خاطرهها و خندهها : ژرژ پطروسی

فرانک مجیدی: وقتی انیمیشن «راتاتویی»، کار زیبای «برَد بِرد» تازه روی پرده آمدهبود، مشتاق بودم هر چه زودتر ببینمش. برای همین حتی وقتی برای اولینبار با کیفیت پردهای قابل دانلود شد، به جزئیات دقت نکردم و دانلودش کردم، اصلاً انتظار چنین فاجعهای را نداشتم! رویش دوبلهی روسی بود. دوبله که چه عرض کنم. یک مرد مشخصاً قویهیکل با صدایی نخراشیده بهجای آشپز جوان، دختر آشپز، موش و خلاصه همه حرف میزد، چه حرف زدنی، مثل یک روبات بیاحساس! حتی دو دقیقه هم نتوانستم تحمل کنم! حیف از آن همه وقتی که گذاشتم! اما همانروز چیزی را فهمیدم: سالها شنیدن کارهای دوبله در ایران، توقعم را بالا بردهبود. پس این اتفاق عادیای نبود، در جاهای مختلف دنیا، مردم شانس دیدن بازیگران محبوب خارجی را که بهواسطهی دوبلور، به زبان مادری آنها حرف میزدند، آن هم با چنین کیفیت و احساسی همپایهی بازیگر، نداشتند. آنها اینهمه صدای خاص را در کنار هم نداشتند. چقدر خوششانس هستیم، چقدر این صداها در خاطرات ما حضور دارند و چقدر عادت کردهایم.
بهواسطهی معرفی وبسایت «انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم» توسط دوست عزیز، «البرز»، که در کامنتشان آن را به من شناساندند، ساعتها صفحات دوبلورهای مورد علاقهام را مرور کردم. یکی از آن صفحات، از آن «ژرژ پطروسی» بود. متولد سال 1323 و جزو گویندگان پیشکسوت، از سال 1346 وارد دوبلهی ایران شد. فنّ و هنری که در آنزمان، چهار ساله شدهبود.
همان صدای «رابین هود». جنگ بود و من هنوز نبودم. در خاصترین روزها، وقتی عیدی بود و وضعیت سفید، این کارتون را میگذاشتند. برادرم هنوز خیلی کوچک بود. سالها بعد، هنوز این کارتون پخش میشد. من عاشق رابین هود بودم، عاشق خنگی پرنس جان و «مالیات! مالیات!» گفتنش و عاشق تمام وقتهایی که رابین حال آن مار موذی مکار را میگرفت. او، صدای «جیم کری» در ماسک است با آن تکیه کلام «یکی منو بیگیره». صدای «بنتون فریزر» با بازی «پل گراس» در «بهسوی جنوب»، آن جوان مؤدب و خوشصورت کانادایی که از شدت خوب بودن، آدم را از بودن خودش معذّب میکرد. صدای «علیرضا شجاعنوری» در «روز واقعه»، آن بیان ویرانکننده از جملهی «کجاست یاریکنندهای که مرا یاری کند؟». صدای «انوشیروان ارجمند» در سریال «امام علی (ع)» و گفتار به جای آن شخصیت مکار و کیفیت بینظیری که ابنملجم را «مرادی» خطاب میکرد. صدای «نیکلاس کیج» در «صخره» و «شهر فرشتگان»، اصلاً یک طرف فرشتگی کیج، چشمان نافذش بود و یک طرف دیگرش، صدای ژرژ پطروسی! صدای بسیاری از خاطرات، صدایی باز، گرم، نافذ و خندههایی که همیشه شنیدنشان دل شنونده را میلرزاند.
