تجدید دیدار عکاس با سوژه‌اش بعد از 40 سال: ملاقات «نیک اوت» با «دختر ناپالمی»

38

یک عکس، برشی از فضا و زمان است که گاه به اندازه هزار واژه در خود معنی و مفهوم در بردارد. با یک عکس یک لحظه برای همیشه جاودان و «فریز» می‌شود.

اما بعد از گرفته شدن عکس چه بر سوژه‌های عکس می‌آید، پیش از این در «یک پزشک» در مورد عکس‌های مشهوری مثل «مرد تانکی» و «مونالیزای افغان» نوشته بودم. واقعا دنبال کردن داستان و سرنوشت سوژه‌های عکس‌های نمادین تاریخ عکاسی، جذاب است.

یکی از مشهورترین و شاید بتوانم به جرأت بگویم، مشهورترین عکس جنگ ویتنام، عکسی است موسوم به دختر ناپالمی.

چند روز پیش مصادف بود با چهلمین سال گرفته شدن این عکس، به همین مناسبت با هم داستان گرفته شدن این عکس و پیامدهای آن را مرور می‌کنیم:

در هشتم ژوئن سال 1972، دهکده‌ کوچکی در ویتنام جنوبی به نام «ترنک بنگ» به دست نیروهای ویتنام شمالی افتاده بود، دختری نه سال به نام «فان تی کیم فوک» و خانواده‌اش در آن زمان ساکن این روستا بودند و قصد داشتند با بقیه مردم و سربازان به جایی امن در ویتنام جنوبی بروند، اما یک خلبان ویتنام جنوبی، آنها را با سربازان طرف مقابل اشتباه گرفت و با بمب ناپالم به آنها حمله کرد، دو تن از اعضای خانواده «کیم فوک» به همراه دو نفر دیگر از ساکنان روستا در این جریان کشته شدند و پوست و لباس‌های دخترک هم به سختی سوخت و آتش گرفت، طوری که مجبور شد لباس‌هایش را پاره کند و از تنش خارج کند.

دخترک در جاده منتهی به روستا می‌دوید و فریاد می‌زد: «خیلی داغه، دارم می‌میرم، آب می‌خوام، به من آب بدید.»

یک عکاس 21 ساله خبرگزاری آسوشیتدپرس در آن زمان در محل حضور داشت، او صدای فریادهای دخترک را برداشت و عکسی برداشت که برای همیشه جاودان شد. این عکاس نیک اوت Nick Ut نام داشت.

دختر ناپالمی

پسربچه سمت چپ در این عکس، «فان تانگ تام»، بردار کوچک کیم فوک است، دو بچه سمت راست او عموزاده‌های اویند. پشت سر او سربازان واحد 25 ام ویتنام جنوبی دیده می‌شوند.

عکس عالی‌ای بود، اما در مورد انتشار آن با توجه به برهنه بودن دخترک تردید وجود داشت، اما در آن زمان عکاس دیگری به نام «هورست فاس» که مسئول بخش عکاسی خبرگزاری بود، استدلال کرد که نباید با تنگ‌نظری جلوی انتشار این عکس را که بیان موجز وحشت و رذالت جنگ است را گرفت، عکس روز بعد منتشر شد و کاور روزنامه نیویورک تایمز شد. بدون نظر مساعد هورست فاس، که ماه پیش درگذشت و در «یک پزشک» در موردش نوشته‌ام، این عکس هیچگاه امکان انتشار نمی‌یافت.

این عکس بلافاصله بازتاب زیادی پیدا کرد و به نماد مبارزات ضد جنگ تبدیل شد، در سال 1972 این عکس برنده جایزه پولیتزر و World Press Photo شد.

نوارهای صوتی به جا مانده از ریچارد نیکسون -رئیس جمهور وقت آمریکا- نشان می‌دهد که او به اصالت این عکس مشکوک بود یا شاید هم دوست داشت که بقبولاند که عکس ساختگی است، اما خود عکاس و مردم جهان هیج شکی در اصالت عکس و کریه بودن چهره جنگ نداشتند و باور داشتند که عکاس فقط زشتی جنگ را بازتاب داده بود.

