عکسهایی از پشتصحنهی فیلمهای بهیادماندنی
فرانک مجیدی: در این پست، عکسهایی از پشتصحنهی سهگانهی «پدرخوانده» را دیدهبودیم. در این پست، عکسهایی از پشت برخی فیلمهای قدیمی را با هم خواهیم دید.
1- روانی(1960): از آن فیلمهایی است که اگر امروز ببینیم، خیلی راحت روند داستان را پیشبینی میکنیم.اما چیزی که مسیرشناسی ما را از داستانهای جنایی به اینجا رسانده، همین پیشزمینهی پایهای از تعریف داستان توسط هیچکاک بزرگ است. فراموش نکنید که هیچکاک برای ساختن این فیلم با چه سختیای رضایت کمپانی سازنده را جلب کرده، و تازه، این یک داستان واقعی است. هنوز کار هیچکاک در اینکه اجازه میدهد نقش اول زن داستانش بمیرد، بسیار شجاعانه است و آن سکانسی که هرگز نظیرش تکرار نخواهد شد و برای من جزو صد سکانس برتر تاریخ سینما است: نگاه خیرهی آنتونی پرکینز رو به دوربین و لبخندش…
2- آروارهها (1975): این فیلم 15 سال پس از فیلم آقای هیچکاک، توسط اسپیلبرگ ساختهشد و خب، اسپیلبرگ همیشه راه و روش گرفتن اسکار را بلد بود. فیلم او، 3 اسکار برد.
3- جنگیر (1973): 41 سال از ساخت این فیلم میگذرد، اما هنوز بهعنوان یکی از موفقترین فیلم های ساختهشده در ژانر وحشت شناخته میشود. بسیار شنیدم که افسانههای زیادی دربارهی «لیندا بلیر»، بازیگر نوجوان فیلم، گفته شده. اما همهی آنها دروغ است. خانم بلیر اکنون 55 ساله است و بزرگترین موفیت دوران هنریاش، حضور در همین فیلم بوده که او را به نامزدی اسکار رساند.
4- پرندگان (1963): پروژهی بعدی هیچکاک، پس از «روانی». هیچکاک در کنان «تیپی هدرن» در استودیوی محل فیلمبرداری دیده میشود. هرچند، سالها بعد خانم هدرن مصاحبه ای علیه هیچکاک کرد و او را متهم نمود که ذوق و استعداد و آیندهی هنری او را کشتهاست!
5- جنگهای ستارهای (1977): این فیلم در زمان خود، بسیار موفق بود. گرفتن 6 اسکار و البته کارگردانی «جرج لوکاس» را داشت و منجر به این شد که سالها بعد، دنبالهها و بازی های موفقی برای آن ساخته شود.
6- راکی (1976): سینما است دیگر، گاهی چیزی از کلاه شعبدهاش در میآورد که فقط مجبوری بپذیری، چون مجبوری! فیلمی که «سیلوستر استالونه» بازیگر اصلیش است 3 اسکار میگیرد، «گرگ والاستریت» میشود فیلم منفور داوران اسکار!
7- تروی (2004): شخصاً این فیلم را هیچوقت دوست نداشتم، نه آنطوری که «گلادیاتور» را میپسندم. واقعاً هم از آشیل مغرور «برد پیت» متنفر بودم، اصلاً یکی از بزرگترین شادمانیهای من، فرود آمدن تیر بر پاشنهی پای او بود! خوب است آدم دربارهی احساساتش صادق باشد.
8- درخشش (1980): من مان آقای «استیفن کینگ» را نخواندهام.تمام تصور من از «درخشش»، همین فیلم است. بنابراین نمیدانم آقای کینگ انتظار داشت اقتباس سینمایی اثرش چقدر دیگر ترس در جان بیننده بیندازد که همیشه میگفت کوبریک روح کتاب او را کشتهاست! شما فقط آن سکانسی را به یاد آورید که جک در را با تبر میشکند و شما هم اولین بار است که فیلم را میبینید! این فیلم بهشدت مورد بیمهری قرار گرفت و تنها دو جایزهی کوچک بود، تا کوبریک هم مانند هیچکاک از بزرگانی باشد که به اسکار، افتخار بردن ندادند!