چند سالی بود صدایش را نمیشنیدم. مضطرب بودم که چرا. فکر میکنم همین اضطراب بود که سالها من را از جستجو میترساند، تا اینکه در یکی دو ماه اخیر، دوباره صدایش را در یکی، دو کار تازه دوبله شده شنیدم و آشنایی با این وبسایت هم مزید بر علت شد که بفهمم آقای پطروسی از سال 1382 ساکن آلمان بود و چند ماهی است که دوباره به وطن برگشتهاست. پنهان نمیکنم که از بیخبر ماندنم، شرمندهام و از بازگشت ایشان، بسیار شاد. مگر ما چند صدا به این میزان زیبا و گوشنواز داریم که بشود غیبتشان را متحمل شد؟ مگر چند نفر میتوانند آنقدر گرم بخندند و دل همه را شاد کنند؟ اصلاً مگر یکی از بهترین دلایلمان برای اینکه «رابین هود» را خاطرهانگیز میدانیم، نفْس صدای آقای پطروسی نیست؟
در مدتیکه در این وبلاگ نوشتهام، تلاش کردهام از دوبله هم بگویم. زمانی از گروه «گلوری اینترتینمنت» گفتهام و از گروه دوبلهی «ناوارو» و «شرلوک هلمز» و این بخش دیالوگ ها و مونولوگها که تازه بر وبلاگ افزودهام هم بهانهی خوبی است برای یاد کردن از کارهای دوبلهشده. اما امروز میبینم تا اینحد گفتن هم کفایت نمیکند. مِثل این میماند که گوشمان از حرف و صدای آنها پر شده. نام چند نفرشان را میدانیم؟ با کارهایش آشنا هستیم و مشتاق شنیدن صدایشان شدهایم؟ هنر دوبله، علیرغم آنکه از صنعت سینمای ایران در مقام قیاس، بسیار قویتر و کیفیتر است، حتی از تئاتر هم مظلومتر مانده. بخش زیادی از آن برمیگردد به عادت کردن من و شما. همین میشود که آقای پطروسی بی سر و صدا میرود و خیلی ساده باز میگردد. عادت کردهایم و این عادت، فراموشکارمان ساخته. از این پس، در این وبلاگ، بیشتر از نامهای این هنر خواهم گفت. خواهم گفت که از بودن دوبارهی آقای پطروسی چقدر خوشحالم. من در برابر عادت میایستم و فراموش نمیکنم که این صداهای خاص، والدین بسیاری از خاطرات من هستند، بزرگم کردهاند، مرا خنداندهاند، میخکوبم کردهاند، اشک به چشمم آوردهاند و باز میخکوبم میکنند. به وطنتان خوش آمدید آقای پطروسی! من یکی از هزاران نفری هستم که شما برایش خاطره ساختهاید. کاش آمدهباشید که بمانید!
سلام
راستش منم گاهی تو شبکه های مختلف، به دوبله های بیسار ضعیف برخورده بودم که یه بابایی بدون هیچ احساس و همراهی کردنی،انگار داستان رو تعریف میکنه…و خوب مسلما برای من،شنیدن صدا با زبان انگلیسی خوشایند تر بوده از شنیدن با صدای اون اقا به زبان ناکجا اباد….
همیشه فکر میکردم به خاطر اینه که اون شبکه ی خاص این کارو میکنه،ولی الان شما میگی که همین سطح دوبله ی برخی کشور هاست!! من که دهنم رسما باز موند از این مطلب….!!!
سلام
ممنونم.رجوع به خاطره ها همیشه زیباست.عکس دوم همون فریزر نیست که دم در (کنسولگری؟) عین مجمسمه می ایستاد و رهگذران را به خنده وا می داشت.
…
دمتان گرم
اینکه از تلاشگران در هر زمینه ای یاد شود بسیار نیکو است بخصوص قبل از اینکه از دنیا بروند.
