معرفی کتاب: بدون لهجه خندیدن ، نوشته فیروزه جزایری دوما
فرانک مجیدی: چند وقت بود دنبال خواندن داستانهای کوتاه ایرانی بودم. مثل آنهایی که «گلی ترقی» مینویسد، یا با طعم خوش شوخطبعی «فیروزه جزایری دوما». «عطر سنبل، عطر کاج»، جزو کتابهایی است که هرگز فراموشش نمیکنم. یکی از عادات من این است که عین جغد، زیر چراغخواب و ساعت دو و نیم شب به بعد، بنشینم و کتاب بخوانم! اتفاقاً در تاریکی و سکوت تمرکزم در خواندن خیلی بالا میرود. وقتی یاد داستان لاغر کردن عمو در این کتاب میافتم و اینکه نصفهشبی چقدر خندیدم، خاطرهای شیرین مثل عسل در ذهنم روشن میشود. اتفاقاً متوجه شدم کتاب «خندیدن بدون لهجه» که کار بعدی خانم جزایری است بالاخره ترجمه شده و آن را در کتابخانه داریم. پس با شوق خواندمش.
من از اینکه نقد خیلی منفی بنویسم، خوشم نمیآید. نقد خیلی منفی نوشتن، مخصوصاً به مذاق خوانندهی ایرانی خوش نمیآید. اغلب هموطنان عزیز ما فکر میکنند وقتی نکات منفی مطلب یا کاری را ردیف میکنیم، با صاحب اثر پدرکشتگی داریم، و عقدهی ناگشودهای از کودکی در ما مانده. اما همهی اینها مهم نیست، حرف حق را باید گفت. دوستان عزیز، بدجوری توی ذوقم خورده! خیلی ناامید شدم. من باور نمیکنم که این اثر متوسط را خانم جزایری نوشته باشد. با ضریب بالایی از اطمینان میتوانم بگویم ناشر آمریکایی ایشان، خوشحال از فروش فوقالعادهی کتاب اول، به ایشان پیشنهاد کرده به ذهنش بیشتر فشار آورد و خاطرات بیشتری را در حجم و صفحات مشخص بنویسد. در بهترین حالت، نتیجهی کار بهدست آمده، متوسط است.
برخی از ماجراها با مقدمهای شروع میشود که باور کنید، هیچ نوع پل مهندسیساز و غیر مهندسی نمیتواند آن را به ماجرای اصلی پیوند بزند! خیلی از داستانها، اصلاً بار طنز ندارد. خلاصه اینکه اگر در جستجوی جلد دوم «عطر سنبل، عطر کاج» هستید، به دیوارهای بتونی میخورید. امتیاز کتاب «عطر سنبل، عطر کاج»، در جزئیات وفق داده شدن یک خانوادهی ایرانی در آمریکا بود. شوخیها اصطلاحاً در آمدهبودند. ایدهای بکر بود و یک داستان ساختگی نبود، یک رئال قابل درک و بسیار بامزه بود. کاراکتر کاظم، پدر فیروزه، بسیار دوستداشتنی بود. اصلاً میشد یک سریال دیدنی از کتاب در آورد. دید نویسنده نسبت به ارزشها و معایب زندگی ایرانی و آمریکایی بسیار منصفانه بود. «عطر سنبل، عطر کاج»، خودِ زندگی بود، با روایت شوخنگر و آسانگیر خانم جزایری، از دل بر میآمد و به دل مینشست.
اما کتاب تازه، دیگر تجربهی جالب گذار از ایرانی زیستن به آمریکا نشین شدن را ندارد. یا اینطرف خط است، که خاطرات کمرنگی از زندگی ایران را بیان میکند، یا آن طرف خط، که دیگر خانواده آمریکایی شده. چیزی که خیلی اذیت میکند، روایت نامنظم ماجراهاست، از کودکی ناگهان به نوجوانی، ازدواج، دوباره اوایل سن بلوغ… اصلاً نمیدانم چرا خانم جزایری روایاتش را مرتب نکرده، یا چرا ویرایشگر آمریکاییش این پیشنهاد را به او نداده. کاظم دوستداشتنی کتاب اول، آن چشمههای جالب «کاظم بودن» را نشان نمیدهد، خود خانم جزایری تلاشی برای شوخ طبعی نداشته، یا لااقل به یاد آوردن خاطراتی در ردهی کتاب قبلی. البته چیزی که باید در نظر گرفت، سختی ارائهی کار دوم است. همه از یک خوانندهی نو ظهور که آلبوم اولش موفق بود، یک بازیگر تازهکار که درخشان ظاهر شده، و نویسندهی تازهوارد که شگفتی افریده، انتظار خلق اثری بزرگتر از کار اول دارند. مثلاً «خالد حسینی» را در نظر بگیرید، بعد از «بادبادکباز» همه منتظر بودند شاهکاری بزرگتر بیافریند. «هزار خورشید تابان» اما، در حد کتاب اول او خیرهکننده نشده، با اینهمه باز هم کار خوب و چشمگیری است. ولی اگر بخواهیم به کار خانم دوما برسیم، راستش من در میمانم که چه بگویم!
