چگونه جابز تبلت را به ایدهای موفق تبدیل کرد، در حالیکه بقیه تبلتها شکست خوردند – قسمت دوم
قسمت اول این نوشته را دیروز خواندید، امروز با هم قسمت دوم آن را میخوانیم.
زمانی که وایلد به نخستین آیپد نگاه کرد، تنها چیزی که دید یک آیفون بزرگتر بود که دیگر در جیب جا نمیشد. او میگوید: «من دیده بودم که وقتی چیزها را بزرگتر میکنیم، مردم دیگر آنها را دوست ندارند». چیزی که وایلد میدید آیفونی بود که بیش از اندازه رشد کرده بود، چرا که این محصول جدید همان نرمافزار آیفون را اجرا میکرد و صفحه لمسی داشت. اما این واقعا نوع جدیدی از لپتاپ بود.
شما هیچگاه یک تلفن هوشمند را کنار نمیگذارید که به جایش یک آیپد بخرید، اما احتمال اینکه لپتاپتان را به خاطر آن کنار بگذارید بسیار زیاد است. به این ترتیب چیزی که در ابتدا شبیه آیفون به نظر میرسید جای زیادی برای انتقاد داشت. اما مشخص شد که صفحه نمایش بزرگتر (همین یک تغییر کوچک) درست همان چیزی بود که آیپد را به دستگاهی جدید و قدرتمند تبدیل کرد.
جو هیویت (Joe Hewitt) کسی بود که در سال 2002 به شکلگیری و عرضه فایرفاکس کمک کرد و اپ فیسبوک آیفون را در سال ۲۰۰۷ نوشت. اهمیت اندازه صفحه نمایش آنقدر برای او آشکار بود که درست روز بعد از معرفی آیپد در پستی 900 کلمهای در وبلاگش نوشت که این مهمترین محصولی است که اپل تا کنون تولید کرده است. سال قبل از آن او به واسطه سیاستهای محدودکننده اپ استور به یکی از منتقدان سرسخت اپل تبدیل شده بود. اما سالها تجربه در زمینه توسعه نرمافزار برای طیف وسیعی از ابزارها و پلتفرمها به او میگفت که آیپد یکی از بنیادیترین مشکلات را حل کرده است.
او میگوید:
«من یک و نیم سال زمان را صرف کوچک کردن یک وبسایت شبکه اجتماعی پیچیده و عظیم برای عرضه روی یک گوشی با صفحه لمسی کرده بودم. هدف من اساسا همراهی کوچکتر برای سایت اصلی روی ابزارهای قابلحمل بود. اما زمانی که من در کار با پلتفرم به راحتی رسیدم، مطمئن شدم که میتوان نسخهای از فیسبوک را ایجاد کرد که از خود وبسایت هم بهتر باشد. در میان همه پلتفرمهایی که در مدت فعالیت حرفهایم برای آنها برنامه نوشته بودم؛ از دسکتاپ تا وب، سیستمعامل آیفون بود که بیشترین حس قدرت را به من میداد و بیشترین امکانات را برای اعتلای هنر طراحی رابط کاربری فراهم میکرد. تنها یک چیز بود که رسیدن من به آن حد نهایی را غیرممکن میکرد و آن چیز این بود که صفحه نمایش آیفون بیش از حد کوچک بود.
آیپد فرصتی استثنایی برای توسعهدهندگان است تا در تمام زمینههای نرمافزار دسکتاپ و وب دوباره به رویاپردازی مشغول شوند. . . حرف آخر این که بسیاری از اپهایی که روی آیفون اسباببازیهای جالبی بودند، میتوانند روی آیپد به ابزارهای قدرتمند و یر از امکانات تبدیل شوند به گونهای که شما نسخههای پیشینشان روی دسکتاپ و لپتاپ را از یاد ببرید. ما فقط باید آنها را اختراع کنیم.»