آن دختر هنوز زنده است و گواه اصالت عکس است. به علاوه دو عکاس دیگر هم فیلم‌هایی از قبل و بعد از حادثه برداشته‌اند. بخش‌های از فیلم برداشته شده در یک مستند به نام «قلب‌ها و ذهن‌ها» به کارگردانی «پیتر دیویس» که در سال 1974 برنده اسکار شد، استفاده شده است. این فیلم به صورت کامل در یوتیوب وجود دارد.

این عکس، سیر جنگ را تغییر داد، بسیاری از سربازانی که بعد از پایان جنگ، امکان بازگشت به آمریکا را یافته بودند به نیک اوت می‌گفتند که  به خاطر عکس اوست که چنین امکانی یافته‌اند.

تا اینجایش را شاید شمار زیادی از شما بدانید. اما بعد از فشار داده شدن شاتر و گرفته شدن عکس، چه پیش آمد؟ نیک اوت می‌گوید که بعد از گرفتن عکس، دیگر تمایل نداشت، عکس دیگری از صحنه بگیرد، بلکه می‌خواست به هر قیمتی شده به دخترک کمک کند.

در صحنه تعدادی از روزنامه‌نگاران بریتانیایی هم حضور داشتند، یکی از آن «کریستوفر وین» بود که به «کیم فوک» با قمقمه‌اش آب داد، او دختر را کول گرفت و او را همراه نیک اوت به یک بیمارستان کوچک برد.

آن بیمارستان برای درمان سوختگی شدید کیم فوک مناسب نبود، به همین خاطر روزنامه‌نگاران برای انتقال دختر به بیمارستان مجهز آمریکایی اصرار زیادی کردند و بعد از تقلای زیاد دختر به بیمارستان آمریکایی در سایگون برده شد.

در بیمارستان، پزشکان معتقد بودند که با توجه به شدت سوختگی دخترک زیاد زنده نمی‌ماند و شاید فردا یا پس‌فردا فوت کند. اما بعد از 14 ماه بستری در بیمارستان و 17 عمل جراحی، «کیم فوک» بهبود یافت و به خانه برگشت، «اوت» تا زمانی  سقوط سایگون و خروج نظامیان آمریکا از ویتنام به صورت مرتب از او عیادت می‌کرد.

کیم فوک وقتی بزرگ شد، پزشکی خواند، اما دولت کمونیستی ویتنام تمایل داشت از او به عنوان یک ابزار تبلیغاتی استفاده کند، او مجبور شد که کالج را رها کند و به دهکده‌اش برگردد، در آنجا به صورت مرتب با روزنامه‌نگاران خارجی ملاقات کند و جلوی آنها نقش بازی کند و حرف‌هایی را که به او دیکته می‌شد بگوید، او به شدت تحت نظر بود و رنج می‌کشید.

در سال 1982 او برای معالجات پزشکی به آلمان غربی رفت، با نظر مساعد نخست‌وزیر وقت ویتنام، در سال 1986 او اجازه یافت که در کوبا به تحصیلات خود ادامه دهد. در کوبا او با یک دانشجوی ویتنامی دیگر که به نام «بوی هوی توان» آشنا شد، آشنایی که  به ازدواج  آنها در سال 1992 انجامید. آنها ماه عسلشان را در مسکو سپری کردند. اما در بازگشت، وقتی هواپیمای حامل آنها مشغول تجدید سوخت در کانادا بود، آنها از هواپیما پیاده شدند و پناهندگی سیاسی درخواست کردند که مورد قبول واقع شد. این زوج حالا در آژاکس در اونتاریو زندگی می‌کنند و دو فرزند دارند.

در سال 1996، فوک با جراحانی که جانش را نجات دادند، ملاقات کرد. سال بعد او امتحان شهروندی کانادا را با موفقیت گذراند و شهروند کانادا شد.

در همین سال، فوک در روز یادبود کهنه‌سربازان جنگ آمریکا در جمع آنها سخنرانی کرد و گفت که یک شخص به تنهایی قادر به تغییر گذشته نیست اما همه با کمک هم می‌توانند آینده توأم با صلح بسازند. در این مراسم جان پلامر، که زمانی ترتیب‌دهنده حملات هوایی ویتنام جنوبی بود، با فوک دیدار کرد و از او طلب بخشش کرد، درخواستی که در جمع پذیرفته شد. یک فیلمساز کانادایی مستندی از جریان این دیدار ساخته است.

