دروغ و کشف دروغ در عصر شبکههای آنلاین

در حین گشت و گذار در سایت TED یک ویدئوی خیلی جالب دیدم، موضوع سخنرانی که توسط «جف هنکاک» انجام شده بود، دروغگویی بود. این سخنرانی را خلاصه و ویرایش کردم که حاصلش این پست شد:
دروغ، چیزی است که هر روز با آن سر و کار داریم، بعضی از دروغها خیلی سر و صدا به پا میکنند، اما همه دروغها خبرساز نمیشوند، عموم دروغها روزمرهاند. تحقیقات زیادی نشان میدهند که همه ما در روز یک یا دو بار دروغ میگوییم.
این واقعیت که ما میتوانیم حقیقت را بگوییم و یا به جای آن چیزی از خودمان بسازیم، چیزی است که مردم را در طول تاریخ به خود مجذوب کرده است.
در اینجا دیوژن را با چراغش میبینیم. آیا کسی میداند که به دنبال چه میگردد؟ به دنبال یک انسان صادق! او بدون اینکه حتی یک نفر در یونان پیدا کند مُرد! در شرق هم کنفسیوس بسیار مقید و نگران صداقت بود.
مولوی هم در بیت مشهور خویش وصف حال او را کردهاست (منظور از شیخ در بیت زیر دیوژن است) :
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر – کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
از سال 1996-۱۹۹۵ شکل برقراری ارتباطات ما کاملا متحول شده است. ایمیل میزنیم، پیام الکتریکی میفرستیم، از اسکایپ استفاده میکنیم، درفیسبوک هستیم… تقریبا تمامی جنبههای ارتباطات انسانی تغییر کردهاند، و البته این بر روی دروغ گفتن نیز تأثیر گذاشته است.
اجازه بدهید کمی برای شما از چند نوع دروغ گفتن جدید که ما در حال بررسی کردن و مکتوب کردن آن بودهایم، توضیح بدهم. آنها به نامهای «پیشکار»، «عروسک جورابی»، و «ارتش آبی چین» ملقب هستند! کمی شبیه به نام کتابی عجیب و قریب است، و در اصل آنها انواع جدید دروغ هستند.
پیشکارها
بیایید با پیشکارها شروع کنیم. یک مثال این نوع دروغ عبارت «دارم مییام» است، ما هیچوقت در حال رفتن نیستیم، بلکه در حال فکر کردن به رفتن هستیم.
نمونه ای دیگر: «ببخشید زودتر بهت جواب ندادم. باتری (موبایلم) تموم شده بود.» باتری (موبایلتون) تمام نشده بود. در منطقهای بدون آنتن هم نبودید. فقط نمیخواستید که به آن شخص در آن زمان پاسخ دهید.
و این آخرین نمونه: با شخصی در حال صحبت کردن هستید، و میگویید «شرمنده، خیلی کار دارم، باید برم.» ولی در واقعیت فقط حوصلهتان سر رفته است. میخواهید با کس دیگری صحبت کنید.
اینها دروغهایی هستند که انسانها از آنها استفاده میکنند تا حائلی (سپری) ایجاد کنند، همانند کاری که پیشکاران میکردند و میان ارباب و کسانی که میخواستند به ملاقات آنها بیایند، حائلی ایجاد میکردند و هر وفت اربابهای نمی خواستند کسی را ببینند، عذری میتراشیدند. اما ما در اینجا از ابهامی که به همراه استفاده از تکنولوژی می آید، استفاده میکنیم.
هدف این نوع دروغ حفاظت و نگهداری از روابط میان آدمهاست.افرادی که این نوع دروغ را میگویند آدمهای بدی نیستند. اینها آدمهایی هستند که میگویند: «ببین، الان نمیخواهم با تو صحبت کنم، یا اون موقع نمیخواستم باهات صحبت کنم، اما هنوز برایم ارزشمندی. رابطه ما هنوز مهم است.»
عروسک جورابی و ارتش آبی چین
اما از سوی دیگر، عروسک جورابی کاملا متفاوت است. در اینجا ابهامی نداریم، بلکه هویتی را جعل میکنیم.
بگذارید از مثال تازهای را برایتان بگویم. «آر جی الری»، یک منتقد مشهور بریتانیایی است که در محیط انلاین مثلا آمازون اعتبار زیادی دارد. او نقدها مثبتی درباره نوشتههای نیکداموس جونز نوشته است. اما جالب است بدانید نیکداموس جونز همان آر جی الری است!
