تنهایی پرهیاهو: عاشقانه‌ای برای کتاب، شعری عاشقانه به گاه انهدام + کتاب صوتی رایگان

15

«بـُهومیل هرابال (به چکی: Bohumil Hrabal) (زاده ۲۸ مارس ۱۹۱۴ در برنو، درگذشته ۳ فوریه ۱۹۹۷ در پراگ) از داستان نویسندگان برجسته جمهوری چک (چکسلواکی آنزمان) است. میلان کوندرا رمان نویس سرشناس، او را بهترین نویسنده معاصر چک می خواند.

هرابال در سال ۱۹۴۸ دکترای حقوق گرفت و ضمن تحصیل دوره‌هایی در سطح دانشگاهی در فلسفه ادبیات و تاریخ گذراند اما پس از تحصیل از مدرک و سابقهٔ تحصیلی‌اش هیچ استفاده‌ای نکرد و به قول خودش به یک سری مشاغل جنون‌آمیز از جمله سوزن‌بانی راه‌آهن و راهنمایی قطارها، نمایندهی بیمه، دست‌فروش دوره‌گرد اسباب‌بازی، کارگر ذوب‌آهن و کار در کارگاه پرس کاغذ باطله پرداخت. هرابال در این دوره یک کارگر – روشن‌فکر بود. در جامعهٔ آن زمان چک کارگر – روشن‌فکر پدیده‌ای استثنایی محسوب نمی‌شد. بسیاری از روشن‌فکران استادان دانشگاه فلاسفه و هنرمندان در زمینه‌های متفاوت به اجبار یا اختیار مشاغلی چون کارگری ساختمان شیشه‌شویی، سوخت‌اندازی، رانندگی تاکسی و غیره را در پیش می‌گرفتند. آن‌چه در آثار هرابال به وضوح به چشم می‌خورد آشنایی خیره کننده هرابال با ظرایف شغل و زندگی این مشاغل است.» (+)

1-11-2014 9-54-16 PM

ایده کتاب تنهایی پرهیاهو که در این پست قصد معرفی آن دارم، حاصل دورانی است که او در کارگاه پرس کتاب باطله کار می‌کرد، او که باید هر روز انبوهی از کاغذها، کارت‌ها، اعلان‌ها و حتی کتاب‌هایی که از دید دولت وقت چسکسلواکی ناسالم بودند، پرس و خمیر می‌کرد، در این کتاب در مقام کارگری ظاهر شده است که در حین کارش عاشق کتاب‌ها می‌شود، کتاب‌ها برای او ماده اولیه کار نیستند، بلکه گویی محبوبانی برای عشق‌ورزی هستند. این تناقض، کتاب را بسیار جذاب کرده است.

کتاب حدود 100 صفحه دارد، کتاب البته پیش از این هم در سال 1383 ترجمه شده بود، اما این بار نشر بوتیمار با ترجمه احسان لامع آن را وارد بازار کتاب کرده است.

بریده‌هایی از کتاب:

حالا سی و پنج سال می‌شود که کارم کاغذ باطله است و این داستان عاشقانه من است. سی و پنج سال است که کاغذ باطله و کتاب‌ها را خمیر می‌کنم و به گونه‌ای با حرف‌ها درآمیخته‌ام که خودم بدل به یک دانشمنامه شده‌ام. در این سال‌ها تُن‌های زیادی از آنها را به خوبی خمیر کرده‌ام.

کتاب‌های کمیاب زیر دست‌های من و در دستگاه پرس نابود می‌شوند و من نمی‌توانم مانع این روند شوم. من چیزی نیستم جز قصابی دل‌رحم.