سفری به قلب دنیای موبایل
برخلاف آیفون که سریعتر از چیزی که باید توسعه داده شد، سفر آیپد در میان تیمهای سختافزار، نرمافزار و طراحی اپل بسیار طولانی بود. جابز به زندگینامه نویسش ایزاکسون گفته بود که شروع طراحی آیپد به سال ۲۰۰۲ باز میگردد.
در تضادی عجیب، کاری که به نظر میرسید به لحاظ تکنولوژیک مشکلترین بخش قضیه باشد، یعنی طراحی صفحهنمایش چند لمسی که اکنون روی هر موبایل و تبلتی پیدا میشود، به سرعت پیش رفت. در عوض کاری که به نظر سرراست و ساده میرسید یعنی یافتن راهی برای ساختن بقیه قطعات، به سرعت با دشواری روبرو شد.
یکی از چیزهایی که ساخت صفحه چند لمسی را سرعت بخشید، این بود که جاش استریکن (Josh Strickon) یکی از مهندسین پروژه نمونهای بدوی از یک نمایشگر چندلمسی را برای تز فوقلیسانسش در MIT ساخته بود. در سال 2003 بود که او و استیو هتلینگ (Steve Hotelling) و برایان هوپی (Brian Huppi) که هر دو هنوز در اپل هستند توانستند راهی برای ایجاد نسخهای بسیار بهینهتر از این تکنولوژی بیابند و آن را به تونی فادل (Tony Fadell که اکنون در Nest است) نشان دهند. هدف اصلی این نمایش این بود که تیم چندلمسی اپل که در آن زمان تنها با نام گروه Q79 شناخته میشد را در وضعیتی قرار دهند که بتواند بودجهای 2 میلیون دلاری را از شرکت دریافت کند.
مدار بزرگی که به صفحه نمایش میگفت به لمسها پاسخ دهد در آن زمان روی بُردی به ابعاد ۶۰ در ۶۰ سانتیمتر سرهم شده بود و با سیمکشی معمولی به صفحه نمایش متصل شده بود. گروه Q79 باید آن را به یک تراشه واحد تبدیل میکردند که بتواند در داخل دستگاه نصب شود. نمایش به خوبی پیش رفت. صفحهکلید مجازی، قابلیتهای پینچ و زوم که اکنون به عنوان جزیی از سیستم لمسی محسوب میشوند نیز در همین نمایش برای نخستین بار عرضه شدند و بالاخره گروه توانست تایید فادل را برای آن ۲ میلیون دلار کسب کند.
مشکل این بود که سختافزار تبلتها در آن زمان هنوز غیرقابل استفاده بود. پردازندههای کممصرف که بعدها محاسبات آیفون و آیپد را انجام میدادند هنوز آنقدر قدرتمند نشده بودند که بتوانند نرمافزارهایی را اجرا کنند که کاربران را به خود جذب کند. تبلت به یک هارددیسک نیاز داشت که در آن زمان جای زیادی را در کیس تبلت اشغال میکرد، چرا که حافظههای فلش با ظرفیتی که اپل به آن نیاز داشت هنوز خیلی گران بودند. چیزی که در این صورت حاصل میشد ماشینی بدون صفحهکلید بود که چندان هم از یک لپتاپ سبکتر و ارزانتر و کارآمدتر نبود!
نسخه اولیه آیپد در سال 2005
به همین دلیل این پروژه تا زمان تولید آیفون راکد ماند و در آن زمان بود که جابز آن را دوباره راهاندازی کرد. تنها بعد از ارایه آیفون در سال ۲۰۰۷ بود که جابز دوباره ساخت یک تبلت را در دستور کار قرار داد.
وجود آیپد بدون آیفون ممکن نمیشد. در سال ۲۰۰۷ و بدون آیفون هزینه ساخت آن به حدی سنگین میشد که اپل نمیتوانست آن را با قیمت ۶۰۰ دلار به بازار عرضه کند. تراشههای کممصرف ARM هنوز آنقدر قوی نبودند که بتوانند چیزی را در صفحه نمایشی به آن بزرگی اجرا کنند. و البته بدون تمام آن محتوای موجود در اپاستور مشتریان راهی برای استفاده از دستگاه نداشتند.