در سال 1997، او در آمریکا بنیاد کیم فوک را تأسیس کرد که هدفش فراهم آوردن کمک‌های پزشکی و روانپزشکی برای کودکان قربانی جنگ است. بعدها همین بنیاد او وجه بین‌المللی به خود گرفت. درهمین سال، کیم فوک سفیر حسن نیت یونسکو  شد.

بیوگرافی او در سال 1999، در کتابی منتشر شد.

در سال 2003، یک آهنگ‌ساز بلژیکی قطعه موسیقی را برای ساخت که در آلبومی منتشر شد و عواید آن به بنیاد فوک تخصیص یافت.

در سال 2004، دکترای افتخاری حقوق دانتشگاه تورنتو به او داده شد. در همین سال، فوک در دانشگاه کانکتیکات در مورد زندگی و تجربه‌اش سخنرانی کرد و ابراز داشت که چگونه قوی بودن و دلسوزی و عشق به بهبودش کمک کرد.

ذر سال 2009، رادیوی ملی آمریکا، برنامه‌ای از او  با عنوان مسیر طولانی بخشایش پخش کرد. قسمتی از صحبت‌های او در این برنامه:

«بخشش مرا از نفرت نجات داد. من هنوز جوشگاه‌های (اِسکار) زیادی در بدن دارم و بیشتر روزها درد شدیدی را تحمل می‌کنم، اما قلبم صاف و پاکیزه است. ناپالم، چیز خیلی قدرتمندی است، اما ایمان، بخشایش و عشق به مراتب قدرتمندتر هستند. ما درگیر هیچ جنگی نخواهیم شد اگر یاد بگیریم چکونه با عشق واقعی ، امید و بخشایش زندگی کنیم.

اگر دختر کوچک این عکس توانسته این کار را بکند، از خودتان بپرسید که آیا شما هم قدر به این کار هستید؟»

کیم فوک

در می 2010 فوک با کریستوفر وین که به نجات زندگی‌اش کمک کرده بود، ملاقات کرد.

در سال 2010، او در برنامه‌ای برای رادیویی بی‌بی‌سی 4 توضیح داد که چگونه بنیاد خیریه‌اش در سال 2003 به کمک امکانات پزشکی کانادا به نجات یک کودک عراقی به نام علی عباس که در جریان حمله به بغداد هر دو دست را خود از دست داده بود، یاری رسانده است.


کیم فوک حالا 49 ساله است، جمعه هفته قبل در جریان میهمانی شامی به مناسبت چهلمین سال گرفته شدن این عکس تاریخی، اوبا عکاس -نیک اوت- و بقیه روزنامه‌نگاران، پزشکان و پرستارانی که او به او کمک کرده بودند، ملاقات کرد.

عکس,دختر ناپالمی, نیک اوت
دکتر مای لی -پزشک معالج کیم فوک- ،خود کیم فوک و نیک اوت

عکس,دختر ناپالمی, نیک اوت

عکس,دختر ناپالمی, نیک اوت
40 سال بعد از آن حادقه نیک اوت در حال عکس برداشتن از دخترهای کوچکی است که در محلی نزدیک حادثه در حال دوچرخه‌سواری‌اند.

عکس,دختر ناپالمی, نیک اوت
عکسی از محل گرفته شدن عکس، بعد از چهل سال

منابع: ویکی‌پدیا، abcnews ، گاردین


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

چیزهای کوچکی که مایه دلخوشی، سرگرمی یا تعجب یا تفریح می‌شوند – گالری عکس

دلخوشی‌ها در زندگی بسیارند. دلخوشی می‌تواند خانه بزرگ، ماشین لوکس، شغلی دلخواه، تماشای فیلم در آخر روز خسته‌کنندهt یک کتاب تازه، معاشرتی روح‌افزا باشد یا حتی چیزهایی کوچک‌تر مانند دیدن زمین یخ‌زده در اول صبح زمستان و شکسته شدن لایه نازک یخ…

وقتی با اشعه ایکس از اشیای عادی عکس بگیرید؛ شگفت‌زده می‌شوید! کاری که آندری دومان کرد

مجموعه عکس‌های اشعه ایکس می‌توانند اشیاء روزمره را به روشی باورنکردنی و منحصر به فرد نشان دهند.آندری دومان، عکاس تجاری، حدود یک سال است که این کار را می‌کند. زمانی که دومان کاری را برای مشتریان انجام نمی‌دهد، دوست دارد پروژه‌های شخصی را…

