بنای امید
فرانک مجیدی: بالاخره چند روز گرم و آفتابی برای ورزش ایران رسید. روزهایی که طعم شیرین پیروزی را چشیدیم. بعد از روزهای نخست المپیک 2012، نتایج بسیار ضعیف قایقرانی و ماجرای تلخ «علی مظاهری» در بوکس، در رشتهای با کمترین امید، 40 سال بدون حتی یک برنز را سپری کردن، ناگهان سه طلا! سه مدالی که مدیون جوانانی است که روز و شب، تمرین کردند و مردی که معلمشان شد، آقای «محمد بنا».
محمد بنا، 15 مرداد امسال 54 ساله شد. خودش کشتیگیر رشتهی فرنگی بود و در این رشتهی کم افتخار تا آنزمان برای ایران، در وزن 68 کیلوگرم، سال 1983 روی تشک رقابتهای جهانی و آسیایی رفت. در کیِف، نقره گرفت و در تهران، طلا. او سالها در آمریکا زندگی میکرد، تا آنکه 6 سال پیش برای نخستین بار، هدایت تیم کشتی فرنگی را بر عهده گرفت و آمدن او، خوب نتیجه داد. سه دوره مسابقات جهانی و سه بار، طلا گرفتن، کشتی فرنگی را در کنار رشتهی آزاد، عزت و اعتبار داد. اما مشکل همیشگی روی داد، رخ دادن اختلاف با نفر اول فدراسیون کشتی ایران، یزدانی خرم، باعث شد بی هیچ توجیهی کنار گذاشتهشود.
روزهای المپیک پکن رسید. روزهایی که شاگردان بنا، امید مدال بودند، بالاخص «حمید سوریان». چیزیکه فکرش را هم نمیکردیم، نمایش خفتبار تیم فرنگی ایران بود. در یکی از بدترین دورههای کاروان ایران، دعواها و اختلافات و کینههای تیم کشتی فرنگی، خیلی از ما را از پیگیری المپیک منصرف کرد. روزیکه سوریان برگشت و با بیتوجهی به خبرنگار گفت مصاحبه نمیکند و خیلی راحت، از کنار علامتهای سئوال بزرگ ذهن ما گذشت، دلم از کشتی فرنگی گرفت. نتایج المپیک پکن، انقدر بد بود که دوباره از بنا خواستهشود برگردد و آنچه را که «تیم» نبود، فقط چند جزیرهی مخروبه جدا از هم بهجا مانده از تیم ساختهشده توسط او، از نو بسازد. بنا، علیرغم آن بیمهری گذشته، بهخاطر جوانان وطنش بازگشت.
دوباره از هیچ، «تیم» ساخت. دوباره اتحاد بازگشت و در مسابقات چهانی، مدالگیری شروع شد. روزها گذشت و تیم فرنگی ایران، 6 سهمیهی المپیک را از آن خود کرد، با اینحال، انتظاری از این تیم نبود، شاید بد نبودن مثل دورهی گذشته، خودش بالاترین سقف رؤیا و خواستهی ما برای این تیم بود. چه کسی میدانست در سه روز، تاریخ کشتی ایران، برای باز شدن برگی طلایی ورق خواهد خورد؟
در روز 54 ساله شدن محمد بنا، «حمید سوریان» در وزن 54 کیلوگرم روی تشک رفت. رقابتهای او آنچنان دلیرانه بود و با قدرت حریفان خود را در هم میکوبید که فرصتی برای زمزمههای تبانی احتمالی –با توجه به حضور رئیسجمهور آذربایجان در فینال سوریان و بایراموف- برای داوران باقی نگذاشت. با شایستگی و خیلی راحت، بر حریفان خود غلبه کرد و بعد از 40 سال بیثمری مطلق، برترین مدال المپیک را برای کشتی فرنگی ایران به ارمغان آورد. هنوز طعم شیرین این پیروزی را درست حس نکردهبودیم که «امید نوروزی» در وزن 60 کیلوگرم، موجب حیرت و شادمانی ما شد. کشتیگیری کمآوازهتر از سوریان، اما با استقامتی مثالزدنی باز حریفانش را یکی پس از دیگری، مغلوب تواناییهای خود کرد. جوان محجوب شیرازی از شادی مدال طلا، یک سالتو بارانداز جانانه به بنا زد و لبخند به لبمان آورد. هرچند، دو نمایندهی ایران در این روز حذف شدند، اما شادمانی در خانهی ایرانیان و اردوی تیم، موج میزد.
