داستان زندگی دکتر بارنارد و نخستین عمل پیوند قلب

در این مقاله، مروری خواهیم داشت بر زندگی پزشکی که برای نخستین بار پیوند قلب را انجام داد.
مفهوم پیوند اعضا، آن هم در مورد پیوند از یک انسان به یک انسان، از دیرباز در افسانههای زیادی منعکس شده است، اما عملی شدن چنین آرزویی، نیاز به پیشرفتهای تکنیکی زیادی در پزشکی و فناوری داشت، طوری که انجام پیوند موفقیتآمیز اعضا تا قرن بیستم به تأخیر افتاد.
تا دهه 60 میلادی، پیوند بعضی از اعضا مثل قرنیه، کلیه، پانکراس و کبد، ممکن شده بود، اما پیوند قلب، این عضو عضلانی که خون را در بدن به گردش درمیآورد و از قدیمالایام، منشأ حیات و حتی جایگاه روح و احساسات تصور میشد، کار سادهای نبود.
دکتر کریستین بارنارد، پزشکی بود که برای اولین بار توانست، به صورت موفقیتآمیز پیوند قلب را در مورد انسان انجام بدهد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
کریستین نیتلینگ بارنارد، در هشتم نوامبر سال 1922 در «بیفورت وست»، یکی از شهرهای استان کیپ آفریقای جنوبی به دنیا آمد. پدرش، آدام بارنارد، واعظ کلیسا بود. والدین او اصالت هلندی داشتند. خانواده بارنارد، بسیار فقیر بودند. بارنارد سه برادر داشت اما یکی از برادرانش به نام آبراهام در پنج سالگی به خاطر بیماری قلبی درگذشت.
او، در سال 1940 وارد دانشکده پزشکی کیپ تاون شد، او با تنگناهای مالی دوران دانشجویی را سپری کرد، به گفته خودش زمان دانشجویی، او هر روز 8 کیلومتر پیاده راه میرفت تا به دانشگاه برسد. در سال 1945 او، از این دانشکده فارغالتحصیل شد.
بارنارد، مدتی به عنوان پزشک عمومی در یک شهر کوچک به نام «سرس» مشغول به کار شد. در سال 1956، بارنارد دوره جراحی قلب را در دانشگاه مینسوتا در ایالت مینیپولیس آمریکا شروع کرد. در این زمان او با «نورمن شوموی» که یکی از پیشگامان جراحی قلب بود، آشنا شد. بارنارد، در سال 1958 با ارائه تزی تحت عنوان «مشکلات آزمایش و تولید دریچههای مصنوعی آئورت»، دوره دستیاری جراحی قلب را به اتمام رساند. بارنارد بعدها این دوران را در نوشتههایش اشاره کرده که این دوره، زیباترین دوره زندگیاش بوده است.
بعد از آن، بارنارد به آفریقای جنوبی بازگشت و در سال 1958، به عنوان جراح قلب در بیمارستان گروت شولر مشغول به کار شد و بخش جراحی قلب این بیمارستان
و واحد تحقیقات جراحی این دانشگاه را راه انداخت. سه سال بعد او رئیس شاخه جراحی قلب و قفسه سینه بیمارستان آموزش دانشگاه کیپ تاون شد و از سال 1962 به مقام استادی دپارتمان جراحی دانشگاه کیپ تاون رسید. در همین زمان بود که برادر کوچکتر او، ماریوس، هم به وی پیوست و به دست راست او در کارها و تحقیقات مبدل شد.
در طی سالها، بارنارد مبدل به یکی از برجستهترین جراحان قلب شد و جراحیهای پیچیدهای در مورد ناهنجاریهای قلبیای مثل تترالوژی فالو و آنومالی ابشتاین انجام داد.
او جوایز بسیاری از جمله، جایزه پروفسور اموریتوس را در سال 1984 دریافت کرد.
داستان نخستین پیوند قلب:
در دسامبر سال 1967، در همان سالی که نخستین پیوند کبد انجام شد، یک سال پس از انجام نخستین پیوند موفقیتآمیز پانکراس و قریب به دو دهه بعد از نخستین پیوند موفقیتآمیر کلیه، نوبت به دکتر بارنارد رسیده بود که نخستین پیوند قلب را در آفریقای جنوبی انجام شد.
