موسیقی بر روی فیلمهای اشعه ایکس پزشکی
تجربه نشان داده است که هر جا محدودیت و ممنوعیت حاکم شود، در مقابل ابتکار مردمی که قصد دور زدن و خنثی کردنش را دارند، سر تعظیم فرود میآورد. ایوان کلیما در کتاب روح پراگ به رواج ادبیات زیرزمینی در چکسلاواکی اشاره کرده است. او نوشته است که چگونه با وجود انواع محدودیتها، دویست مجله و چند هزار جلد کتاب، فارغ از تعدیل و سانسور، تکثیر میشدند و در دسترش مشتاقان قرار میگرفتند.
در سالهای بعد از اتمام جنگ جهانی، استالین سعی داشت که جامعه شوروی را از فرهنگ غربی دور نگه دارد و البته در روسیه و هم در اروپای شرقی نویسندگان داخلی نیز، مجالی برای عرضه آزاد آثار خود را نداشتند، اما این مسئله باعث نمیشد که «مرشد و مارگاریتا»ی میخائیل بولگاکف یا «قدرت ناتوانان» واتسلاو هاول به شیوههای مختلف تکثیر نشود. این تکثیر گاه به صورت ابتدایی با گذاشتن کاغذ کاربن زیر دستنوشته با ماشین تحریر صورت میگرفت، گاهی هم تکثیر در چاپخانهها به صورت مخفیانه در شیفتهای شب انجام میشد. این کار در شوروی قبل از گلاسنوست کار خطرناکی بود، چرا که ماشینهای تحریر، چاپخانهها و فرایند چاپ، تحت نظارت دقیق سازمان کا گ ب بود.
کار به جایی رسیده بود که این روند میانبر زدن، برای خود صاحب اصطلاح ویژهای شد، اصطلاحی روسی samizdat. در این واژه، sam به معنی خود و izdat به معنی چاپ و انتشار است. این اصطلاح به معنی خودانتشاری است و نخستین بار توسط یک شاعر روسی به نام نیکولای گلازکوف در سالهای دهه چهل ابداع شد.
موسیقی هم یکی از حوزههایی بود که در شوروی به شدت کنترل میشود، اما مردمی که دوست داشتند موسیقی پاپ، راک اند رول یا جاز گوشی کنند یا به آهنگهای گروههای زیرزمینی دسترسی پیدا کنند، راهکارهای خاص خود را داشتند. در آن سالها، شمار قابل توجهی از موسیقیدانها روانه سیبری شده بودند تا جامعه از وجودشان در امان باشد. اما در بازداشتگاههای کار اجباری، گاه فرماندهانی پیدا میشدند که خود، موسیقی جاز دوست داشتند و ترتیبی میداند که در مهمانیهای خصوصیشان، زندانیهایشان برایشان موسیقی بنوازند. بعضی از نوازندگان روسی هم که در دوران قبل از مائو در چین موسیقی جاز فراگرفته بودند، محکوم به تبعید به جاهای بسیار دورافتادهای مثل منطقه خازان تاتارستان میشدند. در این میان آنها، از چشمپوشی مقامات محلی آنجا استفاده میکردند و کنسرتهایی ترتیب میداند و حتی گاهی رادیوی محلی تارتارستان، موسیقی آنها را پخش میکرد. همین پخشهای رادیویی توسط علاقهمندان روسی با رادیو، شنود میشود.
کنترل دقیقی بر ورود موسیقی و صفحات موسیقی از طریق مرزهای شوروی صورت میگرفت، با این همه به طرق مختلف صفحات موسیقی از کشورهای اروپای شرقی که در آنجا کنترل کمتری بر موسیقی وجود داشت، وارد روسیه میشدند. این موسیقی باید به شیوهای تکثیر میشد، اما با وجود کنترل شدید و کمبود مواد و ابزار مناسب در سالهای بعد از جنگ جهانی، تکثیر موسیقی کار سادهای نبود.
مردم دست به ابتکاراتی زدند، آنها دریافتند که میتوانند از فیلمهای وینیل و استات، صفحه موسیقی درست کنند، اما به زودی توجه آنها به یک ماده خام بسیار قابل دسترسی و ارزان هم جلب شد: فیلمهای پزشکی اشعه ایکس! آنها با مبلغ بسیار کمی در حد چند کوپک، صدها عکس رادیولوژی را از کلینیکها و بیمارستانها میخریدند و با دستگاه ویژهای روی آنها شیار میانداختند و روی آنها موسیقی ضبط میکردند. به این صفحات اصطلاحا Roentgenizdat گفته میشد که در آن جزء اول یا رونگتن همان اشعه ایکس معنی میدهد و جزء دوم یعنی izdat همان طور که پیشتر گفته شد، به معنی انتشار است.
کیفیت موسیقی ضبط شده روی این صفحات عجیب و غریب، پایین بود و این صفحات تنها چند ماه قابل استفاده بودند، اما این صفحات بسیار ارزان بودند و آنها را میشد تنها با یک تا یک و نیم روبل تهیه کرد.
به زودی موسیقی ممنوع بر روی استخوان جمجمه و تصاویر اشعه ایکس سینه و اندامهای بیماران روسی، در دسترس همه قرار گرفت. در این میان بعضی ذوق بیشتری به خرج میدادند و موسیقی را به گونههای با عکس رادیولوژی همگون و متجانس میکردند.
در سال 1958، انتشار موسیقی با این سبک ممنوع شد و یک سال بعد با شناسایی یکی از بزرگترین گروههایی تکثیر موسیقی روی فیلمهای اشعه ایکس، این شیوه تکثیر موسیقی از رونق افتاد.
بد نیست به اینجا بروید و شماری از این صفحات ویژه را ببیند. در این صفحه میتوانید شما با فرمت mp3 به موسیقی ضبطشده روی هر صفحه هم گوش کنید.
خلاقیت حیرت آوره. نمیشه جلوش رو گرفت. ممنون بخاطر این پست جالب
واقعاً نبوغ بشر ته نداره… جلوی تغییرات رو نمیشه گرفت… ولی خیلی خیلی جالبه که مثلاً داری Dies Irae گوش میدی درحالیکه عکس یه جمجمه داره روی گرامافون میچرخه… خیلی خوبه
خیلی جالب بود!
خیلی باحال بود