پرونده‌ای برای اسکار هشتاد و چهارم

30

فرانک مجیدی: همان‌طور که قول داده‌بودم و به‌سنت سال‌هایی که در «یک پزشک» نوشته‌ام، امسال هم پرونده‌ای مختصر و مفید برای نامزدهای اسکار در این‌جا خواهید خواند. تلاش من بر این است که با خواندن این پرونده، اطلاعات مفیدی درباره‌ی فیلم‌ها و هنرمندان به‌دست آورید . تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

بهترین فیلم سال:

1- هنرپیشه (The Artist) : بله، این شما و این فیلم سیاه ‌و سفید و صامت‌‌ای که دل داوران اسکار را هم برده‌است! این چهارمین فیلم «میشل هازاناویسیوس» است و داستانش در زمانی می گذرد که محصولات تازه به بازار آمده‌ی سینمای ناطق، رقبای صامت خود را یکی‌یکی از میدان به‌در می کنند، یک ستاره‌ی فیلم صامت برای ماندن در میدان رقابت، تصمیم می گیرد با همکاری یک خواننده و رقصنده‌ی جوان، همچنان در اوج باقی بماند. بازیگر نقش پپی، «بنریس بژو»، همسر آقای کارگردان است و دو فرزند هم دارند و کاراکتر آقای هنرپیشه را به «ژان دُژاردین» سپرده‌اند.

2- نسل‌ها (The Descendants): داستان فیلمی که ستاره‌اش «جرج کلونی» است، کمی من را یاد «جنوا» می‌اندازد. مادر خانواده‌ای می‌میرد و پدر خانواده که کلونی است، در تلاش برای احیای روابط‌ با دختران‌ش است. کارگردان کار، «الکساندر پین» است که پیش‌تر او را با دو فیلم خوب «درباره‌ی اشمیت» و «راه‌های جانبی» شناخته‌ایم. او برای نوشتن فیلمنامه‌ی «راه‌های جانبی»، در سال 2004 به‌طور مشترک با «جیم تیلور» اسکار گرفت. در همین بخش با تیلور، او برنده‌ی گلدن گلوب شده، هم برای «راه‌های جانبی» و هم «درباره‌ی اشمیت». این همکاری در فیلمنامه‌نویسی با تیلور، در این فیلم تازه ادامه نیافته. فیلم‌نامه از روی رمانی به قلم «کای هارت همینگز» نوشته شده ‌است.

3-‌ شدیداً گوش‌خراش و به‌طرز باورنکردنی نزدیک (Extremely Loud & Incredibly Close) : کارگردان بسیار کم‌کار و بسیار محبوب من، «استیفن دالدری»، با داستان پسربچه‌ی باهوشی بازگشته که به دنبال رازهایی درباره‌ی پدر کشته‌شده‌اش در حادثه‌ی 11 سپتامبر سال 2001 است. نقش پدر را «تام هنکس» بر عهده دارد. دالدری تمام زحمت‌ش را کشیده‌بود که فیلم درست به سالگرد این حادثه برسد.

4- خدمتکار (The Help) : فیلم کم سر و صدای «خدمتکار»، که حسابی در جشنواره‌های مختلف مورد توجه قرار گرفته، توسط «تِیت تیلور» کارگردانی شده. تیلور که علاوه بر کارگردانی، تهیه‌‌کنندگی و بازیگری هم می‌کند، دومین تجربه‌ی ساخت کار بلندش را از سر گذرانده. داستان فیلم، برمی‌گردد به دهه‌ی 60 میلادی و مبارزات سیاه‌پوستان آمریکا. نویسنده‌ای می‌خواهد درباره‌ی زندگی خدمتکار سیاه‌پوستی بنویسد که برای خانواده‌ای سفیدپوست کار می‌کند. این فیلم از روی رمان «کتلین استاکت» ساخته شده که تا پیش از اکران فیلم، 60 بار تجدید چاپ گردید.

5- هوگو (Hugo): بعد از بی‌مهری شدید داوران اسکار در دوره‌ی قبل نسبت به «شاترآیلند»، امسال با 11 نامزدی برای فیلم استاد سعی دارند دلخوری گذشته را جبران کنند. اولین تجربه‌ی سه‌بُعدی استاد «مارتین اسکورسیزی» با دنیای کودکانه‌ی کار، کلی از تجربیات آشنای ما با اسکورسیزی فاصله گرفته‌است. در دوازده سال اخیر، این نخستین‌بار است که اسکورسیزی از «لئوناردو دی‌کاپریو» به‌عنوان ستاره‌ی فیلم‌ش استفاده نکرده. «جیمز کامرون» گفته این بهترین استفاده از تکنیک سه‌بُعدی است که تا بحال دیده، البته در کنار «آواتار» خودش! این فیلم اقتباسی از یک رمان است که کار «برایان سلزنیک» است و به گفته‌ی اسکورسیزی، وقتی کتاب را برای فرزند خردسالش می‌خوانده، این ایده در ذهنش جرقه زده که چرا فیلم‌ش نکند؟! «جان لوگان»، فیلمنامه‌نویس 50 ساله‌ی این کار، پیش‌‌تر با نوشتن فیلم‌نامه‌ی «هوانورد» با اسکورسیزی همکاری کرده و جز آن، کارهای فاخری چون نوشتن فیلم‌نامه‌ی «رنگو»، «آخرین سامورایی» و «گلادیاتور» را نیز انجام داده. داستان فیلم درباره‌ی پسربچه‌ی یتیمی است که در دهه‌ی 30 میلادی در خیابان‌های پاریس دست‌فروشی می‌کند و ناگهان درگیر راز پدر فقیدش می‌شود.

6- نیمه‌شب در پاریس (Midnight In Paris): تقریباً هرچه از منتقدان بزرگ در باب فیلم تازه‌ی «وودی آلن» خوانده‌ام، تحسین بوده. داستان مملو از کاراکتر آلن، درباره‌ی نویسنده‌ی جوانی است که بزرگان ادب قرن گذشته را یکی‌یکی ملاقات می‌کند. کلی بازیگر خوب، از «ماریون کوتیارد» و «مایکل شین» بگیرید، تا بانوی اول فرانسه، «کارلا برونی»، جلوی دوربین آلن آمده‌اند تا این فیلم ساخته شده. مثل خیلی از کارگردانان پا به سن گذاشته، آقای آلن هم برای نخستین بار استفاده از تکنیک‌های دیجیتالی را با این فیلم تجربه کرده‌است. او قصد داشت این فیلم را در سال 2006 بسازد، اما به دلیل گزاف بودن بودجه‌ی تهیه، کار تا سال 2010 عقب می‌افتد. توضیحات تکمیلی درباره‌ی این فیلم را می‌توانید در پست برادرم بخوانید.

7- MoneyBall: این فیلم را «بنت میلر» ساخته که اگر نخستین کارش را که یک مستند بود به‌حساب نیاوریم، دومین فیلم سینمایی‌اش محسوب می‌شود. فیلم قبلی او «کاپوتی» بود که درخشش «فیلیپ سیمور هافمن» در آن، برای‌ش اسکار به ارمغان آورد و میلر هم برای کارگردانی آن نامزد اسکار شد. هافمن در فیلم تازه‌ی میلر نیز حضور دارد، اما ستاره‌ی اصلی فیلم، «برد پیت» است. داستان فیلم درباره‌ی مدیر یک تیم بیسبال است که برای موفقیت تیم‌ش، یک آنالیزور کامپیوتر را استخدام می کند و نتیجه‌ی خوبی هم می‌گیرد.

8- درخت زندگی (The Tree Of Life) : می‌گویند برای این‌که از کارهای «ترنس مالیک» لذت کامل را ببرید، باید «فیلم مالیک‌باز (!)» باشید. شخصاً برای دومین‌بار بود که فیلمی از مالیک می‌دیدم. نیمه‌ی اول‌ش را موقع ورزش صبحگاهی دیدم که با توجه به روند فیلم، یکی از شکنجه‌آمیزترین تجربیات تلاش ورزش‌ام بود! اما اگر با آرامش بنشینید و فیلم را ببینید، بسته به سلیقه‌تان یا در نهایت دوست‌ش دارید و یا فیلم را به آخر نمی‌رسانید. من که دوست‌ش داشتم. قرار بود در این فیلم، «هیث لجر» فقید، «کالین فارل» و «مل گیبسن» به ایفای نقش بپردازند، با این‌حالی نقش‌ها به «برد پیت» و «شان پن» رسید. مالیک، کار جلوه‌های ویژه را به «داگلاس ترامبال» سپرد که روی جلوه‌های ویژه‌ی «2001: یک ادیسه‌ی فضایی» کار کرده‌بود. «شان پن» این کار را بسیار متفاوت در کارنامه‌اش می‌داند، چرا که در تمام مدت حضورش، یک نمای دقیق از او نشان داده‌نشد و نمی‌داند کلاً در آن‌جا چه می‌کرده! وی فیلم را چنین توصیف می‌کند که باید از «شنیدن‌ش» لذت برد. فیلم آقای مالیک، حسابی محبوب جشنواره‌هاست و تا به امروز، 54 جایزه‌ی معتبر را از آن خود نموده‌است.