فکر میکنید تمام شده؟ نه! فاجعهی اصلی ترجمهی بسیار بد کتاب و غلطهای نگارشی و دستوری کتاب چاپ شده در ایران است. احساس بد من دربارهی کتابی که دست گرفتهام، از همانجا که روی جلد کتاب، نام نویسنده به جای «جزایری»، «جزایر» (!!!) تایپ شده، و پشت کتاب که مربوط به تعاریف خارجی «این کتاب خوب است!» نام ایشان به جای «دوما»، «داماس» نوشته شده، قوت گرفت. تکرار میکنم، بنده اصلاً مترجم کار را نمیشناسم و دشمنی هم با ایشان وجود ندارد، فقط گوشهای –و تازه تنها از گوشهای- از اشتباهات ترجمه را میآورم:
«ص17- به پدرم گفتم:اما من میخواهم آن را در آغوش کشیده و نگهدارم!» این شیوهی قدیمی ترجمه و انتخاب نثر رسمی برای نقلقول، از زبان دختر بچهی 6 ساله، در داستانی که قرار است طنز باشد، اصلاً خوب نیست!
«ص43- در ایران من سه کتاب داشتم که عبارت بودند از: «داستانهای ایزوپ»، «شاهزادهی کوچک»…» انشاالله منظور «شازده کوچولو» هست دیگر؟! هرچند شاهزادهی کوچک غلط نیست، ولی باید اصطلاح آشنا برای خواننده را اولویت داد.
«ص46- من و خانوادهام را در روزنامهی محلی «ویتیتر» تحت عنوان نمایندگان رسمی پست وزارت جایی دادند» جان؟! حدود 15 بار این جمله را خواندم و هنوز نتوانستم آنرا برای خود به فارسی ترجمه کنم!
«ص47- اما برادرم گفت:«من عاشق کشتی، فوتبال و کاراته میباشم» میدانید یاد چه میافتم؟ ستون کودک فهیم «امیرمهدی ژوله» در چلچراغ و «میباشم، میباشد»بارانش!
«ص 61- اما از یافتن افرادی چون من دستهایم را شستم» سوای اینکه بهجای من، باید ترجمه میشد «خودم»، خلاصه بگویم که اصطلاح درست «دست شستم» است.
اشتباهات همینجور ادامه دارد و برای کوتاه کردن مطلب، از غلطهای املایی میگذرم. یادم هست یکی دو سال قبل، خبر چاپ این کتاب در آمریکا را در مجلهی «چلچراغ» دیدهبودم و چلچراغ با خوشحالی، نوشتهای از کتاب، مربوط به این مجله را چاپ کردهبود. من هر چه کتاب را بالا و پایین کردم، این مطلب را ندیدم! میشود بپرسم با چه مجوزی در کتاب دست برده شده پس؟!
بعضی از داستانها به همان خوبی داستانهای «عطر سنبل، عطر کاج» هستند، مثل «خدمتکار در ایران»، «مال آقا و مال خانم»، «من و دلقک»،«دعوای قبل از کریسمس»، «سید عبدالله جزایری»و «ده مورد بسیار مهمی که باید بدانید» که این آخری، برخی از مواردی را دارد که به درد آمریکاییها میخورد، اما روی هم رفته خیلی از مواردش برای ما هم مفید است، البته فقط همین 6 عنوان، از بین 24 مورد! نمیدانم خوانندهی این نقد بخاطر 4/1 خواندنی، این کتاب را خواهد خرید یا نه. نمیتوانم توصیه هم بکنم «حتماً بخوانید و لذت خواهید برد»، به هر حال این کتاب به قیمت 3200 تومان، توسط «نشر جمهوری» با ترجمهی «آرمانوش باباخانیانس» چاپ شده، گویا «نشر ثالث» هم با ترجمهی «نیالا والا» و البته 7000 تومان و با همین عناوین چاپش کرده، که من در مورد این قیمت گزاف هیچ توضیحی ندارم. از من میشنوید،اگر واقعاً میخواهید لذت ببرید دوباره همان «عطر سنبل، عطر کاج» را از کتابخانه در بیاورید و بخوانیدش. اگر تا امروز این کتاب را نخریدهاید، حتماً تهیهاش کنید و یکی از بهترین تجربیات کتابخوانی خود را رقم زنید.
