فراگیری دانش به کمک سریال فرینج
تا به حال چهار فصل از سریال علمی-تخیلی «فرینج» Fringe پخش شده است، سریالی که یکی از عوامل تولید آن جی جی آبرامز مشهور است و پخش آن از سپتامبر سال 2008 شروع شده است.
این سریال طرفداران زیادی دارد، در اواخر سال 2012 شاهد پخش فصل نهایی سریال خواهیم بود که 13 قسمتی خواهد بود.
خیلیها آثار علمی-تخیلیای دوست دارند که ضمن داشتن عنصر تخیل و یا فناتزی، بر شالودههای واقعی علمی استوار باشد، فرینج در این راستا با افزودن لعاب تخیلی بر واقعیتهای علمی درست شده است
اما به تازگی شبکه تهیهکننده فرینج یعنی فاکس با همکاری «ساینس المپیاد» در کار جالبی، ترتیبی دادهاند که از این سریال بشود به عنوان مقدمه و طرح درسهایی برای دانشآموزان استفاده کرد. برای این کار کل مسائل علمی که در فصلها دوم و سوم و چهارم سریال به نوعی مطرح شدهاند، گردآوری شده و در مورد آنها توضیحاتی داده شده است.
نگاهی به قسمتهای اخیر پخش شده فرینج نشان میدهد که در آنها یک سری مسائل علمی مثل ترمودینامیک، مدلسازی پروتئینها، شیوه حل مسئله، شیوههای غیرکلامی ارتباط ، سرطان و علل آن، الکتریسیته زیستی، هورمونها، حسگرها طرح شده است.
تصور کنید که آموزگاری بیاید و در مقدمه درسش برای جلب توجه دانشآموزان اندکی در مورد کارهای «اولیویا دانم»، «ولتر» و «پیتر بیشاپ» توضیح بدهد و بعد وارد درس اصلی شود.
اینگونه شیوه تدریش میتواند بسیار جالب توجه باشد.
دانش فرینج را میتوانید به مراجعه به اینجا یا اینجا مرور کنید.
فرینج تخیل نیست، زاویه ای دیگه از واقعیته!
بهترین سریالی بود گه بعد لاست دیدم و تنها سریالی بود که تونست دید من رو به دنیای اطرافم عوض بکنه.
http://forum1.tvshow.ir/forumdisplay.php?f=61
موافقم ، بعد از لاست بهترین سریاله (البته هنوز فصل اولم)
چقدر جالب 😀
اولش خوب بودا ولی از فصل سه به بعد دارن الکی کشش میدن باید توی فصل 4 تموم می شد
من با اینکه “الکی دارن کش میدن” موافقم نیستم. هنوز سوالهایی هست که بی پاسخ موندن و به تدریج دارند جواب داده میشن. خیلی بی انصافیه که موضوعاتی که تو فصلهای سوم و چهارم مطرح شد رو نادیده بگیریم.
آره یه مقداری بیش از حد کشش دادند و منم حس کردم که روند داستان خیلی کند شده.
دکتر جان فکر میکنم بهترین سریالی که تا حالا دیدم ،سریال فرینج هستش.مخصوصا اگه کسی قبلا کتاب جهان هولوگرافیک نوشته ی تالبوت رو خونده باشه از دیدن سریال نه تنها شوکه میشه بلکه لذت دیدن اینهمه مطلب علمی در غالب هنر اون رو سیراب میکنه.فوق العاده ای دکتر جان بهت افتخار میکنم.
کلا “بیست و چهار”
خیلی سریال باحالیه حیف که یه فصله دیگه بیشتر نمونده
من قسمت اولش رو دیدم، انقدر باگ داشت که دیگه نتونستم ببینم، آدم وقتی علمی تخیلی می بینه انتظار نداره با داده های علمی ثابت شده تناقض داشته باشه
یعنی دیوونه این سریالم!!!
هرآنچه میبینی آنچیز نیست که به نظر میرسد
از همین تئوری معمولیش بگیر تا تله پورت و جهان های موازی و ….