9- اسب جنگی (War Horse): اسپیلبرگ و کم‌کاری، دو موضوع کاملاً دورافتاده از هم هستند. استاد که ما را با تجربه‌ی تن‌تن سه‌بُعدی آشنا کرده‌بود، حالا با یک کار پر سوز و گداز در انتهای سال، دوباره برگشته‌است. استیون اسپیلبرگ، برای نخستین‌بار، تجربه‌ی ادیت دیجیتالی فیلم را با این اثر چشید. داستان، از پسر نوجوانی به‌ نام آلبرت می‌گوید که در بحبوحه‌ی جنگ جهانی اول، اسبش به سواره‌نظام فروخته می‌شود و او به دنبال اسب عزیزش، در اروپای غرق در آتش و خون به دنبال او می‌گردد.


بهترین هنرپیشه‌ی مرد در نقش اصلی

1- دمیَن بِشیر (یک زندگی بهتر/ A Better Life): «یک زندگی بهتر» از آن داستان‌هایی دارد که من را مشتاق دیدن فیلم می‌کند. کارلوس، پدری است که باغبانی می‌کند و در یک محله‌ی پر جرم و جنایت، سعی دارد پسرش را از ارتباط با خلافکاران به‌دور دارد. سکانس‌های خطرناک فیلم، بدون بدل گرفته شده‌است. بشیر، خودش از درخت‌های نخل بالا می‌رفت. برخلاف دیگر نام‌های این لیست، بشیر نه معروف است و نه بیوگرافی چندانی از او قابل دسترسی است. حتی همین هم یک نشانه‌ی خوب است که فقط کار فوق‌ستاره‌ها دیده نمی‌شود!

2- جرج کلونی (نسل‌ها/ The Descendants): می‌گوید: کارگردانی بسیار هیجان انگیز است، نقاش بودن از نقاشی بودن، جالب‌تر است. کلونی از خانواده‌ای کاملاً آشنا به دوربین و دنیای سرگرمی می اید. از پدر، دایی و عمه‌هایش، همگی نام‌هاش شناخته‌شده‌ای در دنیای رسانه و سینما بوده‌اند. او که یکی از معروف‌ترین مردان مجرد دنیاست، برای «سیریانا» اسکار و گلدن‌گلوب بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را گرفت، هرچند که سر آن فیلم حادثه‌ای برایش پیش آمد که تا مدتی باعث آسیب کمر، سردرد مزمن و فراموشی برایش شد. کلونی برای فیلم «نسل‌ها» نامزد این بخش شده‌است.

3- ژان دژاردین (هنرپیشه/ The Artist): دژادین حسابی با این فیلم شناخته‌شد و نامزد جوایز معتبر جهانی شد. از جمله جوایزی که او برای ایفای نقش در این فیلم دریافت کرده، جایزه‌ی همین رشته در جشنواره‌های کن و همچنین گلدن‌گلوب بهترین بازیگر مرد در فیلم کمدی یا موزیکال است. باید دید با رقبای سرسختی که دژاردین در این رشته با آن ها روبروست، چقدر احتمال برد اسکار برای‌ش وجود دارد.

4- گری اُلدمن (تعمیرکار، خیاط، سرباز، جاسوس/ Tinker Tailor Soldier Spy): در سال 1979 مینی‌سریالی با همین نام و با بازی «سر الک گینس» ، از روی رمان «جان لِکارِ» ساخته شده‌بود. بازسازی سینمایی آن، با حضور الدمن در همان نقش گینس ساخته شده‌است. این نخستین بار است که الدمن شانس نامزدی در اسکار را می‌یابد.

5- برد پیت (Moneyball): پیت سابقه‌ی نامزدی در اسکار کم ندارد، 4 بار، برای «دوازده میمون»، «مورد عجیب بنجامین باتن» و Moneyball (در مقام بازیگر و یکی از تهیه‌کنندگان فیلم). او درباره‌ی نامزد شدن برای این جایزه می‌گوید: «به‌قدر کافی تجربه‌اش کرده‌ام که بدانم، حالتی بی‌ثبات است، مثل یک گردونه! اما من می‌گویم خیلی جالب است که شماره‌ات بیرون بیاید!» تا به‌حال که شماره‌ی پیت بلیط بخت‌آزمایی اسکار را نبرده‌است. سلبریتی‌ای که در سال 1987 تنها 38 دلار دستمزد برای «کمتر از صفر» گرفته‌بود، دستمزدهای 20 و 30 میلیون دلاری برای فیلم‌های سال‌های اخیرش می‌گیرد و دست به خیر بودن و بشردوستی‌اش، او را ستاره‌ای با محبوبیت روزافزون ساخته‌است.

پ‌ن: باز هم کار «لئوناردو دی‌کاپریو»، این بار برای «جِی. ادگار»، کاملاً نادیده گرفته‌شد. این‌قدر نبود او حتی در بین نامزدها من را اذیت می‌کند که نتوانستم بدون ذکر این موضوع، این بخش را ببندم.


بهترین هنرپیشه‌ی زن در نقش اصلی

1- گلن کلوز (آلبرت نابز/ Albert Nobbs): خانم کلوز، هنرپیشه‌ی محبوب دهه‌ی 80 بود. او بین سال‌های 1982 تا 1989، 5 بار نامزد دریافت جایزه‌ی اسکار برای ایقای نقش‌های اصلی و مکمل شد. حالا بعد از 23 سال، باز نام او در میان نامزدها مطرح شده‌است و انصافاً هم نقش جذابی به نظر می‌رسد. در قرن نوزدهم، زنی طی سال‌های طولانی لباس مردانه می‌پوشد تا کار پیدا کند و زندگی‌اش را بگذراند. خانم کلوز، علاوه بر بازی در نقش آلبرت نایز، تهیه‌کنندگی و نوشتن بخشی از فیلمنامه را هم بر عهده داشته. او علاوه بر تحمل ساعات نسبتاً طولانی برای گریم‌ش، رنج ابتلا به پنومونی (ذات‌الریه) را هم در حین این فیلم، از سر گذراند.

2- ویولا دیویس (خدمتکار/ The Help): دیویس را بیشتر با «شک» به‌یاد می‌آورم، آن‌جا که به خواهر آلوشس (مریل استریپ) می‌گوید بگذارد پسرش به‌هر قیمتی شده تا چند ماه دیگر هم در مدرسه بماند، حتی با تردیدهایی که درباره‌ی رابطه‌ی کشیش مدرسه با فرزندش وجود دارد و خواهر آلوشس با بهت و خشم می‌پرسد او چطور مادری است؟! برای همان حضور کوتاه، دیویس در سال 2009 نامزد اسکار برای بهترین بازیگر زن نقش مکمل شد. با این حال، «خدمتکار» بزرگترین شانس او برای مطرح شدن و واقعاً دیده‌شدن است. او نهمین بازیگر زن آمریکایی- آفریقایی‌تبار است که نامزد اسکار شده و در کنار «ووپی گلدبرگ»، تنها بازیگر زن سیاه‌پوستی که هم در نقش مکمل و هم در نقش اصلی شانس نامزدی در اسکار داشته‌است.

3- رونی مارا (دختری با خالکوبی اژدها/ The Girl With The Dragon Tattoo): پیش‌تر هم نوشته بودم، لیست بلندبالایی از بازیگران بدلیل مشغله‌ی کاری یا پذیرفته‌نشدن در تست بازیگری و یا مشکلات شخصی، از بازی در فیلم تازه‌ی «دیوید فینچر» باز ماندند تا نقش به «رونی مارا» رسید که در فیلم قبلی این کارگردان، نقش نسبتاً کوتاهی را ایفا کرده‌بود. حالا او این بخت را دارد که در 26 سالگی پله‌های شهرت و کسب جوایز معتبر را با سرعت بیشتری بپیماید. فیلم، یک نسخه‌ی سوئدی دارد که دوستانی که هر دو را دیده‌اند، تماشای نسخه‌ی سوئدی را بیش‌تر توصیه می‌کنند!

4- مریل استریپ (بانوی آهنین/ The Iron Lady): بسیار خب! رسیدیم به کاندیدایی که می‌دانید، فقط او را لایق اسکار می‌دانم و بسیار برای‌م عزیز است! کاراکتر مارگارت تاچر، تا کنون چندین‌بار دستمایه‌ی آثار نمایشی هنرمندان قرار گرفته‌است، مثل این سریال تلویزیونی در سال 2009 . اما احتمالاً اثری که برترین بازیگر زن تاریخ سینما نقش او را پذیرفته، تا سال‌های سال معروف‌ترین برداشت سینمایی از این کاراکتر سیاستمدار گردد. بانو برای پذیرش این نقش، طبق معمول تمرینات زیادی کرده‌است، تا چند ماه مدام فیلم‌های سخنرانی تاچر را تماشا می‌کرده و با بسیاری از کسانی که او را از نزدیک می شناختند، صحبت کرده‌است. با این‌حال، در آغاز کار دجار تردید شده‌بود و گمان می‌کرد از پس‌ش بر نمی‌اید، این را به کارگردان هم گفت و کارگردان به او اطمینان داد که جز او، شخص دیگری از پس کار بر نمی‌آید. استریپ از خودش در جلسه‌ی ابتدایی فیلمبرداری راضی نبود، اما به تدریج بر خود و نقش مسلط شد و طبق گفته‌ی خودش، از خودش بسیار مایه گذاشته تا نقش را ایفا کند. با این‌حال، برخی از این فیلم راضی نیستند، مثلاً خانواده‌ی خانم تاچر که برای افتتاحیه‌ی فیلم در لندن نیامده‌بودند، یا «دیوید کمرون» که اعتقاد دارد در این فیلم، یکی از قدرتمندترین نخست‌وزیرهای تاریخ بریتانیا، در موضع ضعف به نمایش در آمده. این اظهار نظر، به مذاق استریپ خوش نیامده و به‌شدت از این‌که فیلم به جنبه‌های شخصی‌تر زندگی تاچر وارد شده‌است، دفاع نموده‌است. بانو بدون تردید با 17 نامزدی در اسکار، میان تمامی همکاران‌ش بی‌رقیب است. بعد از 29 سال، دیگر نوبت‌ش است. دیگر وقت‌ش است! دیگر نوبت نسل ما رسیده که او را با مجسمه‌ی طلایی در دستان‌ش ببیند!

