هرگز در زندگی تسلیم نشو!

در این بخش وبلاگ که به زودی نامش به «آپارات» تغییر پیدا خواهد کرد، در کنار پادکستهای خودم، پادکستهای خوب فرنگی و همچنین ویدئوهای جالبی را که میبینم، به اشتراک خواهم گذاشت.
اما ویدئوی امروز: دِرِک ردموند یک ورزشکار بازنشسته بریتانیایی است. در جریان یکی از مسابقات، حادثهای برای او پیش آمد که، دستمایه ساخت این ویدئوی بینظیر شد. توصیه میکنم حتما ببینید.
یا دانلود از:
رپیدشیر – مگا آپلود – مدیا فایر
حدود 15 مگابایت
اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک» هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون میشویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوکمارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکههای اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:
تصور شاهان صفوی بر اساس شرح متنی جهانگردان و افراد شاخصی که آنها را دیده و توصیف کردهاند
در حساب توییتر Cavid Ağa شاهان صفوی را بر اساس نوشتههای قدیم به دقت و به صورت گرافیکی و چشمنوازی تصور شدهاند.(توضیحات از ویکی پدیا)
شاه اسماعیل
بنا به نوشتههای جیووانی ماریا دلی آنجیوللو
شاه اسماعیل یکم (۱۷ ژوئیهٔ ۱۴۸۷ – ۲۳ مه…
اگر عاشق یک فیلم بودید و با بودجه کافی یک اتاق خوب در سبک و سیاق آن فیلم میساختید
ما اگر خیلی عاشق یک فیلمی باشیمِ پوستری چاپ میکنیم و بالای سرمان میزنیم و هر روز نگاهی به آن میاندازیم یا مقالهای در موردش مینویسم.
اما فراتر از آن اگر قرار بود، اتاق خواب یا اتاق هتلی به سبک یک فیلم بسازیمِ چطور از آب درمیآمد.…
درختهایی که با شیواترین زبان میگویند: میخواهم زنده بمانم!
درختها از 370 میلیون سال پیش بر روی کره زمین بودهاند و گرچه ما انسانها با همه امکانات خود سعی در از بین بردن آنها داریم، آنها تا جایی که میتوانند مقاومت میکنند.
برآورد میشود که روی زمین علیرغم همه جفاهایی که ما به طبیعت وارد…
پرترههای بیماران از بیمارستان روانپزشکی بدنامی در بریتانیا در قرن نوزدهم
این عکسها چهره بیمارانی را نشان میدهد که در بیمارستان سلطنتی بیتلم در لندن - که یکی از بدنامترین بیمارستان روانپزشکی بریتانیا در قرن نوزدهم به شمار میرفت- تحت درمان قرار گرفتند.
عکاسی به نام هنری هیرینگ از تعداد زیادی از بیماران…
۲۵ صدای نوستالژیک فناورانه قدیمی که کودکان امروزی به صورت معمول هرگز نمیشنوند!
یک ستاره سینمای کلاسیک را در نظر بگیرید مثلا همفری بوگارت را. تلفن را با یک دست در دست میگیرد، سیگاری به لب دارد و بعد با افه خاصی شمارهگیر را میچرخاند و با صدای بم مردانهاش میگوید که نلفنچی فلانجا را برایم بگیر!
چنین منظرهای دیگر…
عکسهای پراکنده جالب که دقایقی شما را سرگرم خواهند کرد
این ساعت آفتابی زمان را به صورت دیجیتالی نشان میدهد
کریم عبدالجبار و مربی جان وودن : هرگز فراموش نکنید که چه کسی به شما کمک کرده و باعث پیشرفت شما شده.
فقط به دقت نگاه کنید
آتش نشانان آمریکایی در حال خاموش کردن آتش در…
با درود
آشنایی با سایت یک پزشک از اتفاقات خوب گشت و گزارم در نت بود. ویدئوی درک ردموند آغاز مبارکی برای بخش آپارات است. قلبا امیدوارم موفق باشید.