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن رخم را بوسه ده ک اکنون همانیم
شاد باشید
بسیار عالی
من علت علاقه زیاد شما به فیلمهای دوبله را نمیفهمم و منکر صداهای بیادماندنی سالهای دور نیستم. ولی حداقل در چند سال گذشته که فیلم های زبان اصلی میبینم، در مقام مقایسه دوبله ها به شدت عجولانه، غیر حرفهای و سرهم بندی شده پر از صداهای آزار دهنده و نا متناسب با کرکتر (به نظر میرسد دوبلر فکر میکند صدایش حتمن باید شنیده شود و در سراسر فیلم دااد میزند)، لحن و لحجه های من درآوردی و ادا گونه، همه و همه دیدن حتی 2 دقیقه فیلم دوبله شده را به عذابی سخت برای من مبدل کرده. (شما چند مورد درخشان از دوبله را مثال زدید کافیست به تعداد فیلمهایی که این روزها دوبله میشوند نگاه کنید و صدای شخصی به اسم جلیلی که اتفاقن از بزرگان دوبله هم هستند را در یک مورد به دقت دنبال کنید) اضافه شدن دوبلرهایی که نه داشتن صدای زیبا یا دلنشین مشخصه آنهاست بلکه تلاش برای تولید صدای خاص در ثانیه ثانیهی یک فیلم دوبله اعصاب را به بازی میگیرد، بی اغراق آیندهای تاریک برای هنر دوبله میتوان متصور بود
خب، من هم علتش را نمیفهمم که چرا باید یک سلیقه نفی شود! من کار دوبلرهای قدیمی را بسیار میپسندم. خود شما هم که میگویید منکر کار ارزشمند دوبلرهای قدیمی نیستید. یعنی حق آقای پطروسی نیست که در تمام این وبلاگستان، یک پست برایش نوشتهشود؟
از طرفی دربارهی گروه تازهای از دوبلورها که وارد کار میشوند، موافقم. صداهای این گروه، ابداً به یاد ماندنی نیست. به نظر میرسد آن دوبلهای که در «هزاردستان» داشتیم، یا سریالهای دههی هفتاد، دیگر شنیده نمیشود. این هم توضیح طولانیای دارد، اغلب مجربها میگویند چون صدابرداری همزمان شده و شبکهها، ظرف سه چهار ساعت، میخواهند کارشان را تحویل بگیرند، دلیل دیگرش مترجمهایی هستند که ادبیات فارسی را خوب نمیشناسند، دلیل بدترش این است که حتی مجربها گاه نقشهایی میپذیرند که صدا و بازیگر به هم نمیآیند.
به هر حال، دوبلهی ضعیف جوانها و بیحالی بزرگترها، دلیلی نیست که کارهای خوب گذشته را نفی کنیم و از آفرینندگانش، تشکر نکنیم. دوبلوری که گفتید، گمان کنم منظورتان آقای «چنگیز جلیلوند» باشد، اتفاقاً ایشان طرفداران زیادی برای تیپسازیشان دارند. خب، سلایق متفاوتند، باید هر دو طرف این را بپذیرند.
سلام
خانم فرانک من متاسفانه پستی که در مورد عصر یخبندان نوشتید رو نخونده بودم و به خاطر اشاره ای که به گلوری داشتید رفتم پست مربوطه رو خوندم. گلوری نه تنها مثل سابق وجود دارد بلکه ده ها برابر قوی تر و با ساختاری بسیار حرفه ای تر نسبت به قبل بکار خود ادامه میده !! بنده یکی از شاگردان گلوری هستم و تعجب می کنم چجوری شما اون رو منحل شده تصور کردید. شاید به دلایل زیر همچین برداشتی داشته اید:
گلوری نام خود را به انجمن صنفی گویندگان جوان تغییر نام دادو
کارهای خود را مستقیما مثل سابق خود انجمن تکثیر نمی کند بلکه آن را به خاطر زحمات موجود به موسسات پخش محول نمود که آنها نیز کمتر از نام انجمن یاد می کنند و دوبله و پخش را به نام خودشان اعلام می کنند.ولی امضای گلوری پای تمامی کارهایش ذکر نام آقای مهرداد رئیسی( موسس و مدیر عامل و ..انجمن) در تمامی کارها می باشد.
95 درصد انیمیشن های موجود در کشور توسط انجمن صنفی گویندگان جوان(گلوری) صورت می گیرد! و همچنین بسیاری از فیلم های سینمایی
تعدادی از گویندگان بی تعهد از مجموعه اخراج شدند که برای اخلال در ذهنیت دوستداران گلوری و حس کینه جویی شروع به شایعه پراکنی های بسیار نمودند که کم نیست.
امروز گلوری با تعداد بالای 10 استودیو دوبله و 300 گوینده کار خود را روز بروز قوی تر انجام میدهد
آدرس انجمن صنفی گویندگان جوان یا گلوری :
http://irdub.com/
اگر علاقه داشتید برای اکران کارها که طبق زمانبندی های خاص انجمن در فرهنگسرای مشق واقع در خیابان استاد معین انجام می شود از شما دعوت بعمل آید.