همانند یک ماهی زیبا که گاهی در رودخانه آلوده جاری در اطراف کارخانه‌ها در تکاپو است، در میان کاغذهای باطله‌ی من نیز، گاهی عطف کتابی کمیاب می‌درخشد و اگر چند لحظه مبهوت جای دیگری شوم، زیر دستگاه می‌رود، اما همیشه به موقع برمی گردم و از میان کاغذ باطله‌ها درش می‌آورم، اول با پیشبندم تمیزش می‌کنم، بازش کرده، گرد و غبارش را می‌تکانم، و چشم به نوشته‌های می‌دوزم، عطر حروف را به مشام می‌کشم و اولین جمله‌اش را مانند «پیشگویی هومری» می‌خوانم. بعد کتاب را با احتیاط، بین دیگر بازیافته‌های خوبم در جعبه کوچکی می‌نهم …

1-11-2014 9-51-54 PM

کتابی را برمی‌دارم و چشمم با هراس به دنیایی جدا از دنیای خودم گشوده می‌شود، چون تا شروع به خواندن می کنم به عالم دیگری وارد می‌شوم، به عالم متن که حیرت‌انگیز است و باید اعتراف کنم که واقعا در عالم رؤیا، در سرزمین زیبایی، در دل حقیقت بوده‌ام. هر روز، ده مرتبه، حیرت‌زده می‌شوم که چقدر پرسه زده‌‌ام. بعد از خود رانده و با خود بیگانه، از کار به خانه برمی‌گردم، در خیابان‌ها، ساکت و متفکرانه راه می‌روم، در ابری از کتاب‌ها از کنار ترامواها و اتوموبیل‌ها و عابران رد می‌شوم، کتاب‌هایی را که امروز یافته‌ام با خود در کیف دستی‌ام می‌گذارم و به خانه می‌برم … چونان خانه‌های طعمه حریق شده، چون طویله‌ای در حال سوختن، چون نور برآمده از آتش، چون آتش گُر گرفته از چوب خشک و چون اندوه دشمن‌کیشانه خفته در زیر خاکستر، گام برمی‌دارم …

من همه کتاب‌های کتابخانه‌های کشور، از قصرها و عمارت‌ها گرفته تا کتاب‌های نادر و خوب را با جلدهای چرمی و تیماجی، باز می‌زدم و سی تا واگن پر می‌شد، قطار راهی سوئیس یا ارتیش می‌شد. یک کیلوگرم کتاب در برابر یک کرون! کسی ککش نمی‌گزید و قطره اشکی هم نمی‌ریخت، حتی خود من. تنها کاری که می‌کردم، این بود که لبخند به لب به تماشای حرکت قطار با بار بی‌ارزش در قبال کیلویی یک کرون یه سمت سویی یا ارتیش می‌ایستادم.

1-11-2014 9-52-15 PM

تا آن موقع به قوتی رسیده بودم که با این مصیبت یا خونسردی رفتار کنم و احساساتم را سرکوب نمایم. داشتم زیبایی انهدام را می‌فهمیدم … به چراغ سرخ واگن انتهایی چشم می‌دوختم و به تیر برق تکیه می‌دادم، درست مثل لئوناردو داوینچی که به ستونی تکیه می‌داد و تماشا می‌کرد که چطور سربازهای فرانسوی مجسمه او را هدف تمرین قرار داده‌اند و اسب و سوار با تکه تکه با گلوله فرو می‌ریزند ….

تفتیش کننده‌های عقاید و افکر در سراسر جهان ، بیهوده کتاب ها را می‌سوزانند ، چون اگر کتاب حرفی برای گفتن و ارزشی داشته باشد، در کار سوختن فقط از آن خنده‌ای آرام شنیده می شود ، چون که کتاب درست و حسابی به چیزی بالاتر و ورای خود اشاره دارد …

1-11-2014 9-48-44 PM

همیشه هگل متحیرم کرده و از او بسیار یادگرفته‌ام به خصوص وقتی می‌گوید که «تنها چیزی که در جهان باید از آن هراسید زمانی است که در شرایط جمود و تهجر و در حال مرگ گرفتار می‌شوی و تنهای چیزی که ارزش شاید دارد، شرایطی است که در آن فرد و جامعه به طور کل در شرایط نبرد مداوم، بری  توجیه خویشتن قرار می‌گیرد.»