دروغ عروسک جورابی آنقدرها هم جدید نیست. والت ویتمن هم در روزگاران گذشته، قبل از آنکه تکنولوژی اینترنت وجود داشته باشد، این کار را میکرده است.
عروسک جورابی زمانی جالب میشود که آن را به مقیاس بالا، که همان قلمروارتش آبی چین Chinese Water Army است، میبینیم. منظور از ارتش آبی چین هزاران نفر در چین هستند که به آنها مقادیر ناچیزی پول پرداخت میشود تا محتوا ایجاد کنند. این کار ممکن است بازنگری یا نقد باشد. ممکن است تبلیغات پروپاگاند باشند. دولت چین یا شرکتها این افراد را در تمام دنیا استخدام میکنند. در آمریکای شمالی به این کار زمینهسازی کاذب میگویند.
نگرانیها زیادی در این مورد وجود دارد. آثار کار این ارتش نامرئی را میتوان در با بازنگری محصولات، نقد کتابها، و هر چیز دیگر از هتلها تا خوب بودن یا نبودن یک دستگاه تستر میتوان دید.
آش دروغگویی آنلاین آن طور که فکر میکنید، شور نیست!
با نگاهی به این سه نوع فریب، ممکن است فکر کنید اینترنت سبب تبدیل شدن ما به موجوداتی فریبکار میشود، مخصوصا وقتی درباره زمینهسازی کاذب فکر میکنید که فریبکاری را در مقیاس بزرگتر نشان میدهد.
اما بیایید دیگر در مورد دنیای آنلاین، از اتاقهای چت تا ایمیلهای آن شاهزادههای نیجریایی که به شما درباره خارج کردن ۴۳ میلیون دلار از کشورشان ایمیل زدهاند را فراموش کنیم! بیایید روی مکالمههایمان میان دوستانمان، خانوادهمان، همکارانمان، و عزیزانمان تمرکز کنیم. این مکالماتند که خیلی مهم هستند.تکنولوژی چه تأثیری بر فریبکاری در رابطه با این افراد میگذرد؟
به چند تحقیق شاره میکنم. یکی از این تحقیقات «دفتر خاطره» است، که در آنها از افراد میخواهیم که تمام مکالماتشان و تمام دروغهایشان را به مدت هفت روز یاداشت کنند،در این تحقیق حساب کردیم که چند دروغ به ازای هر مکالمه در هر رسانه اتفاق میافتد.
یافتهای که ما به دست آوردیم و مردم را بیش از هر چیز غافلگیر میکند این است که ایمیل صادقترین رسانه است! اما چرا؟ به چه علت با اینکه در هنگام ایمیل زدن رو در روی اشخاص دیگر نیستیم و ظاهرا امکان دروغ گفتن بیشتر وجود دارد، نسبت به رابطه کلامی یا ارتباط تلفنی کمتر دروغ میگوییم؟ علت این امر ممکن است، همان مسئله دروغهای پیشکار باشد.
رزومه کاری افراد چطور؟ ما تحقیقی انجام دادیم که در آن مردم برای استخدام در شغلی اقدام میکردند، آنها میتوانستند برای استخدام از رزومههای سنتی کاغذی استفاده کنند، یا از طریق سایت «لینکد این» اقدام کنند. سایت «لینکد این» شبکهای اجتماعی مانند «فیسبوک» است، اما مخصوص افراد حرفهای است و معمولا دربرگیرنده همان اطلاعاتی است که در رزومهها درج میشوند.
چیزی که بدست آوردیم، بر خلاف توقع اکثر مردم، این بود که رزومههای سایت «لینکد این» صادقانهتر از رزومههای کاغذی تنظیم میشدند!
خود فیسبوک چطور؟
ما همیشه فکر میکنیم که این نسخه دیجیتال ما در فیسبوک، نسخهای است که توسط ما، به شدت ایدهآل شده است، مردم فقط در حال نشان دادن بهترین اتفاقاتی هستند که در زندگیشان رخ داده است. ممکن است با دیدن پروفایلها دوستانتان به این فکر کرده باشید که آنها احتمالا آن طور که ادعا میکنند، زندگیها خوش ندارند و خودشان آنقدرها که سعی میکنند، «باحال» نیستند.
