سینماها قبضه فیلمهای بی خاصیت است دلیلش این است که درها برای دیگران بسته است. باید گذاشت آنکه فیلم خوب می سازد، فیلمش را بسازد و آنکه فیلم های فرمولی شده هم می سازد برود کارش را بکند. باید گذاشت سینما خودش راه خودش را پیدا کند. این امر و نهی ها آفت سینما است. در هالیوود هم از دل همین صنعت سینمایی که سالی پانصد ششصد فیلم تولید میشود و نود درصد فیلمهایش قابل دیدن نیست و با فرمول های خودشان ساخته شده، سالی ده پانزده فیلم هوشمندانه و ماندگار ساخته می شود. در همانجا هم سینمای مستقل هست و نهادهایی هم که از این سینما حمایت می کنند. این دو بخش در کنار هم زندهاند. سینما به امثال گلزار نیاز دارد. این را باید پذیرفت. برای اینکه چرخ سینما بگردد.
ببخشید خیلی حرف زدم!
من برنامه هفت تا حالا ندیدم اما سینمای ایران یه ۴ ۵ سالی هست که دیگه به درد نمی خوره
دیگه خبری از سگ کشی و شوکران و امثال اونا نیست بعید می دونم دوباره بتونیم به اون دوره برگردیم با این محدودیت ها. یسنمای ایران داره نفسای اخرشو می کشه
سلام خانم مجیدی
من همیشه نقدهای خوب شما رو می خونم . کاملا هم در این باره با شما موافقم . جیرانی پتانسیل های بزرگ شدن رو نداره . من در مطلب آخر وبلاگم یه مطلب درباره جزیره شاتر اسکورسیزی نوشتم خوشحال میشم
نظرتون رو بدونم
تیتر مطلبتون رو که خوندم با خودم گفتم اگه کلسترول خونم بالا نره حتما مشتریش می شم.اما ضایع شدم .
بدبینی منو ببخشید.اما من به این دلیل که صدا وسیما هیچ وقت نتونسته به سینمای ایران احترام بذاره برنامه هایی که مربوط به سینماست رو نمیبینم.در واقع به جز ورزش و در چشم باد هیچ برنامه ای رو نمی بینم.بخشی از اولین برنامه ی هفت رو در زمان پخش پیام های بازرگانی شبکه یک دیدم و با تمام احترامی که برای آقای قادری قائلم ،باز هم برای سینمای ایران تاسف خوردم.
سلام خانم مجیدی عالی بود!منم کاملا با شما موافقم
سلام
از طریق وبلاگ مثبت من سر از اینجا در اوردم
واقعا عالی نوشتید
من فقط یه قسمت از این برنامه رو دیدم و حرف خاصی هم نزدن..اون شب که پژمان بازغی بود و کامبیز دیرباز..هیچ اتفاق خاصی تو این برنامه نیفتاد اون شب…
بحث کردن در مورد اینکه صدا و سیما ایران در مورد سینما چی می گه واقعا هیچ فایده ای نداره و اصلا مهم هم نیست.
ممنون از نقد عالیتون. راستش ما که خیلی وقتی هنوز هم چشم به راه یه فیلم خوب موندیم. اگه بخوایم فیلم خوب تعریف کنیم از گذشته حرف میزنیم. شاید توقع ما زیاد شده. آخه با وجود فیلمهای روز دنیا بصورت رایگان یا حداکثر هزار تومن و مقایسه اونا با فیلمهای آبکی و سریالهای آبکی تر کسی رغبت نمیکنه فیلم ایرانی ببینه. مثل دیدن فوتبال لیگ اروپا که وقتی لیگ داخلی شروع میشه تازه یادت میفته ما فوتبالمون چقدر عقبه!
به نظر من مردم مقصر نیستند. تو کشوری که مردمش به قول شفیعی کدکنی خیلی وقته دنبال گمشده ای به اسم شادی هستند، مردم فقط میخوان بخندن.
در ضمن تمام جشنواره های سینمایی موقع انتخاب برندگان مصالحی رو درنظر میگیرن، مثل جشنواره فجر و بعضی از انتخابهایی که همه انگشت به دهان می مانند.
در مورد سینمای ایران هم آرزو می کنم تا دیر نشده به دادش برسن. همه بزرگان سینما دارن مینالن ولی جالبه که حرفشون هم اصلا خریدار نداره
عالی بود
حرف دل خودم بود
بعضی کارگردان ها هم در توجیه ساختن چنین فیلمهایی دم از علاقه و رغبت مردم به این فیلمها می زنن و فروش فیلمشون رو گواه حرفاشون میگیرن. اما واقعیت اینه که فرهنگ هنری خوبی تو جامعه ما رواج نداره و واسه تغییر این فرهنگ هم هیچ کاری انجام نمیشه.بیشتر داریم به ترویج این فرهنگ دامن می زنیم.
فارسی1 هم داره همه تلاششون تو این زمینه میکنه!
من چه نوع سوالاتی می تونم از شما بپرسم
رستوران چیزی رو می فروشه که بخرند، اگر هم نیمرو می فروشه به این دلیله که مردم نیمرو می خرند. شما بهتره یک “ذره” هم که شده به مردم انتقاد کنید که آقا شما چرا نیمرو می خورید؟ گیریم فردا روزی سینمای ایران شد یک سینمای گل و بلبل و وفق مراد شما و هیچ فیلم مبتذلی (!) ساخته نشد مردمی که فیلم مبتذل (!) دوست داشته باشند که معطل فیلم ایرانی نمی مونند، می مونند؟ نکنه می خواهین بگین ملت فیلم مبتذل (!) می بینند چون سینمای مبتذل (!) ایران اونها رو “مجبور” می کنه!
سلام خانم مجیدی
واقعا نوشته زیبایی بود. لطف می کنید شما که به این زیبایی مینویسید در مورد برنامه این هفته و این تهیه کننده احمق (فرحبخش) هم بنویسید. البته اگه دوست داشتید.
دوست عزیز! گمان میکنم اصلاً وقت بیشتر گذاشتن رو کسانی که پشت هر موفقیت جهانی به دنبال توطئه هستند، و آن موجودی که کل منتقدانش را «کثافت» خطاب میکند، ارزش بیش از حد قائل شدن برای آنهاست. من حرفم را زدهام. «هفت» استاندارد نیست، غیرحرفهای است و عقدهای عمل میکند. گمان نمی کنم با پرداختن بیشتر، بهتر شود. امیدوارم پاسخم را بیاحترامی به خود تلقی نکنید، این یک «نه» به برنامهای غیراستاندارد است.
جالب می شود اگر دوباره هم در مورد هفت نظری بدهید.
فرانک خانم
نقدتون اونقدر کامل بود که حرفی برای گفتن نگذاشته.
با سپاس و احترام
خانم مجیدی سلام
بله حق با شماست. باز هم از شما به خاطر نوشته های زیباتون تشکر میکنم.
من نیمرو میخوام ادرس این رستورانو بدین لطفا