اتفاقا من هم این کناب را چند روزی است که دست گرفته ام.منتها به پیشنهاد یکی از دوستانم آن نسخه ی 7000 تومانی نشر ثالث را خریدم.البته حجم کتاب نشان می دهد چقدر ترجمه متفاوتی ارائه شده است.من کتاب عطر سنبل عطر کاج را نخوانده ام و بنابراین از خواندن همین کتاب خندیدن بدون لهجه هم لذت بردم.حتما کتاب پیشنهادی شما را هم خواهم خواند و البته از اینکه دوم این کتاب را می خوانم تا لذت بیشتری را تجربه کنم بسیار خوشحالم
این کتاب یک ترجمه ی دیگه هم داره از نیلا والا که انتشارات باغ نو درآورده، اون به نسبت این ترجمه قابل تحمل تره…
منم مال خانم نیلا والا را دارم میخونم و حسابی لذت می برم
من عطر سنبل ،عطر کاج را خواندم به نظر من هم عالی بود ،منتظر کتاب دوم ایشان بودم ولی با این اوصاف و تعریفی که کردید دیگه دلم نمیاد بخرمش …..
از اسم مترجم مشخص هست که ایشون از ارامنه ایرانه. پس می تونه یکی از دلایل ترجمه نچندان جذاب، عدم تسلط کافی مترجم به زبان فارسی باشه.
سلام .من مامان یک دختر نه ماهه هستم علاوه بر وبلاگی که اینجا گذاشتم یک وبلاگ دیگه هم دارم که توش خاطرات دخترم رو می نویسم
و برام خیلی با ارزشه من تقریبا دو روزه که این وبلاگو از دست دادم http://mamnarciousn.blogspot.com/ (به این آدرس ) و پیغام میده که وبلاگ حذف شده در حالیکه من این کارو نکردم .آدرس وبلاگ رو در ریدر وبلاگ دیگرم گذاشتم و تونستم به مطالب برسم و الان همشونو دارم . میشه منو راهنمائی کنید . من خیلی وارد نیستم.ممنون میشم
پیشنهاد میکنم ترجمه دیگری که نشر باغ نو منتشر کرده است را مطالعه بفرمایید
یه فاجعهی به تمام معناست. هم قصهها هم نرجمه
من هم به همین ذوق خریدم، اول پدر و مادر و خواهرم خوندن، گفتن خوبه
خودم ولی بیشتر از 10 صفحه طاقت نیاوردم. اتفاقی که سر کافهپیانو هم برام افتادهبود اینجا حالا پررنگ تر تکرار شد.
البته اون کتاب هفت هزار تومنی رو من دیدم. حجماش لااقل دو برابر اینیه که من و شما داریم. نمیدونم سانسوره یا چی. در هر حال این اختلاف قیمت بهنظر قابلتوجیه میاد، گرچه از محتوا خبر ندارم.
راستی
اگه هوس یه داستان ایرانی خوب کردید
و اگه نخوندید تا حالا
“سنگی بر گوری” جلال آل احمد رو پیشنهاد میکنم.
غلط هایی که گرفته بودید جالب بودند؛ در ترجمهی سریال 24 هم برای تصویر دنیای هنر غلط های این مدلی و ترجمهای تحت اللفضی وجود دارند. اگر کسی کمی به اصطلاحات انگلیسی آشنا باشد میتواند حدس بزند که جملهی اصلی چه بوده و ترجمهی درست چیست ولی اگر این فیلم را 6-7 سال پیش با این دوبله میدیدم یا بدون لهجه خندیدن را میخواندم فکر نکنم چیزی از آن ها میفهمیدم!