دوست عزیز، آن مطلب مدتها قبل نوشتهشده بود و خبر انحلال گلوری را هم در آن زمان، در چند روزنامه خواندهبودم. بعد از آن متوجه شدم گلوری دوباره مشغول به کار است و خب، به احترام کسانی که کامنت نوشتهبودند، نمیتوانستم مطلب را حذف کنم.
از اینکه گروه جوان گلوری فعالیت دارد، خوشحالم و برای شما نیز که هنرجوی آنجا هستید، آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم صدای شما هم، خاطرهای برای نسل بعد بسازد.
من چند روز پیش بعد از سال هاااااااااا بالاخره تونستم این کارتون زیبای رابین هود را با همین دوبله ی خیلی خیلی قشنگش از یه کانال بگیرم و برای خودم داشته باشم.. عاشق این کارتونم… هنوز یادم نمی ره اون سیزده به در هایی که تلویزیون رابین هود رو نشون می داد و من همیشه دلم می خواست فقط برای یک بار بابا تصمیم بگیره سیزده بدرمون توی خونه بگذره!!
ممنونم از مطلب خوبتون.. ممنون از آقای پترسی بسیار عزیز.. انشالله که زنده باشن همیشه و ما از لطافت صداشون مستفیض بشیم..
تا همین لحظه خود من هم ایشون رو نمیشناختم متاسفانه.بعد که کم کم اشاره به کارهاشون شد یادم اومد اون صدای گرم و دلنشین رو.خصوصا در سریال به سوی جنوب.اصلا هوس کردم دوباره به سوی جنوب رو با دوبله ژرژ پطروسی پیدا کنم و ببینم.این سریال دوست داشتنی با صدای ژرژ پطروسی یک چیز دیگهست (: ممنون بابت معرفی سایت انجمن گویندگان.برای این هنرمند بزرگ آرزوی سلامتی و تندرستی دارم (:
سلام خیلی این متن شما بدلم نشست من جدا شیفته ی این صدا هستم امیدوارم هیچ وقت نسبت به احساس های بچگی تون بی تفاوت نباشید
فکر کنم راتاتویل درست باشه.
سلام!
فرانک، تو بی نظیری! دیگه نتونستم ننویسم واست اینو.
سلام
واقعا نسل گذشته ی دوبله ی کشورمون یه نسل جادویی بودن
فقط برای یه لحظه صدای دوبلورهایی مثل زند و خسروشاهی و … و فیلم هایی مثل پدرخوانده و بانوی زیبای من و … مجسم کنید
چه لحظه هایی
فکر میکنم تمامش بستگی به عادت داره. اوائل که به ژاپن رفته بودم، نظر شما رو در مورد دوبلهء فارسی داشتم و دوبله های ژاپنی برایم بیروح به نظر می آمدند. اما با زندگی کردن در اینجا و فرا گرفتن فرهنگ ژاپن، کم کم نه تنها به دوبله های ژاپنی عادت کردم، بلکه بسیار مورد پسندم قرار گرفت. به حدی که وقتی به ایران برمیگردم و فیلمهای امریکایی رو به دوبلهء فارسی میبینم، برایم بسیار خشن و بیروح بنظر میاد. نسخه های فیلمها با دوبله های فارسی تام هنکس یا مورگان فریمن برایم شکنجهء تمام عیار هست و مثل شما، حتی دو دقیقه اش رو هم نمیتونم تحمل کنم. به گوش من، دوبلرهای ایرانی به هیچوجه روح بازیگر رو درک نکرده اند و تنها برای درآمد و به عنوان شغل دوبلری میکنند. البته همونطور که گفتم، همه مربوط به عادت کردن هست. مسئله اینه که کجا زندگی میکنید و به چی عادت کرده اید؟
مرسیییییییییی چه قدر هم شبیه راتایتویه 😉
ممنون از این مطلب عالی
با این که من سن زیادی ندارم؛ ولی باز هم با شنیدن صدای دوبلرهای قدیمی (و بعضی از دوبلرهای جدید) لذت می برم. واقعا “صدا”های و “گفته”هایی که یک فرد تو زندگیش میشنوه، یکی از به ماندگار ترین خاطره ها برای او در آینده خواهد بود.