5- میشل ویلیامز (هفته‌ی من با مریلین/ My Week With Marilyn): در این پست، درباره‌ی فیلم توضیح داده‌بودم، فیلمی که به روابط سر لارنس اولیویه و مریلین مونرو در جریان ساخت «شاهزاده و دختر نمایش»، می‌پردازد.
ویلیامز، برای سومین‌بار است که نامزد اسکار می‌شود –سال گذشته برای «ولنتاین غمگین» و برای ایفای نقش مکمل در «کوهستان بروکبک»- و برای این فیلم هم در رشته‌ی بهترین بازیگر زن در فیلم کمدی یا موزیکال در گلدن‌گلوب اخیر، جایزه‌ را از آن خود کرد، مریلین مونرو نیز در سال 1960، در همین رشته گلدن‌گلوب را برای فیلم «شاهزاده و…» از آن خود کرده‌بود.


بهترین هنرپیشه‌ی مرد در نقش مکمل

1- کِنِت برانا (هفته‌ی من با مریلین/ My Week With Marilyn): هنرپیشه، کارگردان و تهیه‌کننده‌ی شکسپیرین و ایرلندی، این بخت را یافته تا برای پنجمین بار نامزد اسکار گردد –پیش از این نامزدی، در مقام کارگردان و بازیگر نقش اصلی فیلم «هنری پنجم»، فیلم کوتاه «آواز قو»، بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی برای «هملت»-. برانا در این فیلم در نقش اولیویه ظاهر شده، ستاره‌ای که همچون برانا، از عشاق وفادار تئاتر و آثار شکسپیر بود.

2- جونا هیل (Moneyball ): هیل، از هنرپیشه‌های شناخته‌شده‌ی گونه‌ای از کمدی‌های هالیوودی است که هرگز طرفدارشان نبوده و نیستم. بیشتر موفقیت هیل از بازی در همین فیلم در جشنواره‌های مختلف نشأت گرفته‌است، نقشی که البته قرار بود به «دیمیتری مارتین» برسد.

3- نیک نولته (سلحشور/ Warrior ): این هم فیلم بوکس‌ی امسال! –یاد fighter بازی بی‌بدیل «کریستین بیل» عزیز بخیر واقعاً!- نولته در این فیلم نقش بوکسور قدیمی و حالا مشروب‌خواری را دارد که تلاش می‌کند پسرش را برای مبارزه آماده کند. می‌بینید که کلیّت داستان، خیلی شبیه به همان «جنگجو» است. نولته برای سومین بار است که نامزد اسکار می‌شود.

4- کریستوفر پلامر (مبتدی‌ها/ Beginners ): یک داستان پدر و پسری، درباره‌ی پسر که درمی‌یابد پدرش سرطان دارد و به‌علاوه، رازی درباره‌ی زندگی عاطفی پدر برای‌ش رو می‌شود. این فیلم کمدی، تقریباً بیوگرافی کارگردان اثر، «مایک میلز»، است و آن را بر اساس تجربیات خود با پدرش ساخته‌است. پلامر، از آن دسته هنرپیشه‌های خارق‌العاده‌ای است که هنر بازیگری‌اش متأسفانه خیلی دیر به چشم داوران اسکار آمده‌است. او علی‌رغم سال‌ها تجربه و هنرنمایی، تا همین دو سال قبل که برای «ایستگاه آخر» نامزد اسکار شد، تجربه‌ی بودن در لیست کاندیداهای مجسمه‌ی طلایی را نداشت. با توجه به گلدن‌گلوب‌ی که برای اولین‌بار برای همین‌ فیلم از آن خود نموده‌است، احتمال آن‌که کمیته‌ی اسکار در 82 سالگی‌ش از او دلجویی کند و جایزه‌ی این رشته را به او ببخشد، بسیار بالاست. در سخنان کوتاهی که بعد از گرفتن یکی از جوایزش برای این فیلم داشته، این موضوع را که در سالخوردگی برای جایزه انتخاب شده‌ را جالب دانست و آن را مانند نوری توصیف نمود که از جام‌مقدس بر وی تابیده‌است.

5- مکس فون سایدو (شدیداً گوش‌خراش و به‌طرز باورنکردنی نزدیک (Extremely Loud & Incredibly Close ): در طول 63 سال دوران بازیگری، 145 فیلم بازی کرده‌است. شاید پررنگ‌ترین خاطره‌‌ای که از او دارم، همان «مهر هفتم» استاد «اینگمار برگمان» باشد. فون سایدو هم درست مانند پلامر، فقط دو بار مورد توجه داوران اسکار قرار گرفته‌است –جز این نامزدی، 25 سال قبل هم برای فیلم «پله‌ی فاتح» (البته نه آن پله‌ی فوتبالیست برزیلی!) هم نامزد اسکار شده‌است- فون سایدو از طرفداران پر و پا قرص بازی بزرگانی چون آل پاچینو و رابرت دنیرو است.


بهترین هنرپیشه‌ی زن در نقش مکمل

1- بنریس بژو (هنرپیشه/ The Artist): دختر یک کارگردان، به نام «میگوئل بژو» و همسر «میشل هازاناویسوس»، کارگردان فیلم است و در 36 سالگی برای بازی در این فیلم صامت، به شهرت رسیده‌است.

2- جسیکا چستین (خدمتکار/ The Help ): به نظر می‌رسد بعد از «درخت زندگی» و «خدمتکار»، از این هنرپیشه‌ی 30 ساله بیشتر خواهیم شنید. او که تجربیات تئاتری زیادی دارد، توسط آل پاچینو برای بازی در نقش «سالومه» انتخاب شد و استاد، او را به «ترنس مالیک» پیشنهاد داد تا نقش مادر را در «درخت زندگی» به او بسپارد. ظاهراً مالیک هم از کار او به‌قدر کافی راضی بوده و در پروژه‌ی بعدی‌ش، از او قول همکاری گرفته‌است. چستین گیاه‌خوار است و برای رسیدن به اضافه‌وزن مورد نظر برسد، حسابی بستنی سویا خورد.

3- ملیسا مک‌کارتی (ساقدوش‌ها/ Bridemaids ): از پوستر و داستان فیلم بر می‌اید که یکی از همین چند ده کمدی‌های معمول هالیوودی باشد. کارگردان کار، «پل فِیگ» است که یک اپیزود از Mad Men و یک اپیزود «فریک‌ها و گیک‌ها» را –درباره‌ی این سریال مطلبی در وبلاگ داشته‌ایم– را کارگردانی کرده. این نامزدی، بزرگترین اتفاق زندگی هنری مک‌کارتی است، او بیشتر سابقه‌ی بازی در سریال‌های کمدی تلویزیونی را در کارنامه داشته.

4- جنت مک‌تیر (آلبرت نابز/ Albert Nobbs): مک‌تیر بریتانیایی، از نوجوانی به بازیگری علاقمند بود و در تئاتر یورک، نقش کوچکی به‌دست آورد. برای این‌که بتواند خرج خود را بدهد، در آن‌جا پیشخدمت هم بود. همان‌جا بود که «گری اُلدمن» که آن‌روزها به شهرت حالا نبود به او پیشنهاد کرد که اگر واقعاً بازیگری را دوست دارد، تحصیلات‌ش را در Royal Academy of Dramatic Art پی بگیرد. شاخص‌ترین فیلم مک‌تیر که پیش‌تر او را به نامزدی جوایز معتبر رسانده‌بود، Tumbleweeds بود.

5- اکتاویا اسپنسر (خدمتکار/ The Help ): در آستانه‌ی 40 سالگی، اسپنسر به این موفقیت دست یافته‌است. او تا کنون، 12 جایزه‌ی معتبر بین‌المللی، از جمله گلدن‌گلوب و بفتا را برای بازی در این فیلم به‌دست آورده‌است. در سال 1995، اسپنسر به‌صورت اتفاقی برای ایفای نقش کوتاهی در فیلم «زمانی برای کشتن»، به کارگردانی «جوئل شوماخر»، انتخاب شد و تا امروز، مسیر آهسته و پیوسته‌ای را برای بازیگری خود در سینما و تلویزیون پیموده‌است.