اما در سال 2009 فناوری دیگر آماده بود: پهنای باند کافی، پردازندههای به نسبت قدرتمند و باتریهایی که تبلتها را کارآمد میکردند بالاخره در دسترس قرار گرفتند. سیستم چند لمسی با آیفون به شهرت و همهگیری رسیده بود و به همین دلیل ایده تایپ یک آدرس وب و یا نوشتن ایمیل با یک کیبرد مجازی چندان عجیب به نظر نمیرسید. چون اپل تعداد زیادی آیفون میفروخت، توانسته بود قیمت قطعات مورد نیاز برای تبلت را تا حد قابلقبولی پایین بیاورد.
سوالی که پس از بازگشت جابز از عمل پیوند کبد در سال ۲۰۰۹ هنوز بدون پاسخ مانده بود این بود که تبلتها چه نوع دستگاههایی خواهند بود؟ آیا تنها یک آیفون با صفحه نمایش بزرگ خواهد بود، یا اپهای خاص خودش را خواهد داشت و به این ترتیب چیزی مجزا خواهد بود؟ در ابتدای کار جابز به ایده یک آیفون بزرگتر بیشتر علاقه داشت. به گفته یکی از نزدیکانش، نگاه جابز به این دستگاه نگاهی تماما مصرفگرایانه بود. شما نمیتوانستید اسناد را با این وسیله ویرایش کنید. جابز علاقهای به تبدیل شدن آن به نوعی کتابخوان دیجیتال شبیه کیندل که البته دو سال بود در بازار عرضه میشد، علاقهای نداشت. جابز به این فکر میکرد که مردم به مرور کمتر و کمتر مطالعه میکنند و آنهایی که هنوز کتاب میخوانند بیشتر به کتابهای فیزیکی علاقه دارند تا نسخههای دیجیتال.
ادی کیو (Eddy Cue) رییس آیتونز و فیل شیلر (Phil Schiller) رییس بازاریابی بینالمللی اپل از جمله کسانی بودند که به جابز کمک کردند به تصوراتش سروسامان بدهد. شیلر جابز را مجبور کرد که دیدش را در مورد آنچه واقعا یک «دستگاه مصرف محتوا» خواهد بود تغییر دهد. اگر کسی یک سند، یک صفحه گسترده یا یک پاورپوینت را ایمیل میکرد، کاربران آیپد باید میتوانستند آن را ویرایش کنند. در همین حین کیو جابز را مجبور کرد که درباره مفهوم کتابهای دیجیتال دوباره فکر کند. کیندل آمازون با اقبالی بیش از آنچه پیشبینی کرده بودند روبرو شده بود: کاربران با سرعت بالایی کتابهای الکترونیک را دانلود میکردند.
در حین ادای شهادت در دادگاه ضد انحصاری که در ژوئن ۲۰۱۳ بر ضد اپل تشکیل شد، کیو شکلگیری و توسعه کتابهای دیجیتال روی آیپد را چنین توضیح داد: «زمانی که من اولین بار شانس در دست گرفتن آیپد را پیدا کردم، کاملا قانع شدم که این شانسی بزرگ برای ما است که بهترین کتابخوان دیجیتالی را که بازار تا کنون به خود دیده بود بسازیم. به همین دلیل من به سراغ استیو رفتم و به او گفتم که چرا از دید من آیپد به بهترین وسیله برای خواندن کتابهای الکترونیک تبدیل خواهد شد. بعد از کمی بحث و گفتوگو او به سراغ من آمد و گفت به نظرم درست میگویی. او خودش هم کم کم درباره کارهایی که میخواست با آیپد بکند و این که چنین دستگاهی چگونه به کتابخوان و فروشگاه بهتری تبدیل خواهد شد، شروع به ایدهپردازی کرد.»
