بنیاد امور بیماریهای خاص: ارزش خوشبختی را کسی میداند که…
فرانک مجیدی: به نشانهها باور دارم. به اینکه چند روزی است سوژهای یکسان برای نوشتن پیدا میکنم و فکر میکنم قرار بوده به این نوشته برسم. از انتشار اینمطلبم که حاوی تصاویر بیماران بهبودیافته از سرطان بود، خیلی نگذشته. حالا وقتش هست که به آدمهای دردمند سرزمین خودمان فکر کنیم و به کسانیکه میتوانند به آنها کمک کنند: تکتک ما!
بهتازگی این کلیپ بسیار دیدنی را با کارگردانی «حسین دهباشی» و اجرای استادانهی بازیگران مطرح ایران، (به ترتیب حضور) «پرویز پرستویی»، «حبیب رضایی»، «امین تارخ»، «کورش تهامی»، «مهتاب کرامتی»، «بهنوش بختیاری»، «اکبر عبدی»، «مهناز افشار»، «فاطمه معتمدآریا»، «جمشید مشایخی» و «امیرحسین مدرس» در حمایت از «بنیاد امور بیماریهای خاص» تماشا کردهام. سوای ارزش هنری بالای کلیپ با اجرای خوب تکتک این عزیزان، صحنههای زیبای فیلمهای ارزشمند ایران که هوشمندانه انتخاب و تدوین شده، متن بسیار زیبا و موسیقی تأثیرگذاری که ترکیب آنها، بهترین کلیپ تبلیغاتی وطنی که در همه عمر دیدهام بهوجود آورده، دو حقیقت دیگر این کار را بسیار منحصر بهفرد کرده: حقیقت تلخی که قلبتان را میشکند و ارزش قائل شدن بر شعور و احساسِ انسانیتِ خالص!
آدمیزاد است دیگر… دلش مثل اسفنج دردها و نگفتهها را یکجا جمع میکند. اگر گاهی فشارش ندهی که اشک نشوند و بریزند بیرون، میترکد. درست مثل سنگ صبور! گفتم که، به نشانهها ایمان دارم. چند روز است دارم فکر میکنم خوشبختی یعنی چه، تا این سوژهها را برای نوشتن انتخاب کردم. خوشبخت بودن، دیدن شانههای سادهی سفیدِ خوشبختی، عادت نکردن، نادیده نگرفتن، چقدر میتواند سخت باشد؟! یادمان میآید آخرینباری که بیدار شدیم و پیچ و تابی در نرمی رختخواب به خود دادیم، یک خمیازهی عمیق کشیدیم و هوای تازه را بی هیچ واسطهای در ریه فرو دادیم، راحت بلند شدیم تا دست و رویی بشوییم، پیغامهای گوشی، ایمیل و شبکههای اجتماعی را چک کردیم، چقدر خوب بود؟ یادمان میآید آخرین باری که بدون مشکل کتابی خوب خواندیم، فیلمی دیدنی دیدیم، دلمان برای دوستمان تنگ شد و با او تماس گرفتیم، یخچال پر از خوراکی بود و مشکل، فقط انتخاب بود، چه حسی داشت؟ یادمان هست آخرین باری که فرزندمان برایمان تازهترین شعری را که یاد گرفته خواند، چطور خندید وقتی بوسیدیمش؟ خاطرمان هست آخرینباری که با خدا راز و نیاز کردیم، حس کردن امید به شنیدهشدن دعا، چقدر قدرتمند بود؟ حس خوشبخت خندهی «او» از حرف بامزهات، تلفن کردن پدر، دعاهای مادر، شوخیها و منتکشیهای برادر، آغوش خواهر، چه طعمی داشت؟ چقدر خوب هست که یکدفعه تلفن میکنند و میگویند در رو باز کن، پشت در هستیم، سرزده آمدن یک دوست، در آغوش گرفتهشدن و بوسیدهشدن، جشن گرفتن تولدت، فقط با کسی که دوستش داری و دوستت دارد…
