چالش پزشکان: درد بیمار تا چه حد واقعی است؟
با وجود دههها پژوهش، پزشکان هنوز ابزارهای اندکی برای اندازهگیری درد به صورت عینی دارند.
حتی اگر خودتان تا حالا کارتان به بیمارستان نکشیده باشد و دردهای شدید را تجربه نکرده باشید، به احتمال زیاد در فیلمها و سریالها دیدهاید که پزشکان زمانی که میخواهند متوجه شدت درد بیمار شوند، از مقیاس یک تا ده برای ارزیابی درد استفاده میکنند، آنها از خود بیمار میخواهند که به دردش، بر اساس شدت آن، نمره بین یک تا ده بدهند. وسیله دیگر ارزیابی درد، این است که پزشکان به چارتی که به دیوار نصب شده و در آن چهره نقاشیشده افراد دارای درد، چاپ شده، اشاره میکنند و از بیمار میخواهند که بگوید، شدت دردش ماشبه کدام یک از چهرهها است.
تخمین زده میشود که بین 15 تا 20 درصد بیمارانی که به خاطر دردهای شدید به پزشکان مراجعه میکنند، یا تمارض میکنند و دردی ندارند و یا شدت درد را بیشتر از حدی که واقعا است، ابراز میکنند. هدف بعضی از این متمارضان، گرفتن گواهی عدم توانایی انجام کار و دریافت بیمههای ناتوانی از کار است، بعضیها هم البته اصلا تمایلی به خوب شدن و رها شدن از درد ندارند، چون دریافتهاند که بیماری، برای آنها مزایایی در بر دارد.
مشکل بعدی این است که حتی اگر درد واقعی باشد، باز هم شدت آن به شدت غیرعینی یا subjective است. مثلا دو نفر ممکن است، درست به اندازه هم فشار بر روی عصب حسی داشته باشند، اما یکی از شدت درد زمینگیر شود و دیگری بگوید: چیزی نیست، من خوبم!
به عبارت دیگر پزشکان با دو مشکل عمده روبرو هستند:
1- از سویی آنها باید واقعا داروهای کنترلکننده درد را درست و بجا تجویز کنند. در حال حاضر ضددردهای شبه افیونی که معمولترین داروهای کنترلکننده درد هستند، به میزان زیادی مورد سوء استفاده قرار میگیرند. میزان تجویز آنها از سال 1999، 48 درصد افزایش یافته است. و بر اساس آمار دفتر ملی تنظیم مقررات دارویی، این داروها، دومین علت مرگ تصادفی -بعد از حوادث رانندگی- هستند.
2- از سوی دیگر، بر اساس آماری که هفته پیش از سوی انستیتوی پزشکی که توصیههای مشاورهای به دولت آمریکا میکند، حدود 116 میلیون نفر در امریکا که دچار درد مزمن هستند، برای کنترل درد یا درمان نمیشوند و یا درمان ناکافی دریافت میکنند.
بنابراین میبینید که مسئله درد، مسئله بسیار غامضی است. برای مثال یک بیمار مبتلا به فیبرومیالژی را در نظر بگیرید که در او تحریکات حسی ملایم ممکن است به صورت دردهای شدید ترجمه شوند. این احتمال وجود دارد که سالها، بیماری آنها تشخیص داده نشود و آنها برچسبهای مختلف بخورند. از سوی دیگر پزشکان به تجربه دریافتهاند که لازم است به هر بیماری مشکوک شوند و این احتمال را در نظر بگیرند که او قصد فریب و سوء استفاده دارویی دارد. گرچه از روی ظاهر و نوع رفتار بیماران تا حدی میشود، حدسهایی در این مورد زد، اما این حدسیات همیشه درست نیستند.
بعضی از پزشکان برای بیمارانی آزمایشان دورهای ادرار مینویسند و با آنها قرارداد درمانی امضا میکنند تا مطئمن شوند که بیمارانشان فقط داروهای تجویزشده از سوی آنها را مصرف میکنند و از منابع دیگر دارو تهیه و مصرف نمیکنند.
باید بین درد حاد و مزمن تفاوت قائل شد. درد حاد، معمولا هشدار میدهد که باید از چیزی که برای بدن زیان آور است، پرهیز کرد، اما درد مزمنی که به دنبال درد حاد ادامه مییابد معمولا ناشی از کارکرد بد سیستم عصبی مرکزی است و میتواند منجر به تغییراتی در احساسات و مراکز توجه مغز شود. معمولا داروهای ضد افسردگی در کنترل دردهای مزمن مؤثر هستند و داروهای شبه افیونی برای این نوع دردها مناسب نیستند.
در مراکز و کلینیکهای مدیریت درد، یک گروه متشکل از متخصصان بیهوشی، نورولوژیست، فیزیوتراپها و روانپزشکان با همکاری هم، تلاش میکنند که به بیماران کمک کنند. معمولا بیشتر بیمارانی که به این مراکز مراجعه میکنند، درمان مثبتی دریافت میکنند.
در این میان روانشناسان درد هم نقش مهمی بازی میکنند، مخصوصا زمانی که پزشکان قادر به کم کردن درد بیماران نباشند.
116 میلیون آمریکایی یعنی یک سوم کل جمعیت آمریکا دردهای مزمن دارند، جامعه آمریکا سالانه بین 550 تا 635 میلیارد دلار به خاطر هزینههای درمانی و افت کاری ناشی از این دردها، زیان میبیند. بر اساس یک نظرسنجی، کمردرد، درد زانو، سردرد و درد گردن، شایعترین نوع دردهای مزمن هستند.
در آمریکا بیشترین دارویی که برای کم کردن دردهای مزمن تجویزی میشود، داروهای شبه افیونی هستند. هیدروکودون در میان این دسته داروها، بیش از همه تجویز میشود.
منبع: وال استریت ژورنال
ذکر منبع روزنوشت ها نشان دهنده امانت داری شما است. سپاسگذارم