کیو میگوید لبههای خم شده کاغذ که در اپ iBook و در هنگام ورق زدن کتاب ظاهر میشوند ایده جابز بوده است. همچنین گفت ایده ارایه کتاب وینی خرسه به صورت رایگان به همراه تمام اپهای iBook از سوی جابز مطرح شده است. او فکر میکرد این کتاب به بهترین شکل قابلیتهای iBook را نشان میدهد. کیو میگوید: «کتاب نقاشیهای رنگی زیبایی داشت که تا پیش از این روی هیچ کتاب دیجیتالی دیده نشده بود.»
وقتی که اولین آیپدها در اوایل آوریل 2010 به بازار عرضه شدند، مشخص شد که واکنشهای منفی اولیه همه گمراه کننده بودهاند. اپل ۴۵۰ هزار دستگاه آیپد را در هفته اول، یک میلیون دستگاه را در ماه نخست و 19 میلیون دستگاه را در سال اول پس از عزضه به فروش رساند. شش ماه طول کشید تا اپل بتواند خود را با سرعت خرید مشتریان هماهنگ کند و در سال ۲۰۱۱ آیپد با پشت سر گذاشتن پخشکنندههای DVD به پرفروشترین دستگاه مصرفی الکترونیک در طول تاریخ تبدیل شد.
نکته مهم این که ظرف یک سال پس از عرضه آیپد جابز نگران رشد شدید اندروید شده بود. اندروید رشد خارقالعاده خود را ادامه میداد، اما میزان فروش آیفون هم به همان اندازه بیشتر میشد. در سال ۲۰۱۱ اپل 33 میلیارد دلار درآمد کسب کرد، درست به اندازه جمع درآمدهای دو شرکت گوگل و مایکروسافت. اپل در سال 2010 مایکروسافت را پشت سر گذاشته و به بزرگترین و ارزشمندترین شرکت فناوری محور در بازار تبدیل شده بود. در سال 2011 با پشت سر گذاشتن Exxon به بزرگترین شرکت بازار تبدیل شد. در پایان سال 2011 اپل صاحب 100 میلیارد دلار پول نقد شده بود که اگر میخواست از این پول برای تاسیس یک بانک استفاده کند، به یکی از ده بانک برتر دنیا تبدیل میشد.
جالب اینکه تا اواسط سال 2011 آیپد نشان داده بود که محصولی انقلابیتر از آیفون و آیپاد بوده است. آیپاد و آیتونز نحوه خرید و گوش دادن به موسیقی را تغییر دادند و آیفون انتظارات مردم از گوشیهای موبایلشان را افزایش داد.
اما آیپد پنج کسبوکار را زیر و رو کرد. نحوه خرید کتاب، مجله و روزنامه و همچنین شیوه مطالعه مردم را عوض کرد.آیپد بر نحوه تماشای تلویزیون و ویدیو نیز اثر گذاشت. درآمد حاصل از این پنج کسبوکار برابر ۲۵۰ میلیارد دلار یا ۲ درصد تولید ناخالص ملی آمریکا بود!
تیم اندروید گوگل برای عقب نیافتادن از روند بیوقفه نوآوری اپل به تقلا افتادند. اما در سال 2011 تقریبا در تمام جبههها شکست خورده بودند. بله تعداد دستگاههای اندرویدی در حال استفاده بسیار بیشتر از جمع تعداد آیفونها و آیپدها بود، اما مشخص شد که بزرگی پلتفرم فقط یکی از معیارها (و نه تنها معیار موجود) برای سنجش برتری در جنگ میان اپل و گوگل است. با آیفون و آیپد، اپل هنوز جذابترین و فناورانهترین دستگاهها را در اختیار داشت. بهترین محتواها را برای این دستگاهها فراهم میکرد، سادهترین نرمافزار را داشت و برای توسعهدهندگان و تولیدکنندگان محتوا، بهترین پلتفرم کسب درآمد محسوب میشد.
