رسانه، پس از 11 سپتامبر
خیلی از ماها دقیقا به یاد میآوریم که زمانی که خبر حادثه 11 سپتامبر را شنید، کجا بود و چه میکرد، اینترنت در این چند روزه پر است از خبرها و گالریهای عکس و تحلیلهایی از 11 سپتامبر.
دیروز که این مطلب مشیبل را که در آن اسکرینشاتهایی از صفحات نخست سایتهای مشهور بعد از حادثه، درج شده بود، دیدم، یاد وضعیت اینترنت در آن روزها از لحاظ پوشش رسانهای خبر افتادم.
در آن روزها، زمان زیادی از معمول شدن «یونیکد» نمیگذشت و هنوز هم قسمت زیادی از مطالب متنی سایتهای ایرانی به صورت گرافیکی نمایش داده میشد. من خبر را اولین بار از تلویزیون ایران، در یک پاویون درب و داغان در یکی از بیمارستانها از یک تلویزیون قدیمی سیاه و سفید شنیدم و برای دقایقی متحیر و مبهوت بودم.
به راستی اگر 11 سپتامبر، به جای 10 سال پیش، امروز رخ میداد، از لحاظ رسانهای چه تفاوتهایی را در پوشش خبر شاهد بودیم؟
پیش از هر چیز میشود تصور کرد که سیلی از عکسها و ویدئوها و نظرات از طریق گوشیها هوشمند وارد اینترنت میشد، بیشک در ساعات نخست، اختلالاتی در وضعیت شبکههای ارتباطی رخ میداد، اما همان طور که 10 سال پیش، پیامکهایی از طریق سیستم بلکبری از برجهای دوگانه، توانست منتشر شود، در همان دقایق نخست یا با تأخیر چند ساعته، انبوهی از فایلهای رسانههای و نظرات و تحلیلها را شاهد بودیم.
10 سال پیش، خبری از گوشیهای هوشمند، توییتر یا یوتیوب نبود، اما همینها در دنیای امروز، هر فرد عادی را به یک شهروند-خبرنگار بالقوه تبدیل میکنند.
رسانههای اجتماعی در این سالها نحوه پوشش و بازتاب حوادثی مثل بمبگذاری بمبئی، زلزله هاییتی و ژاپن و یا حوادث بهار عرب را تغییر دادهاند و گاهی بسیار فراتر از یک پوشش رسانهای ساده، توانستهاند بر سرعت یا اصلا روند حوادث تأثیر بگذارند.
21 آگوست، زمانی که مبارزان لیبیایی وارد طرابلس شدند، شبکههای بیبیسی، سیانان و الجزیره و فرانس 24، قسمت اعظم برنامههای خبری خود را به این مطلب اختصاص دادند، خبرنگاران برخی از این شبکهها در قلب حادثه حضور یافتند، برخی با تأخیر و از فاصلهای بعید حوادث را گزارش کردند و البته برخی هم چند روز بعد، وقتی اوضاع امنتر شده بود، شادی مردم را گزارش کردند.
اما ماهها قبل و پیش از آنکه ناتو مایل به درگیر شدن در مناقشه شود، مردمان عادی لیبی، با بهره جستن از وسایل ارتباطی محدودی، یک شبکه شهروند-خبرنگار شده بودند، در میان آنها نام یک مهندس 28 ساله به نام «محمد نبوس» میدرخشید، او که خود را از همان روزهای نخست درگیر انقلاب مردم لیبی کرده بود، زمانی چهره شد که هجدهم فوریه ، چهار روز پس از اغاز انقلاب مسلحانه در بنغازی، با احساسات در گفتگویی با یکی از شبکههای خبری گفت: «من از مرگ نمیترسم، هراس من باختن این نبرد است.»
یک ماه بعد، زمانی که او از درگیری سنگین مردم با نیروهای وفادار به قذافی گزارش تهیه میکرد و به صورت زنده ارسال میکرد، با شلیک یک تکتیرانداز کشته شد.
65 سال پیشتر، خالق «شازده کوچولو»، نویسنده و خلبان فرانسوی آنتوان دو سنت اگزوپری، در بیابانهای بین بنغازی و قاهره سقوط کرد. او پیش از مرگ، کتابی از خاطرات خود در زمان هوانوردی با عنوان «باد، شن، ستارهها» منتشر کرده بود، در قسمتی از این کتاب که توسط نشر دارینوش هم ترجمه و منتشر شده است، میخوانیم: «نقل و انتقال نامهها، صداهای انسانی، عکسها- در این قرن به مانند بقیه قرنها، اوج هنر ما صرف این هدف میشود که انسانها را گرد هم آوریم.»