صبح که داشتم سر کار می‌رفتم، دو کارگر جوان را در محوطه کارگاه دیدم که انگار می‌خواستند در مسابقه‌ای شرکت کنند،  رئیس به من گفت که از هفته بعد باید بروم و در چاپخانه ملانتریخ مشغول بسته‌بندی کاغذ سفید بشوم، غیر از این کاری نباید بکنم، فقط بسته‌بندی … دنیا بر سرم خراب شد، منی که نمی‌توانستم بدون نجات یک کتاب زیبا از میان زباله‌های نکبتی زندگی را به سر ببرم، باید الان کاغذ پاک و معصوم را با بی عاطفگی بسته‌بندی کنم …

1-11-2014 9-49-56 PM

به آن دو کارگر چشم دوختم، آنها مقصر نبودند، کاری را انجام می‌دادند که به آنها محول شده بود، و نان شبشان از این کار درمی‌آمد، کاغذ باطله‌های را در طبله پرس می‌ریختند و دکمه‌های سبز و سرخ را فشار می‌دادند و من از ته دل آرزو می‌کردم که دستگاه اعتصاب کند یا بیمار شود یا چرخ و دنده‌اش از کار بیفتد.

پاهایم توان حرکت نداشتند، از شرم و صدای حرکت تند دستگاه که ندا می‌داد به زودی بیشتر کار خمیر کردن تمام می‌شود، بی‌حال شده بودم. درست در همان لحظه دیدم که کتابی لای چنگال دوشاخه، به درون طبله در حال پرواز است و من از جا بلند شدم و آن را از چنگال آن بیرون کشیدم، و جلدش را با لباس کارم تمیز کردم و مدتی آن را به سینه فشردم، مثل مادری که بچه‌اش را به سینه می‌فشارد، مثل مجسمه یان هوس که کتاب انجیل را در کولین تا سر خد خرد شدن بر سینه فشرده.

به آن دو کارگر نگاه کردم و آنها هم مرا نگریستند، ولی انگار نه انگار که چیزی پیش آمده. تمام قدرتم را جمع کردم و به عنوان کتاب نگاه کردم، بله، کتاب خوبی بود، شرح اولین پرواز چارلز لیندبرگ بر فراز اقیانوس بود.


کتاب را می‌توانید بسته به صلاحدید خود با ترجمه پرویز دوائی یا ترجمه جدیدتر احسان لامع به صورت آنلاین از اینجا یا اینجا بخرید.

1-11-2014 9-56-25 PM

جالب است بدانید که در سال 2007، فیلمی به شیوه استاپ موشن با صداپیشگی «پاول جیاماتی» ساخته شده است، فیلمی که دیدن خلاصه‌اش من را مشتاق کرد نسخه کاملش را ببینم که متأسفانه لینکی برای دانلود پیدا نکردم.


دانلود کتاب صوتی تنهایی پرهیاهو (رایگان)

دانلود کتاب صوتی

کلیک کنید


معرفی کتاب: تازه‌های نشر را با سایت « یک پزشک » دنبال کنید.
کتاب صوتی : کتاب‌های صوتی رایگان را از سایت « یک پزشک» دانلود کنید و گوش کنید.

برخی از پست‌های این دسته‌ها:

[su_box title=”معرفی کتاب + کتاب صوتی” style=”noise” box_color=”#12176a” title_color=”#ffffff” radius=”7″][su_posts template=”templates/list-loop.php” posts_per_page=”3″ tax_term=”224″ order=”desc” orderby=”rand”][/su_box]


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

ایده‌های خوب و خلاقانه برای دکوراسیون و منظره‌سازی فضای بیرونی خانه‌های و مجتمع‌های مسکونی و اداری

آیا تا به حال به دنبال الهام گرفتن برای دکوراسیون و منظره‌سازی فضاهای بیرونی منزل خود بوده‌اید. آیا دوست داشته‌اید بتوانید به نوعی طبیعت را در فضاهای کوچک حیاط آپارتمان یا خانه ییلاقی خود ادغام کنید.در این صورت مجموعه این پست می‌تواند…