شاد باشید
عالی بود دکتر… عالی… بخصوص با صدای “جاش گروبان”… انتخاب خوبی بود برای استارت آپاراتتون
عالی بود
کاش یه نفر ترجمه این چند سطر داخل فیلمو می نوشت
خیلی دوست دارم بدونم
این بخش مخبوب خواهد شد ممنون
مرد جوان علاقمند بود که تو مسابقات 400 متر در المپیک بارسلون پیروز بشه
ولی ناامیدی درحدود 250 متر مونده به خط پایان نصیبش شد
عضلات پشت پاش گرفت و اونقدر لنگید تا کاملا متوقف شد و با درد روی زمین افتاد.
وقتی گروه امداد با برانکار واسه بردنش اومدن، اون فهمید که مجبوره تصمیم سختی رو بگیره
پس باوجود درد زیاد ، بلند شد و شروع کرد به ادامه ی مسیر البته لنگ لنگان
ناگهان ازمیان جمعیت مرد بزرگی اومد و مامورای امنیتی رو به زور برگردوند. اون پدرش بود.
” تو مجبور نیستی اینکارو بکنی ” اینو به پسر گریانش گفت ولی مودبانه پسرش بهش گفت : ” اره ، من انجامش میدم ”
و بعدش به پدرش گفت ” ما تمومش می کنیم ، … باهم … ”
پدر اطراف بازوی پسرشو گرفت و کمکش کرد که لنگ لنگان مسیرو ادامه بده
چند قدم مونده به پایان مسیر به پسرش اجازه داد که خودش مسابقه رو تموم کنه … البته در میان جمعیتی که ایستاده تشویقش میکردن ، جمعیتی حدود 65000 نفر
درک ردمون شاید برای بار اول نتونست که تمومش کنه ولی اون خواست که مسابقه رو به سرانجام برسونه
با وجود درد … با وجود اشک هاش … اون مصمم بود که همه چیزو واسه مسابقش خرج کنه
با عشقی عظیم تحریک شد، عشقی که پدرش بهش داده بود وقتیکه افتاده بود
چه چیزی پدرشو به اینکار واداشت که جایگاهشو ترک کنه و خودشو به پسرش روی مسیر(ترک)مسابقه برسونه
شاید اون دردی بود که تو چهره ی پسرش موج میزد … پسرش صدمه دیده بود اما میخواست که مسابقه رو تموم کنه. پس پدرش اومد تا کمکش کنه
خداوند هم همینطوره . وقتیکه آزار یا صدمه ای بهمون میرسه ولی میخوایم بجنگیم تا تمومش کنیم ، میاد و کمکمون میکنه
شما چطور؟ مسابقه (نبرد زندگی ) شما چی؟ تو هم درد داری؟ خودتو به کلی کنار میکشی؟
خداوند مصرا ازت میخواد که تمومش کنی … چون اون عاشقته … آیا تو دریچه ی قلبتو به روی آغوش گرمش باز کردی؟ …
ر آن مسابقه درک ردموند دونده انگلیسی در اواسط مسابقه مصدوم شد اما لنگ لنگان مسابقه را ادامه داد. او از این می ترسید که پسرش مصدومیت او را ببیند و مسابقه را نیمه کاره رها کند بنابراین به مسابقه ادامه داد تا به پسرش کمک کند تا از خط پایان رد شود. کل تماشاچیان تحت تاثیر این صحنه قرار گرفته بودند و مدام این دو دونده را تشویق می کردند.
فقط میتونم بگم فوق العاده بود … مرسی
chera mataleb o shoma o nemishe too facebook share kard?
in roozha hame facebook darand,shOma?!
عالی بود باره ها در زندگی درست یه قدم مونده به خط پایان نیرویی فوق طبیعی متوقفم کرد اولش نومید و گریانو شاکی میشدم اما آن نوازشگر بی مثال تنهام نذاشت
شاد باشید و امیدوار
سلام میخواستم بگم دست دردنکنه مطالب بسیار عالی است
موفق باشید
عالی بود عالیییییییی
ممنون : )