بارنارد چندین سال، پیوند را روی حیوانات از جمله روی 50 سگ آزمایش میکرد. اما بیشک، انجام چنین کار بزرگی، تنها با ابداع تکنیکهای جدید جراحی ممکن نبود. باید پیشرفتهای تدریجی در فناوری و ایمونولوژی هم به موازات تحولات جراحی، رخ میدادند تا به این آرزو جامه واقعیت بپوشانند.
پیشگامانی مثل نورمن شوموی، با ابتکارهایی در جراحی، زمینه پیوند قلب را با ابداعاتی که انجام داده بودند، فراهم ساختند، در سال 1952، از پایین آوردن مصنوعی دمای بدن، به عنوان یک شیوه نوین جراحی استفاده شد. سال بعد هم ماشین قلب و ریه مصنوعی اختراع شد.
در آن بازه زمانی چندین تیم جراحی امکان آن را داشتند که نام خود را به عنوان نخستین تیمی که پیوند را انجام می دهند، ثبت کنند. اما بارنارد توانست پیشدستی کند و با فرصتی که به دست آورد، نام خود را برای همیشه جاودانه کرد.
بیماری که نخستین پیوند قلب در موردش انجام شد، لوئیس واشکانسکی، یک بیمار 54 ساله مبتلا به دیابت و بیماری قلبی غیر قابل مداوا بود. او اجازه عمل را به بارنارد داده بود، چون عملا بخت دیگری برای زندگی نداشت. به گفته بارنارد «برای یک انسان در حال مرگ، تصمیم گرفتن در مورد انجام چنین عملی دشوار نیست، چون میداند که به انتهای راه رسیده است و چارهای ندارد. اگر شیری در تعقیب شما باشد و شما به رودی پر از کروکودیل برسید، بیشک به درون نهر میپرید، چون فکر میکنید که بخت اندکی دارید که شنا کنید و به سوی دیگر رود برسید.»
اما مسلما بارنارد و بیمارش نیاز به عضو اهدایی داشتند، در دوم دسامبر، یک زن جوان به نام دنیس داروال، حین عبور از عرض خیابانی در کیپ تاون، در یک حادثه تصادف، کشته شد، پدر وی اجازه داد که قلب دخترش برای پیوند استفاده شود. ساعاتی بعد، در سوم دسامبر، بارنارد با همکاری برادرش و یک تیم سی نفره جراحی، در یک عمل نه ساعته، موفق شدند، این قلب را با موفقیت به بدن واشکانسکی پیوند بزنند.
نخستین بیماری که پیوند قلب دریافت کرد، گرچه بعد از عمل زنده ماند، اما 18 روز بعد درگذشت.
البته علت مرگ او مشکلات جراحی خود قلب نبود: سیستم ایمنی بدن انسان با سلولها و بافت بیگانه مقابله میکند و آنها را از بدن طرد میکند، یکی از مشکلات بعد از پیوند پس زده شدن بافت پیوندشده توسط سیستم ایمنی بدن است. بنابراین پزشکان مجبور هستند، داروهایی به بیمارن بدهند که با ضعیف کردن سیستم ایمنی، احتمال چنین پسزدهشدنی را کم کنند.
در سال 1967، هنوز دانش کافی در مورد دوز صحیح داورهای تضعیفکننده سیستم ایمنی وجود نداشت و پزشکان به اندازه حالا، داروهای متنوع در دسترس نداشتند، در واقع ضعیف شدن بیش از حد سیستم ایمنی نخستین بیمار دریافتکننده پیوند قلب، باعث شد که او مبتلا به ذاتالریه (پنومونی) کشندهای شود و از پای درآید.
گرچه نخستین عمل پیوند قلب، عملا روزهای زیادی به زندگی نخستین بیمار اضافه نکرد، اما بارنارد با این عمل سنگبنای عمارتی را نهاد که توانسته است تا به امروز، جان هزاران نفر را در سراسر دنیا نجات دهد و سالهای مفید زیادی به زندگی آنها بیفزاید.
بارنارد بعد از عمل، اصلا با بارنارد قبل از عمل قابل قیاس نبود، او یک شبه مبدل به یک فوق ستاره شده بود و در دنیا مشهور شده بود. خود دکتر هم از از مصاحبه با مطبوعات بدش نمی آمد و چهره خوشعکس او هم به معروف شدنش کمک میکرد. او، آنقدر مشهور شده بود که به دیدار پاپ و رئیس جمهور وقت آمریکا –جانسون- رفت.