فردای آن روز، همه بلندپروازتر شدهبودیم. از طلای «سعید عبدولی»، «بهداد سلیمی» و حتی احتمال طلای «احسان حدادی» حرف میزدیم و با هیجان دنبال یک روز خوب دیگر برای کاروان ایران بودیم. اما اتفاق تلخ افتاد، اتفاقی که اشک در چشم خیلی از ما اورد. داور مسابقهی عبدولی با حریف فرانسویاش، به شکل کاملاً مشخصی نمیخواست نمایندهی ایران از این دور صعود کند. او، امید و مدال عبدولی را کُشت. خاطرهی اشکهای این جوان و آن فریاد «ای خدا» باعث میشود آن داور ظالم را هرگز از یاد نبریم. در میان این تلخکامی، «قاسم رضایی» در عین گمنامی شگفتی بزرگ روز پایانی مسابقات فرنگی را خلق کرد و طلای نامنتظر را به اردوی ایران آورد. شادی از حد فزون شد. تیم کشتی فرنگی ایران، قهرمان این رشته در المپیک شد. سه مدالی که همه میدانیم، باید 4 طلا میبود.
من پیشتر در ستایش «گواردیولا»، مطالبی در «یک پزشک» نوشتم. (+ و +) ، گفتم که رؤیا ساخت و هر روز، مرزهای آن را برایمان گسترد. هیچ انصاف نیست که از نمونهی ایرانی مربی موفق، هیچ نگویم و زبان به ستایشش نگشایم. در روزهایی که سرمایههای میلیاردی، صرف فوتبال و بازیکنانی میشود که در شاد کردن هواداران خود موفق عمل نمیکنند، در خانه نمیتوانند حتی یک گل به قطر بزنند تا یک بار هم شده، بی اما و اگر مردم را به صعود به جامجهانی امیدوار کنند، جوانانی بیحاشیه، بدون اسم و رسم و با لباسهای بدون مارک و بی آنکه پورشهسوار باشند، بالاترین افتخارات جهانی ممکن را برای ایران به ارمغان اوردند، بی آنکه جان ما را هر بار به لبمان رساندهباشند. جوانانی که مربی آنها، حقوق نجومی میلیاردی ندارد، در خانهای نقلی با حیاطی باصفا، با مادر پیرش زندگی میکند و به «علی» نیاز ندارد، برای پول محل تولدش مدام تغییر نمیکند و روی صفحات اول روزنامههای رنگارنگ عکسش چاپ نمیشود. پیش از المپیک، رؤیایش را گرفتن حداکثر مدال تعریف کرد و به جوانهای کم نام و نشان، امید و شجاعت داد. سوریان او، سوریان پکن نبود. این جوانان آمدهبودند تا با چنگ و دندان برای لذت لبخند لحظهای که پرچم روی شانهشان انداختهاند و دور افتخار میزنند، بجنگند. این مدالها مال این چند نفر و یک ملت است. دِین به مدیرانی که جز فوتبال و بدتر کردنش نمیشناسد، ندارد. فقط و فقط، برای باور و ایمان آنهاست.
محمد بنا، به پاداش 100میلیونی نیازی ندارد. آنها که تازه به یاد بنا افتادهاند ، میدانند که این مبلغ، بسیار کمتر از مبلغی است که عادیترین بازیکن یک تیم نیمهپایین جدول لیگ فوتبال میگیرد. بنا هم از همان لندن پیغام داد این مبلغ را به تقدیر از عبدولی اختصاص دهند، هرچند که جوانی این روزها و حسرت این ناداوری، هرگز از یاد او نخواهد رفت.