سازه‌های و کارهای مهندسی کارا، زیبا و شگفت‌آور از سراسر دنیا

ساختن سازه مهندسی مسلما فقط به معنی ساختن چیزی کارا نیست. بلکه باید زیبایی سازه و تباین آن با محیط اطراف و ابعاد انسانی و فرهنگی آن در نظر گرفته شود. در ضمن امکان توسعه آن در آینده مد نظر قرار گیرد و همچنین چه بهتر که دوست‌دار محیط زیست…

صخره‌های عجیب فنلاندی موسوم به کوماکیوی – هزاران سال تعادل و مبارزه با جاذبه

کوماکیوی Kummakivi یک کلمه فنلاندی است که در انگلیسی به معنی "سنگ عجیب" است. این کلمه اغلب برای توصیف نوعی تشکیل سنگ که شکلی عجیب یا غیرعادی دارد استفاده می‌شود. این نوع سنگ‌ها در سرتاسر فنلاند یافت می‌شوند و به دلیل ظاهر منحصر به فردشان…

دستمال‌های پارچه‌ای برای پنهان کردن نقشه فرار در زمان جنگ جهانی دوم

جورجینا کنیوندر جنگ جهانی دوم، نقشه‌های سرّی روی دستمال‌های جیبی چاپ می‌شد تا نیروهای متّفقین در پشت خطوط دشمن بتوانند از آنها استفاده کنند. گرامی داشتن دستمال‌های پارچه‌ای کهنه پدر ‌همسرم شاید به نظر کاری ناخوشایند باشد اما در دل آنها…

بازیگران سریال به‌یادماندنی «آفیس» را در قالب تصویری گیم GTA یا سریال گیم آو ترونز ببینید!

سریال دفتر یا "The Office" یک سریال کمدی تلویزیونی محبوب آمریکایی بود که از سال 2005 تا 2013 پخش شد. این سریال توسط گرگ دانیلز ساخته شد و توسط ریکی جرویز و استفان مرچنت که در اصل نسخه بریتانیایی سریال را ایجاد کرده بودند، توسعه یافت. سریال…

داستان گنبد بتنی در جزایر مارشال که پر از زباله‌های مرگبار هسته‌ای است

یک گنبد بتنی یا اصطلاحا Runit Dome بین سال‌های 1977 و 1980 به منظور مهار زباله‌های رادیواکتیو حاصل از آزمایش‌های هسته‌ای جنگ سرد آمریکا ساخته شد. اما شروع به ترک خوردن کرده است.جزایر مارشال یک کشور جزیره‌ای زیبا است که در اقیانوس آرام…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
15 نظرات
  1. آترین می گوید

    به نظر کتاب خوبی میاد. از این سبک کتاب ها خوشم میاد.
    موفق باشید

  2. مسعود زمانی می گوید

    من با یک خانم اهل کشور چک صحبت میکردم و ایشان اشاره داشتند که برخلاف بعد بین المللی بسیار موفق میلان کوندرا، در داخل چک هرابال محبوبترین نویسنده خودشان هست.
    کتاب خط به خطش عالی است، ده ها بار اون رو به دوستام کادو دادم، فقط یک نکته وجود دارد و اونهم اینه که در مقدمه کتابی که پرویز دوایی ترجمه کرده، مطلب بسیار بسیار جذابی راجع به شهر پراگ و فرهنگ دوگانه ای که در شهر پراگ شکل گرفته (چون بنوعی رود دانوب مرز و دروازه میان اروپای شرقی و غربی بوده است) نوشته است که حاصل زندگی چند ساله وی در آن شهر بوده است. ضمن احترام برای مترجم جدید، من ترجمه آقای دوایی رو پیشنهاد میکنم.
    نکته دیگه اینکه چرا از هرابال کتاب دیگه ای تو ایران چاپ نشده؟

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      اتفاقا دو کتاب دیگر هم از ایشان ترجمه شده: همه ترس‌هایم و نظارت دقیق قطارها.

      1. مسعود زمانی می گوید

        ممنونم دکتر جان…

    2. محمد جابری می گوید

      البته یکی دیگه از دلایل اینکه کتاب زیادی از ایشون چاپ نشده اینه که مترجمین عزیزی مثل جناب دوایی -خمونطور هم که در مقدمه کتاب اشاره کردن- نخواستن که به سانسور شدید تن بدن تا از ارزش اثر کم نشه، چون آثار هرابال سرشار از مواردی هست که ممیزی در ایران اجازه انتشارش رو نمی ده.