در دوم ژانویه سال 1968، بارنارد پیوند دیگری انجام داد. بیمار فیلیپ بلیبرگ، این بار 19 ماه زنده ماند.
عمل بعدی در سال 1969 روی دوروتی فیشر انجام شد، او نخستین بیمار سیاهپوستی بود که مورد پیوند قلب قرار میگرفت. او 12 سال و 6 ماه بعد از پیوند زنده ماند.
بیمار بعدی دیرک فون زیل بود که در سال 1971 مورد پیوند قرار گرفت، او 23 سال بعد از پیوند زنده ماند.
بین سالهای 1967 تا 1973، بارنارد 10 عمل پیوند به شیوه ارتوتوپیک انجام داد و بعد از آن او به شیوه جدید موسوم به هتروتوپیک پیوند را انجام داد، شیوهای که خودش ابداع کرده بود.
بین سال 1975 تا 1984، او 45 پیوند قلب دیگر انجام داد.
سال 1974، بارنارد برای اولین بار پیوند دوگانه قلب را انجام داد، این بار او فقط قسمت معیوب قلب یک بیمار 58 ساله را برداشت و قسمتهایی از قلب یک کودک 10 ساله را جانشین آن کرد.
شخصیت دکتر بارنارد: بارنارد پزشک محبوبی بود و بیمارانش او را دوست داشتند، در طی دوران طبابت، او صدها نفر از آنها را بدون دریافت حق عمل عمل کرد. البته در این میان او از سوی بسیاری مورد عدوات قرار گرفت، چرا که پارهای، از موفقیت ناگهانی او خشنود نبودند و حسادت میکردند، بعضی از همکارانش او را متهم می کردند که ایده و همچنین فرصت انجام چنین عملی را از دیگران دزدیده است. اما دیگران او را پزشک مهربانی میدانستند، در آن حد که وی را ملقب به «پزشک قلبها» کرده بودند. مراد از قلب در این لقب، البته، چیزی فراتر از عضو عضلانی بود که بارنارد عمری را صرف شناختش کرده بود.
به سبک و سیاق پزشکان چند دهه قبل که در زندگی خود تنها به بعد حرفهای و پزشکی نمیپرداختند و چند بعدی بودند، بارنارد هم همه فکر و ذکرش جراحی قلب نبود، او مشکلات جامعهای را که در آن زندگی میکرد، میدید و حس میکرد و نمیتوانست در قبال آنها بیتفاوت بماند، او یک مخالف ساعی قانون آپارتاید بود و از نقد کردن دولت حاکم نمیهراسید. او از شهرت خود برای تغییر دادن این قانون نژادپرستانه استفاده میکرد.
برادر او، ماریوس، بیشتر وارد دنیای سیاست شد و به عنوان یکی از اعضای مجلس ضد آپارتاید هم انتخاب شد.
بارنارد علیرغم شهرتی که به خاطر انجام نخستین عمل پیوند قلب به هم زده بود، برنده جایزه نوبل پزشک نشد، خودش در اظهار نظری در این مورد، وجهه بدی که سفیدپوستان آفریقای جنوبی در آن بازه زمانی به خاطر آپارتاید در افکار عمومی جهان داشتند، مسئول این عدم توفیق میداند.
متأسفانه زمان زیادی که بارنارد صرف حرفه پزشکی میکرد و همچنین شهرت او در جامعه، باعث شد که او زندگی خانوادگی پایداری نداشته باشد، طوری که سه بار ازدواج کرد و جدا شد.
پیشرفت بیماری آرتریت روماتوئید باعث شد که بارنارد در سال 1983 خود را بازنشسته کند. اما او، پس از بازنشستگی، دوسال هم به عنوان مشاور در مرکز پیوند اوکلاهاما مشغول به کار شد. او در این زمان به پژوهشهای جلوگیری از پیری علاقهمند شد. در سال 1986، بارنارد تصمیم گرفت که از شهرت خود برای تبلیغ یک کرم ضد پیری گران قیمت را که بعدها اجازه پخش آن توسط سازمان غذا و دارو لغو شد، استفاده کند، این کار گرچه سود مالی زیادی برای او به ارمغان آورد، اما باعث شد که به شهرتش لطمه زیادی وارد آید.