کار بسیار جالبی انجام میدن که ازش بعنوان استارتر واسه کارای آموزشی استفاده میکنن، خود من بارها به مسائلی توی این سریال برخوردم که مجبور شدم برم راجع بهش مطلب بخونم و بعد دوباره بیام ببینمش.
من 3 فصل اولش رو کامل دیدم. اوایلش خیلی عالی بود بعدش آنقدر آبکی شد که وسط فصل 4 ولش کردم. به نظرم فقط 2 فصل اولش خوب بود. به نظر من هم تناقض علمی اش از فایده علمی اش خیلی بیشتره
از نظر من این سریال به طرز زیرکانه ای میخواد دیدگاه هایی درباره اتفاقات ماوراء طبیعه که ادیان به آن باور دارن مثل طی الارض ، ارواح ، جهان آخرت ، آفرینش ، مرگ ، و در نهایت عدم وجود خدا رو اثبات کنه و بر رو اینها سرپوش علمی میذاره.
اگه دقت کنید والتر بیشاب میگه “وقتی جوون بودم به خدا اعتقاد داشتم اما دیگه نه”.
سریال فوق العاده ای و از دیدنش خیلی لذت بردم و کنجکاوم ببینم فصل بعد قراره چه اتفاقاتب بیفته
خیلی جیگره این سریال …..
مخصوصا فصل دو
وووووووووووووووووووووووووووووووووووووولی بعد از فرار از زندان
واقعا سریال قشنگیه همه موضوعات مورد علاقه ی من توو این سریال جمع شده،محشره هم موضوعش هم بازیگراش مخصوصا والتر!!!!!
اولین سریالیه که واقا با دید باز به موضوعات نگاه کرده و محدود نشده
امیدوارم بازم از این سریالا ساخته بشه!
واقعا سریال قشنگیه همه موضوعات مورد علاقه ی من توو این سریال جمع شده،محشره هم موضوعش هم بازیگراش مخصوصا والتر!!!!!
اولین سریالیه که واقا با دید باز به موضوعات نگاه کرده و محدود نشده
امیدوارم بازم از این سریالا ساخته بشه!اتفاقا با این ساختههاشون دپکه همه به یه شکلی شکست خورده داره نشون داده میشه که هیچ کس جز خدا نمیتونه موجوداتو خلق کنه
آخه بابا به این هم میشه گفت سریال…نزدیک به ۱۰ روز نشستم پاش دریغ از یک صحنه اکشن…
آقا اجرت با آقا والتر. شما تلاش خودت رو کردی
من خودم عاشق ژانر علمی تخیلی هستم. این سریال رو یکی از دوستان خوبم به من معرفی کرد و واقعا درگیرش شدم. اتفاقا همون موقع داشتم کتاب میچیو کاکو یعنی «فیزیک ناممکن ها» رو میخوندم. هر چند که در سینما حد و مرزی برای تخیل وجود نداره اما برای ژانر علمی تخیلی باید خیلی دقت کرد که تکنولوژی و راه حل ها با علم روز هماهنگ باشه. سریال فرینج روی این قضیه کمابیش دقت کرده و بجز چند مورد میشه ااز این سریال لذت برد. البته فصل پنجم به مقدار در مورد تماشاگر ها من گیج شدم که چطور اینا گلوله رو در هوا میگیرن، آینده رو پیش بینی میکنن اما به راحتی با حمله فرینجی الویا و پیتر قافیه رو باختند. یا اینکه مرد نامرئی در فصل چهارم چطوری فقط با از دست دادن رنگدانه های بدنش نامرئی شده که همگی میدونیم برای نامرئی شدن باید علاوه بر شفافیت ، ضریب شکست نوری بدن با محیط یکی باشه. وگرنه شخص رو به شکل آب یا شیشه میبینید.
همیشه شوخی کردن با مفهوم زمان جور در نمیاد و ذهن دچار تناقض میشه. برگشتن به گذشته یک پارادوکس معروفه که حتی کریستوفر نولان هم باهاش به مشکل خورد و محبوبیت فیلم تنت رو بسیار پایین آورد.
در مجموع سریال جالبیه و البته نباید در موردش سختگیری علمی کرد.