کتاب و کتابخوانی در قاب عکس – قسمت دوم

این هفته هم خوانندگان خوب یک پزشک لطف کردهاند و عکسهای زیبایی در رابطه با کتاب و کتابخوانی برای من ارسال کردهاند، از همه این عزیزان سپاسگزارم. امیدوارم دوستان دیگر هم با من مشارکت کنند.
اگر میخواهید عکسی برای من ارسال کنید، نخست، توضیحاتم را در این باره در اینجا بخوانید.
نخست با هم گزارش آقای فدیک اشکواری را در مورد کتابخانههای عمومی لس آنجلس میخوانیم:
این کتابخانهها در سراسر شهر شعبه دارند و عضویت در آنها رایگان است. در بدو عضویت دو کارت با بارکد به عضو جدید داده میشود که یکی از آنها کوچک و به صورت آویز جاکلیدی است.
فضای ساختمان این کتابخانهها به چند قسمت با کاربریهای مختلف تقسیم میشود.
فضای اصلی که شامل ردیفهای کتابهای مختلف شامل ادبیات ، آموزشی ، مذهبی ، سیاسی و غیره میباشد. در این فضا ردیفهای هم برای مجلات مختلف قرار دارد. معمولاً آخرین نسخه منتشر شده مجلات در این ردیفها قرار دارد و برای دسترسی به نسخه های قدیمیتر باید با کتابداران هماهنگی کرد.
در کنار این ردیفها قسمتی برای مولتی مدیا قرار دارد مه شامل سی دی ، دی وی دی و وی اچ اس فیلمها و موسیقیهای مختلفی میباشد.
قسمت دیگری که جلب توجه میکند قسمت کودکان است که شامل کتابهای کودکان ، اسباب بازی و وسایل کمک آموزشی است.

اینترنت وای فای رایگان و همچنین کامپیوتر های برای استفاده عموم قسمت دیگری از کتابخانه را تشکیل میدهند . این کامپیوترها در تعداد زیادی از سایتهای مختلف عضو هستند که امکانات آن سایتها مثل مقاله های تحقیقاتی یا آرشیو مقالات روزنامه های محلی یا سراسری و غیره در حالت عادی مجانی نیست. برای مثال اگر کسی بخواهد از خانه یا محل کار به این آرشیوها دسترسی پیدا کند باید موردی یا به صورت حق عضویت سالانه مبلغی پرداخت کند . این سایتها در کتابخانه کاملاً رایگان هستند.
کلوپها و جلسات کتاب خوانی و شعر خوانی در سالنهای کوچک اجتماعات از دیگر خدمات این کتابخانهها به شمار میآیند.
کلاسهای مختلف مانند کلاس زبان یا کامپیوتر به صورت رایگان یا با هزینههای بسیار کم نیز در مکان تشکیل میشوند.
این کتابخانهها کمی هم به صورت محلی و با توجه به افرادی که آنجا میآیند ممکن است کلاسها یا کتابهای خود را تطبیق دهند . برای مثال این کتابخانه با توجه به نزدیک بودن به محلههای ایرانینشین ردیفی از کتابهای فارسی داشت.
خانم صدیقه هاشمی، این عکس را ۱۰ سال پیش از پسرشان که آن زمان نه ماه داشت، با یک دوربین آنالوگ گرفته بودند:
آقای حمید املشی عزیز، بار دیگر لطف کردهاند و این عکس را از شخصی که در مترو در حال خواندن شمارهای از مجله داستان است، برای ما ارسال کردهاند:
این عکس را در نمای بزرگ ببینید.
خانم نسیم آزادی، هم عکسی تأثیرگذار که عکاسی به نام «احمدرضا بقراط» در بهار ۹۱، در شیراز گرفتهاند، برای من فرستادهاند: کارتونخواب کتابخوان:
این عکس را در نمای بزرگ ببینید.
اما آقای وامق عسکری، عکسی را که در فرانکفورت در سال ۲۰۰۸ گرفته بود، برای ما ارسال کرده:
این عکس را در نمای بزرگ ببینید.