بعد از گذشت چند دهه، روزنامهنگاری شهروندان در بنغازی به مانند مناطق دیگر دنیا، «صداهای انسانی» را به مدد فناوریهای نو از گوشیهای هوشمند گرفته تا مودمهای ماهوارهای به گوش همه میرساند. رسانهها و خبرگزاریها مهم هم نمیتوانند از این صداها صرفنظر کنند و بازتابشان میدهند.
قدافی میخواست با قطع کردن اینترنت و راههای معمول ارتباطی، اخبار لیبی را از دنیا پنهان کند، اما «نبوس» با ترک دو روزه صحنه خیابانها، اتصالی ماهوارهای پدید آورد و به یاری دوستی از یک شرکت آلمانی از طریق مصر تجهیزات لازم را وارد کرد. در زمان درگیریهای زمانی رسید که در ایستهای بازرسی متعدد در طرابلس، اجازه عبور به هر فردی که کارت حافظهای داشته باشد، داده نمیشد، اما در این زمان نبوس یاد گرفت که از «دراپباکس» استفاده کند و از این طریق ویدئو و عکس به رسانههای بفرستد.
نگرش سیاه و سفیدی به فضای سایبر وجود دارد، برخی آن را چون آرمانشهری میبینند و برخی در حلقه شکاکین آن قرار دارند، اما نمیشود منکر قدرت ارتش بینیاز از مواجبی بود که با ویرایش، گردآوری، نلخیص و تحلیل خبر، یک رسانه قدرتمند ایجاد میکنند.
از نبوس همسر و دختر متولدنشدهای به نام «مایا» به جا مانده است، اما میراث او بیشک فراتر از اینهاست. جمله قصار مورد علاقه او این بود: «یک شمع با روشنایی بخشیدن به شمعی دیگر، چیزی از دست نمیدهد.»
منابع: gigaom – technologyreview– wikipedia – feb17
گاهی اوقات یه خبرنگار هر جایی نمی تونه بره ولی مردم عادی خیلی جاها هستند و این خوبه اما گاهی اوقات این خیلی هم خوب نیست جایی که یک انسان نیاز به کمک داره نباید اصلا به گوشی و خبر فکر کرد ولی متاسفانه بعضی موقع ها این همدلی قربانی خبر رسانی میشه!
خیلی عالی بود آقای دکتر، دستتون درد نکنه. متاسفانه این قانون خردکننده زمستانست که تا بهار برسد بعضی سرشاخه ها چون نبوس از سرما خشکیده اند ، ولی بهار بی شک رسیدنیست و تاریخ ثابت کرده که یک روز از درز دیوارهای آهنین و سربی فرا میرسد.
در پرده های ذهن من از عهد کودکی
سرمای سخت بهمن و
اسفند
اینگونه نقش بسته است
اهریمنی
اماهمیشه در پی اسفند
هنگامه طلوع بهار است و ایمنی
شب هر چه تیره تر شود آخر سحرشودشود
آنک بهار
از زیر طاق نصرت رنگین کمان
چون جان روان به کوچه و بازار می شود
سلام
سلام
من تازه با سایت آشنا شدم و درخواست دارم مطالب رو به صورت pdf نیز قرار دهید. چون خواندن این هم مطلب روی وب غیر ممکن و همچنین برداشت نیز مشکل و …
همچنین اگر مطالب را به صورت موضوعی، هفتگی یا ماهنامه در نظر بگیرد نیز به لحاظ
آموزشی و کاربردی ارزش بیشتری دارد.
ممنون و تشکر از زحماتتون
مطلب خیلی مفیدی بود
یارو چاقو خورده! همه دارن با گوشی ازش فیلم میگیرن! همه فکر میکنن خبرنگار تشریف دارن…
امروز جلوی چشم خودم یه ماشین زد به یه دختره. البته دختره هم تقریبا هیچیش نشد، ولی مردم بجای اینکه کمکش کنن داشتن ازش فیلم میگرفتن…
عجیبه…
بسیار جالب و مفید بود ممنون