هرگز در زندگی تسلیم نشو!

در این بخش وبلاگ که به زودی نامش به «آپارات» تغییر پیدا خواهد کرد، در کنار پادکستهای خودم، پادکستهای خوب فرنگی و همچنین ویدئوهای جالبی را که میبینم، به اشتراک خواهم گذاشت.
اما ویدئوی امروز: دِرِک ردموند یک ورزشکار بازنشسته بریتانیایی است. در جریان یکی از مسابقات، حادثهای برای او پیش آمد که، دستمایه ساخت این ویدئوی بینظیر شد. توصیه میکنم حتما ببینید.
یا دانلود از:
رپیدشیر – مگا آپلود – مدیا فایر
حدود 15 مگابایت
اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک» هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون میشویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوکمارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکههای اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:
هوش مصنوعی یکی از تخیلهای کودکی ما را تصویرسازی کرد: کشتزارهایی از همه چیز: بستنی قیفی –…
شاید سریال کارتونی پینوکیو باعثش شد. شاید هم نه! در آن قسمت دلپذیر و خاطرهانگیز، روباه مکار و گربه ننه، پینوکیو را فریفتند تا سکه خود را بکارد تا درختی از سکه بروید و بتواند سکههای بیشمار برداشت کند.
سالها از آن زمان گذشته، الان هم…
تصاویر و لطایفی در مورد زندگی در اروپای شرقی
اروپای شرقی هنوز سنتهای خاص خود را دارد و هنوز به اندازه بخش غربی مدرن نشده است و فرهنگ خاص خود را داراست.
به همین خاطر ممکن است ما برخی از روندهای آنجا احساس نزدیکی کنیم.
به تصاویر زیر بنگرید:
آکوامن بعد از 2 هفته در بلغارستان…
توهم کوتارد: آنهایی که تصور میکنند مدتهاست مردهاند!
«میاندیشم پس هستم» Cogito, ergo sum با این حال همه کسانی که میاندیشند با این باور دکارت موافق نیستند.
محتوای تفکر برخی از افراد مبتلا به یک اختلال عصبی روانپزشکی نادر، معروف به سندرم کوتارد، به جای اینکه به حس بودن منجر شود، به احساس…
سلبریتیها اگر کاری عادی داشتند – پاسخهای تصویری میدجرنی
چه میشد اگر یک هنرپیشه نامدار در سنی طلایی امکان جذب شدن در رشته بازیگری را پیدا نمیکرد یا بحرانی خانوادگی او را وادار به سالها کار عادی میکرد. چه میشد اگر نخستین کسانی که تست بازیگری از او میگرفتند، به کلی مایوس و دلسردش میکردند.…
سفری در شهرهای باستانی دنیا به یاری تخیل میدجرنی
از شهرهای باستانی دنیا بقایایی مانده و بر اساس همین یقایا و توصیفها و تحلیل مورخان، برخیها اقدام به بازسازی رایانهای شهرهای قدیمی کردهاند تا شکوه و عظمت آنها را به ما بنمایانند.
اما میدجرنی هم راهی آسان برای این تصور بدون نیاز به…
اگر قرار بود ابرقهرمانها، لباسهای قرن نوزدهمی میپوشیدند
ما عادت کردهایم ابرقهرمانها را در لباسهای امروز ببینیم و فیلمهای زیادی هم که بر مبنای کامیکبوکها ساخته شده، این تصور را در ذهن ما تشدید کردهاند.
اما اگر قرار بود همین ابرقهرمانها لباسهای قرن نوزذهمی میپوشیدند، چه میشد؟…
با درود
آشنایی با سایت یک پزشک از اتفاقات خوب گشت و گزارم در نت بود. ویدئوی درک ردموند آغاز مبارکی برای بخش آپارات است. قلبا امیدوارم موفق باشید.
