راز و رمز بیوهمردان
کتاب تازهای که در این پست میخواهم به شما معرفی کنم، کتاب راز و رمز بیوهمردان است که مجموعه از داستانهای کوتاه ایزاک آسیموف در ژانر معمایی است که از سوی نشر قطره منتشر شده است.
ما بیشتر سری «بنیاد»، «روباتها» یا «لاکی استار» آسیموف را میشناسیم، اما آسیموف یک مجموعه کتاب با عنوان «بیوهمردان سیاه» هم دارد که مشتمل بر شش کتاب و 66 داستان است.
سالها قبل در سال 1368، انتشارات شقایق کتابی با عنوان «باشگاه معما» با ترجمه فرزانه طاهری و جاوید صالحی منتشر کرده بود. تا جایی که یادم میآید من در اوایل دهه هفتاد، این کتاب را به صورت تصادفی به صورت دستدوم خریدم و برخلاف انتظار از کتاب بسیار خوشم آمد.
در این سالها بهانههای کتاب نخواندن ما زیاد شده است و تا دلتان بخواهد اقشار مختلف جامعه بهانه جور میکنند، مثل مشکلات اقتصادی ونداشتن وقت یا خوب نبودن یا کامل نبودن ترجمهها و پیدا نکردن کتابهای دلخواه.
گاهی هم که به تصادف کتابی را به کسی معرفی میکنیم و تصادفا تهیهاش میکند، چند روز بعد که او را میبینیم میگوید:
– با کتاب ارتباط برقرار نکردم.
– خیلی سنگین بود و من تمرکز لازم برای مطالعهاش را ندارم.
– خیلی سطحی بود، وقتم محدود است، کتاب پلیسی و فانتزی دوست ندارم، دوست دارم کتابهای جدیتر در وقت محدودم بخوانم.
میبینید که بهانهها بسیار هستند، در این میان کتابهای ژانر علمی-تخیل، فانتزی و پلیسی مظلومتر از کتابهای دیگر هستند. چه میشود کرد، این روزها، ما اصلا به تخیل خودمان مجالی برای نمود نمیدهیم و حتی اجازه نمیدهیم نویسندهای با کتابی دستمان را بگیرد و اندیشهمان را به پرواز دربیاورد.
سری داستانهای معمایی بیوهمردان سیاه تا جایی که یادم میآید با الهام از یک انجمن واقعی در دهه 1940 توسط آسیموف نوشته شده بودند. اعضای انجمن برای گپ و گفت دوستانه ماهی یک بار در جایی گرد میآمدند و آسوده و رها از دست همسرانشان، حشر و نشر میکردند!
آسیموف بر اساس همین انجمن، یک باشگاه تخیلی درست کرد که شخصیتهای بسیار مزهای داشت، یک شاعر که اشعار بندتنبانی میسرود، یک نویسنده آثار تخیلی، یک شیمیدان، یک متخصص رمزگشایی، یک مهمان یک معلم ریاضی و البته یک پیشخدمت بسیار باهوش به نام هنری.
باشگاه برای خودش مقرراتی داشت و هر بار موقعیتی پیش میآمد و اعضای باشگاه باید با نیروی ذهن خود معمایی حلنشده را که بیشترشان ماهیت پلیسی داشتند با استفاده از اطلاعاتی اندک، حل میکردند.
بیشتر اوقات اعضای اصلی از حل معما ناتوان میشوند و این پیشخدمت بود که با استدلالهای شگفتانگیز معماها را حل میکرد.
کسانی که رمان پلیسی خواندهاند میدانند که وقتی معتاد حل این معماها بشوید، چقدر عاشق این ژانر میشوید، شما به این ژانر معمایی و پلیسی، نوع خاص شوخطبعی آسیموف را اضافه کنید. تازه باید در نظر بگیرید که آسیموف کلی اطلاعات تاریخی و جانبی مهم را هم به این بهانه در این داستانها اضافه کرده است.
خب از دهه 60 و انتشارات نوستالژیک شقایق عبور میکنیم و به زمان حال میرسیم.
خوشبختانه بعد از سالها در کمال تعجب انتشارات قطره کتابی با عنوان راز و رمز بیوهمردانمنتشر کرده است که حاوی چند داستان از مجموعه بیوهمردان سیاه است.
این کتاب هفت داستان کوتاه دارد که البته تا جایی که من چک کردم، 3 تای آنها قبلا در کتاب باشگاه معما نوشته شده بودند، اما ظاهرا 4 داستان دیگر تازه هستند.
این فرصتی خوب برای دوستداران آسیموف و کتابهای معمایی است که کتابی تازه بخوانند.
