وبلاگنویس خاصه اپل
مطلبی که در این پست میخوانید و در سایت businessweek منتشر شده است، میتواند برای بسیاری از وبلاگنویسهای فناوری ایران جالب باشد.
در ایران وبلاگنویسهای فناوری با ذوق و شوق فراوان از فناوری و محصولات تازه مینویسند، بعضی از آنها آنقدر مطلب نوشتهاند که و تجربه پیدا کردهاند که از حالت بازتابدهنده صرف اخبار به در آمدهاند و جنبه تحلیلی هم در مطالب آنها به چشم میخورد.
واقعیت این است که اداره وبلاگهای فناوری مطرح در ایران کار سادهای نیست، در یک سو دستهای از این وبلاگنویسهای دیگر و کاربران اینترنت، به صورت صریح یا در لفافه انتقاد میکنند که کار آنها «وبلاگی» نیست، «مترجم» هستند، مطلب تولیدی ندارند، کمتر در مورد مسائل و مشکلات جامعهشان مینویسند.
در سوی دیگر خود این وبلاگنویسها نمیتوانند آتش تمایلشان را به فناوری و علاقهشان را به تسری دادن فناوری و کاربرد آن در زندگی همه مردم، خاموش کنند، پس علیرغم همه این حرف و حدیثها به کار خود ادامه میدهند، آنها مجبورند با خواندن چند منبع خبری، ترکیب اطلاعات آنها با هم و افزودن نظر خود، دست به «پدید آوردن» مطلب بزنند. پدیدآورنده اصطلاحا به کسی گفته میشد که با ترجمه مطلبی از چند منبع و افزودن معلومات خود، چیزی جدیدی تولید میکند.
اما واقعا امکانات ما با امکانات وبلاگنویسهای غربی قابل مقایسه نیست، ما عملا در همایشهای مهم فناوری شرکتهای بزرگ نمیتوانیم حضور داشته باشیم و چنین چیزی برای ما در حد رؤیا است، گجتها بسیار دیر دست میرسند، یعنی زمانی که عملا همه سایتهای فرنگی آنها را نقد کردهاند، به این ترتیب حتی اگر بتوانیم آنباکس و نقدی متفاوت داشته باشیم، این کارمان آنقدر دیر انجام میشود که جذابیت خود را از دست میدهد. وبلاگنویسی برای ما آنقدر درآمدزا نیست که بتوانیم برنامههای توسعهای بلندمدت داشته باشیم، وقتی امکانات خودمان را با شرایط بعضی از وبلاگهای مطرح که استودیوی عکاسی و فیلمبرداری، اسپانسر، مسئول بازاریابی، مسئول فنی سایت و سرور و … دارند، بیشتر متوجه میشوم که چه تفاوت عظیمی بین ما و آنها وجود دارد.
در این پست نمیخواهم بیش از این سر شما را درد بیاورم، پس به بخش اصلی این پست توجه کنید:
در یک روز سرد ماه فوریه (برابر با بهمن و اسفند ما)، جان گروبر از خانهاش در فیلادلفیا به نیویورک سفر کرد تا در یک قرار حاضر شود.
گروبر، یک وبلاگنویس اخبار فناوری است و 39 سال دارد، او در یک هتل شیک قرار بود با شخص مهمی دیدار کند، این شخص «فیل شیلر» -مدیر بخش بازاریابی جهانی اپل- بود!
در این دیدار یک ساعته، فیل شیلر، به صورت اختصاصی برای او در قالب یک پرزنتیشن، در مورد تازهترین نسخه سیستم عامل مک صحبت کرد.
این دیدار در واقع یک همایش اپل برای یک فرد تنها بود! گروبر پس از این دیدار، یک پست 2300 کلمهای در وبلاگش نوشت، پستی که در طی یک ماه ، پنج میلیون بازدیدکننده به وبلاگش سرازیر کرد!
این یک دستاورد بزرگ هم برای جان و هم برای اپل بود.
اپل، البته، همیشه رابطه گرمی با وبلاگها ندارد. در سال 2004، این شرکت از 3 گزارشگری که در اینترنت اطلاعاتی در مورد یک محصول معرفینشده اپل، منتشر کرده بودند، شکایت کرد. حتما به یاد دارید که در سال 2010، وبلاگ گیزمودو تصاویری از نمونه اولیه آیفون را منتشر کرده بود، بعد از این اقدام، با شکایت اپل، پلیسها به خانه سردبیر وبلاگ هجوم بردند و کامپیوترش را به عنوان یک سند جرم، ضبط کردند.