یک تحقیق این موضوع را با بررسی شخصیت آدمها آزمایش کرد. آنها از چهار دوست خوب یک فرد خواستند که شخصیت آنها را قضاوت کنند. بعد از تعداد زیادی افراد غریبه خواستند که شخصیت فرد را تنها از روی پروفایل فیسبوک آنها بسنجند، و چیزی که دریافتند این بود که این قضاوتهای شخصیتی تقریبا مساوی و یکسان و مرتبط بودند، به این معنی که پروفایلهای فیسبوک واقعا شخصیتهای واقعی ما را انعکاس میدهند!
خیلی خب، فضاهای آشناهایی اینترنتی چطور؟ فضاهایی که کاملا فریبنده هستند. شاید دوستانی داشته باشید که از طریق این سرویسها، دوستانی پیدا کرده باشند و بعد وقتی عملا آنها را ملاقات کرده باشند با دیدن آقایانی که فاقد هر گونه موی روی سر بودند یا خانمهایی که چهرهشان هیچ شباهتی به عکسهایشان در این سایتها نداشت، شکزده شده باشند!
کاری که کردیم این بود که افرادی را از طریق این سایتهای آشنائی به آزمایشگاهمان آوردیم و سپس اندازههای آنها را گرفتیم. قد آنها را در مقابل دیوار اندازه گرفتیم، آنها را وزن کردیم، سن آنها را عملا از روی گواهینامه رانندگیشان تطبیق داریم و..
چیزی که فهمیدیم خیلی خیلی جالب بود. در اینجا نمودار مقایسهای قد ادعایی مردان در فیسبوک و قد واقعیشان را میبینیم:
در پایین قدی را که خودشان در پروفایلشان گفته اند، داریم. روی محور عمودی، قد واقعیشان را داریم. خط مایل در وسط خط حقیقت است.
نقطههای روی خط، نشاندهنده این است که کاربران کاملا در مورد قدشان راست گفتهاند. اما، همانطور که میبینید، بیشتر این نقطههای کوچک، زیر این خط هستند که نشاندهنده این است که همه مردها درباره قدشان دروغ گفته اند.
اما آنها فقط حدود 2 سانتیمتر در مورد قدشان دروغ گفتهاند، چیزی معادل یک گرد کردن عددی زیاد. مثلا کاربران قد 173 سانتیمتریشان را 175 سانتیمتر مینویسند.
ولی چیزی که اینجا خیلی مهم است این است که، این نقطهها خیلی نزدیک به حقیقت هستند. چیزی که ما فهمیدیم این است که ۸۰ درصد شرکتکنندگان ما درباره یکی از این شاخصهها دروغ گفتند، ولی هر بار فقط کمی دروغ گفتند، یعنی دروغشان در حد اغراق بود.
اما چرا با اینکه امکان دروغ گفتن در فیسبوک خیل زیاد است، بزرگی دروغ، شدید نیست؟!
یکی از این دلایل خیلی ساده است. اگر شما به یک ملاقات بروید و با کسی قرار گذاشته بگذارید و شما کاملا با آنچه که گفتهاید تفاوت داشته باشید، همه چیز تمام است! پس مردم با اینکه مکررا دروغ میگویند، ولی دروغهای ظریف و کوچک میگویند، نه خیلی بزرگ.
خب، چه چیزی تمام این تحقیقات را توجیه میکند؟ چه چیزی میتواند این حقیقت را توجیه کند که بخش زیادی از ارتباطات اینترنتی و ارتباطاتی که از طریق تکنولوژی صورت میگیرد از ارتباطات رو در رو صادقانهتر هستند؟
یکی از کارهایی که میتوانیم انجام دهیم این است که به تحقیقاتی که روی «کشف دروغ» انجام شده مراجعه کنیم. این شاخه تحقیقات سن زیادی، تقریبا نزدیک به ۵۰ سال دارد و بارها و بارها بازنگری شده است. هزاران دادگاه و صدها تحقیق در موردش انجام شده و یافتههای خیلی ارزشمند و جالبی در موردش به دست آمدهاند.
واقعیت اول: ما خیلی در کشف دروغ ضعیف هستیم، خیلی ضعیف! ما فقط ۵۴ درصد در تشخیص دروغ دقت داریم. وقتی که به کسی نگاه میکنید و میخواهید که متوجه شوید که آیا دروغ میگوید یا نه، به چه چیزی اتکا میکنید؟ به چه علائمی توجه میکنید؟
اکثر شما خواهید گفت که یکی از علائمی که به آن نگاه میکنید چشمان افراد است. چشم پنجرهای به درون افراد است. و شما تنها نیستید. دور دنیا، در تقریبا همه فرهنگها، یکی از علائم اصلیه چشمان است.