بهترین کارگردانی

1- وودی آلن (نیمه‌شب در پاریس/ Midnight In Paris): مجموعه‌ای از افتخارات! سه اسکار گرفته -2 اسکار برای «آنی هال» و یکی برای فیلمنامه‌ی «هانا و خواهرانش»- با این‌حال، آخرین اسکارش برمی‌گردد به 25 سال قبل. در یکی از اظهارنظرهایش، گفته‌بود که فیلمسازی او به‌مرور زمان بهتر شده‌است، «آنی‌هال» و «منهتن» کارهایی هستند که در بین مردم دارای محبوبیت هستند، اما خودش اعتقاد دارد «امتیاز نهایی» فیلم بهتری از آن دو است، «نیمه‌شب در پاریس» کاری است که خوب دیده‌خواهد شد، اما بهترین فیلمی که در سال‌های اخیر ساخته‌است «ویکی کریستینا بارسلونا» است (شخصاً کاملاً برعکس فکر می‌کنم و «نیمه‌شب در پاریس» را یک سر و گردن بالاتر از کارهای سال‌های اخیر استاد دوست دارم!)

2- میشل هازاناویسیوس (هنرپیشه/ The Artist): از این کارگردان 55 ساله چیزی نشنیده‌بودیم تا ناگهان با این فیلم آمد و جهانی را به خود مشغول کرد. نامزدی خود را در اسکار، روشی برای تشکر از مردمی می‌داند که آمدند و تماشاگر فیلم صامت سیاه‌وسفیدش شدند.

3- ترنس مالیک (درخت زندگی/ The Tree Of Life): این کارگردان کم‌کار، در ماه‌های آینده پرکارتر خواهد شد. اخیراً گفته شده که «ناتالی پورتمن» برای همکاری در دو پروژه‌ی آینده‌ی او به توافق رسیده‌است. نماهای فلسفی، نریشن یکی از کاراکترهای اصلی روی فیلم، استفاده از نماهای طبیعی، از امضاهای مالیک بر فیلم‌هایش است که البته در کار اخیرش هم کاملاً رعایت شده. مالیک، تا حدودی عزلت‌گزین است و کم‌تر مصاحبه می‌کند و عکسی از او منتشر می‌گردد. مالیک 14 سال قبل هم برای «خط قرمز باریک»، نامزد اسکار شده‌بود.

4- الکساندر پین (نسل‌ها/ The Descendants): پین پس از فیلم‌های تحسین‌شده‌ی «درباره‌ی اشمیت» و «راه‌های جانبی» و یک ساخت یک اپیزود از «پاریس، دوستت دارم» دوباره به پرده‌ی نقره‌ای بازگشته و با این نامزدی نشان داده که بازگشت‌ش، ارزشمند است. پین در 50 سالگی، علاوه بر این‌که تجربه‌ی بردن مجسمه‌ی طلایی اسکار را در کارنامه می‌بیند –برای فیلم‌نامه‌ی «راه‌های جانبی»، یک لیست بلندبالا از 58 جایزه‌ی معتبر و 59 نامزدی در کارنامه‌ی خود می‌بیند. می‌گوید: «وقتی فیلم می‌سازم، اهمیتی نمی‌دهم که هنرپیشه‌ام کیست. من یک هنرپیشه دارم که بازی می‌کند، من در خدمت فیلمنامه هستم، نه در خدمت نقش هنرپیشه. آرزو می‌کنم پس از 20 دقیقه بیننده فراموش کند کسی که می‌بیند «جرج کلونی» است یا «جک نیکلسن»، و فقط کاراکتر را ببیند.» پین، سابقاً شوهر «ساندرا اُه» بود که او را از ایفای نقش‌ش در «آناتومی گری» می‌شناسیم.

5- مارتین اسکورسیزی (هوگو/ Hugo): استاد و خالق برخی از آثاری که مسلماً بهترین تجربه‌ی ما از سینما هستند، در آستانه‌ی 70 سالگی بار دیگر نامزد اسکار شده‌است. او از مجموع 10 نامزدی که در اسکار داشته، تنها یک بار برای «جدا مانده»، این جایزه را از آن خود کرده‌است. اسکورسیزی در کنار ایستوود، از کسانی است که به‌شدت برای احیا و نمایش دوباره‌ی فیلم‌های کلاسیک تلاش می‌کند. می‌گویند اطلاعات‌ش آن‌قدر درباره‌ی سینمای جهان قوی است که اگر از او درباره‌ی فیلمسازی درجه‌ی 2 اهل سوئد بپرسید، اطلاعات جامع و کاملی از او به شما می‌دهد! اسکورسیزی با ساخت این فیلم سه‌بُعدی، نشان داده که افزایش سن او را محافظه‌کار نکرده و همچنان اهل تجربه است.


بهترین فیلم‌نامه‌ی غیراقتباسی

1- هنرپیشه (The Artist) / میشل هازاناویسوس

2- ساقدوش‌ها (Bridesmaids) / کریستن ویگ، آنی مومولو: هر دوی آن‌ها علاوه بر نوشتن فیلم‌نامه، در فیلم ایفای نقش کرده‌اند.

3- Margin Call / جِی. سی. چندُر: فیلمی با ستاره‌هایی چون «کوین اسپیسی»، «جرمی آیرونز»، «استنلی توچی»، «پل بتانی» و… درباره‌ی شخصیت‌های یک بانک در روزهای بحران اقتصادی. کارگردان و فیلمنامه نویس جوان این اثر، می‌گوید سال‌هاست که منتظر ساخت این اثر بوده و از فحوای کلام‌ش بر می‌اید که از ساخت این فیلم، و کار کردن با گروهی از هنرپیشه‌های معروف، حسابی راضی است.

4- نیمه‌شب در پاریس (Midnight In Paris) / وودی آلن

5- جدایی نادر از سیمین (A Separation) / اصغر فرهادی: بله، دیگر اسکار برای ما درباره‌ی رقابت ستارگان فرنگی دور از دسترس نیست. اسکار این دوره، حسابی به ما مربوط است و دغدغه‌ی ما شده. نام کارگردان بااستعداد ما که آثار سال‌های اخیرش حسابی بین ایرانی‌ها گل کرده، حالا در ردیف «وودی آلن» آمده و رقیب‌ش شده‌است. برای رسیدن اسکار و لحظه‌ای که نام او خوانده‌شود، لحظه‌شماری می‌کنیم.


بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی

1- نسل‌ها (The Descendants) / الکساندر پین، نت فکسن، جیم رش: این نویسندگان، فیلم‌شان را از روی رمانی به قلم «کای هارت همینگز» اقتباس کرده‌اند. همکاران پین در نگارش فیلمنامه، به اندازه‌ی او افتخارات معتبر کسب نکرده‌اند و اولین تجربه‌ی خود را در نوشتن فیلمنامه‌ی سینمایی کسب کرده‌اند.

2- هوگو (Hugo) / جان لوگان: برخلاف دو فیلمنامه‌نویس بالایی، لوگان تجربه‌ی نوشتن 14 فیلمنامه‌ی سینمایی دارد که در میان ان‌ها، نام‌هایی چون «رنگو»، «آخرین سامورایی» و «گلادیاتور» دیده می‌شود. لوگان سابقه‌ی همکاری با اسکورسیزی برای نگارش «هوانورد» را دارد. او قبلاً هم برای نگارش «گلادیاتور» و «هوانورد»، نامزد اسکار شده‌بود.

3- نیمه‌ی مارس (The Ides Of March) / جرج کلونی، گرنت هسلوو، بیو ویلیمون: فیلم سیاسی آقای کلونی در گلدن‌گلوب مورد توجه بیشتری قرار گرفته‌بود. هسلوو که سابقه‌ی همکاری با کلونی را در تهیه‌کنندگی و نویسندگی «شب بخیر، و موفق باشید» و برای آن نامزد دو اسکار شده‌بود، همکاری تازه‌اش را هم با او خوش‌یمن می‌بیند. این دو، بیو ویلیمون تازه‌کار را هم بین خودشان راه داده‌اند تا در این افتخار شریک باشد و از روی نمایشنامه‌اش، «شمال در هم‌ریخته»، فیلمنامه‌ی این کار را بنویسند.

Moneyball-4  / استیون زیلیان، آرون سُرکین، استن شروین: کتابی که این سه از آن فیلمنامه‌ی فیلم را استخراج کرده‌اند، اثری از «مایکل لوییس» است، با نام «Moneyball: هنر بُردن بازی ناجوانمردانه». زیلیان فیلمنامه‌ی فیلم‌های بزرگی چون «دار و دسته‌ی نیویورکی»، «گانگستر آمریکایی»، «مأموریت: غیرممکن»، «فهرست شیندلر»، «تمام مردان شاه» و «دختری با خالکوبی اژدها» را نگاشته‌است. او برای «فهرست شیندلر» اسکار گرفته‌است و برای Awakenings و «دار و دسته‌ی نیویورکی» هم نامزد مجسمه شده‌است. معروف‌ترین کار سُرکین، «شبکه‌ی اجتماعی» است که برایش اسکار گرفته‌است. شروین در کنار این فیلمنامه‌نویسان مجرب و اسکارگرفته، اولین تجربه‌ی فیلمنامه‌نویسی‌اش را تجربه کرده.