بنا اما، از رفتن میگوید. میگوید که خسته است و نیاز به زمان برای رسیدگی به زندگی شخصیاش دارد. هرچند، نبود چنین گوهری برای کشتی ما تلخ خواهد بود، اما باید به تصمیم او احترام گذاشت. تازه، گمان نمیکنم این رفت، بی بازگشت باشد. آقای بنا، تازه امید را به دل جوانان آوردهاست، همان جوانانی که در سولههای غبارگرفتهی شهرستانهای کوچک و روی تشکی لاستیکی تمرین میکنند تا در رقابتهای محلی شرکت کنند، تا به مسابقات کشوری برسند، تا بنا باشد و رؤیایشان را بنا نهد. لبخند این روزها، علاوه بر مدالگرفتههای کشتی فرنگی، مدالهای رنگین رستمی، نصیرشلال، انوشیروانی، سلیمی و مدال شادیآور حدادی، به بنا مدیون است، به او که به معنای واقعی شرافت «معلم بودن و معلمی کردن» را جلا داد. امیدی در دل ما جوانه زده، امیدی که بنّای آن، بنا است. با افتخار، به رسم ادب برای محمد بنا، تمامقد میایستم و دستبوس معلمی ایرانی هستم که به من نشان داد، رؤیا اینجا هم میتواند متولد شود.
ممنون خانوم مجیدی واقعا شبی فراموش نشدنی بود از هر طرف طلا و نقره میرسید! امیدوارم این موفقیت در روزهای آینده نیز ادامه داشته باشه 🙂
یادداشت عالی ای بود
جناب سرکار فرانک مجیدی لطفا بیشتر بنویسید 🙂
محمد بنا که آقای خاصه چرا به پپ ربطش میدید :دی
اشکم در اومد ! همین …
باید ایشونو آقای خاص کشتی فرنگی جهان بنامیم!دستتون درد نکنه با این پست بسیار زیبا :)مرسی
مقاله شما آنقدر زیبا و دلنشین بود که حیف مان آمد در وب سایت اعتدال آن را قرار ندهیم
انصافا حرف دل خیلی از ایرانی ها بود
http://etedaal.ir/fa/news/33954
از یه ایرانی پرسیدن تو المپیک چندتا مدال گرفتین:
گفت الان یا الان..:))))
عبدولی برای ما قهرمانه.سرتو بالات بگیر مرد!
و به «علی» نیاز ندارد…
مهشر بود
من معنی این جمله رو متوجه نشدم. شاید چون خیلی جزئیات رو دنبال نکردم. میشه توضیح بدید این علی کیه یا چیه؟
و اما «علی» …
در تواریخ آمده است که ایشان بادی گارد یک ژنرال فوت بال بوده اند.
روزی از روزها در مصاحبه ی پس از مسابقه ،خبرنگاری به خود جرأت داد تا با آقای ژنرال کمی متفاوت صحبت کند.
ژنرال با لحنی تحقیرآمیز گفت: سؤالتو بکن وگرنه «ساکت شو»
و هنگامی که خبرنگار به خاطر این توهین کمی داد و بیداد کرد فصلی جدید از ادبیات تاریخ فوتبال در مقابل ده ها خبر نگار و دوربین رقم خورد :
ژنرال با اشاره چشم و ابرو به انتهای سالن (جایی که جناب «علی» حضور داشتند) گفت : «علی ! …»
و هر چند که مفسران در باب آن اشارات اختلاف نظر دارند اما خبرنگار داستان ما حساب کار دستش آمد ، چرا که علما از قدیم گفته اند :
«العاقل یکفی بالاشاره»
سپاس برای توضیح دقیق و گویا.
نوشتتون زیبا بود
نگران این بودم که چرا یک پزشک از کاروان ایران مطلبی نمی نویسد
که امروز با این نوشته خوب شما خیالم راحت شد
استاد بنا درسی داد به همه مربیان که چه زیبا یک مربی ایرانی تیمی را قهرمان المپیک میکند
کشتی گیران ایرانی به بعضی از ورزشکاران میلیاردی پر طرفدار یاد دادن با هیچی هم میشه هم چی شد و فقط پول حرف اول رو نمیزنه
غیرت و بازی مردانه همیشه پیروزه
دلم برای عبدولی خیلی سوخت واقعا ناراحت شدم ، کاش طوری از این ورزش کار قدردانی بشه که انگیزه ادامه کار برایش باشه
در روز های آینده از کشتی ازاد هم بنویسید
منتظر روز های خوب دیگه باشید
بازم تشکر می کنم
تشکر از خانم مجیدی بابت متن بسیار زیباشون!
