بانوی آیکونساز اپل
سالهای زیادی است که آنچنان به استفاده از رابط گرافیکی پیسیها، لپتاپها، گوشیها و تبلتها خو کردهایم که این نوع رابط گرافیکی به نظرمان کاملا بدیهی و طبیعی میآید و تاریخ را فراموش میکنیم و فکر نمیکنیم که تا پیش از سال 1984، شیوه تعامل ما با کامپیوترها بسیار متفاوت از امروز بود:
اما ما چگونه از آنجا به رابطهای گرافیکی نوینی مثل آنچه در آیپد میبینیم، رسیدیم؟
مک اولین کامپیوتری نبود که یک دسکتاپ مجازی با فایلها و فولدرها را جایگزین خطوط فرمان و مکاننماهای چشمکزن کرد، شالوده اصلی رابط کاربریای که در آن آیکونها، ماوس و گرافیک مفهوم داشته باشد، توسط «داگلاس سی انجلبارت» از مؤسسه تحقیقاتی استنفورد بنا نهاده شد.
روز 9 دسامبر سال 1968، روزی مهم در تاریخ کامپیوتر است، در این روز انجلبارت و 17 پژوهشگر دیگر، در طی یک نمایش ویدئویی 90 دقیقهای در سانسفرانسیسکو، حاصل شش سال کار خود را ارائه کردند، هزار دانشمند حرفهای علوم کامپیوتر شاهد این نمایش بودند.
انجلبارت، در سال 1963 پروتایپ ماوس را با همکاری «بیل انگلیش» ساخته بود، البته در سال 1952، در جریان یک پروژه سری نظامی هم نمونه اولیهای از ماوس، توسط فرد لانگاستاف و کانیون تایلور ساخته شده بود، اما به خاطر ماهیت مخفیانه برنامه، این اختراع، ثبت نشده بود. تا اینکه انگلبارت، 11 سال بعد به صورت مستقل، مجددا پروتایپ ماوس را ساخت.
انجلبارت در سال 1968، در نمایشی که در بالا به آن اشاره کردم، علاوه بر کاربرد ماوس، یک سری فناوری و مفاهیم انقلابی دیگر را هم معرفی کرد، چیزهایی مثل کنفرانس ویدئویی یا تلهکنفرانس، فرامتن یا هایپرتکست، ویرایشگر متنی، هایپرمدیا، آدرسدهی شیءگرا، لینکدهی پویا به فایلها، ویرایش بیدرنگ مشارکتی و…
چیزهایی که او در این نمایش ویدئویی، ارائه کرد، آنقدر مهم بودند که سالها بعد یک روزنامهنگار به نام استیفن لوی در کتابی در مورد مکینتاش، این نمایش را «مادر همه دموها» لقب داد.
این ویدئوها را میتوانید در یوتیوب یا در اینجا ببینید.
بقیه داستان را شاید بدانید:
این ایده در دهه هفتاد میلادی توسط Xerox PARC به صورت یک رابط گرافیکی، تعریف مجدد شد. در سال ۱۹۷۹ تعدادی از مهندسان اپل به رهبری جابز 24 ساله از این شرکت بازدید کردند و از این رابط کاربری الهام گرفتند. جابز تنها بعد از 10 دقیقه، متقاعد شده بود که همه کامپیوترهای آینده باید از چنین سیستمی استفاده کنند.
خود زیراکس ایدهاش را در سال 1981 با معرفی ورکاستیشن زیراکس استار پی گرفت، سیستمی که هزینه نصب آن 75 هزار دلار بود، چیزی حدود دو برابر بهای یک خودروی نو در آن سالها!
اینجا بود که نبوغ جابز به کار آمد، او پیشبینی کرد که یک رابط کاربری گرافیکی در صورت عرضه با قیمت مناسب به هنرمندان، موسیقیدانها، نویسندگان و صاحبان سایر ایدههای خلاق، یعنی کسانی که نیاز به کامپیوتر دارند اما از رابط کاربری مبتنی بر خطوط فرمان را سر درنمیآورند، میتواند با موفقیت زیادی همراه شود.
اپل پس از آمیختن این الهام با داشتههای خودشان، پنج سال بعد اپل مکینتاش را معرفی کرد. اندکی بعد هم، در سال ۱۹۸۵، مایکروسافت، نخستین نسخه ویندوز را معرفی کرد.
اما رابط گرافیکی مک چگونه طراحی شد، چه کسانی عملا نخستین آیکونها و فونتهای آن را طراحی کردند؟
یکی از نخستین هنرمندانی که توسط اپل برای طراحی رابط گرافیکیاش استخدام شد بانویی به نام سوزان کار Susan Kare بود.
او در سال 1954 در نیویورک به دنیا آمد، در سال 1978 دکترای هنر از دانشگاه نیویورک گرفت، در سالهای ابتدایی دهه هشتاد، او توسط یکی از دوستان دوران دبیرستانش -اندی هرتزفلد- که در آن زمان معمار نرمافزار سیستم عامل مک بود به اپل فراخوانده شد.