نمی دونم شما تجربه ی خوندن متن زبان اصلی کتاب اول رو داشتین یا نه ولی واقعا همون کتاب هم کلی سانسور شده بود و طنزش گرفته شده بود. من این کتاب رو نخوندم ولی ممکنه اشکال از سانسور زیادی و ترجمه ی بد باشه که این روزا در مورد خیلی از کتابا صدق می کنه
در آخرین شماره مجله الف هم نقدی درباره این کتاب نوشته شده که گویا مترجم کتاب، آرمانوش باباخانیانس، قسمت هایی از کتاب را حذف کرده است. من هنوز این کتاب را نخوانده ام اما آن طور که در الف نوشته بودند ترجمه نیالا والا خیلی بهتره و چیزی از کتاب را حذف نکرده.
به قول جان بنجووی آدم آلبوم اولش رو بعد 18 سال میده اما برا دومی یه سال بیشتر وقت نداره!
دکتر جون فکر کنم اسمش را اگه به انگلیسی بخواهند بنویسند همونی که کتاب نوشته درسته!
http://firoozehdumas.com/about-firoozeh-dumas/
دوست عزیز،
ممنون از کامنت شما. اول اینکه من دکتر نیستم.
دوم اینکه، دوما اسم همسر فرانسوی خانم جزایری است که طرز نوشتن و تلفظش کاملاً مشابه با نام «الکساندر دوما»ی کبیر است. http://en.wikipedia.org/wiki/Alexandre_Dumas
اصل آن است که نامها را با نوع خواندن آنها در زبان اصلی بنویسین، نه تنها با توجه به سبک نگارش آنها و آنچه انگلیسیزبانها میخوانند. بنابراین، این تلفظ دوما هست که مورد قبول است.
از گودر پیگیری میکنم و طاقت نیاوردم که نیام و نگم. من ترجمه دیگه اش رو خوندم که لااقل دو برابر این بود و ترجمه اش به سختی که شما گفتید نبود. متاسفانه اسم و ناشرش یادم نیست. فکر کنم همین باشه که دوستان گفتن. هرچند که عطر سنبل عطر کاج تکرار ناپذیره….
خانم دوماس یکی از دوستان من و البته صدها نفر دیگر در فیسبوک هستند.
در پیج شخصی شان، تاکید کرده اند که کتاب دوم ایشان بدون پرداخت حق ناشر و بدون اجازه و تایید ایشان در ایران چاپ شده است.
بنده خدا کلی هم پیغام داده که این کتاب را در این وضعیت نخرید!
احتمال زیاد ترجمه بد کتاب به همین دلیل باشد. با تشکر
ای ول!
خیلی خوب است که هر کسی به فراخور نگاه و دیدش به یک اثر هنری همیشه صاحب نظر باشد.
به نظر من تو هر کاری آدم اعتبار و ارزشش به اندازه آخرین کاریه که ارائه داده. خوشبختانه یا متاسفانه خودم مترجم هستم، حالا بحث ترجمه به کنار کتاب اصلی رو هم ندارم که بخونم ولی خانم جزایری، شما ظاهراً موافق همین ترجمه بوده اید و به قولی ساین آف کردیدش. چطور تونستین؟ یعنی احساس نکردین چیزی یا اصلاً همه چیز این ترجمه اشکال داره؟ آخه چه کسی همچین کاری رو می کنه؟ کتاب قبلی تون رو خیلی دوست داشتم اما با این یکی متاسفم که بگم از فهرست مورد علاقه های من خارج شدید فقط به این خاطر که این نسخه نسخه مورد تایید شماست. می دونم که از قرار ترجمه بهتری هم به بازار اومده انشالله که اون یکی بتونه اعتبار شما رو برگردونه.
دقیقا درست گفتین. من هم مدتها پیش این کتاب رو خوندم و امیدوار بودم مثل عطر سنبل عطر کاج باشه، ولی متاسفانه خیلی مزخرف بود
http://riznevesht.blogspot.com/2010/06/blog-post_1969.html
کاملا معلومه که سفارشی و به زور نوشته شده.
در یک کلام افتضاح محض!
این کتاب و “عطر سنبل،عطرکاج”زمین تا آسمون با هم فرق دارن.اگر اسم یک نویسنده روی جلد جفتشون نبود،غیر قابل باور بود که جفت این کتاب ها نوشته یک نفر هستند.
