دیالوگ – فیلم دریای درون
رامون سامپدرو (خاویر باردم): در اینباره فکر کن! تو اونجا نشستی، تو فاصلهی پنج پایی. پنج پا چقدره؟ یه فاصلهی ناچیز برای هر انسان! خب، اون پنج پایی که فاصلهی بین ماست و من رو به تو میرسونه، برای من یه فاصلهی غیر ممکنه، یه امید واهیه، یه رویاست! بخاطر همینه که میخوام بمیرم!
[رامون به برادرزادهاش میگوید که خولیا با پدربزرگ بیرون رفتهاند] خاوی: شاید سر از کرونیا در بیارن! [پدربزرگ] همیشه راه رو گم میکنه!
رامون: خاوی، دربارهی پدربزرگت اینطور حرف نزن!
خاوی: خب، اون پیره، گم میکنه دیگه!
رامون: البته که پیره، چه انتظاری داشتی؟!
خاوی: که فضولی نکنه! همهش نشسته تو خونه! انگار همه محتاجشن!
[رامون به خاوی خیره میشود] خاوی: چیه؟
[رامون و خاوی میخندند] رامون: ببین، یه روز، احتمالاً چند سال دیگه، بخاطر حرفی که زدی پشیمون میشی و از خودت متنفر!
خاوی: چرا؟
رامون: یه روز میفهمی! یه روز…
ـرامون چرا اینقدر لبخند میزنی؟
وقتی نمیتونی فرار کنی و دقیقاً به هرکسی محتاج هستی، یاد میگیری که با لبخند زدن، گریه کنی! میفهمی؟
دریای درون/ دریای درون/ در بیوزنی اعماق/ که آرزوها برآورده میشوند/ دو آرزو با هم یگانه میشوند/ نگاه من و نگاه تو/ همانند انعکاس صدایی خاموش، بیپایان تکرار میشوند/ دورتر، دورتر/ فراتر از آنسوی هر چیز/ از میان استخوانها و خون/ من اما همواره بیدار خواهم شد و آرزوی مرگ خواهم کرد/ گیسوان تو همواره لبهایم را نوازش میدهند…
فرانک جان این لینک دانلود آهنگیه که رزا برای رامون از رادیو پخش میکنه.اگر نداریش پیشنهاد می کنم بگیریش فوق العاده زیباست
http://gosong.net/download/-iqgZPtC_OU/Negra_sombra_Carlos_N%C3%BA%C3%B1ez_-.html
دیالوگ اول سالهاست منو داغونه خودش کرده بی نظیر بی انذر شاهکار همیشه تو فکر هرچی بودم تو وب شما پیداش کردم که کس دیگه هم هست که بهش فکر کنه دوستون دارم
فوق العاده زیبا بود
فیلم فوق العاده زیبایی بود.و سپاس از این دیالوگی که گذاشتین