بارنارد باقی عمر خود را در اتریش و آفریقای جنوب گذراند و در ارتریش، بنیاد کریستین بارنارد را تأسیس کرد، که هدف از ان کمک به بچههای محروم بود.
در سپتامبر سال 2001، بارنارد در 78 سالگی درگذشت، گزارشات اولیه علت مرگ او را حمله قلبی ذکر میکردند، اما کالبدشکافی علت مرگ، را حمله شدید آسم نشان داد.
بارنارد دو اتوبیوگرافی و همچنین کتابهای عامهفهمی در مورد پیوند، زندگی سالم، آرتریت روماتوئید نوشت.
سه تن از مشهورترین جراحان قلب دنیا: دکتر بارنارد در کنار دکتر مایکل دوبیکی و دکتر آدریان کانترویتز
پیوند قلب
پیوند قلب در بیمارانی انجام میشود که دچار نارسایی شدید قلبی و یا بیماری عروق خونرساننده قلبی در مرحله شدید هستند.
معمولترین شیوه انجام آن پیوند این است که قلب یک بیمار که به تازگی درگذشته و هنوز در حال طپش است، برداشته شود و به گیرنده، پیوند زده شود، قلب دریافتکننده میتواند از سینه برداشته شود (شیوه عمل ارتوتوپیک) یا در سینه باقی گذاشته شود (هتروتوپیک).
هماکنون میزان بقای بیماران بعد از پیوند 15 سال است و هر سال در دنیا 3500 پیوند قلب در دنیا انجام میشود. اما در مقایسه با هشتاد هزار بیماری که به خاطر ابتلا به نارسایی شدید قلب، نیاز به این عمل دارند، چنین تعداد عملی، اصلا جوابگو نیست، به همین خاطر تحقیقاتی برای پیوند با استفاده از قلبهای جانداران دیگر (زنوگرافت) یا قلب مصنوعی از سال 1993 انجام شد. البته این نوع پیوند، موفقیت کمتری در بر دارند.
انتخاب بیماران کاندید پیوند قلب، باید با دقا انجام شود. چون اگر بیماران دچار مشکلات جانبی دیگری هم به غیر از بیماری قلبی باشند، شانس انجام موفق پیوند، بسیار کاهش مییابد و عملا بیمار استفادهای از پیوند نخواهد برد. مثلا بیمار، نباید بیماری همزمان کلیوی، ریوی و کبدی داشته باشد، دیابتی که نیاز به درمان انسولین داشته باشد، نداشته باشد. همچنین، بیمارانی که پیوند قلب دریافت میکنند، باید شرایط روحی روانی خوبی داشته باشند، چون بعد از پیوند احتمال مشکلات روانپزشکی در دریافتکنندگان زیاد است.
موارد جالب پیوند قلب: تونی هازمن، رکورددار زندگی بعد از پیوند قلب است ، او 31 سال بعد از پیوند، زنده ماند. او در سال 1978، در بیست سالگی بعد از اینکه یک عفونت ویروسی قلبش را به شدت دچار مشکل کرد، مورد پیوند قرار گرفت. او در سال 2009، بعد از ابتلا به سرطان درگذشت.
کلی پرکینز بعد از پیوند و برای نشان دادن اهمیت این عمل حیاتبخش به قلههای کوههایی مثل فوجی، کلیمانجارو، ماترهوم و ویتنی صعود کرد.
بیمار معروف دیگر، دوایت کرونینگ بود که بیست سال بعد از پیوند مسابقه سهگانه را با موفقیت به اتمام رساند.
تایم لاین جراحی پیوند قلب:
چهارم سپتامبر سال 1895: یک جراح نروژی به نام اکسل کاپلن در اسلو، نخستین جراحی قلب را انجام داد. او، این جراحی را روی جوانی که چاقو خورده بود و شریان کرونر قلبش در حال خونریزی بود، با موفقیت انجام داد. اما 24 ساعت بعد، این جوان به خاطر التهاب قسمت میانی قفسه سینه درگذشت.
هفتم سپتامبر سال 1896: دکتر لودویگ رن آلمانی نخستین جراحی موفقیتآمیز قلب را انجام داد و آسیب بطن راست شخصی را که مورد اصابت چاقو قرار گرفته بود، ترمیم کرد.