شاید خانم جزایری بعد از چندین سال زندگی در آمریکا،شوخی هاشون هم آمریکایی شده و شاید این کتاب بتونه لبخندی به لب خواننده آمریکایی بشونه ولی احتمالا گریه خواننده ایرانی در خواهد آورد!
سلام! من فکر کردم شاید من خوشم نیامده، اما معلومه واقعاً کتاب خوبی نیست.
فرانک عزیز
ترجمه نیلا والا واقعا قابل تحمل تره !
من دیروز کتاب عطر سنبل عطر کاج رو تمام کردم واقعا قشنگ بود ((البته مال بابام بود)) به شما کتاب خندیدن بدون لهجه ((2یا3 هفتهس در کتاب فروشی ها توضیع شده)) رو پیشنهاد میکنم
واقعا که از همه شما آدم های بی اطلاع تعجب می کنم
خانم فرانک مجیدی جدا از شما توقع دارم توضیحی که در پایین می گذارم رو به متنتون اضافه کنید
من در کانادا زندگی می کنم و زبان انگلیسی من از فارسیم بهتر هست، دانشجو هستم و کار ترجمه هم می کنم، کتاب خندیدن بدون لهجه ایشون رو فقط به زبان انگلیسی خواندم و واقعا فوق العاده بود
وقتی که کتاب دوم خانم دوما دراومد، فصل اولش به اسم
Funni in Persian
هستش، این فصل بیشتر به این اختصاص داره که از سانسورهایی که در ایران روی کتاب عطر سنبل عطر کاج شد انتقاد داشت، به دلیل اشاره به مسایل سیاسی ایران، وقتی این مترجم ناشی کلا این فصل رو حذف کرده. تعریف از مجله چلچراغ در همین فصل اول بوده که بالکل سانسور شده.
یه نکته دیگه درباره اینکه بعضی ها میگن خندیدن بدون لهجه از عطر سنبل عطر کاج بی مزه تر بود، من کاملا مخالفم. این دو کتاب سبک متفاوتی دارند، کتاب اول بیشتر راجع به جنبه ایرانی زندگی این خانوم حرف می زنه و کتاب دوم راجع به جنبه آمریکایی زندگیشون.
برای مخاطب ایرانی مسلما کتاب اول جالب تر به نظر میاد جون بیشتر باهاش آشنا هستند. ولی مسلما در کتاب دوم وقتی فرهنگ و زبان طنز انگلیسی به زبان طنز و فرهنگ ایرانی ترجمه میشه، نتیجه بی مزه و نامانوس میشه. ولی برای کسی که اینجا بزرگ شده بامزه و خنده دار هست.
همون طور که نمیشه “آش کشک خاله ته رو به انگلیسی ترجمه کرد، نمیشه خنده دار بودن بعضی چیزا رو به جامعه ای با زبان متفاوت انتقال داد.
به خصوص این که این مترجم بی سواد بدون اجازه نویسنده و حداقل خبر رساندن به ایشون این کتاب رو ترجمه کرده. همون طور که یه نفر دیگه توی کامنتای قبلی گفت، خاونم دوما توی فیس بوک من هستند، و از لحظه ای که فهمیدن بدون اجازشون کسی که حتی نمی دونن چقدر باسواده این کار رو کرده، از تمام طرفدارای کتاب اولش خواستن که این ترجمه به دردنخور رو نخرن و به خاطر احترام بهشون تحریم کنند.
خیلی هم ناراحت و عصبانی هستن از این ترجمه بد و به درد نخور.
در ضمن خانوم ریما ایشون به هیچ وجه هیچ ترجمه فارسی از خندیدن بدون لهجه رو سان آف نکردن، چه اثباتی داری شما؟
من عطر سنبل … را به انگلیسی خواندم. با ترجمه های مزخرفی که در سال های اخیر دیده ام رغبت نمی کنم کتاب ترجمه شده بخوانم. نویسنده هایی مثل خانم جزایری و خالد حسینی که زبان مادری شان انگلیسی نیست نثر انگلیسی بسیار ساده ای دارند. هر چند خواندن کتاب به زبان مادری لطف دیگری داره خوندنش به زبان اصلی اقلا این حس رو به شما نمی ده که کلاه سرتون رفته
پیشنهاد می کنم خانم مترجم یک کلاس فن ترجمه بگذارند تا ما هم از دانش ایشان بهره مند شویم!!