ولی تحقیقات ۵۰ سال گذشته میگویند که هیچ علامت منفرد قابل اطمینانی برای دروغ وجود ندارد. من (سخنران) سالها در گمرک کار میکردم، یکی از درسهایی در دوران کارم یاد گرفتم این بود که چشمها به ما نمیگویند که آیا کسی دروغ میگوید یا نه.
البته در بعضی مواقع، اگر میزان خطر بالا باشد، شاید مردمکها بزرگتر شود، تن صدا بالا برود (صدا زیر بشود) و حرکات بدنی تا حدی تغییر کند، ولی این امر همیشه و در مورد همه افراد رخ نمیدهد و قابل اتکا نیست.
مورد دیگر این است که چهره به چهره نبودن دو فرد، دلیلی برای افزایش دروغگویی آنها به هم نیست. در حقیقت ما باید روزی انگیزه و هدفی که ما را تشویق به دروغگویی میکند، تمرکز کنیم.دروغگوییها معمولا به خاطر حفاظت از خودمان صورت میگیرند یا برای به دست آوردن سودی شخصی یا گروهی.
با اینکه افرادی هم در جامعه پیدا میشوند که از نظر روانی مشکل دارند و به صورت بیمارگونه دروغ میگویند، آنها فقط بخش بسیار ناچیزی از جامعه را تشکیل میدهند. در بقیه موارد، ما برای دروغ گفتن نیاز به دلیل و هدفی داریم. بنابراین فقط به صرف اینکه مردم ما را نمیبینند، به این معنی نیست که ما الزاما به آنها دروغ میگوییم.
اما مورد بعدی، مسئلهای بنیادیتر است و برای توضیح آن باید به زمان قدیم، آن هنگام که زبانها در حال پیدایش بودند، برگردیم.
اکثر زبانشناسان متفق القولند که ما حدود زمانی بین ۵۰ هزار تا ۱۰۰ هزار سال پیش شروع به صحبت کردیم. حدود 100 میلیارد انسان از آن زمان تا کنون در تکامل زبان سهیم بودهاند. اما چیزی که مهم است این است که نوشتار فقط حدود پنج هزار سال است که به وجود آماده است. پس همه حرفها و سخنها و اندیشههای آدمها قبل از این زمان به خاطر ثبت نشدن، از بین رفتهاند و هیچ رد پایی از آنها وجود ندارد.
این را هم در نظر داشته باشید که عملا تا بعد از پیدایش فناوری چاپ، باز هم بیشتر حرفهای ما ثبت نمیشدند و تا قبل از چنگ چهانی دوم، میزان بیسوادی در سطح دنیا، خیلی بالا بود.
اما در حال حاضر و در عصر شبکه همه چیز ثبت و ضبط میشود، به صورت نوشتاری، به صورت صوتی و ویدئویی. کلام و نظر ما دیگر مثل گذشته، ناپدید و محو نمیشود. در آینده هم ممکن است، همه لحظات زندگی ما قابل ثبت باشند.
این یعنی چه؟
خب، دیگر به خاطر ثبت شدن همه حرفها و نظرات ما، حرفهای دروغ و کاذب هم محو نمیشوند، دیگر کسی نمیتواند ادعای دروغی بکند و چند سال بعد بگوید که من اصلا چنین حرفی را نزده بودم، چون به هر حال کسانی پیدا میشوند که عکس، نوشته ثبت شده و فایل صوتی و تصویری را جلوی رویش بگذارند و رسوایش کنند!
ما در این زمینه آزمایش جالبی ترتیب دادیم: به افراد پول دادیم که بازنگریها و نقدهای دروغین بنویسند. بعد از مردم خواستیم که مثلا در نقد در مورد یک محصول یا کیفیت خدمات یک هتل را بخوانند و اعلام کنند که به نظرشان کدام یک درست و کدام یک دروغ است.
نتایج تحقیق نشان میدادند که میزان تشخیص دروغ از راست بالا نبود، در واقع مردم به دو گروه تقریبا پنجاه درصدی در این زمینه تقسیم میشدند.