5-تعمیرکار خیاط سرباز جاسوس (Tinker Tailor Soldier Spy) / بریجیت اُکانر، پیتر استراگان: از روی اثری از «جان لِکارِ» نوشته شده‌است. نویسندگان فیلمنامه زن و شوهر هستند و با این فیلم نامزد جوایز مختلفی شده‌اند. آن‌ها جایزه‌ی بفتا را برای نگارش این فیلمنامه از آن خود کردند.


بهترین انیمیشن سال

1- گربه‌ای در پاریس (A Cat In Paris) : سبک بصری این انیمیشن فرانسوی، یادآور «پرسپولیس» است. داستان آن درباره‌ی زندگی رازآلود و دوگانه‌ی یک گربه است که زندگی روزانه و شبانه‌ی کاملاً متفاوتی دارد.

2- چیکو و ریتا (Chico and Rita) : داستانی عاشقانه بین یک نوازنده‌ی پیانو و دختری خواننده که تلخی‌هایی را رقم می زند. این انیمیشن هم از تصویرسازی‌های انیمیشن‌های کلاسیک بهره برده‌است.

3- پاندای کونگ‌فو کار 2 (Kong Fu Panda 2) : انیمیشنی که اغلب طرفداران انیمیشن و بالاخص، طرفداران پر و پا قرص قسمت اول این اثر آن را دیدند و راضی‌شان کرده. یک ادامه‌ی خوب، یک داستان قوی و یک پایان‌بندی جذاب که نوید یک قسمت سوم هیجان‌انگیز را می‌دهد. اتحاد آهنگ‌سازی «هانس زیمر» و «جان پاول»، همان‌طور که انتظار می‌رفت، عالی عمل کرده‌است.

4- گربه‌ی چکمه‌پوش (Puss In Boots) : کاراکتر محبوب داستان‌های کودکی ما و گربه‌ی دوست‌داشتنی انیمیشن «شرک»، از نگاه کمپانی این توانایی را داشت که خود، تبدیل به انیمیشنی جداگانه شود. این انیمیشن، یکی از بدترین آغازهای اکران برای کمپانی «دریم‌وُرکس» را رقم زد، اما در هالووین، برخلاف انتظار با فاصله‌ای فراوان فیلم‌های ترسناک در حال اکران را در فروش، پشت‌سر گذاشت. کریس میلر، کارگردان اثر، با کار روی سری «شرک» و «ماداگاسکار»، کارگردانی مجرب در زمینه‌ی انیمیشن محسوب می‌شود.

5- رنگو (Rango) : شخصاً باور دارم بهترین انیمیشنی است که در سال‌های اخیر دیده‌ام. داستان جذاب درگیری قهرمان داستان، برای یافتن کیستی خود و خاطره‌انگیزی یادآوری بهترین فیلم‌های کلاسیک وسترن که تا کنون دیده‌ایم و نام رنگو که یادآور کاراکتر «رینگو» با بازی گریگوری پک در Gun Fighter است. شوخی‌هایی که شدیداً گرفته و صداپیشگی‌های عالی، آهنگسازی متفاوت «هانس زیمر» و داستانی جذاب. رنگو تمام استانداردهای بالای یک انیمیشن عالی را کسب می‌کند. کارگردان اثر، «گُر وربینسکی»، کارگردان 3 قسمت ابتدایی «دزدان دریایی کارائیب» است و در اولین تجربه‌اش در انیمیشن‌سازی، یک کار عالی خلق کرده‌است.


بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان سال

1- Bullhead / (بلژیک): یک دامدار محلی به‌واسطه‌ی دامپزشکی، در آستانه‌ی بستن قرارداد با یک تاجر گوشت بدنام است.

2- پانوشت (Footnote) / (اسرائیل): داستانی درباره‌ی پدر و پسری که پروفسور هستند و رقابت میان‌شان، روابط‌شان را تیره ‌کرده‌است. مهم‌ترین جایزه‌ای که فیلم گرفته، در جشنواره‌ی کن و در زمیه‌ی بهترین فیلمنامه است که به «جوزف سدار»، کارگردان و فیلمنامه‌نویس اثر، تعلق گرفت.

3- در تاریکی (In Darkness) / (لهستان): فیلم راوی داستان واقعی «لئوپولد سوها» است. مردی که در طول جنگ جهانی دوم موفق شد چندین نفر را از اردوگاه یهودیان در شهر لِووف از مرگ نجات دهد.

4- موسیو لازار (Monsieur Lazhar) / (کانادا): یک مهاجر الجزیره‌ای به نام «بشیر لازار»، برای آموزگاری در یک دبستان برگزیده می‌شود. فیلم بر اساس نمایشنامه‌ای از «اِولین د لا شِنِلیه» که توسط کارگردان فیلم، «فیلیپ فالاردیو» بازنویسی شده، ساخته شده‌است.

5- جدایی نادر از سیمین (A Separation) / (ایران): چیزی برای گفتن نمی‌ماند، جز این‌که شدیداً منتظریم که مجسمه‌ی طلایی به دست اصغر خان فرهادی برسد و بزرگ‌ترین افتخار سینمایی دنیا، از آن کشور ما گردد. 44 جایزه، 20 نامزدی و 2 بخت در اسکار… بیایید همه با هم آرزو کنیم!


بهترین فیلمبرداری

1- گیلام شیفمن (هنرپیشه/ The Artist): بعد از 3 همکاری با «میشل هازاناویسوس»، شیفمن در معتبرترین جایزه‌ی زندگی‌اش نامزد شده‌است.

2- جف کراننوِث (دختری با خالکوبی اژدها/ The Girl With The Dragon Tattoo) : مدتی فیلمبردار ویدئوکلیپ‌های «جرج مایکل» بود و سابقه‌ی همکاری با فینچر را در Fight Club و «شبکه‌ی اجتماعی» هم دارد که برای این آخری هم نامزد اسکار شده‌بود.

3- رابرت ریچاردسن (هوگو/ Hugo) : پیش از این، با «هوانورد» و «شاتر آیلند» هم با اسکورسیزی همکاری کرده‌بود. فیلمبردار محبوب «کوئنتین تارانتینو» هم هست و «حرام‌زاده‌های بی‌شرف» و مجموعه‌ی «بیل را بکش» را فیلمبرداری کرده‌است. او 7 بار نامزد اسکار شده‌است و دو بار برای «هوانورد» و «جِی. اف. کی» جایزه را از آن خود نموده‌است.

4- امانوئل لوبزکی (درخت زندگی/ The Tree Of Life)  : او پنجمین نامزدی‌اش را در اسکار تجربه می‌کند و پس از این فیلم، در دو پروژه‌ی آینده‌ی «ترنس مالیک» نیز با او همکاری خواهد کرد.

5- یانوش کامینسکی (اسب جنگی/ War Horse) : فیلمبردار محبوب «استیون اسپیلبرگ» که در «نجات سرباز رایان»، «اگه می‌تونی من‌و بگیر» و ، «فهرست شیندلر»، «گزارش اقلیت» و چندین فیلم دیگرش با او همکاری کرده‌بود. 5 بار نامزد اسکار بوده که برای «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» جایزه را گرفته. باید دید همکاری تازه‌اش با اسپیلبرگ باز هم برای‌ش خوش‌یمن خواهد بود یا خیر.


بهترین تدوین

1- آنه- سوفی بیون، میشل هازاناویسوس (هنرپیشه/ The Artist)

2- استوارت کریگ، استفانی مک‌میلان (هری پاتر و جام‌های مرگ: قسمت دوم/ Harry Potter & The Deathly Hallows: Part 2)

3- دانته فرِتی، فرانچسکا لو شیاوو (هوگو/ Hugo)

4- آنه سیبل، هلن دوبروئیل (نیمه‌شب در پاریس/ Midnight In Paris)

5- ریک کارتر، لی ساندارس (اسب جنگی/ War Horse)


بهترین طراحی صحنه

1- لیزی کریستل (ناشناس/ Anonymous)

2- مارک بریجز (هنرپیشه/ The Artist)

3- سندی پاول (هوگو/ Hugo)

4- مایکل اُکانر (جین ایر/ Jane Eyre)

5- آریان فیلیپس (W.E.)


بهترین گریم

1- مارتیال کنتویل، لین جانسن، متیو دبلیو. مانگل (آلبرت نابز/ Albert Nobbs) : کارنویل، معمولاً آرایشگر موهای «گلن کلوز» است و در 19 سال اخیر، در بسیاری از فیلم‌های او همراه‌ش بوده. آن دو نفر دیگر هم تا قبل از فیلم «آلبرت نابز»، جوایز چندانی را از آن خود نکرده‌اند.

2- نیک دودمن، آماندا نایت، لیزا تامبلین (هری پاتر و جام‌های مرگ: قسمت 2/ Harry Potter & The Deathly Hallows: Part 2) : این تیم مدت‌هاست با پروژه‌ی هری پاتر همکاری دارند و جوایز چندانی را هم از آن خود نکرده‌اند.

3- مارک کولیه، جِی، روی هِلند (بانوی آهنین/ The Iron Lady)  : هلند 30 سالی می‌شود که آرایش‌گر و مسئول گریم اختصاصی بانو «مریل استریپ» است. او نیز همچون دیگر نامزدهای این لیست، بسیار کم‌جایزه بوده‌است.


