آیا یک تومور مغزی میتواند از شما یک خلافکار بسازد؟
مورین اوکانر، شهردار سابق سن دیِگو بود، او بعد از دوره تصدی این مسئولیت، اعتیاد شدیدی به قمار پیدا کرد، طوری که در عرض یک دهه یک میلیارد دلار به چنگ آورد، اما 3 میلیارد دلار هم باخت! میدانید که خیلی وقتها اعتیاد به قمار، در اشخاص حالت یک بیماری وسواسی جبری ایجاد میکند و فرد تا از دست دادن همه سرمایه و زندگیاش، از این آفت دوری نمیکند.
در مورد خانم اواکانر مشخص شد که متأسفانه او 2.1 میلیون دلار از یک بنیاد خیریه که متعلق به شوهر سابقش بود، دزدیده است تا پشت دستگاههای قمار ببازد. فعلا دادگستری آمریکا تصمیم گرفته که به او مهلت بازپرداخت این مبلغ را بدهد و پیگیری قانونی او را به تعویق بیندازد.
اوکانر، نخستین زنی بود که شهردار سن دیگو شد، او بین سالهای 1986 تا 1992، شهردار بود. قبل از این دوره او یک معلم تربیت بدنی در یک مدرسه کاتولیک بود، او در یک خانواده فقیر به عنوان یکی از سیزده عضو خانواده به دنیا آمده بود، اما بعد از ازدواج با مالک یک رستوران زنجیرهای، متعاقب فوت همسر، مبلغی بین 40 تا 50 ملیون دلار به ارث برد.
به نظر میرسد که مرگ همسر، زمینهساز مشکل اعتیاد او به قمار شده باشد، وکیلش اعتقاد دارد که قمار برای او نوعی مسکن کاذب برای فراموش کردن غمش بود. او از سال 2001 به این دام افتاد و ساعتها از وقتاش را در کازینوهای سن دیگو و لاس وگاس و آتلانتیک سیتی تلف میکرد. او در این اعتیاد تا به آنجا پیش رفت که مشهور شد و صاحبان کازینوها برای او جت خصوصی اختصاصی میفرستادند!
اما در سال 2011 همه چیز عوض شد، مشخص شد که او یک تومور مغزی دارد، در همین سال این تومور برداشته شد.
اگر مشخص شود که این تومور، باعث تغییر رفتار وی و اعتیادش به قمار شده است، همه چیز عوض میشود و امکان دارد او از همه اتهامات بری شود. اما آیا واقعا میشود، تومور او را با این مشکل مرتبط کرد؟
در این زمینه ابهاماتی وجود دارد، مثلا عادت اوکانر به قمار، قبل از پیدایش تومور ایجاد شده بود و به علاوه انتظار میرود که بعد از برداشتن تومور، این عادت او هم کاملا برطرف شود.
متخصصان بر این باورند که محل تومور خیلی اهمیت دارد، معمولا تصور عامه مردم از تومورهای مغزی علایمی مثل سردرد و استفراغ است، سریالها و فیلمهای ایرانی هم خیلی وقتها به صورت عجیب و غریب، خون دماغ را به عنوان علامت تومور مغز قالب میکنند! اما بعضی اوقات تومورهای مغزی میتوانند به صورت حاد، باعث تغییر رفتار هم بشوند.
تومورها با تغییر میزان ترشح دوپامین و سروتونین که واسطههای شیمیایی مؤثر بر مرکز پاداش و لذت مغز هستند، میتوانند انگیزه اختلالاتی با ماهیت وسواسی جبری مانند قمار را در افراد بیشتر کنند. در این میان تومورهایی که در بخش قدامی یا لوب پیشانی مغز هستند به مراتب در ایجاد تغییرات رفتاری، مهمتر هستند.
در طول تاریخ، میتوان مثالهای جالبی را پیدا کرد که در آن فرد متخلف تحت تأثیر تومور مغزی دست به جنایت و خلاف زده باشد، مثلا در سال 2003، گزارش شد که یک معلم مدرسه 40 ساله، به صورت بیمقدمه و ناگهانی دچار جرایمی جنصی در ارتباط به کودکان شده است و اصولا به همه خانمها دور و برش پیشنهادات بیشرمانه میدهد.
اما جالب است که روز قبل از آغاز دوره محکومیتاش در زندان، او دچار سردرد شدیدی شد و او را به ناچار به بخش اورژانس بردند. در آنجا اسکن مغز او نشان داد که توموری به اندازه تخممرغ در لوب پیشانی راست دارد که باعث درگیر شدن مرکز قضاوت و کنترل رفتار او شده است. وقتی این تومور برداشته شد، رفتار او هم عادی شد، چند سال بعد تومور او دوباره عود کرد و همان رفتارها شروع شد، این بار هم دوباره تومور او جراحی شد.
اما شاید مورد چارلز ویتمن جالبتر باشد، او در سال 1966 برای نخستین بار در تاریخ آمریکا، یک قتل دست جمعی در یکی از مدارس آمریکا انجام داد و 14 نفر را کشت و 32 نفر را هم مجروح کرد. او هم سردردهای شدید و دورههای تمایل شدیدش به رفتارهای جنایتکارانه را ذکر میکرد.
بعد از کشته شدن و اتوپسی از پیکر او مشخص شد که تومور بزرگی دارد که بخش آمیگدال مغز او را درگیر کرده است، این بخش ترس و خشم را کنترل میکند. البته بعضیها هم عقیده دارند که این تومور توجیهگر این کارهای او نبود.