در حال حاضر من و همکارانم در علوم کامپیوتردر حال نوشتن الگوریتمهای کامپیوتری هستیم که علایم زبانی فریب را تحلیل میکنند.
اجازه بدهید، چند مورد را برای شما در مورد نقدهای دروغین روشن کنم. اول اینکه میزان «من» گفتن در مورد دروغگوها و منتقدهای دروغین بالا است، منتقدهای دروغی سعی میکنند به نحوی شما را متقاعد کنند که مثلا در یک هتل بودهاند. اما آدمهایی که واقعا در یک هتل بودهاند و نقد نوشتهاند، بیشتر راجع به اطلاعات فضایی آنجا صحبت میکنند. مثلا می نویسند که که دستشوییها چقدر بزرگ بودند، و یا فاصله مراکز خرید تا هتل چقدر بوده است.
اکثر مردم عاید در تشخیص دروغ از راست، فقط میتوانند حدس بزنند یا چیزی به صورت نامحسوس به آنها الهام شود اما الگوریتمهای کامپیوتری ما خیلی دقیق هستند، خیلی دقیقتر از آنچه که انسانها میتوانند باشند، ولی مسلما این الگوریتمها هم کاملا دقیق نیست. این الگوریتمها یک دستگاه دروغ سنجی نیستند که به شما بگوید آیا دوست شما در پیام کوتاه به شما دروغ گفته است یا خیر.
ما از این راه اطلاعات زیادی راجع به تفکر و طرز بیان انسانها یاد خواهیم گرفت. درباره همه چیز از عشق گرفته تا طرز فکر، به خاطر اینکه همه چیز در حال ضبط شدن است.
اما معنی این برای یک شهروند معمولی چیست؟ معنی این برای ما در زندگی روزمره چیست؟
ما در حال به جا گذاشتن رد پاهای بزرگی هستیم. بخش ایمیلهای فرستاده شده من خیلی زیاد است، و من هیچگاه به آن نگاه نمیکنم. همیشه در حال نوشتن هستم، اما هیچوقت به سابقه (ضبط شده)ام نگاه نمیکنم.
بنابراین:
دروغ گفتن میتواند خیلی خطرناک باشد، چرا که شما نهتنها در حال جا گذاشتن سابقهای از خود برای خودتان مثلا در اینباکس ایمیلتان هستید، بلکه سوابق خود را برای کسی که در حال دروغ گفتن به او هستید هم به جای میگذارید.
دیوژن و کنفوسیوس نسبت به ما نگرانی کمتری در مورد دروغگویی داشتند، آنها بیشتر نگران این بودند که با خودشان صادق باشند، ولی همان طور که برایتان توضیح دادم، در شرایط حاضر، وقتی ما میخواهیم چیزی بگوییم و کاری انجام بدهیم باید به این فکر کنیم که «آیا میخواهم این بخشی از میراث من بشود؟ بخشی از سوابق شخصی من باشد؟»
امیدوارم بتوانید سوابق دلپذیری از خود به جای بگذارید!
جالب بود 🙂
یک کپی-پیست کوچک – کمی طولانی و آشنا برای همه ما ایرانی ها! ولی بسیار مرتبط، امیدوارم برای جناب دکتر قابل انتشار باشه 🙂
در شماره 9 مجله هفتگی توفیق درسال 1350 آقای دکتر عباس توفیق مطلبی درباره دروغ در بخش ته مقاله نوشته بود که عینا در زیر نقل می شود:
دروغ هم مثل خیلی دیگر از احتیاجات روزمره اجتماع ما انواع و اقسام دارد.
نوع اول دروغ این است که: من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. ولی شما نمی دانید که من دروغ می گویم.
این یک دروغ طبیعی است که در همه ی کشورها هم همینطور است.
نوع دوم دروغ این است که: من دروغ می گویم.من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم.
این دروغ هم باز قابل هضم است.
نوع سوم دروغ این است که: من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگویم !!!
این احمقانه ترین نوع دروغ است. دروغی که همه می دانند و کسی را فریب نمی دهد و فقط گوینده را مفتضح می کند و مردم را عصبانی!
ولی ازاین نوع دروغ مفتضحانه تر و احمقانه تر هم وجود دارد، نوع چهارم دروغ این است که:
من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما می دانید که من دروغ می گویم. شما هم می دانید که من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ می گویم !!!!