عکس‌های این عکاس فرانسوی مانند تابلوهای نقاشی زیبای سبک امپرسیونیسم هستند

امپرسیونیسم یک جنبش هنری است که در اواخر قرن نوزدهم، عمدتاً در فرانسه ظهور کرد. مشخصه آن تاکید بر ثبت اثرات زودگذر نور و رنگ در دنیای طبیعی است. نقاشان امپرسیونیست به دنبال این بودند که برداشت‌های دیداری فوری خود را از یک صحنه به تصویر…

خانه کوچک هم می‌تواند محل زندگی شادی باشد، اگر چیدمان هوشمند و به‌روز در آن استفاده شده باشد

کسانی که در کودکی در خانه‌های بزرگ زندگی کرده‌اند، چندان میانه‌ای با خانه‌های آپارتمانی ۵۰ - ۶۰ متری که این روزها آنها را هم به سختی می‌شود خرید، ندارند. اما تصور کنید که ساخت و سازها متفاوت بودند و کسی به فکر مصرف‌کننده جوان کم‌درآمد بود و…

مورد عجیب بیمار M: مردی که گلوله‌ای به سرش خورد و بعد همه چیز را وارونه می‌دید!

بر اساس گزارش موردی که به تازگی منتشر شده است، یکی از منحصر به فردترین و عجیب‌ترین موارد آسیب مغزی در تاریخ شرح داده شده: این مورد با نام مستعار بیمار M، نامیده می‌شود که در سال ۱۹۳۸ در جریان جنگ داخلی اسپانیا به سرش گلوله خورد و بعد آن…

موجودات شگفت انگیزی که اکنون منقرض شده‌اند: بقایای باورنکردنی آنها از گذشته‌های طولانی

مادر طبیعت هرگز دست از شگفت زده کردن ما بر نمی‌دارد و در طول میلیون‌ها سال موجودات باورنکردنی، از ظریف گرفته تا خشن زایش کرده است.وقتی تاریخ جانداران را مرور می‌کنیم، حشرات به اندازه یک انسان، خزندگان با ابعاد بزرگ، و جوندگان با شاخ …
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
38 نظرات
  1. شباویز می گوید

    قلم مویت را بردار،‏
    این روزگار سیاه را
    تنها با مهر تو
    می توان
    سپیدبخت نمود!‏

    شباویز / پایدار باشید

  2. هادی می گوید

    چقدر تاثیر گذار بود دکتر. دمت گرم

  3. piano می گوید

    خیلی تاثیرگذار بود…ممنون برای این مطلب خوب

  4. امید می گوید

    سلام
    خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم چه واژه پلیدی است این جنگ .

  5. فرشاد می گوید

    بسیار زیبا و تکان‌دهنده بود…

  6. رحیم می گوید

    فوق العاده بود مرسی

  7. صفا می گوید

    رذالت صحیح است.
    غلط‌ها و کلمات اضافه دیگری هم در متن وجود دارد.

  8. blackminotor می گوید

    ممنون مثل همیشه خاص و عالی بود

  9. majid kaghazchi می گوید

    بسیار بسیار عالی و آموزنده

  10. aliehsan33 می گوید

    ممنون ، جنگ باز هم جنگ،همیشه کسانی که هیچ نقشی ندارند قربانی اصلی جنگ هستند…

  11. باقر کتابدار می گوید

    زنده یاد شهریار شعری دارد که می گوید:
    “اولدورور خلقی سورا ختمین توتوب یاسین اوخور”
    یعنی ابتدا مردم را می کشند بعد برایشان مجلس ختم می گیرند و یاسین می خوانند.
    نمی دانم چرا این مطلب زیبا درباره دلسوزی یک خبرنگار وارتباط آن با تهاجم سرمایه داری به کشور بی دفاع ویتنام من را به یاد این شعر انداخت.
    “جلادی می گریست ، او به قناری دلباخته بود”
    عزت زیاد

  12. amin می گوید

    جالب و تاثیر گذار بود
    ممنون

  13. مرسده می گوید

    چه حال و روز خوشی داشت آدمی، آن روز
    که روی شانه ی او بیل بود جای تفنگ
    درخت و گندم، مهر و امید میپرورد
    نه تلخکامی و وحشت، نه زشت نامی و ننگ …