بهترین موسیقی اوریجینال

1- جان ویلیامز (ماجراجویی‌های تن‌تن/ The Adventures Of Tintinاسب جنگی/ War Horse ): یکی از بخش‌های مورد علاقه‌ی من و در عین‌حال، بخشی که معمولاً آهنگسازان محبوب‌م در آن نمی‌برند! امسال، «هانس زیمر» اعلام کرده‌بود که نمی‌خواهد موسیقی اوریجینال بسازد و ترجیح می دهد به هنر همکاران‌ش گوش فرا دهد. بنابراین جای‌ش در لیست خالی است. در این شرایط، آقای ویلیامز برای دو همکاری با «استیون اسپیلبرگ» بیشترین شانس را برای گرفتن جایزه به خود اختصاص داده‌است. ویلیامز، به‌تازگی 80 ساله شده و هنوز کارهایی درجه‌ی یک می‌سازد. او 5 اسکار گرفته که آخرینش، به سال 1994، برای فیلم «فهرست شیندلر» برمی‌گردد. او با دو نامزدی اخیرش در اسکار، با 42 نامزدی برای این جایزه، از تمام همکاران‌ش پیشی گرفته و با این رکورد افسانه‌ای به‌تنهایی در صدر ایستاده‌است.

2- لودویک بورس (هنرپیشه/ The Artist): کم‌افتخارترین نام این لیست، همین آقای بروس است که لیست کارهایش بسیار کوتاه‌تر از همکاران دیگرش در این بخش است. مسلماً نامزدی در این بخش، مهم‌ترین افتخاری است که تا کنون کسب کرده‌است. بورس هم سابقه‌ی همکاری با هازاناویسوس را دارد و حتی در یکی از فیلم‌هایش، علاوه بر آهنگسازی نقشی را هم ایفا کرده‌است.

3-هاوارد شور (هوگو/ Hugo ): شور به مانند هانس زیمر، یکی از آهنگسازانی است که اگر این آثار حماسی بی‌بدیل را خلق نمی‌کردند، واقعاً نمی‌دانم رادیو و تلویزیون ما چطور وله‌های‌ش را پیش می‌برد! عاشقان سینما، شور را با آن موسیقی بی‌نظیری که برای سه‌گانه‌ی «ارباب حلقه‌ها» ساخته تا مدت‌ها به‌یاد خواهند داشت که می‌گویند از ریچارد واگنر الهام گرفته‌بود. او برای «ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه» و «ارباب حلقه‌ها: بازگشت پادشاه»، هر سه اسکار خود را گرفته و برای دو فیلم تازه‌ی «پیتر جکسن»، «هابیت‌ها» هم آهنگ می‌سازد. کارگردان دیگری که شور علاقمند به همکاری با اوست، «دیوید کراننبرگ» است.

4- آلبرتو ایگلسیاس (تعمیرکار خیاط سرباز جاسوس/ Tinker Tailor Soldier Spy ): این آهنگساز 57 ساله با «پدرو آلمادووار» سابقه‌ی همکاری‌های موفقی را دارد، اما هیچکدام از نامزدی‌های اسکارش برای کارهای او نبوده. «باغبان وفادار»، «بادبادک‌باز» و این فیلم، نام او را در فهرست بخت‌های اسکار مطرح کرده‌است.


بهترین موسیقی برای آواز اوریجینال

این بخش را خیلی مختصر و مفید، اختصاص داده‌اند به آواز Man Or Muppet برای فیلم ماپت‌ها و Real In Rio در انیمیشن ریو


بهترین میکس صدا

بخت دست یافتن به جایزه‌ی این بخش، به عوامل آن‌ها در «دختری با خالکوبی اژدها» ، هوگو ، Moneyball ، ترنسفورمرها: نیمه‌ی تاریک ماه و اسب جنگی تعلق خواهد گرفت.


بهترین ویرایش صدا

1- لان بِندِر، ویکتور ری انیس (بِران/ Drive )

2- رن کلایس (دختری با خالکوبی اژدها/ The Girl With The Dragon Tattoo )

3- فیلیپ استاکتن، اگویین گِرتی (هوگو/ Hugo )

4- اتان ون در رین، اریک آدال (ترنسفورمرها: نیمه‌ی تاریک ماه/ Transformers: Dark Of The Moon)

5- ریچارد هایمنس، گری رایداستورم (اسب جنگی/ War Horse)


بهترین جلوه‌های ویژه

1- تیم برک، دیوید ویکری، گرک باتلر، جان ریچاردسن (هری پاتر و جام‌های مرگ: قسمت 2/ Harry Potter & The Deathly Hallows: Part 2 ): برک برای سومین بار بخاطر سری «هری پاتر» نامزد اسکار می شود، اما او اسکارش را برای «گلادیاتور» گرفته‌است. ویکری علاوه بر همکاری قبلی با پروژه‌ی «هری پاتر»، با پروژه‌ی «بتمن» نولان هم همکاری می‌کند و نخستین بار است که نامزد اسکار می‌شود.

2- رابرت لگاتو، جاس ویلیامز، بن گراسمن، الکس هنینگ (هوگو/ Hugo): لگاتو برای جلوه‌های ویژه‌ی «تایتانیک»، جایزه‌ی اسکار را از آن خود کرده‌ و برای «آپولو 13» هم نامزد اسکار بوده‌است. ویلیامز نخستین بار است که نامزدی اسکار را تجربه می‌کند، اما تجربه‌ی همکاری با «اولتیماتوم بورن» و «تروی» را هم دارد.

3- جو لِتِری، دن لمون، آر. کریستوفر وایت، دنیل بَرِت (ظهور سیاره‌ی میمون‌ها/ The Raise Of The Planet Apes): یکی از پرافتخارترین نام‌های این لیست، لتری است که 4 بار برای «ارباب حلقه‌ها»، «کینگ‌کنگ» و «آواتار» اسکار را از آن خود نموده‌است.

4- اریک نش، جان رُزنگرنت، دنی گوردن تیلور، سوون گیلبرگ (فلز واقعی/ Real Steel ): مهم‌ترین پروژه‌هایی که نش در آن همکاری داشته، «تایتانیک» و «دزدان دریایی کارائیب» بود و جز این، برای دستیاری لتری در «من، روبات» هم نامزد اسکار شده‌بود.

5- اسکات فَرر، اسکات بنزا، متیو ای. باتلر، جان فریزر (ترنسفورمرها: نیمه‌ی تاریک ماه/ Transformers: Dark Of The Moon ): فرر در سال 1985 برای فیلم Cocoon اسکار گرفته و با بنزا در پروژه‌ی «ترنسفورمرها» سابقه‌ی همکاری دارد. از کارهای مهم دیگرش «جنگ‌های ستارگان» است.


بهترین فیلم مستند

1- جهنم و بازگشت دوباره (Hell & Back Again) : این مستند درباره‌ی سربازان‌ی است که درگیر جنگ می‌شوند. کارگردان این فیلم، یک آسیایی- آمریکایی به‌نام «ذنفتنگ دنیس» است که در اولین تجربه‌ی فیلم‌سازی خود نامزد اسکار می‌شود.

2- اگر درختی فرو افتد: داستانی درباره‌ی جبهه‌ی آزادی زمین (If A Tree Falls: A Story Of The Earth Liberation Front) : این مستند به درگیری‌های FBI با گروهی از حافظان محیط‌زیست می‌پردازد. «مارشال کری» 4 اثر مستند ساخته و برای «جنگ خیابانی» هم در سال 2005 نامزد اسکار شده‌است.

3- گم‌شدن بهشت 3: برزخ (Paradise Lost 3: Purgatory) : سه نوجوان به‌جرم قتل سه جوان دیگر دستگیر می‌شوند. محکوم می گردند و به زندان مخوف آرکانزاس فرستاده می‌شوند. 20 سال تمام را پشت میله‌ها می‌مانند تا پرونده دوباره به جریان می‌افتد تا مطالعات DNA صورت گیرد.

4- پینا (Pina) : این مستند، درباره‌ی یک رقصنده به نام «پینا بوش» است. کارگردان اثر، معروف‌ترین نام این لیست هم شاید باشد: «ویم وندرس». وندرس را حتماً با «بال‌های آرزو» (معروف به «پرواز بر فراز برلین») می‌شناسیم، اما او تنها یک بار دیگر نامزد اسکار شد، برای یک مستند دیگر به‌نام «باشگاه اجتماعی بوئنا ویستا» در سال 1999.

5- شکست‌نخورده (Undefeated) : به یک تیم راگبی و مربی‌اش، «بیل کارتنی»، می‌پردازد. خالقان اثر، «دنیل لیندسی» و «تی. جِی. مارتین»، 3، 4 مستند دیگر را هم کار کرده‌اند و اولین بار است که نامزد اسکار می‌شوند.


بهترین مستند کوتاه

1- آرایشگر برمینگهام: سرباز پیاده‌نظام جنبش حقوق‌ مدنی (The Barber Of Birmingham: Foot Soldier Of The Civil rights Movement) : داستان آقای آرمسترانگ 85 ساله که سال‌های مبارزات مدنی را پشت‌سر گذاشته و اکنون از این‌که می‌بیند یک سیاهپوست رئیس‌جمهور آمریکا شده، شاد و خرسند است. «گیل دالگین»، کارگردان اثر، پیش‌تر در سال 2002 برای «ذختر دانانگ» نامزد اسکار شده‌بود.