دکتر جان این کتاب 3ماه پیش خوندم ….عالی!
و……..توصیه می کنم خودتون فقط بخاطر ترجمه _خییییییییییلی بد_ ازاین کتاب محروم نکنید!این کتاب حتی با شیرین کاری! های مترجم خواندنی.
من هم هر دو کتاب رو قبلاً خوندم و با شما کاملاً موافقم، چاپ این مطالب در قالب یک کتاب، به نظرم صرفاً به جهت ادامه موفق احتمالی مالی ناشر آمریکایی بوده است و گرنه واقعاً در مقایسه با کتاب اول اثر بسیار سطحی و گذرایی است.
سلام .من کتاب “خندیدن بدون لهجه” ترجمه ی نیالا والا رو خوندم .هر چند قیمتش خیلی گزافه ولی اصلا” از این همه غلط املایی و ترجمه خبری نیست.در کل اگه یک بار دیگه خواستید این کتاب رو بخونید با ترجمه ب نیالا والا بخونید .البته فکر کنم نشر باغ نو بود.
من ترجمه نیلا والا رو خوندم البته اونم شاهکار نبود و به نظر می رسید که با عجله انجام شده ولی از خود کتاب خیلی خوشم اومد با توجه به اینکه من 4 بار عطر سنبل… رو خوندم ویکی از کتابهای مورد علاقه منه ازین کتاب به هیچ عنوان سر خورده نشدم شاید کسایی که خوششون نیومده دنبال موضاعات طنز بیشتری بودن ولی نویسنده درین کتاب نسبت به کار قبلیش عمیق تر و تلختر شده
من خلاصه کتاب خندیدن بدون لهجه رو میخوام واسه کلاسم لطف کنید برام بفرستین من واسه روز شنبه 24 اردیبهشت 90 میخوام نوشته فیروزه جزایری ترجمه نیلا والا مرسی
سلام من باز آمدم این بار زیادی وقتتونو نمیگیرم فقط میخوام بگم که من دارم الان کتاب فیروزه جزایری (دوما) رو میخوانم ولی اسم اون بدون لهجه خندیدن نیست خندیدن بدون لهجه درست است
بله… بسیار منصفانه بود!
فقط یادمه بعد از خوندن کتاب، تا یه هفته ای این جمله توی سرم می چرخید که:
بی شعور بودن فقط این نیست که آب دهنت رو بندازی کف خیابون… این هم بیشعوریه که یه کتاب بنویسی و باباتو توش هجو کنی! اون هم در حالی که بزرگترین افتخارت توی دنیا حرف زدن و انگلیسی و فراسنه بدون لحجه است.
سلام به همه دوستان
من کتاب عطر سنبل، عطرکاج تازه به اتمام رساندم
به نظر من کتاب خوبی بود ولی در این کتاب به ایرانیان تهین هم شده بود هم از لحاظ سیاسی و هم اجتماعی ولی کتاب بدون لهجه خندیدن رو هنوز نخوندم ولی دارم در اینترنت پی گیری میکنم که این کتاب تهیه و مطالعه کنم.
نصف شب قهقهه زدن رو من با کتاب آوازهای زاینده رود تجربه کردم!
کتاب عطر سنبل عطر کاج رو هم بعد از خواندن و صدالبته حظ بردن به کسی هدیه دادم که هنوز موفق به بازپس گرفتن کتاب نشدم و خب خیلی پشیمونم کتاب دیگه گیر نمیاد!
ببخشید قرض دادم درست هست!
خانم مجیدی، بهنظرم این متن براتون جالب باشه…
http://www.ketablog.ir/blogs/blog.php?code=121
کتاب خندیدن بدون لهجه خانم دوما، اصلا اجازه چاپ و نشر در ایران رو نداشته و متاسفانه ناشرین با سوءاستفاده از عدم رعایت کپی رایت در ایران، کتاب رو ترجمه و روانه بازار کرده اند.
خانم دوما عدم رضایتشون رو اعلام کردن.
ایشون تو مصاحبه های خودشون بارها تاکید کردند که کتاب دومشون بدون اجازه در ایران ترجمه و منتشر شده و خواستند حتما نسخه انگلیسی کار رو بخونید. بنابراین جای تعجبی نداره که اینقدر ضعیف ترجمه شده