    سوژه ی نابی بود! بسیار تاثیر گذار

  14. مهران می گوید

    باسلام وتشکرازمطالب همیشه مفیدوارزنده تانٰ می خواستم سوال کنم چرا ازبوکمارک اشتراکی فیس بوک برای اشتراک گذاری درآن دربین بوکمارک های صفحه تان خبری نیست؟ باتشکر

  15. saman می گوید

    عجب مطلبی
    تو عکس ها معلومه که بدجوری بدنش سوخته بوده

  16. saman می گوید

    مثل همیشه عالی بود.

  17. عرفان می گوید

    هر چند که عکسها فوق العاده تکان دهندست ولی شما حق ندارید که عکسها رو سانسور شده بگذارید این توهین به عکاسه…واینکه تو سال 1972 گفتند که نباید به علت تنگ نظری این عکسها جلوش گرفته بشه شما هم نباید به هیچ دلیلی عکسها رو تو سال 2012 سانسور شده پخش کنید….اگر هم به هر دلیلی نمیتونید اصل عکسها رو استفاده کنید سعی کنید از مطالبی استفاده کنید که نیاز به سانسور نداشته باشه این همه سوژه و مطلب و عکسهای دیگه که راجع به جنگ وجود داره

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      خواننده عزیز، توجه داشته باشید که من در ایران می نویسم، و باید «احتیاط‌های لازم» را انجام بدهم. از سوژه‌های ناب هم صرف‌نظر نمی‌کنم و خواننده‌ها می‌توانند با جستجوی ساده‌ای عکس را به صورت اوریجینال ببینند و اصولا توقع من از خواننندگانم این است که بعد از خواندن یک مطلب اطلاعات خودشون را با جستجوی بیشتر تکمیل کنند.

      1. عرفان می گوید

        اینکه ما در ایران زندگی میکنیم تنها یک بهانه برای این است که هر گونه که میخواهیم به مطالب دست ببریم…در صورتی که یک راهکار میتونه این باشه که تنها به ذکر منبع اکتفا کنیم یا اینکه تنها با گذاشتن و ذکر نام عکاس و عکسها و منابع, جا را برای پیدا کردن اصل عکسها و مطالب توسط مخاطب باز بگذاریم….استفاده از سانسور تنها به بسط این کار و تایید آن برای استفاده سایرین می انجامد که پیامد هایی از قبیل در نظر نگرفتن حقوق عکاس یا نویسنده های مطالب را دارد…چرا که سانسور در ریشه واژه ای خود و نیز اولین باری که استفاده شد غیر اخلاقی بوده است…..
        در مورد این مطلب من برای شما سایت ادیت عکس با مقاله ای در مورد استفاده منصفانه از عکسها را مثال میزنم که استفاده درست از عکسها را در وبلاگ یا سایتها را توضیح داده است…
        http://www.aphotoeditor.com/2008/09/10/fair-use-of-photography-on-a-blog/
        با تشکر

  18. هادی می گوید

    مطلب تاثیرگذاری بود واقعا و به نظر من مصداق همین شعر شهریاره “اولدورور خلقی سورا ختمین توتوب یاسین اوخور”

  19. حامد می گوید

    بسیار تکان دهنده ، زیبا و فوق العاده بود.

  20. عارف می گوید

    اومدم تو سایت شروع کردم به خوندن
    اون سوخته بود
    تو عکسی که بچش رو تو آغوش گرفته بغضم ترکید
    آخه دقیقا منم همین قسمت از بدنم این شکلیه به خاطر سوختگی
    به خاطر …

  21. وحید قادری می گوید

    با سلام و تشکر از این مطلب فوق‌العاده. ممنون از شما دکتر. اطلاعات بسیار کامل و همینطور تاثیرگذار بود. مثل همیشه عالی. باز هم ممنون.

  22. . می گوید

    مرسی

  23. Alien می گوید

    خیلی جالب بود. متاثر شدم.

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      قابل نداشت. اون کیس مادری که پسرش را برای بیماری تنفسی موهوم آزاد می‌داد، موردی است که خودم دیده بودم.