2- خدا همان الویسِ بزرگ‌تر است (God Is The Bigger Elvis) : کارگردان عرب‌تبار اثر، خانم «ربه‌کا کمیسا»، برای دومین‌بار است که نامزد اسکار می‌شود. او در سال 2009 هم برای «خانه کدام طرف است؟» نامزد اسکار شده بود.

3- رویداد بغداد جدید (Incident Of New Baghdad) : «اتان مک‌کورد»، یک افسر کارکشته‌ی ارتش امریکا بود که حادثه‌ای، زندگی‌اش را زیر و رو می‌کند. او شاهد است که چگونه دو خبرنگار رویتر و گروهی از مردم غیرمسلح در حمله‌ی یک هلیکوپتر آمریکایی در بغداد کشته می‌شوند.

4- Saving Face : این مستند، به معضل وحشیانه‌ای می‌پردازد که در کشورهای خاورمیانه شایع است: اسیدپاشی بر چهره‌ی زنان. این فیلم، اتفاقاتی از این دست را در پاکستان پی می‌گیرد. «دنیل جانگ» با ساخت 13 مستند، مجرب‌ترین نام در میان این لیست است. او در سال 2010 هم برای مستند«آخرین کمپین فرماندار بوث گاردنر» نامزد اسکار شده‌بود.

5- سونامی و شکوفه‌ی گیلاس (The Tsunami & The Cherry Blossom) : چنان‌که کاملاً واضح است، این مستند به بازماندگان مصیبت سونامی ژاپن می‌پردازد و این‌که با فرا رسیدن فصل شکوفه‌های گیلاس، چگونه به دنیا نشان می‌دهند که به سنت‌ها پایبندند و کشورشان را دوباره خواهند ساخت. احتمالاً گریه‌دارترین کار میان این لیست باشد! کارگردان اثر، «لوسی واکر»، سال گذشته‌هم برای «سرزمین تلف‌شده» در این بخش نامزد اسکار شده ‌بود.


بهترین فیلم انیمیشن کوتاه

1- Dimanche : یکی از همان یکشنبه‌های معمولی است که پسرک باید با خانواده اش ابتدا به کلیسا و سپس به خانه‌ی اقوام برود… این اولین تجربه‌ی سینمایی کارگردان اثر، «پاتریک دویون» است.

2- کتاب‌های شگفت‌انگیز پرنده‌ی آقای موریس لسمور (The Fantastic Flying Books Of Mr. Morris Lessmore) : چندین داستان و نماد آشنا در این انیمیشن در هم می‌آمیزند تا بگویند که جهان داستان، تا چه حد پر جاذبه و دوست‌داشتنی است. سازندگان اثر، پیش‌تر هم انیمیشن ساخته‌اند و برای نخستین بار است که نامزد اسکار می‌شوند.

3- ماه (La Luna) : داستانی از خیال‌پردازی‌های پسرکی که برای اولین‌بار، با پدر و پدربزرگش برای ماهیگیری به دریا می‌رود. کارگردان اثر، «انریکو کاساروزا»، جزو دپارتمان هنری پروژه‌هایی چون «بالا»، «عصر یخبندان» و «راتاتویی» بوده‌است و با این اثر، برای نخستین بار است که مستقلاً کارگردانی را تجربه می‌کند.

4- یک پیاده‌روی صبحگاهی (A Morning Stroll) : یک داستان پیاده‌روی صبحگاهی مخلوط با حقیقت و خیال نیویورکی.

5- حیات وحش (Wild Life) : در سال 1909، یک مرد انگلیسی برای کار به شهرکی مرزی در کانادا می‌رود. شرایط زندگی در آن‌جا برایش دردناک است، اما او نامه‌هایی به خانه می‌نویسد که شرایط را مساعد و خوب توصیف می‌کند… «آماندا فوربیس» و «وندی تیلبای»، کارگردانان اثر هستند که هر دو تجربیات نسبتاً زیادی به‌عنوان انیماتور دارند.


بهترین فیلم کوتاه

1- Pentecost : دمین، در سال 1977 یک پسربچه‌ی ایرلندی است که باید بین خدمت در محراب کلیسا برای یک مراسم مهم کلیسا و تماشای بازی تیم محبوب‌ش، لیورپول، یکی را انتخاب کند… «پیتر مک‌دانلد»، کارگردان اثر، بیشتر به‌عنوان ایفاکننده‌ی نقش‌های کوچک در فیلم‌ها و سریال‌ها مطرح بوده و نخستین‌بار است که کارگردانی را تجربه می‌کند.

2- راجو (Raju) : راجو، پسرکی است که در کلکته توسط یک زوج آلمانی به فرزندخواندگی پذیرفته می‌شود و ناگهان ناپدید می‌شود… این کار نیز نخستین تجربه‌ی کارگردانش به حساب می‌آید.

3- ساحل (The Shore) : کارگردان این اثر، به‌عنوان فیلمنامه‌نویس، برای نوشتن «هتل روآندا» و «به نام پدر»، دو بار نامزد اسکار شده‌است. او معمولاً کارهای تلویزیونی را کارگردانی می‌کند و نخستین‌بار است که یک فیلم سینمایی کوتاه ساخته‌است.

4- Time Freak: یک مخترع با سابقه‌ی بیماری روانی، یک ماشین زمان اختراع می‌کند و با استفاده از آن در زمان گم می‌شود…

5- Tuba Atlantic : مردی در آستانه‌ی مرگ، تصمیم می گیرد برادرش را پس از سال‌ها ببخشد… کارگردان جوان نروژی این فیلم هم نخستین بار است که کارگردانی را تجربه می‌کند.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

روجلدهای خاطره‌انگیز مجموعه کتاب های طلایی که کودکی‌مان را رنگی می‌کردند!

عبدالرحیم جعفری، پایه گذار انتشارات امیرکبیر و کتاب های طلایی، است. او ۱۲ آبان ۱۲۹۸ در تهران زاده شد. عبدالرحیم جعفری در سال ۱۳۲۸ انتشارات امیرکبیر را پایه گذاشت. و در سال ۱۳۴۰ انتشار مجموعه ی کتابهای طلائی را آغاز کرد. کتابهای طلایی مجموعه…

شوخی‌های تصویری دانشگاهی – دوران عزیز پرمخاطره و گاه پرمشقت با بازدهی‌های نامعلوم

دوره دانشگاه و سختی تطابق‌های دانشجوهایی از طبقات مختلف اجتماعی و نواحی مختلف کشور و آمیزه جالب کنار هم قرار گرفتن آنها هر فعالیت عادی دیگر اجتماعی می‌شود مانند نگاه کردن به فوتبال و هر امتحان یا حتی کلاسی خاطره‌انگیز می‌شود.در اینجا…

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند

گاهی ما در کارهایمان به اصطلاح از خلاقیت استفاده می‌کنیم یا سعی می‌کنیم کاری را بدون اینکه وسایل لازمش را داشته باشیم با چیزهای بی‌ربط، در زمان کم، تمام کنیم. خب راستش گاهی شانس می‌آوریم و پز می‌دهیم که خلاقیت داشته‌ایم، اما خیلی وقت‌ها…

عکس‌هایی که جادوی پرسپکتیو را نشان می‌دهند

عکاسی به نام هوگو سوئیساس، یک عکاس خلاق مستقر در لیسبون پرتغال است. او از دوربین و مغزش برای فریب چشم بینندگان عکس‌هایش استفاده می‌کند. او کاملاً خودآموخته، اشیاء روزمره را در صحنه‌هایی که به نظر نمی‌رسد متعلق به آن‌ها هستند، قرار می‌دهد، و…

این عکس‌های تاریخی را یا ندیده‌اید یا احتمالش کم است که دیده باشید!