سال 1925: هنری سوتر برای نخستین بار عمل ترمیم دریچه میترال تنگ را در مورد یک زن جوان انجام داد.
سال 1947: توماس هلمز سلر: عمل ترمیم ناهنجاری مادرزادی قلب به نام تترالوژی فالو را انجام داد.
سالهای جنگ چهانی دوم: به کار گیری شیوههای بیهوشی و استفاده از آنتیبیوتیکها- دکتر دوایت هارکن، یک پزشک ارتشی جوان، گلولهها و ترکشها را از قلب 130 سرباز خارج کرد، بدون اینکه حتی یکی از آنها کشته شوند.
دوم می سال 1950: نخستین عمل تعویض شریانهای خونرساننده قلب به وسیله دکتر رابرت گوتز انجام شد.
دوم سپتامبر سال 1952: نخستین بار عمل ترمیم ناهنجاری مادرزادی قلب به وسیله دکتر واتسون لیلیی و دکار جان لویس با استفاده از شیوه کاهش دمای بدن انجام شد.
1953: دکتر جان گریبون جی آر، از ماشین قلب و ریه برای یک بیمار 18 ساله استفاده کرد و توانست برای اولین بار عملی به طول 27 دقیقه برای ترمیم یک حفره در قلب او انجام بدهد. پیش از آن عمل قلب نمیتوانست بیش از 4 دقیقه طول بکشد، چون بعد از 4 دقیقه استادن قلب، مغز دچار آسیب غیر قابل برگشت میشد.
چهارم آوریل سال 1959: دکتر دونیگو لیوتا و دکتر دنتون کولی، برای نخستین بار یک قلب مکانیکی را به سینه یک فرد در حال مرگ با موفقیت پیوند زدند.
سال 1964: نخستین پیوند قلب از حیوان به انسان انجام شد. قلب شامپانزه به انسان
فقط یک ساعت و نیم، به طپش ادامه داد
سال 1967: دکتر بارنارد نخستین پیوند قلب از انسان به انسان را انجام داد.
سال 1983: تعداد پیوندهای قلب به 172 پیوند در آمریکا رسید.
سال 2006: برای نخستین بار در کلینیکی در آلمان، یک قلب در حال طپش، به بدن یک بیمار پیوند زده شد. معمولا در عمل قلب، با استفاده از محلول پتاسیم، ضربان قلب را متوقف میکنند و قلب را در یخ نگه میدارند تا ساعتی بعد به بدن بیمار، پیوند شود.
سال 2007: تعداد پیوندهای قلب انجام شده در امریکا، در این سال به 1647 رسید.
سال 2008: بقای یک ساله بیماران پیوند قلب به 85 درصد رسید.
پینوشت: این مقالهام در نشریه زندگی مثبت به چاپ رسیده است.
واقعا مطلب فوق العاده ای بود مرسیی
جهت مزید اطلاع یک تیم پزشکی قرار بود هفت صبح در در امریکا اولین پیوند قلب را انجام بدهند که دکتر برنارد شش غروب روز قبل در آفریقا جنوبی پیوند را انجام داد .وقتی دکتر در امریکا عازم بیمارستان بود دخترش
با و تماس گرفت و خبر را به او داد
خیلی جالب بود کلی به معلوماتم اضافه شد ادامه بدید عالیه وبلاگتون من هرروز دنبال میکنمش و بسته به سلیقم مطالب رو ازش نهایت استفاده رو میکنم
خیلی جالب بود ، وزه پیونده قلب در ایران چیه؟
مطلبتون خیلی عالی بود.دست مریزاد
سلام
مطلب بسیار آموزنده بود…مرسی
من شنیدم پیوند قلب توی ایران خیلی قویه! یعنی اینکه پزشکهای خوبی در این مورد داریم.
صحت داره ؟!
انسان بزرگی بوده. خدا بیامرزتش.
خیلی زیبا نوشته بودید.