این کتاب توسط طاهره بهادران ترجمه شده است، 203 صفحه دارد و قیمتش 8 هزار تومان است.
شما میتوانید با مراجعه به سایت قطره، این کتاب را به صورت آنلاین بخرید و همچنین در همین صفحه قسمتی از کتاب را با فرمت PDF دانلود کنید و بخوانید.
اما اجازه بدهید من حاشیههای انتشار این کتاب را هم که به نظرم رسیده برای شما بیان کنم:
1- پیش از هر چیز، چیزی که عجیب به نظر میرسد، این است که از نویسنده کتاب با عنوان ایزاک آسیمو یاد شده است. من دلیل این کار را نفهمیدم. آیا مترجم تصور میکرده که نوشتن اف آخر چیز اشتباهی است یا اینکه به صلاح نبوده نام کامل آسیموف نوشته شود؟ من بیاطلاعم!
2- مورد دیگر شمارگان چاپ بسیار کم کتاب است. باورتان میشود این کتاب تنها با شمارگان 500 نسخه چاپ شده باشد؟!
انتشارات ما با کجا میروند؟ حتی در مورد معولیترین کتابها هم در ایران با این وسعت و جمعیت و میزان افراد باسواد، داشتن شمارگان چندصدتایی شرمآور است. مسلم است که تقصیری متوجه انتشاراتیها ما نیست.
3- چیز بد دیگر در این ترجمه نداشتن مقدمه برای کتاب و همچنین حذف مقدمه و مؤخرههای جالب آسیموف برای هر داستان است.
به هر حال هنوز که هنوز است، ما کودکان دهه 60 حسرت روزهای گذشته را میخوریم و گرچه گاهی به یاری آکادمی فانتزی، اندکی از نوستالژیهای گذشته برایمان زنده میشوند، اما جایگاه ضعیف کتاب به صورت عام و منتشر نشدن منظم کتابهای فانتزی و علمی -تخیلی به طور خاص سخت آزارمان میدهد.
در این مورد چه میتوان کرد؟
در این مورد ایدههایی دارم، اما فعلا باید منظمشان کنم.
در پایان برای کسانی که دوست دارند سری کتابهای بیوهمردان سیاه را به صورت کامل و به زبان انگلیسی بخوانند، کل مجموعه را با فرمت epub آوردهام:
دانلود از مدیافایر
لینک دانلود مستقیم موقت
حجم دانلود: تنها 746کیلوبایت!
یکی از دلایلی که ناشران تیراژ پایینی دارند، رشد کتاب ها مجانی و آنلاین ریدرها هستش. به نظر من بعضی وقتها نباید خلاف جهت رودخانه شنا کرد و این اشتباهی ست که ناشران ما دارند انجام میدهند و هنوز به سمت نشر دیجیتالی رو نیاورده اند. اشتباهی که نیوزویک با آن عظمت انجام نداد.
یه کامنت بی ربط!:دی
میشه در مورد آکادمی فانتزی توضیح بدین؟:-)
اینجا رو ببینین. خیلی مشهورن و پرچمدار ادبیات فانتزی و تخیلی در ایران.
در مورد اسم درسته که همه ما عادت کردیم به آسیموف ولی این دلیل نمیشه که فقط همین شکل نوشتن درست باشه.
من حتی این اسم رو به صورت “اسحاق عاصم اُف” هم دیده ام.
ممنون از معرفی کتاب
بعد از خوندن توضیحات شما و قسمتی از کتاب که بصورت PDF ارایه شده بود، مطمئن شدم که از کتاب خوشم میاد و سفارشش دادم.
کتابهای دیگهای هم توی وبسایت نشر قطره بود که اگه بهمین صورت صفحاتی از اونهارو هم بصورت pdf میذاشت که آدم قبل از سفارش دادن بتونه نگاهی بهشون داشته باشه، شاید نسبت به خریدشون اقدام میکردم.
ممنون بابت معرفی!
–
در مورد نظر اولتون
به نظرم آسیمُو نوشتن؛ یعنی به جای تلفظ “ف” گذاشت “و” !
آسیمُو = آسیموو = آسیموف !
:دی
بله
ظاهراً مترجم تا حالا اسم آسیموف رو هم نشنیده بود!
کلاً معلومه که انتشار این کار بسیار با عجله و سلیقه ای انجام شده…
نکتهای که مترجم نتونسته به خوبی در ترجمهی عنوان کتاب منعکس کنه، اینه که Black widow نام یک گونهی معروف عنکبوت هم هست که به همنوعخواری شهرت داره. عنکبوت مادهی بیوهی سیاه، بعد از جفتگیری، در خیلی از موارد، عنکبوت نر رو میخوره.