  3. مسعود زمانی می گوید

    ضمناً دکتر جان برای دانلود هم میتونید به سایت رسمی خود فیلم و بطور دقیقتر این آدرس (http://www.tooloudasolitude.com/tooloudasolitude/Watch_movie.html) مراجعه کنید و یا همانجا تماشایش کنید و یا در صورت داشتن نرم افزار IDM دانلودش کنید… پیروز باشی همیشه دکتر مجیدی عزیز

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      خیلی ممنونم از کامنت و راهنمایی شما

  4. maryam می گوید

    بایدخوندش ،ممنون آقای مجیدی.

  5. عرفان زارعی می گوید

    واقعا یکی از زیباترین داستان های بلندیه که تاحالا موفق شدم بخونم در ضمن افتخار یک جلسه صحبت با اقای دوایی نصیبم شد که به لطف اون فهمیدم درک عمیقی از از شخصیت و اثار هرابال دارند و نه تنها ترجمه همه ی گفتنی هارو خودش میگه و اثر زیر چرخهای ترجمه خورد نشده بلکه اقای دوایی بادرک مناسبی که از محیط و فرهنگ پراگ دارند ترجمه ای به یاد ماندنی و نمونه ای برای تدریس ترجمه به جا گذاشتند به شدت پیشنهاد میکنم کار اقای دوایی مطالعه بشه و جالب اینجاست که تجربه ای شبیه به اقای زمانی دارم و من هم بارها به دوستهای عزیزی این شاهکار ادبی رو هدیه دادم باشد که سان/سور روزی به پرس باطله ها سپرده شود و کتابهای جلدسفیدمان طعم شیرین ازادی رو بچشند ؛)

  6. پژمان می گوید

    “بازش کرده، گرد و غبارش را می‌تکانم، و چشم به نوشته‌هایش می‌دوزم، عطر حروف را به مشام می‌کشم…”
    فقط یک عاشق کتاب و مطالعه حس این جمله ها رو درک میکنه
    خیلی ممنون دکتر جان

  7. erfan می گوید

    کتاب فوق العاده ای هست , مخصوصا اگر کسی فلسفه و مکتب غرب رو بدونه , و کاملا میشه فهمیدش , یه جورایی که کتاب راحت الحلقوم هست ,

    35سال یه نفر , مسول از بین بردن کتاب ها هست و ماموریت خودش رو نجات کتاب های ارزشمند ممنوع الچاپ از نابودی میدونه , این فرد با کارش ارتباط روحی پیدا کرده , با تمام اجزا و عناصر محیط کاریش ارتباط داره (حتی با موش ها)

  8. محمد صادق صباحی می گوید

    این کتاب رو سال ها پیش خوندم. با دیدن نامش خاطراتم تازه شد. خیلی کتاب خوبی بود. خیلی .
    یادمه تا تموم شدن کتاب نتونستم زمین بزارمش.

  9. صابر می گوید

    کتابی فوق العاده زیبا ، توصیه میکنم با ترجمه سحرانگیز پرویز دوایی بخونید. آقای دوایی این اثر را بصورت مستقیم و از زبان اصلی ترجمه کردند.

  10. یوسف تاریخانی می گوید

    وقتی داشتم پست رو می خوندم یه حسی به من می گفت که من قبلاً این داستان رو دیده بودم، به آخرای پست که رسیدم یادم اومد که نمایش تنهایی پر هیاهو رو تو یکی از سالن های تئاتر شهر دیده بودم. اتفاقاً کار خوب با بازی های فوق العاده ای داشت. متاسفانه الان چیزی از مشخصات و عوامل نمایش یادم نیست. الان باید حتماً کتاب رو بخوانم، داستان یه جورایی غم نامه ای برای تمام عاشقان کتاب در سراسر دنیاست.

  11. علی می گوید

    سلام.
    این کتاب را با ترجمه پرویز دوائی خوانده‌ام.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5