فکر کنم هیچ پاداشی برای محمد بنا بالاتر از شاد کردن دل چند میلیون ایرانی و احساس غروری که به داشتن این جوانان باغیرت حس کردیم بالاتر نیست.
ای کاش بجای هزینه میلیاردی برای فوتبالی که نه تنها هیچ افتخاری حتی در سطح آسیا کسب نمی کنه بلکه گاها باعث آبروریزی حتی در سطح جهانی میشه این هزینه ها صرف فدارسیون های افتخار آفرینی مثل کشتی – ورزنه برداری – تکواندو و ……. بشه. این حرف ها خیلی زده شده ولی کو گوش شنوا !!!!
ممنون. بسیار عالی بود. در توصیف محمد بنا باید گفت: مرد !!! – علارقم تمام بی مهری هایی که به او و امثال او شد و می شود.
امثال بنا، نیاز به چندرغاز پولی که برخی از …. برایش درنظر گرفته اند، ندارد. روح بزرگ او با پیامی که برای حمایت از عبدولی، یا بهتر بگوییم عبدولی ها صادر کرد، نشان داده شد. جوانانی که نیاز به امید دارند تا به یکباره، از عرش به فرش نرسند. و اینجاست که باید گفت، بنای عشق و امید. عشق به وطن و امید به پیروزی.
واقعا زیبا نوشتین. من که مدتهاست فوتبال ایران رو نمی بینم. بعد از جام 98 فوتبال ایران تموم شد. حیف از والیبال، بسکتبال، دو و میدانی و این همه رشته دیگه که حقشون رو فوتبالیستهای همیشه طلبکار وطنی می برند…
خیلی به دلم نشست. حق مطلب رو ادا کردین.
متن بسیار زیبا یی بود ممنون
انصافا چقدر “محمد بنا” و “فیروز نادری” شبیه هم هستند
هر دوتاشون رو دوست دارم و بهشون افتخار می کنم!
محمد بنا کسی است که تاریخ آفریده… و لحظهای تاریخی را در ایران ثبت کرده است…
خیلی عالی
به محمد بنا و تمام ایرانیان افتخار آفرین، افتخار می کنم
عالی بود .
به ایرانی بودنم * میبالم * بخاطر داشتن همچین مربی .
دلمون رو شاد کرد خدا دلش رو شاد کنه .
در مورد عبدولی فقط دلم شکست . ولی خدا اون بالا نشسته …
و اما فوتبال !
کاش میشد فوتبال رو تعطیل کرد هزینه اش رو خرج بقیه رشته ها کرد !
حیف که منفعت بعضیا نمیذاره !!
با سلام
متن شما بسیار زیبا، دلنشین و حماسی بود بسیار لذت بردم…
می دانم که امثال “محمد بنا” در دنیا بسیار کم هستند و ما متاسفانه قدر این انسانهای نازنین رو نمی دانیم و معمولاً بعد از رفتن شان و یا خدا ناکرده بعد از مرگشان به فکرشان می افتیم…
امیدوارم “محمد بنا” بعد از استراحت کوتاه، راه خودش (خوشحالی مردم ایران زمین) را ادامه دهد.
متشکرم از متن زیباتون که حرف دل ما ننیز بود و دوبارخه احساساتمان را برانگیختید.
فقط یه نکته
به نظر من نتایج ضعیف چند روز اول را نباید بگید چون نتایج قایقرانی و تیراندازی به نسبت ایران درخشان هم بود
بعد از این اتفاقا و موفقیت جوانان عزیزمون بعد از مدتها به ایرانی بودنم افتخار کردم چه زیبا گفت این مرد و اقای خاصه کشتی که گفت پولی که به من میدین بدین به عبدولی اینا شاگردای من نیستن پسره من هستن.
به نظر میاد هزینه های هنگفتی که در فوتبال ایران ( فوتبال که نه فوتبال دستی ) میشه فقط به علت نفوذ)…( .
چون هرچی مبالغ درشت تر باشن (…)
البته تا زمانی که آبی یا قرمز بودن یه خصوصیت برای اعوام جامعه باشه اونها هم برای سرکار گذاشتن این عوام (و اکثریت ) سرمایه ها رو به باد میدن
خیلی قشنگ بود و جملات آخر اشک تو چشمام جمع شد! واقعا قلم تاثیر گذاری دارید 🙂 سپاسگذار.