گیزمودو هنوز هم مورد غضب اپل است و در لیست سیاه اپل قرار دارد، اما اپل مدتی است که آغوشش را به روی وبلاگنویسهای منتخبی باز کرده است. جان گروبر یکی از افراد شاخص این جمع است.
تصور میکنید که وبلاگ گروبر، چطور باشد؟ یک وبلاگ بزرگ و مفصل مثل مشیبل، تککرانچ، انگجت؟
نه! وبلاگ او Daring Fireball ساختار بسیار سادهای دارد، به علاوه خبری از پستهای مفصل هم در وبلاگ او نیست، وبلاگ گروبر، بیشتر شامل لینکهایی به مطالب سایتهای دیگر است، تنها کاری که او میکند افزودن یکی دو خط کامنت در ابتدای هر لینک است! البته او گاهی مقالههای طولانی و تحلیلی هم در وبلاگ خود میگذارد.
جان گروبر که یک پیش از این یک توسعهدهنده نرمافزار بود، از طعنه زدن به رقبای اپل لذت میبرد، پیش از این نوک پیکان حملات او متوجه مایکروسافت بود، اما مدتی است که او گوگل را در تمرکز خود قرار داده است. او با کسانی که غول Cupertino را نقد میکنند، وارد چالش میشود.
استیو جابز عادت داشت که به صورت مرتب به وبلاگ Daring Fireball سر بزند. گروبر گاهی در همایشهای اپل چند دقیقهای با جابز صحبت میکرد. او هنوز هم روابط خودش را در اپل دارد.
سال پیش اپل، به او اجازه داد که در زمره افرادی محدودی در خارج اپل قرار بگیرد که اجازه دسترسی به محصولات را قبل از ورودشان به فروشگاهها دارند، در این گروه روزنامهنگاران شاخص «وال استریت ژورنال» و «نیورک تایمز» قرار دارند.
ماه پیش Daring Fireball، ده ساله شد. جان از سال 2006، کارش را در یک شرکت نرمافزاری رها کرد، چرا که درآمد حاصل از آگهیها و فروش تیشرتهای تبلیغاتی از طریق سایتاش، بالا رفته بود و او دیگر نیازی به کار در آن شرکت نداشت. به این ترتیب او زمان بیشتری را با همسر و پسر دو سالهاش سپری میکند. درآمد وبلاگ او، که فقط خود او ادارهاش میکند، بیشتر از پانصد هزار دلار در سال است!
اما شرکتهای رقیب اپل، تا به حال نتوانستهاند برای خودشان «جان گروبر»هایی دست و پا کنند. با این همه تلاشهایی در جهت تربیت چنین مریدهایی انجام دادهاند، مثلا به تازگی سامسونگ و HTC هزینه پرواز و هتل بلاگرهایی را برای شرکت در همایش برلین پرداخت کردهاند، به این امید که از طریق آنها تبلیغاتی برای محصولات خود کنند، گوگل هم شبکه کوچکی از وبسایتها را به خود جلب کرده است که به طور مرتب در مورد نرمافزار اندروید مطلب مینویسند.
اما این شرکتها هرگز نتوانستهاند محبوبیت اپل را در میان وبلاگها و وبسایتها داشته باشند. شاید خوانده باشید که در همین همایش برلین، سامسونگ میخواست وبلاگنویسهایی را که هزینهشان را پرداخته بود، وادار به کارهای تبلیغی عجیب کند، آش آنقدر شور شد که داستان این فشارها رسانهای شد و سامسونگ مجبور به عذرخواهی شد.
اکوسیستم اپل، بیش از 100 سایت را جلب خود کرده است که به صورت انحصاری در مورد اپل و محصولاتش می نویسند.
در یک پزشک، پیش از این در مورد «آرنولد کیم» نوشته بودم، او یک پزشک متخصص بیماریهای کلیه است، اما او علاقه و سودایی به جز کار پزشکی داشت: نوشتن در مورد اپل! به همین خاطر او در سال 2000، وبلاگ مشهور MacRumors را تأسیس کرد. جالب است که این پزشک از 4 سال پیش به کلی کار پزشکی را کنار گذاشته است تا بتواند روی سایتاش تمرکز کند!
گروبر البته تصریح کرده است که اپل پولی به او پرداخت نمیکند، اما دسترسی او به اطلاعات اختصاصی، مزیتی است که کمتر وبلاگنویسی دارد.