  24. علیرضا افشاری می گوید

    هم 🙁 و هم 🙂
    در ضمن عرفان‌جان، من مثل تو فکر نمی‌کنم. بسیاری، بیننده و خواننده حرفه‌ای نیستند و پی‌گیر دیدن عکس در سایتی دیگر نمی‌شوند و همین برای‌شان بسنده است کما آن که آنچه سانسور شد کاملا قابل تشخیص و غیرمهم است و سخن تو در مواردی به‌جاست که بخشی از تصویر از دست برود و به‌ویژه ببیننده متوجه تغییر نشود. کاری که اکنون صورت گرفته مصداق سانسور نیست.

  25. Satar می گوید

    سلام از خیلی خوشم اومد امیدوارم بتونم بیشتر براخوندن این مطالب وقت بذارم؛فقط نمیدونم چرا هر وقت اینجور مطالب اثر گذاریرو میخونم میل به خوندن مطلب بعدی برام کم رنگتر میشه انگار یه چیزی درگوشم اروم میگه:((هی یارو اینا فقط غمگینترت میکنه احساس وانسانیت توجاهای مثه اینجا باید جستجو بشه خودتو خسته نکن))
    امیدوارم …
    ممنون

  26. alirezaaroom می گوید

    matn va axhaye zibai bud. man ke Ahle khoondan nistam ta akhareshO motaleeh kardamo lezat bordam. ey kash ma ham kami atrafemoono mididimo zaifan ro komak mikardim , az alan bebin

  27. حسين می گوید

    کار جالبی انجام می دهید
    ما ایرانی ها کمتر پیش می آید که نسبت به رخداد های بشری بدانیم و واکنش مناسبی داشته باشیم
    این کار شما بسیار تحسین برانگیز است

  28. Eb7f می گوید

    اقای عرفان به نظرم من هیچ اشکالی نداره به هر حال ما اینجاییم و مجبوریم طبق ضوابط عمل کنیم و جناب مجیدی هم همین کار رو کردن شما اگر به محتوای اصل احتیاج دارین سرچ کنین توی گوگل رحمت الله علیه!!!!
    شما اگر مخالف سانسور هستین واکنشی در مقابل فیلترشدن سایتهایی نظیر توییتر و جدیدا جیمیل و انشالله گوگل نشان دهید

  29. amir می گوید

    درد جامعه هم عکس وگزارش تهیه کنید

  30. فرزاد می گوید

    بنده به نوبه خودم از شما و کلیه افراد که در تهیه و ارسال این مطالب زحمات زیاد و غیر قابل وصفی متحمل میشوید تشکر میکنم.
    درضمن ما سوژه های زیادی از جنگ خودمان داریم که اگر بتوانیم آنها را به نسل جدید و نسلهای آینده نشان داده و رشادتهای آنها را به معرض دید بگذاریم کمتر از تاثیر این موضوع نخواهد بود.
    عاجزانه استدعا دارم این مطلب را نیز مد نظر قرار داده و اقدام کنید که شماها هم در این موضوع(انتشار عملکرد و رشادتهای مردم کشور خودمان) به بهره نخواهید شد. کوچک همگی شما ها هستم. خوشحال میشم نظرتون را به این پیشنهاد که دادم به آدرس ایمیلم بدونم.

  31. افروز مقدم پند می گوید

    سلام
    تعداد زیادی از انسانها یک عمر جانشان را با ندانم کاری شخصی از دست میدهیم. ای کاش میدیدن و بجای چشم , دست میشتن از اشتباهات….

  32. امیر احمدوند می گوید

    سلام. به نظر من. چه عکس این دختر را سانسور میکنید یا این دختر را لخت مادرزاد نشان بدهید . فرقی نمیکنه. مهم نشون دادن تنفر از جنگه. نشون دادن ترس بچه ها از جنگه.

  33. شادی میرزایی می گوید

    سلام. من وقتی بدن لخت و نحیف و سوخته ی این دختر رو دیدم. خیلی ناراحت شدم. میتونم درک کنم اون موقع چه حالی داشته. از یه طرف درد سوختگی و از یه طرف احساس شرم از اینکه مجبور شده جلوی چندصد نفر لخت انگشت بشه.

  34. رضا می گوید

    جنگ ویتنام اقیانوسی از سخن دارد از ۱۹۵۴ الی ۱۹۷۵

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5