خواننده عزیزی هم که متأسفانه الان هر چقدر میگردم ایمیل ایشان را پیدا نمیکنم، لینکی برای من فرستاده بودند. در این لینک حاوی عکسهایی از یک حراجی کتاب در شهر اراک است. نظر و قضاوت با خودتان!
وقتی عکس های اون کتابخانه توی لس آنجلس رو دیدم واقعا حسرت خوردم که چرا توی شهر های ما از اینجور جاها نیست .
حیف …
سلام آقای مجیدی خسته نباشید!
عکس ها زیبا بودند بخصوص تصاویر ویژه کتابخوانی اگرچه دو تصویر آخر مایه بهت و تاسف آدم هست و خب من نمیدونم باید چی بگم… فاجعه بهترین توصیف هست!
البته اینکه شما تصویرها رو در دو بخش کتابخانه و کتابخوانی طبقه بندی میکنید جالب بود و صد البته سنجیده اما خب نشان دادن تصویر از یک کتابخانه هر چند اونجا زیبا باشه باز هم به زیبایی گرفتن عکس از یک فرد در حال خواندن کتاب نیست! من واقع رشک بردم از اینکه چرا من دکمه دوربین رو برای گرفتن این تصاویر فشار ندادم!
امیدوارم همچنان این بخش ادامه داشته باشه… با آرزوی شادکامی برای شما و دوستان عزیز!
من سالها پیش در اراک زندگی میکردم اون وقتها چندین کتاب فروشی خیلی خوب بود ولی متاسفانه حالا هرازگاهی که به اونجا سر میزنم فقط یک کتاب فروشی باقی مونده!! به نظر من عکسی بسیار ناراحت کننده هست !
واقعا عکس های آخری حال آدمو بد می کنه.
یک کتاب خوب هر چی هم بمونه بازم طراوت داره برای خواننده ای که مایل به خواندن آن باشه,ولی خریدن کتاب از چنین جایی حال آدمو بد می کنه
این سری پست ها برای من خیلی جذاب هستن. مرسی 🙂
۲ تا عکس آخری اشکمو در آورد
ولی اگه فکر کنم من توی لس آنجلس به دنیا میومدم به طور قطع هر شغلی رو رها می کردم و در اون کتابخونه ها کار می کردم ….
همینکه شما با وجود اضافهشدن نویسندگان مهمان وقت بیشتری رو جهت نوشتن چنین پستهایی پیدا کردهاید، بسیار جای شکر دارد. تشکر و خسته نباشید.
تو رو خدا اون دو تا عکس آخر رو بردارید آدم دلش کباب میشه
یعنی حتی نتونستن ردیف اونهارو بچینند تا مردم بخرن
کتاب ها زیر پا افتاده و انگار دارن زباله جمع میکنن
واقعا از دیدن کتابخانه لس آنجلس و خواندن آن همه امکانات شگفت زده شدم………سکوت کنیم………
اتفاقا دو تا عکس آخری خیلی هم باحال و بامزه بودن! من که خیلی دوس دارم برم اونجا
قیمتشم مناسبه!
یه چیزایی واسه ما آرزوِِ واسه یک سری روزمره!
ب جون خودم تصویر اخر رو که دیدم یخرده قلبم درد گرفت
خیلی واقعا که خیلی ………..
بهتره راجع به عکس آخر زود قضاوت نکنید.این فرد رو تلویزیون نشون داد.گفت که برای تهیه مخارج عروسیش هرچی کتاب داشته برداشته آرده و کسائی کتابهاوی تونسته بودند از بین این همه کتاب پیدا کنند که ۱۰ سال به دنبال اون بودند.
و اینکه این رو تو تلویزیون نشون داد و همه می گفتن مسئولین یه جائی بهش بدن با یک کم امکانات که بتونه کتابها رو اونجا بچینه
فقط یه توضیح دربارۀ عکس آخر بدم: این فرد به دلیل تامین مخارج مورد نیاز مجبور شده است به کتاب هایش چوب حراج بزند و آن ها را با قیمتی اندک بفروش برساند.
عکس بی حرمتی به کتاب نیست….صاحب این کتابا واسه هزینه ی ازدواجش مجبور به فروش کتابهاش شده 🙂