موفق باشید
سلام
بهترین ها
بسیار عالی بود. در زمان کودکیم، در یکی از مجلات ایران یک داستان پاورقی در مورد دکتر بارنارد چاپ میشد که فکر میکنم اسمش «این دکتر دیوانه» بود. این داستان دنباله دار هر هفته در دو صفحه چاپ میشد. من از اونجا بود که دکتر بارنارد و عمل بزرگش رو شناختم. ولی هر چه داستان رو بیشتر میخوندم، بیشتر بهش شک میکردم. اون اواخر به جایی رسیده بود که دکتر بارنارد دیوانه شده بود و مثلاً وسط جراحی، ناگهان قلب بیمار رو از بیخ میبرید و توی سطل آشغال می انداخت. طبق اون داستان، این مرد چندین نفر رو به همین روش کشت و هر بار هم میتونست با آوردن دلیلهای علمی، کمک جراح ها و مسئولین بیمارستان رو قانع کنه که کارش علمی و درست بوده. تا اینکه یواش یواش همه به جنونش پی میبرند و دستگیرش میکنند.
اون داستان موجب یک اختلاف نظر دائمی بین من و یکی از برادرانم شده بود. من معتقد بودم که این داستان تخیلی هست و اگر حقیقت داشته باشه، با همون قتل اول دستگیر میشه. برادرم میگفت که مجله نمیتونه در مورد یه شخصیت مشهور چنین داستان پردازی کنه و حتماً حقیقت داره.
امروز که این مقالهء شما رو خوندم، همه اش منتظر بودم ببینم بالاخره دکتر دست به قتل زده یا نه؟ تا آخر مقاله رو که خوندم و دیدم چیزی در این مورد گفته نشد، مطمئن شدم که اون پاورقی ها تنها بر اساس تخیل نویسنده اش نوشته شده بود.
باز هم ممنون بابت این مقالهء کامل و مفید. شاد و پیروز باشید.
اینه که میگم جوانها با گریز به پینگلیس نوشتن از بیسوادی خودشون فرار میکنند. “وضع” رو نوشته “وزه” !! دیگه چی میشه گفت؟
عالی بود……
تصحیح کنید لطفاً؛
– در پاراگراف داستان نخستین پیوند قلب، در جمله ی انتهایی “نوبت به دکتر بارنارد رسیده بود که…”، فعل انتهایی “شد” را به “دهد” تغییر دهید.
و چند مورد دیگر که با یک بازخوانی دقیق حتماً خودتان پیدا خواهید کرد.
سلام.
عالیه.دستتون درد نکنه.دست آقای بارنارد هم درد نکنه!
به امید اینکه هیچ آدم بزرگی مث همین آقای بارنارد خودمون،گمنام نمونه…
عالی بود . من وقتی بچه بودم چند تا محله قدیمی اطلاعات هفتگی پیدا کرده بودم که مدتی با اونا مشغول بودم و اسم این پزشک بزرگ رو اونحا دیده بودم . گاهی وقتی یادم میفتاد به خودم می گفتم نکنه اوناهمش داستان بودن تا اینکه الان یه سرچ کردم و به سایت شما رسیدم . خیلی ممنون از زحمتی که کشیدید .
خیلی خوب بود و ممنون که این اطلاعات و در اختیار همه می ذارین
باتشکر قراوان:لطفا مطلب علمی روز دنیا درخصوص پیوند قلب را مرقوم فرمایید.
خیلی کامل و جامع بود
ممنون از وب سایت بسیار خوبتون
موفق باشید
سلام مطلبتون در مورد دکتر بارنارد بسیار جالب بود دستتون درد نکنه فقط نکنه ای بود که به آن بد نبود اشاره میکردید و آن سفر دکتر در همان سالها به تهران بود مرسی دوستان موفق باشید
بسیار انسان بزرگی بوده ویاد او همیشه برپا است. خیلی دوست دارم بارنارد??????❣️
من دکتر برنارد را در دانشگاه تهران دیدم او بعداز موفقیتش در عمل پیوند قلب در دنیا بسیار معروف شد
و تعدادی از دانشکده های پزشکی دنیا او را دعوت کردند یکی از آنها دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود
او آمد و گویا یکی دو روز در تهران بود در اولین روز در کلاس بزرگی در دانشکده پزشکی که بصورت امفی تئاتر بود و کاملا پر شد از دانشجویان و استادان روی تخطه سیاه با گچ شکل قلب و نحوه عمل پیوند را
میکشید و توضیح میداد بسیار جالب بود و در انتها مورد تشویق و تشکر حضار واقع شد