پسرک «بانجو» نوا» با سگش -  تقریباً در اوایل دهه 1900جورج لوکاس قبل از تکامل جلوه‌های کامپیوتری، 1984فضای داخلی خطوط قطار اورینت اکسپرس،  سال 18831947. دختری در حال بازی با ماشین اسباب‌بازی، شهر نیویورک، عکس از فرد…

ریز علی خواجوی فرنگی‌ها: چگونه کیت شلی یک قطار را نجات داد؟

در سال 1901، راه آهن شیکاگو و شمال غربی، پل جدیدی را بر روی رودخانه Des Moines در بون، آیووا، در آمریکا افتتاح کرد. این پل رسماً پل راه‌ بون نام گرفت، اما اما مردم محلی به سرعت به آن لقب پل‌های بالای کیت شلی را دادند، به یادبود بانوی قهرمان…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
30 نظرات
  1. مصطفي می گوید

    عالی بود
    ممنون

  2. یکی می گوید

    ممنون و خسته نباشید 🙂

  3. اشكان می گوید

    تشکرات از نوع بسیار زیادش

  4. مجتبی درویشی می گوید

    مطلب جامع و کامل و خواندنی بود … ممنون

  5. hadi می گوید

    سلام

    خیلی ممنون بابت نوشتن و خلاصه کردن اطلاعات مفید در مورد اسکار امسال.
    سپاس فراوان

  6. ramin می گوید

    بسیار عالی بود دکتر جان . عالی بود واقعا . عالی

    1. فرانک مجیدی می گوید

      خیلی ممنونم از لطف شما دوست من، البته بنده دکتر نیستم. :دی

  7. اشـکـان افشـــار می گوید

    به قولِ خودتون، شدیدا منتظر دریافت جایزۀ اسکار هستیم و درضمن فرداصبح آمادۀ تماشای پخش زندۀ مراسم (-;

  8. mani می گوید

    مرسی
    کم کار شدید

  9. مرتضی می گوید

    عالی بود دکتر . به امید افتخار آفرینی ایرانیان

  10. ماهان می گوید

    تشکر خانم مجیدی یه مرور متفاوت و کاملی بود قبل از مراسم به امید کسب هر دو جایزه اسکار

  11. محمد می گوید

    خیلی خوب و جامع بود خانم مجیدی. تشکر…
    همه با هم برای «یک جدایی» دعا می کنیم. هر چند تا سه ساعت دیگه مراسم شروع میشه و انتخاب ها خیلی وقته که انجام شده…

    1. محمد می گوید

      و آخرش اسکار رو هم گرفتیم!!! تبریک…

  12. یونس می گوید

    مرسی عالی بود

  13. وحید می گوید

    یه دنیا ممنون فکر کنم حاصل چند روز تلاش شما ما تو یه ساعت خوندیم
    واقعآ مهشر بود
    کاملآ میشه فرق یک پزشک با باقی سایها تو این پست فهمید
    زنده باشی.
    تو مینویسی من نیز می خوانم…

  14. مرسده می گوید

    سلام به مردم خوب سرزمینم ….!!!
    خدای من واقعا مو به تنم سیخ شد … بینظیره این مرد! واقعا دلم میخواست به فارسی هم جمله ای بگه ولی وقتی دیدم اصلا باورم نمیشد … چه لحظه ی با شکوهی بود … چقدر واکنش استیون اسپیلبرگ بزرگ و عزیز، دلنشین بود… هممون به افتخارت کف زدیم،قهرمان !

    ممنون خانوم مجیدی بخاطر این پست
    اسکار، بر همگی مبارک !

  15. یک پزشک دیگر می گوید

    فرانک جان عالی بود. پست زیبایت را زمانی دیدم که جدایی باشکوه اصغرفرهادی عزیز به اسکار دست پیدا کرده و امروز بعد از مدتها نامی به نیکی از وطن مظلوم و عزیزیمان برسر زبان دوستان خارجیمان افتاده است. ا به مید اینکه حداقل تا چند روزی ما را که می بینند نپرسند از جنگ چه خبر؟! و به امید سبزی جاودان یران

    1. فرانک مجیدی می گوید

      سلام خانم دکتر، امیدوارم که شاد و سلامت باشید. خیلی ممنون و متشکرم از محبت شما! واقعاً این جایزه دل همه‌ی ما را شاد کرد و بعد از مدت‌ها، کام‌من را شیرین. به امید برآورده شدن آرزوهای قشنگ شما در این کامنت!

  16. تینا می گوید

    سلام
    با تشکر و احترام از زحمات شمابابت این سایت نازنین می خواستم بپرسم ایا شما می دانید چرا فیلم ارتیست که یک فیلم تماما فرانسوی است در بخش خارجی نبود و اصلا ملاک شرکت در بخش انگلیسی چیست ؟

    1. فرانک مجیدی می گوید

      البته تعداد زیادی از عوامل این فیلم، آمریکایی بودند. بعلاوه تمام نوشته‌های فیلم به زیان انگلیسی بود. معمولاً در چنین حالتی فیلم‌ها به بخش خارجی نمی‌روند و فیلم‌هایی که کاملاً غیرانگلیسی تهیه شده‌اند، در بخش خارجی حضور دارند.

  17. پویا می گوید

    مرسی بابت پست جامع و خوبتون.
    به اصغر فرهادی عزیز هم به شخصه تبریک می‌گم و یک تاسف دوباره برای مملکتمون که اینجور کارا، پشت خالی کردنا، حمایت نکردنا و …. براش عادی شده

  18. اشـکـان افشـــار می گوید

    و تبریک بابت کسب جایزۀ استاد «فرهادی» و بلندآوازه‌کردنِ نام کشور عزیزمان در فستیوالی به بزرگی «اسکار» / تا تنور داغ هست می‌خوام یه انتقاد هم از خط‌مشی سایت «یک پزشک» بکنم: به عنوان یک خوانندۀ مستقیم و غیرمستقیمِ همیشگی اینجا و کسی که وبلاگ‌نویس سینمایی هم هست، تا الان ازتون مطلب سینمایی از کشورمون ندیدم جز همین فیلم «جدایی…» . به نظرم باید در کنار بررسی و معرفی فیلم‌های هالیوودی و خارجی، فیلم‌های خوب و قابل‌تقدیر داخلی رو هم از نظر دور نکرد. حیف است که این قسمت جایش در «یک پزشک» خالی باشد.
    از ما گفتن بود؛ کاش…

    1. فرانک مجیدی می گوید

      سلام و ممنون از نظر شما
      البته شخصاً در «یک پزشک»، درباره‌ی برخی از فیلم‌های ایرانی هم نوشتم آقای افشار. مثلاً
      http://1pezeshk.com/archives/2009/04/derakhte-golabi.html
      http://1pezeshk.com/archives/2009/04/taste-of-cherry.html
      http://1pezeshk.com/archives/2010/02/%d8%b3%db%8c%d9%85%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d9%86%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d8%af%d9%88%d8%b1%d8%af%d8%b3%d8%aa.html
      یا این‌ها که برادرم نوشته:
      http://1pezeshk.com/archives/2007/05/post_146-2.html
      http://1pezeshk.com/archives/2008/08/post_896.html
      http://1pezeshk.com/archives/2010/04/%d9%82%d8%b5%db%8c%d8%af%d9%87-%d8%a2%d8%b2%d8%a7%d8%af%db%8c-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85%d8%b3%d8%a7%d8%b2-%d8%b4%d8%a7%d8%b9%d8%b1.html

      از سریال «در جشم باد» و «مختارنامه» هم نوشته‌ام. اما قبول دارم که از فیلم‌های روی پرده، چیزی کار نکرده‌ام. یک دلیل‌ش این است که ب دلیل کیفیت پایین سینماها، اصلاً علاقه‌ای به سینما رفتن ندارم و معمولاً صبر می‌کنم تا دی‌وی‌دی قانونی فیلم‌های ایرانی بیاید. خلاصه این‌که انتقاد شما را تا حدود زیادی وارد می‌دانم.

  19. عیسی می گوید

    نقل قول :
    دیگر نوبت نسل ما رسیده که او را با مجسمه‌ی طلایی در دستان‌ش ببیند

    واقعا برای این روز لحظه شماری می کردم.

    راستی یه سئوال داشتم
    علی اضغر شهبازی که نقش پدر پیمان معادی رو در جدایی نادر از سیمین بازی کرد واقعا به بیماری آلزایمر مبتلا می باشد یا نه؟

    1. فرانک مجیدی می گوید

      سلام، راستش اطلاعی ندارم 🙂

  20. میلاد طهرانی می گوید

    سلام خانم مجیدی، اول از همه این افتخار بزرگ را به اصغر فرهادی عزیز و همه ایرانیان تبریک می گم و بعد هم یه تشکر از شما به خاطر این پست زیبا و کاملتون.فقط من لحظه ای که جایزه ی اسکار به آقای فرهادی نازنین تقدیم شد رو متاسفانه نتونستم ببینم هر چند که گوشه هایی از اون رو در شبکه های بدون پارازیت (منظورم رو که می فهمید) دیدم ولی دلم می خواهد تمام صحبت ها و سخنانشان رو ببینم،ممنون می شوم اگر لینک با کیفیتی در یوتیوب و … است به من معرفی کنید.راستی اون خانمی که همراه آقای فرهادی بودند خانم حاتمی بودند؟

    1. فرانک مجیدی می گوید

      سلام آقای طهرانی
      از لطف شما بسیار ممنون. از بازیگران این فیلم، به همراه آقای فرهادی خانم لیلا حاتمی، سارینا -دختر آقای فرهادی که در فیلم نقش ترمه را بازی می‌کرد- و آقای پیمان معادی حضور داشتند.
      امیدوارم این لینک برایتان مفید باشد، دوستان می‌گویند کامل‌ترین لینک است و زیرنویس فارسی هم دارد:
      http://www.youtube.com/watch?v=p7iN4aNsLYM

    2. مرسده می گوید

      http://www.youtube.com/watch?v=tfU-w7Pmro4&feature=youtu.be

      http://www.youtube.com/watch?v=nT1Xkl6xnsE&feature=youtu.be

      لینک صحبت های آقای فرهادی. اگر تمایل داشتید تایید کنید.

  21. محمد می گوید

    سلام
    باور کردنش سخته اما تنها کسی میتونه تو لذت شیرین این لحظه شریک باشه که با تمام وجودش در مقابل حقیقت کرنش کنه درست مثل جولیا بودن .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5