امروزه درکشور ما در اغلب زمینه ها این نوع دروغ رایج شده و هر که را در این رشته از دروغ بیشتر دست داشته باشد استادتر و سیاستمدارتر می شناسند
خیلی خوب بود دکتر جان!
ترجمه شده از؟
در همان اول پست اگر دقت میکردید، منبع را میدیدید.
اِ بله، حق با شماست، اوایل متن رو با عجله خوندم. ممنون
ممنون بابت این پست خوب.
موضوع خیلی جالبیه و کلی جای کار داره. با وجود اینکه خیلی گفته میشه که توی دنیای مجازی امکان شناختن افراد کمتر از دنیای واقعیه، ولی تجربه شخصی منم میگه که اصلا اینطور نیست و چه بسا از بعضی جهات (نه همه جهات) شناخت مجازی دقیق تر از دنیای واقعی باشه. چون یه پدیده ای که خودم بهش زیاد برخوردم “میل به خودافشاگری”، به خصوص توی شبکه های اجتماعیه. مردم نکاتی در مورد زندگی و افکار و احساساتشون رو داوطلبانه و برای خیل وسیعی از دوستان دور و نزدیک – و حتی افراد ناشناخته – افشا می کنن که در دنیای واقعی اصلا تصورش رو هم نمیشه کرد. این مساله توی وبلاگ های شخصی و روزانه نویس، به خصوص وبلاگ هایی با نویسنده های خانم، هم خیلی صادقه.
در مورد اینکه چرا مردم توی شبکه های اجتماعی خیلی دروغ های شاخدار نمیگن هم به نظر من دلیل اصلیش این نیست که دروغشون در دیدارهای حضوری فاش میشه و رسوا میشن (اونم تا حدودی هست البته)، چون در مورد خیلی مسائلی که با دیدار رودررو فاش نمیشه هم حقیقت رو میگن. فکر کنم ویژگی خاصی در دنیای مجازی وجود داره که افراد رو ترغیب می کنه که بیشتر خودشون باشن و لایه های پنهان وجودشون رو افشا کنن.
قالب سایت خیلی درهم و برهم شده. بنظر همون یک ستونی خیلی بهتره
ممنونم دکتر جان، خیلی جالب و تأمل برانگیز بود
من هم مثل دعایی که در اینترنت به کوروش کبیر منتسب هست برای ملت ایران دارم.
“خدایا کشورم را از 3بلا محفوظ دار، 1)دشمن 2)خشکسالی 3)دروغ.”
بسیار خوب و گیرا بود. ممنون!
بد نیست در کنار علامتهایی مانند لایک یا انگشت شست رو به بالا یا برعکس، برای این مورد نیز مثلاً از علامت صلیب انگشت استفاده شود. بدین ترتیب هر خواننده ای می تواند اگر فکر می کند مطلب دروغ است نظرش را به دیگران اطلاع دهد. بچه ها هنگام دروغ گفتن دست خود را به پشت سر میبرند و دو انگشت میانی را به شکل متقاطع روی انگشت نشانه میگذارند تا به قول معروف خدا آنها را ببخشد. البته اینکار ریشه مسیحی دارد ولی خوب، چرا که نه؟
http://en.wikipedia.org/wiki/Crossed_fingers
آخرشم موفق نشدم تا آخرش رو بخونم! ولی بیشتر مقاله رو خوندم و خیلی جالب بود. ممنون دکتر.
کاش اراده ای در میان ایرانیان بوجود اید و مردم دروغ گفتن را (ازهرمدلش حتی مصلحت امیزش را)کنار بگذارند.من مطمئنم نتیجه اش معجزه اسا خواهد بودو درعرض فقط چند روزکلیه مشکلات جامعه حل خواهد شد.واقعا ارزش ندارد؟با همین کار بظاهر ساده و تقریبا بی زحمت بهشت دنیا و اخرت را بدست خواهیم اورد ,فقط بشرطی که همه اقشار و طبقات اجتماع در این امر ثابت قدم بمانند و به هیچ قیمتی خودرا به دروغ نیالایند.ملت ما وارث دو مکتب ایرانی و اسلامی است وهرمکتب شدیدا درو غ را نهی نموده و منفور داشته اندپس میتواند در زمینه این جنبش اخلاقی پیشقدم شده و جهان را از نکبتی که به ان دچار است رهایی بخشد.زیرا که دروغ ام الفساداست و دلیل مسلم و بی چون و چرای تمام زشتی ها و کژیهاست.