مسئولیت ابتدایی او این بود که فونتهای دیجیتال جدیدی طراحی کند، در آن زمان فونتهای ظاهر خوبی نداشتند، مثلا یک I و یک حرف M، یک عرض داشتند، اما جابز آن فونتها را دوست نداشت، او که زمانی در کلاسهای خوشنویسی هم شرکت کرده بود، دنبال چیز بهتری بود.
اینجا بود که «کار» فونتی با عرض متناسب برای حروف طراحی کرد که اجازه میداد واژهها روی صفحات مکها به زیبایی صفحات کتاب دیده شوند، یکی از مشهوترین فونتهایی که توسط او طراحی شد، فونت شیکاگو بود که سالها در سیستم عامل مک مورد استفاده قرار میگرفت، نسخههای اولیه آیپاد هم از این فونت استفاده میکردند. بر سایر فونتهای طراحی شده، نامهای متنوعی که از نام ایستگاههای قطار فیلادلفیا (رزمونت، آردمور) و نام شهرهای بزرگ دنیا (ژنو، نیویورک) گرفته شده بود، گذاشته شد.
اما مسئولیت دیگر کار، طراحی آیکونها بود، در آن زمان هنوز برنامهای برای طراحی آیکون نوشته نشده بود، به همین خاطر «کار» به فروشگاه دانشگاه هنر در پالو آلتو رفت و یک دفترچه طراحی 2.5 نیم دلاری خرید تا با استفاده از آن ایدههایش را روی کاغذ بیاورد. هر خانه در این دفترچه معادل یک پیکسل روی صفحه کامپیوتر بود.
طراحیهایی که او در این دفترچه انجام داد، نمونه عالی از طراحیهای کاربرپسند بودند. به تعدادی از آنها نگاه میکنیم:
طراحی آیکون paste:
طراحی خلاقانه آیکون paintbrush ، طوری که رنگ روی قلممو نمایان باشد:
آیکون cut به صورت قیچی طراحی شد:
زمانی که جابز یکی از سخنان مشهورش را بر زبان آوزد: «بهتر است آدم دزد دریایی باشد تا اینکه به ارتش ملحق شود»، کار به فکر طراحی آیکون خطر افتاد:
طراحی آیکون لوگوی اپل:
آیکونی که برای دستورالعمل برنانهنویسی jump طراحی کرد:
آیکون debug:
آیکونها او به سادگی با کاربر حرف میزدند و نیازی به زور زدن برای فهم چیزی که آیکون میخواهد به آن اشاره کند، نبود:
مفهومی دوستانهتر از فناوری، مک خندان:
ما هنوز هم میراث «کار» را در دسکتاپها، لپتاپها، تبلتها و گوشیهامان میبینیم:
کار با اپل، البته فقط قسمتی از فعالیتهای «کار» بود، او بعد از کار با اپل، مدتی کارمند شرکت NeXT بود، آیکونها را هم برای ویندوز و OS/2 شرکت IBM طراحی کرد. deck مجازی در بازی Solitaire کار اوست.
بعضی از آیکونهای از جمله آیکون Notepad یا آیکونهای کنترل پنل ویندوز تا ویندوز XP مورد استفاده قرار میگرفتند.
او البته فقط با شرکتهای فناوری کار نکرده است، و کارهایی را هم برای موزه هنرهای مدرن نیویورک ایجاد کرده است.
کاربران بیشمار فیسبوک شاید ندانند که طراحی آیکونهای هدیه، شام آیکون کیک جشن تولد، گل رز، گویهای دیسکو، حلقههای نامزدی، همه توسط «کار» انجام شده بودند. عواید حاصل از این هدیههای مجازی مدتی به بنیاد خیریهای داده میشد که صرف مبارزه با سرطان سینه میشد.
کتابی با هنوان آیکونهای سوزان کار، توسط خود او منتشر شده است ، کار سایتی برای فروش پرینتهای امضا شده آیکونهایش هم دارد.
یک ویدئو در مورد سوزان کار را میتوانید در اینجا ببینید.
تشکر، مطالبی که در خصوص یک فرآیند باشند، همیشه برام جالب هستند. آشنایی با اشخاص پشت پرده، همیشه برام جذاب بوده و هست.
بسیار جالب بود، ممنون.
آقاى مجیدى لینکى که در پستهای مشابه آمده (بانوى زیباى من) فیلتر است.
چه جالب
مثل همیشه مطلبی نوشتین که فقط ذهن خلاق شما بهش فکر می کنه
به شدت پست زیبا و جالبی بود … ممنون 🙂
بسیار خوب و عالی..
جالب بود و عالی
مطلب خوبی بود
و باز هم ممنون جناب مجیدی ، کسانی که همیشه پشت پرده کار کردند و به بشریت خدمت کردند اما در این زمان نامی از آنها برده نمیشود.
اگر اپل نبود معلوم نیست الان میتونستیم اینقدر با pc هامون راحت باشیم من که فکر نمی کنم
جناب مجیدی متن کلی غلط تایپی داره
Pezeshk-e Aziz,
I surprised when I saw Susan got her PhD in 1975 when she was 21 years old!! Then I double checked, I noticed she got her PhD in 1978 at age of 24 which is reasonable. I know you translate some of your post, but it’s worthy to double check.
http://en.wikipedia.org/wiki/Susan_Kare
thanks
ممنونم از شما. اصلاح شد.