ببخشید میشه بگین این فرمتی که اینجا گذاشتینو با چی میشه اجرا کرد؟؟؟
ممنونم من که عاشقه این جور داستانام:)
ممنون. من همان نسخه دهه شصتش را خوانده و بسیار هم لذت برده بودم.
خبر خوبی دادید که در نسخه جدید چند داستان جدید هم دارد.
خوشحالم که پست به درد شما خورد.
سلام
میل دارم سپاسگزارتان باشم برای گذاشتن نسخه(ها)ی ایبوک
کتاب. در واقع یادآوریتان از گذشته مرا بر سر شوق آورد که
نسخه(ها)ی الکترونیکی کتاب را در وب بجویم که خب شما زحمت
مرا کاستید.
پیروز و تندرست باشید
مسئله ای که در مورد نام آیزاک آسیموف وجود داره اینه که متاسفانه مترجمان اکثراً تازه کار ما تصور نادرستی از برخی از تلفظ برخی از کلمات دارن و تصور می کنند چون در زبان انگلیسی حرف v با صدایی شبیه «و» خونده میشه، پس آسیموف غلطه و باید آسیموو نوشته بشه!
در حالی که ریشه ی این نوع از کلمات رو باید در زبان های دیگه جستجو کرد. این جور اسم ها بیشتر ریشه ای روسی و تا حدی آلمانی دارند. در زبان آلمانی حرف v با صدای «ف» خونده میشه همونطوری که کلمه ی Volkswagen رو کسی وولکس واگن نمی خونه، بلکه فولکس واگن می خونه.
به همین ترتیب اسامی که آخرشون v داره و ازین دست اسامی در زبان روسی و آلمانی فراوونند، باید با تلفظ «ف» نوشته و خونده بشند. پس آسیموف شکل صحیح نوشتن این اسم هست.
کتاب دیروز به دستم رسید
با پست پستاز! فرستاده بودند.
از لحظهای که بستهرو باز کردم کتابو نخوندم، خوردم!
بعد از مدتها یه کتاب غیرتخصصی دستم گرفتم و واقعا از مطالعهش لذت بردم.
امیدوارم بازم شاهد معرفی چنین کتابهایی از جانب شما باشیم.
کتاب پیر پرنیاناندیش هم با اینکه به موضوعش علاقمندم ولی باتوجه به قیمتش ترجیه میدم از خریدش صرفنظر کنم بلکه ناشرین شرایط اقتصادی جامعهرو بیشتر مدنظر قرار بدن و کتب خودشون رو با قیمتی ارایه کنند که برای عموم مردم قابل خرید باشه. نه اینکه شخص عاشق کتاب برای مطالعه یک کتاب بره یکچهارم درآمد یکماههشو بده!
خیـــــــــلی عالی! اصلا فکر نمی کردم در زمان حیاتم (!) شاهد انتشار یکی دیگه از کتابای آسیموف باشم :دی
هر چند که باشگاه معما رو بین کتاب هاش کمتر دوست داشتم ولی بازم خبر فوق العادیه.
این ویترین جدید کتابتون هم خیلی باحاله :دی
ممنون
خیلی عالیه! هوراااااااا
ممنون که معرفی کردید.
باید هرچه سریع تر تا تموم نشده یکی از اون 500نسخه رو تهیه کنم.
عجب کتاب نایابیه! دی:
nice
با ذکر منبع در کتابی به آدرس زیر استفاده شد
http://ketabi.bookyab.com/%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D9%88-%D8%B1%D9%85%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%D9%88%D9%87%E2%80%8C%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86/
سلام
من با معرفی شما این کتاب را خریدم و خواندم و از معمایی بودن داستان ها لذت بردم، من به داستان های پلیسی و معمایی مانند داستان های هیچکاک هم بسیار علاقه مند هستم و این کتاب هم تا حدودی به همان سبک نوشته شده بود.
اما متاسفانه متوجه منظور دو داستان نشدم، یکی داستان آخر که شیطان سه سر نام داشت، متوجه نشدم که نیکولاس نیکل بای و چارلز دیکنز چه ربطی به شیطان دارند!؟ و دیگری داستان یکی مانده به آخر که هنری حرف رمز کامپیوتر را رمزگشایی کرد. آیا کسی می تواند به من کمک کند؟
یاد فیلم پوآرو افتادم.ادم اول که میخواست ببینه حوصلش سر میرفت.ولی همین که وارد داستانش میشد خودشو جای نقش اول میذاشتو دوست داشت از رمزو راز ماجرا سر دربیاره