جالب است که 2 تا از مشهورترین سایتهای اپلی، یعنی AppleInsider و MacRumors به همایش 12 سپتامبر که همین هفته برگزار میشود، دعوت نشدهاند، در صورتی که گروبر دعوت شده است. در این همایش قرار است که تازهترین گوشی آیفون معرفی شود.
دبیر سایت AppleInsider – نیل هیوز- سایتی که در سال 2004، مورد شکایت اپل قرار گرفته بود، در این مورد میگوید که وقتی که شما اینقدر مورد لطف قرار میگیرید، تشویق میشوید که به نوعی لطف اپل را جبران کنید!
اما گروبر میگوید که آدم متملقی نیست و خودش منتقد سیاستهای اپل در اپ استور است، مثلا او در سال 2009، از حذف یک اپلیکیشن دیکشنری که حاوی لغات کوچه بازاری بیادبانه هم بود، انتقاد کرده بود و متعاقب آن «شیلر» ایمیلی در مقام دفاع از این کار نوشته بود، ایمیلی که در سایت Daring Fireball منتشر شد.
برنامه نویس ها مدت هاست که با این آقا به خاطر پروژه Markdown آشنا هستن 🙂
جو اکثر سایتهای خبری به نفع اپل هست. نمونهای بارزش TechCrunch که با حضور MG Siegler جو نسبتا” سنگینی برای سایر پلتفرمها ایجاد کرده.
سلام؛
متاسفانه به دلیل محدودیتهایی که خودتون هم اشاره کردید و یا اینکه زبان ما بینالمللی نیست، چنین موقعیتهایی نصیب وبلاگنویسان حرفهایِ ایرانی نمیشود و ما چشم امیدشان حداکثر باید به شرکتهای داخلی دوخته شود.
افرادی که در مورد دنیای آیتی کمتر مینویسند و یا نمینویسند، به مراتب شانس بسیار کمتری برای پیشرفت دارند.
پونصدهزار دلار در سال؟!!!
اونم واسه یه وبلاگ ساده؟
ینی میخوام بدونم اگه ماها امکانات “بلاد کفر” (!) رو داشتیم الان کجای دنیا وایساده بودیم؟!
من از اینجور وبلاگ نویس ها و مطالبشون خوشم نمیاد. چون هیچ وقت مطالبشون دید درستی به آدم نمیدن. چشم و گوش بسته فقط به تعریف یا توجیه حامی یا شرکت مورد علاقشون میپردازن و نمیتونن نگاه دقیق و بی طرفانهای داشته باشن.
غصه نخور دکتر جان شما هم به نسبت اون با جامعه اش وخودتون وجامعه تون سطح درآمد مشابه ی داری سالی یه میلیارد می خوای واسه چی کمتر حرص بزن عزیزم.
جالب بود …! لذت بردم
سلام
برای من جای سوال دارد که این وبلاگ اقای گروبر که تبلیغ و … نداره از کجا درامد داره؟ و یک سوال دیگه چرا تو ایران نمی شه به وبلاگ نویسی به عنوان شغل نگاه کرد؟ اگه می شه یک مقاله در این باره بنویسید من فکر کنم این سوال خیلیاست
راستی دیشب شبکه ی مستند , مستند شرکت پیکسار پخش کرد که عمو استیو هم توش بود من که از انیمیشن چیزی سرم نمی شه فقط برای عمو استیو نگاه کردم برای من خیلی جالب بود
معاویه هم ازین تریبونچیها زیاد داشت…
طرفدارای دو آتیشه ی اپل در ایران اگر از طریق اپل استعداد یابی بشن مورد توجه خاص اپل قرار می گیرن چون برخی شون اعتقاد دارن در امر خلقت هم ، برخی از پنتت های اپل نقض شده .
Parham جان! تبلیغات سایتش سمت جب (chap) صفحه ش قابل مشاهده ست …
تو ایران هم هستند سایتهایی که درآمد خیلی بالایی دارند. هم قانونی هم عیان. اما از اونجایی که ایده تو ایران یا سریع کپی میشه یا ف ی ل ت ر، خیلی ها صداشون رو در نمیارن. شاید به 500 هزار دلار در سال نرسه، اما یقین بدونید رقمی هست که بشه باهاش خونه نشین شد و در کنار خانواده به کار تحت وب ادامه داد؛ و در عین حال خیلی هم کار نکرد.