شاد باشید
عالی بود دکتر… عالی… بخصوص با صدای “جاش گروبان”… انتخاب خوبی بود برای استارت آپاراتتون
عالی بود
کاش یه نفر ترجمه این چند سطر داخل فیلمو می نوشت
خیلی دوست دارم بدونم
این بخش مخبوب خواهد شد ممنون
مرد جوان علاقمند بود که تو مسابقات 400 متر در المپیک بارسلون پیروز بشه
ولی ناامیدی درحدود 250 متر مونده به خط پایان نصیبش شد
عضلات پشت پاش گرفت و اونقدر لنگید تا کاملا متوقف شد و با درد روی زمین افتاد.
وقتی گروه امداد با برانکار واسه بردنش اومدن، اون فهمید که مجبوره تصمیم سختی رو بگیره
پس باوجود درد زیاد ، بلند شد و شروع کرد به ادامه ی مسیر البته لنگ لنگان
ناگهان ازمیان جمعیت مرد بزرگی اومد و مامورای امنیتی رو به زور برگردوند. اون پدرش بود.
” تو مجبور نیستی اینکارو بکنی ” اینو به پسر گریانش گفت ولی مودبانه پسرش بهش گفت : ” اره ، من انجامش میدم ”
و بعدش به پدرش گفت ” ما تمومش می کنیم ، … باهم … ”
پدر اطراف بازوی پسرشو گرفت و کمکش کرد که لنگ لنگان مسیرو ادامه بده
چند قدم مونده به پایان مسیر به پسرش اجازه داد که خودش مسابقه رو تموم کنه … البته در میان جمعیتی که ایستاده تشویقش میکردن ، جمعیتی حدود 65000 نفر
درک ردمون شاید برای بار اول نتونست که تمومش کنه ولی اون خواست که مسابقه رو به سرانجام برسونه
با وجود درد … با وجود اشک هاش … اون مصمم بود که همه چیزو واسه مسابقش خرج کنه
با عشقی عظیم تحریک شد، عشقی که پدرش بهش داده بود وقتیکه افتاده بود
چه چیزی پدرشو به اینکار واداشت که جایگاهشو ترک کنه و خودشو به پسرش روی مسیر(ترک)مسابقه برسونه
شاید اون دردی بود که تو چهره ی پسرش موج میزد … پسرش صدمه دیده بود اما میخواست که مسابقه رو تموم کنه. پس پدرش اومد تا کمکش کنه
خداوند هم همینطوره . وقتیکه آزار یا صدمه ای بهمون میرسه ولی میخوایم بجنگیم تا تمومش کنیم ، میاد و کمکمون میکنه
شما چطور؟ مسابقه (نبرد زندگی ) شما چی؟ تو هم درد داری؟ خودتو به کلی کنار میکشی؟
خداوند مصرا ازت میخواد که تمومش کنی … چون اون عاشقته … آیا تو دریچه ی قلبتو به روی آغوش گرمش باز کردی؟ …
ر آن مسابقه درک ردموند دونده انگلیسی در اواسط مسابقه مصدوم شد اما لنگ لنگان مسابقه را ادامه داد. او از این می ترسید که پسرش مصدومیت او را ببیند و مسابقه را نیمه کاره رها کند بنابراین به مسابقه ادامه داد تا به پسرش کمک کند تا از خط پایان رد شود. کل تماشاچیان تحت تاثیر این صحنه قرار گرفته بودند و مدام این دو دونده را تشویق می کردند.
فقط میتونم بگم فوق العاده بود … مرسی
chera mataleb o shoma o nemishe too facebook share kard?
in roozha hame facebook darand,shOma?!
عالی بود باره ها در زندگی درست یه قدم مونده به خط پایان نیرویی فوق طبیعی متوقفم کرد اولش نومید و گریانو شاکی میشدم اما آن نوازشگر بی مثال تنهام نذاشت
شاد باشید و امیدوار
سلام میخواستم بگم دست دردنکنه مطالب بسیار عالی است
موفق باشید
عالی بود عالیییییییی
ممنون : )