9- جیمز باند: جاسوسی که دوستم داشت (1977): در آن زمان، «راجر مور» نقش باند را بازی میکرد و د این عکس، در کنار «ریچارد کایل» دیده میشود.
10- انقلابهای ماتریکس (2003): در سال 2003 دو دنباله از سری متریکس ساختهشد. این یکی، متوسطتر بود. هوگو ویوینگ را در کنار سرهای بدلش میبینیم.
11- ارباب حلقهها (2001): به سختی میتوانم باور کنم که 13 سال از ساخت این فیلم گذشته! فیلمی که طبق ردهبندی ارائهشده از سوی imdb، در میان 250 فیلم برتر در رتبهی یازدهم ایستادهاست.
12- بیل را بکش (2003): باید به خونریزی محبوب تارانتینو با کلی پاشیدن خون و صدای قطع شدن اعضا و جوارح عادت کنید. آنوقت این سهگانه را دوست خواهید داشت. اگر دلش را ندارید، حتی این عکس هم به مزاجتان خوش نخواهد آمد.
13- پسر جهنمی (2004): اگر قرار باشد از بین آثار «گیلرمو دلتورو» انتخاب کنم، «هزار توی پن» انتخاب همیشگی من است و نه این فیلم. با این حال، در ردهی فیلمهایی از این دست، فیلم بدی نیست. مانند آن تصویری که «کریس نولان» میسازد، نگاهی ناب به شخصیتهای کمیک نساخته، اما در ژانر معمولش، فیلم قابل قبولی است.
14-کابوس خیابان اِلم (1984): از فیلمهای دورهی جوانی جانی دپ!
15- هری پاتر: از سری کتابهای خانم رولینگ، 8 فیلم ساختهشده. هری و دشمنش، با صلح و صفا در این تصویر در کنار هم دیده میشوند.
16- فارست گامپ (1994): فارست نازنین! دربارهی این فیلم چند سال قبل پست مفصلی نوشتهام.
17- فایت کلاب (1999): از آن فیلمهای دیوید فینچر است. از آنها که میشود بسیار دوستش داشت، مانند «هفت». در میان 250 فیلم برتر سینمایی، در ردهی دهم قرار دارد.
18- جیمز باند: الماسها ابدی هستند (1971): این بار، شان کانری برای مدتی در لباس مأمور 007 فرو رفت. راست آنکه، هرگز و در هیچ دورهای جیمز باند را دوست نداشتم و فیلمهایش را تعقیب نکردم.
19- بتمن (1989): دربارهی اینکه «تیم برتون» «بتمنساز» خوبی نبوده، نظرات موافق بسیاری هست. در نسخهی او، «مایکل کیتن» در نقش بروس وین و «جک نیکلسن» در لباس ژوکر ظاهر شد و حتی یک اسکار هم رای بهترین کارگردانی هنری برد.
20- بیگانه (1979): از فیلمهای قدیمی ریدلی اسکات است که سالها بعد، ادامهی آن هم ساختهشد. این فیلم، پنجاهمین فیلم در میان 250 فیلم برتر است. سکانس انفجار قفسهی سینه، به انتخاب «براوو» در میان صد سکانس ترسناک تاریخ سینما در ردهی دوم قرار گرفتهاست.
درود
عکس دوم مربوط به برگمان بوده که بعد از ساخت فیلم گرفته شده.
http://aphelis.net/ingmar-bergman-shark-from-jaws-by-john-bryson-1975/
عکس دوازدهم، گفته شده سه گانه بیل را بکش،
درصورتی که بیل را بکش دو قسمتی بوده.
قسمت سوم قراره امسال (2014) ساخته بشه.