استاد محمد بنا …. جدا به ایشون افتخار می کنم ….
مصاحبه های ایشان سرشار از امید است ….
ممنون از شما … متن دلنشینی بود …
بی هیچ کم و کاستی .. عالی
روحش شاد شده بود،
شما روح آقا تختی را شادتر کردید خانم مجیدی
خیلی عالی بود.
حرف دل خیلی ها رو به زیباترین حالت بیان کردید
خیلی لذت بردم
سلام. واقعاً نوشته محشری بود دستتون درد نکنه خانم مجیدی. به واقع باید سر تعظیم فرود آورد جلوی این مرد و مربی بزرگ و تاریخ ساز دستش رو بوسید بخاطر اینهمه فداکاری. واقعاً کلمه استادی، مربی یا آقای خاص و هر لقبی که بشه ذره ای از حرفه ای بودن و نمونه بودن این مرد رو نشون بده بزازنده محمد بنا هست. از عزیزان ورزشکاری که جانانه زحمت کشیدن تا نام ایران در تاریخ ثبت بشه صمیمانه تشکر میکنیم برای تمام کاروان ایران و برای کسانی که دغدغه ی مدال رو داشتند آرزو میکنم هر چی از خدا میخوان نصیبشون بشه چرا که مردم رو شاد کردند. از سعید عبدولی عزیز که مردونه جنگید یک لحظه هم کم کاری نکرد تشکر میکنم این مرد طلایی تر از تمام ورزشکاران المپیک هست خدا از سر تقصیر فیلا اون داور عوضی و کلاً تمام کسانی که حق این جوون رو خوردن رو لعنت کنه. از نوشاد عالمیان عزیز که عالی بود تشکر میکنم از احسان حدادی که تاریخ ساز شد.
فقط جمله آخر تورو خدا ای مسولین که همیشه تو خواب زمستونی بسر میبرین و همیشه فقط حرف میزنین و عملی انجام نمیدین از این عزیزان در خور شأن و شخصیت شون تقدیر بکنین همین
عذر میخوام جو گرفت تند تند نوشتم. “خدا از سر تقصیر فیلا اون داور … و کلاً تمام کسانی که حق این جوون رو خوردن نگذره”
الکی احساساتیش کردی چرا؟
مگه قصه لیلی و مجنون نوشتی؟
با سلام
خانم مجیدی نوشتتون واقعا احساسی بود و حق مطلب را کاملا ادا کردید ولی چه کنیم ذات انسان فراموشکاریه .الان هممون به وجود بنا و تیمش افتخار میکنیم هزار بارک الله و افرین نثارشون میکنیم و از ابرو ریزی فوتبالو وپولکی بودنشون ولی افسو قول میدم یک هفته دیگه تمام اینا فراموش شده و دوباره در شیپورمون میدمیم ابیته یا قرمزته و دوباره اونا رو الگوی خودمون قرار میدیم.
خانم مجیدی این خانه از بیخ خرابه .نیاز به بنایی داریم که دوبا ره اونو بنا کنه .یاحق
باسلام. عبدولی مثل شیر مبارزه کرد تو طلا دار واقعی این وزن هستی
عالی بود دست مریزاد فرانک عزیز. شادباش به بنای محبوب و دوست داشتنی . از رفتنش دلگیر نیستم . چون شاگردانی تربیت کرده که آینده ی ایرانو می سازن و بنای دوست داشتنی بهترین تصمیم رو گرفت. من هم مثل شما
” با افتخار، به رسم ادب برای محمد بنا، تمامقد میایستم و دستبوس معلمی ایرانی هستم که به من نشان داد، رؤیا اینجا هم میتواند متولد شود.”
سبز باشید
متن زیبایی بود
ممنون خانم مجیدی. خیلی قشنگ نوشتین.
خیلی عالی. دمشون گرم!
با اینکه از المپیک لندن مدتی میگذره باز هم من این را تا آخر خواندم تا خاطرتمان در آن چند روز دوباره زنده شود ! لحاظاتی احساس شادی _ لحاظاتی اوج ناجوانمردی را احساس کردیم | با تشکر