اما تومورها، تنها بیماریهایی نیستند که میتوانند باعث تغییر رفتار شوند، داروها هم میتوانند یک عامل محتمل باشند، مثلا بیماری را تصور کنید که به علت پارکیسنون در حال مصرف دوپامین است، اگر سطح دوپامین مغز او از مقدار معینی بالاتر برود، این دارو میتواند باعث توهم و علایم جنون در شخص شود.
در این مورد، یک مرد فرانسوی مدتی پیش از یک شرکت دارویی به نام GlaxoSmithKline شکایت کرد و خواستار 300 هزار دلار غرامت شد. او از یکی از داروهای ساخت این شرکت برای درمان بیماری پارکیسنون استفاده میکرد، اسم این دارو Requip بود.
مشکلی که متعاقب مصرف این دارو برای او ایجاد شده بود اعتیاد به قمار بود، به علاوه او به عنوان پدر دو فرزند، ناگهان رفتارهای همجنصخواهانه هم پیدا کرده بود! با قطع دارو، هر دو مشکل از بین رفت. او شکایت کرد و در محکمه هم حق به او داده شد. حالا روی بروشور این دارو این اخطار درج شده که مصرف دارو میتواند باعث بروز رفتارهای وسواسی جبری شود.
اما سؤال دیگری که اینجا مطرح میشود این است که مسئولیت نهادهای قانونی در این مورد چیست؟ آیا همه مجرمان در این مورد بررسی میشوند؟ آیا هر توموری را میتوان عامل ایجاد رفتارهای مجرمانه دانست؟ اگر جرم شدیدی اتفاق بیفتد، احتمال ندارد از موارد قبلی سوء استفاده شود و مجرمی بیدلیل تبرئه شود؟
پاسخ به این سؤال وقتی دشوارتر میشود که پای ژنتیک را هم به این مسئله باز کنیم. آیا اگر مشخص شود، یک قاتل سریالی، مشکلی ژنتیکی دارد که او را مستعد کارهای مجرمانه میکند، دادگاهها تخفیفی برایش قائل میشوند؟
عالی مثل همیشه!مرسی
یعنی یک تومور میتونه بر روی رفتار و اخلاقی تاثیر بذاره که طی سالیان دراز از جامعه و محیط اطرافمون اخذ کردیم؟
راستی چند وقتیه که خبری از معرفی کتاب نیست؟
“ناگهانی دچار جرایمی جنصی در ارتباط به کودکان شده است”
یک خطای کوچولوی تایپی است دکتر جان .اگر اصلاح بفرمائید بهتر است .
سلام، اشتباه تایپی نبوده. مجبوریم بعضی از کلیدواژهها را دگرگون شده بنویسیم، چون ممکنه به صورت خودکار فیل.. بشویم.
در هر صورت ممنون از کامنت و لطف شما.
مطلب جالبی بود. پیشنهادی دارم که برایتان به صورت خصوصی میفرستم.
خیلی جالب بود. توی یکی از قسمتهای یه سریالی (شاید House M.D.) یه نقاش با استعداد معمولی بعد از ابتلا به تومور مغزی، تواناییهای هنریش به شدت افزایش پیدا میکنه و کیفیت آثارش بهبود عجیبی پیدا میکنه و بعد ناچار میشه بین نجات جونش یا نبوغ هنریش یکی رو انتخاب کنه. الان چک کردم دیدم واقعا همچین ماجرایی اتفاق افتاده: http://www.foxnews.com/story/0,2933,524262,00.html
شاید بشه روزی با این دید جنایتکارا رو آدم کرد یا آدمهای معمولی رو به هنرمندان و دانشمندان نابغه تبدیل کرد!
چند روز پیش ویدئوی صحبت یک روانشناس رو در مورد جرم میدیدم.
بی ارتباظ به موضوع نبود و حتی پارا فراتر گذاشته بود. و تمام جرم هایی که اتفاق میافتند را ناشی از بیماری های روانی میدانست و بنابراین محاکمه را هم غلط.
یه قسمت گری آناتومی هم بود که طرف رفتار disinhibited پیدا کرده بود، پزشکه از برگشت رفلکس grasp سرنخ ماجرا اومد دستش
این بحث ها خیلی برام جالب اند
تبرئه و تخفیف برای مجرم به خاطر مشکلات عصبی، روانی و ژنتیکی
اما یه چیز دیگه یادم اومد الان!
ما تو کتاب اخلاق اسلامی خوندیم که کارهای خوب و بد مطلق اند ولی شرایط (حتی از نوع روانی و زیستی) نمی تونه توجیه کننده در انجام یا عدم انجام اونا باشه.
از اون طرف، برای فردی که به لحاظ روانی سالم نیست (در اصطلاح عامه دیوانه)، تکلیف رو نداریم….
ای بابا، باز قضیه پیچیده شد… !!
——————————-
«مطلب مرتبطی وجود ندارد»
ولی این پست منو یاد پست مجرمان ابدی انداخت!
http://1pezeshk.com/archives/2012/04/psychopathy.html
“سریالها و فیلمهای ایرانی هم خیلی وقتها به صورت عجیب و غریب، خون دماغ را به عنوان علامت تومور مغز قالب میکنند!..”
مثل کدوم سریال؟ من که هر چی فکر کردم به هیچ سریالی نرسیدم. تا جایی که من یادم میاد تو سریالهای ایرانی خون دماغ نشانه ایدز هست.
اگر این افراد تحت درمان با تشعشع دفاعى قرار بگیرند ،درمان میشوند