دوبله تو ایران واقعا یه شاهکاره یا بهتر بگم به هنره و تمام هنرمندایی که برای دوبله تو ایران استخدام میشن با یه وسواس خاصی انتخاب میشن تا صدا به بازیگر بیاد و بیننده حس واقعی بازیگر رو درک میکنه .از همه دوبلور های ایرانی ممنونم و برای همشون لرزوی سلامتی و موفقیت دارم .
از چه سایتی فیلمهایتان را دانلود می کنید؟؟
ایتها همش خاطره میشه میوفته ته دلمون
🙂
سلام
خیلی صدای شیوا و قشنگی داره.
اگه درست یادم باشه، فکر کنم تو سریال دایی جان ناپلئون دوبلور شازده اسدالله(پرویز صیاد) هم ایشون بودند.
دوبلور پرویز صیاد در سریال دایی جان، استاد منوچهر اسماعیلی هستند
ایشالله همیشه پایا و ماندگار و سالم بمونن…
آقای ژرژ پطرسی، صحنه ای کوتاه هم در نقش خودشان بعنوان گوینده نریشن در فیلم جهان پهلوان تختی ساخته بهروز افخمی بازی کرده اند.
برای بیوگرافی و توضیحات بیشتر در مورد گویندگان فیلم و سرپرستان گفتار در ایران همچنین می توانید مراجعه کنید به کتاب داستان دوبله در ایران، نوشته اکبر منانی، انتشارات دارینوش چاپ 1388
از اینکه به مقوله دوبله می پردازید و حرمت استادان را پاس میدارید سپاسگذارم
اگر برای مطالب مشابه بازهم نیاز به کمک یا منابع اطلاعاتی داشتید می توانید به من ایمیل بزنید خوشحال میشوم کمکی بکنم
خیلی ممنونم از شما برای این معرفی جالب. آقای منانی، خودشان از بهترینهای دوبله هستند و گمان میکنم چون مستقیم دستی بر آتش دارند، روایت خوب و جامعی از این هنر خواهند داشت. حتماً کتاب را میخرم و در صورت لزوم، مزاحمتان خواهم شد. 🙂
این تجربه را من هم داشتم و بی اطلاع از اقامت ایشان در آلمان تا مدتها به دنبال صدایشان در فیلم ها می گشتم تا این که کم کم نا امید شدم و تصور کردم که دیگر کار نخواهند کرد… من هم داین چند فیلم تازه دوبله شده ایشان را دیدم و شوکه شدم.. به هر حال بسیار خوشحالم که باز هم می توانم چشم هایم را ببندم و تنها به صدای یک بازیگر گوش بسپارم و لذت ببرم..
سلام فرانک جان.اول از اینکه هم نام هم هستیم بى نهایت خوشحالم.دوم اینکه یادمه تابستون سال ٨۴ بود که زنگ زدم سندیکا گویندگان و از استاد پطروسى خبر گرفتم که گفتن ایشون به خارج از کشور تشریف بردن و معلوم نیست که قصد بازگشت دارن یا خیر!سوم اینکه وقتى تو اینترنت خوندم که استاد بازگشتن،تا ١۵ دقیقه تو شوک بودم و بعدش چنان جیغى کشیدم که مادرم فکر کرد از چیزى ترسیدم!هنوز هم باورم نمیشه که بعد از ٩ سال برگشتن.از همینجا بهشون عرض میکنم: خوش بازگشتید استاد:-)
فرانک جون،من شیفته ى صداى ایشون هستم و شاید باورتون نشه که هروقت صداى استاد پطروسى رو میشنوم،ناخودآگاه بغض میکنم،و دقیقا این حس و حال بعد از تماشاى شاهکار آقاى شهرام اسدى که فیلم روز واقعه ست،در من به وجود اومد.واقعا ایشون صوت داوودى دارن!
تمام دوران کودکی من با شنیدن :”گلوری اینترتینمنت با افتخار تقدیم میکند” و “مدیر دوبلاژ مهرداد رئیسی” گذشت…چه خاطرات خوبی بودن اون دوبله ها و انیمیشن ها