در رابطه با فیلم ها بهتره نظرات شخصیتون رو اضافه نکنید.
خواسته یا ناخواسته تاثیرگذارن.(البته زمانی که چیزی رو معرفی می کنید. در رابطه با نقد آزادید!)
اسکار معیار مناسبی برای ارزشگذاری فیلم نیست. همچنین IMDB!
با علم به ساخت قسمت سوم «بیل را بکش» بود که نوشتم سهگانه. ولو اگر قسمت سوم، سه سال بعد ساخته میشد، باز این سری آثار تارانتینو را سهگانه میخواندم، چون خبر ادامهی کار تأییدشده است.
در رابطه با فیلمها، مسلماً در این وبلاگ نظر شخصی نویسندگان را دربارهی آثار دخالت خواهیم داد. چون وبلاگ ما و عقیده و روند ماست و اصولاً مینویسیم تا عقیدهمان را ابراز کنیم و بر نوشتهای که از آن الهام گرفته شده، چیزی بیفزاییم. نقلقول صرف از دید من، چیزی جدا از نوشتن برای وبلاگ است. ما تنها در گفتههای افراد دخل و تصرف نمیکنیم. این روشی است که در این وبلاگ بوده، هست، و خواهد ماند و به هیچ وجه تغییر نمیکند.
در مورد جملهی آخر با شما موافقم و در خیلی از جاهای نوشته. نقش رتبهبندی IMDB را نفی کرده ام.
مشکل شما اینجاست که معیارتون برای فیلم خوب اسکاره! بعد با دیدن انتخاب های مضحک اسکار تعجب می کنید.
همین اسکار امسال رو مثال می زنم که حرفش پیش اومد. فیلم Gravity با هزاران مشکل علمی که حتی آماتور ترین علاقه مند نجوم هم هاج و واج می مونه از این اشتباهات و ضعف شدید فیلم نامه، و البته بخاطر جلوه های ویژه ش انقدر محبوب شد! این شناسنامه ی اسکاره. باید بالاخره بپذیرید که اسکار، شده مجله ی زرد هنر سینما
درود
درود و سپاس از نوشته خوبتون.
یک اشکال کوچیک در متن هست، از هفتگانه ی هری پاتر نوشته ی رولینگ، ۸ فیلم ساخته شده.
مهراد جان. کتاب هفتم از دو فیلم تشکیل شده که مجموعا میشه ۸ فیلم.
عکس هاى خاطره انگیزى بودند.
خانم مجیدى از اینکه با این عکس ها ما را به دنیاى خاطراتمون بردید ممنونم.
سلام ولی باید قبول کنید گرگ وال استریت با این که یک سری حقایق رو نشون می داد ولی به اصطلاح یه فیلمه بازاری بود و ارزش اسکار گرفتن نداشت حتی اگر کارگردانش مارتین اسکورسیزی باشه.
در مورد درخشش باید بگم که اسما از رمان اقتباس کرده وگرنه کوبریک همه قسمت های رمان رو تغییر داده ، برای مثال اون مارپیچ در رمان نیست یا ماشین جک قرمزه ، که در فیلم زرد هست و اون سیاه پوست به این زودی کشته نمیشه که در فیلم در بدو ورود کشته میشه و .. ، در کل کوبریک به رمان وفادار نبود ، چون اصلا قصد کوبریک از ساخت فیلم، رمان نبوده بلکه فیلم های کوبریک شخصی هست و در کنار داستان درخشنده ای که تعریف می کنه ، داستان های دیگه ای هم گفته میشه که به موضوع فیلم ارتباطی پیدا نمی کنه و اگه ببیننده باهوش باشه و فقط قصدش وقت پر کردن دو ساعته نباشه میتونه به اسرار داخل فیلم پی ببره ، در کل برای فیلمی که از رمان اقتباس شده باشه یک مینی سریال سه قسمته هست که فیلمنامش هم به قلم کینگ هست
مرسی خوشم آمد