علاوه بر همه اینها، آیپد تجارت پیسیها را نیز بر هم زد. درست همانطور که پیسیها در دهه ۸۰ میلادی بازار مینیکامپیوترها و مینفریمهای IBM و Digital Equipment را خوردند، آیپد هم بازار پیسی را نابود کرد. دقیقا همانطور که جاز پیشبینی کرده بود، برخی کاربران آیپد را به عنوان سومین گجت خود [در کنار گوشی هوشمند و تبلت لپتاپ] میخرند. اما بسیاری نیز به این نتیجه رسیدند که تنها به ۲ گجت نیاز دارند، و با سرعتی خیرهکننده لپتاپهای ایسر، توشیبا، لنوو، اچپی و غیره را که ویندوز مایکروسافت را اجرا میکردند، به کناری گذاشتند. این تغییر گرایش چنان ضربهای به Dell زد که مایکل دل همزمان با آغاز سال ۲۰۱۳ تصمیم گرفت از بازار بورس خارج شده و شرکت را به شرکتی خصوصی تبدیل کند.
عجیب نبود که دل بیش از همه ضربه بخورد. زمانی که جابز در سال 1997 دوباره به اپل برگشت، مایکل دل گفته بود آنقدر از احیای اپل ناامید است که اگر به جای جابز میبود «در اپل را تخته کرده و پول سهامداران را پس میداد.»
دل به سرپرستی مایکل دل از اول این هفته با پس دادن پول سهامداران، دوباره شرکتی خصوصی است!
منبع (+)
واقعا فوق العاده بود
لذت بردیم !
چقدر دونستن فلسفه یِ وجودیِ بعضی چیزها قشنگ و عمیقِ!
به ویژه چند خط آخر که نشاندهنده واقعیت ” گهی زین به پشت و گهی پشت به زین” است.
خسته نباشید. واقعا جذاب بود
برخی کاربران آیپد را به عنوان سومین گجت خود [در کنار گوشی هوشمند و تبلت] میخرند.
Laptop seems true
please check the word Mr. DR. Majidi
ممنون
اصلاح شد
مرسی..خیلی عالی بود… جابز یک مرد فوق العاده بود.
بسیار عالی بود. سپاسگذارم
جابز کلی زحمت کشید و با حرص و زحمت اینها رو ساخت و الان میبینیم شرکت های دیگه بدون هیچ ریسکی از اونها استفاده میبرن. و از اون طرف بعضیا میگن چرا اپل اینقدر انحصار طلبه.!!
اگه گوگل راست میگه بیاد یه خلاقیتی از خودش بیرون بده و پای ریسکش بمونه.
ازون پست های مخصوص یک پزشک بود.عالی!
ایکاش وقتی من اولین اَپلم رو خریده بودم مسخره کردن کلّ بازار رو میدیدی و حکایتهای عاقلانه اونارو پوستمو میکندن اینقدر دردم نمیومد
ممنون آقای شریف پور، مطلب آموزنده ای بود.
یک درخواست کمی نامرتبط:
ای کاش یک مقایسه عملکردی و کاربردی در مورد دو اندازۀ متفاوت آیپدها وجود داشت.
ممنون از آقای شریف پور. عالی بود
دقیقا همانطور که جاز پیشبینی کرده بود، برخی کاربران آیپد را به عنوان سومین گجت خود [در کنار گوشی هوشمند و تبلت] میخرند.
آیپد رو در کنار گوشی هوشمند و لپ تاپ می خرند؟
اصلاح شد. ممنون از توجهتون.
مقالهای فوقالعاده بود، دستتون درد نکنه.
اینکه تاریخچه سلیسی از تفکر و ابداع …. تا خلاقیت و اختراع یک ایده رو بدونی، خیلی جالبه.
جالبتر اینه که اکثر کمپانیها رو آوردن به سمت تبلت، و در هر نسخه با بالا بردن مشخصات سختافزاری و نرمافزاری، در کمال وقاحت اونو ایده و ابتکار خودشون میدونن! حال اینکه اگر پافشاری و تلاش جابز برای نهایی کردن این ایده نبود، سامسونگ همچنان دلخوش به یه سکانس از فیلم جنگ ستارگان بود و تو دادگاه برای قاضی، فیلم عقب جلو میکرد!!
سلام….قسمت اول رو مطالعه کردم و بی درنگ به این پست اومدم… خسته نباشید… عالی بود.