ارزش بیخیالانه در خانه پرسه زدن را کسی میداند که ساکن غزه است و هر ثانیه برای داشتن سرپناه و زندگی میجنگد. لذتِ داشتنِ «او» را کسی میداند که یادش باشد نبودنش از هزار بار مُردن، بدتر است. ارزش دوست داشتهشدن را کسی میداند که کسی که دوستش دارد حتی برای یک ثانیه، حتی برای آزار سادهی دعواهای کودکانه، میگوید دیگر نمیخواهد ببیندش.ارزش خوشبختی را کسی میداند که یادش بماند اگر یکی از اینها از زندگی کم شود، دلت هزار تکه میشود و دیگر جراحتش درمان نمیشود. کسی میداند، که هرلحظهی اینها را مانند آخرین ثانیههای عمرش با عطش زندگی کند، چون زندگی بسیار شکننده است. ارزش بهانههای سادهی خوشبختی را کسی میداند که تکتک اینها، برایش مانند آرزویی دور باشد، چنان رفته که دیگر امیدی به بازگشتش نباشد. ارزش درد نداشتن را کسی میداند، که آرزومند روزهای در بطالت گذشتهی سلامتی است.
اصلاً ادعا نمیکنم که سختیها تکتکمان را آزار نمیدهد، اما اگر همهی اینها را داریم، نسبت به بسیاری از اطرافیانمان خوشبخت هستیم. فقط میخواهم بگویم درست لحظهای که میخواهی قلب کسی را بشکنی یا خود را در ذهن، با دیگران مقایسه کنی، همهی اینها را به یاد بیاور. ما، به اندازهی بودنمان، به اندازهی حرمت و شرافت زندگیمان، فرصتِ انتخاب داریم. انتخاب اینکه یادمان نباشد خدا با ما و در ماست، یا اینکه بخواهیم مهربانی را به اشتراک بگذاریم و از حس شادی قلبمان لذت ببریم. تکتک ما در انتخاب آزاد هستیم. من آن کودک، نوجوان، زن و مردی را انتخاب میکنم که هرگز داستانش را نمیدانم، اما میدانم که از اماس، تالاسمی، نارسایی کلیوی، سرطان یا دیابت رنج میبرد و کسانی برایش به خدا پناه بردهاند که میخواهند با آنها بماند. انتخاب من، شاد کردن قلب آدمهایی است که نمیبینمشان، اما دلم گواهی میدهد که هستند و من می توانم وسیلهی کوچک برآورده شدن آرزویشان باشم. من «لایک نکردن» درد، و درگیر «عمل» شدن را برمیگزینم. من به دنیایی اعتقاد دارم که رفتارهای انسانی را ذخیره میکند و در جایی که انتظارش را نداری، بازپس میدهد. چه بهتر که مهربانی را ذخیره کنیم تا آنچه را که دوست داریم برایمان باقی بماند. روزگار با آدمهای مهربان، مهربانی خواهد کرد. من این را بارها در زندگی تجربه کردهام. برای همین، میخواهم این تجربه و انتخاب را با شما به اشتراک بگذارم، و از شما بخواهم که انتخاب کنید.
نیازی نیست تا مبالغ هنگفتی را برای کمک اختصاص دهیم. هر ماه، مبلغی اندک به اندازهی فقط هزار تومان، عزیزِ کسی را به درمان نزدیکتر میکند. جایی، جوری که غافلگیرت کند، کسی که نمیشناسی دستت را میگیرد. دوست عزیزی میگفت دنیا جای بیشعوری نیست. من ایمان به شعورِ منصفانهی روزگار را انتخاب کردم. شما دلتان میخواهد چه کنید؟
بنیاد امور بیماریهای خاص ایران، از سال 1375 تأسیس شده نهادی غیردولتی است. با احتساب سرطان، بیش از 3 میلیون بیمار خاص در ایران وجود دارد و این سازمان، تلاش میکند که امکان درمان آنها را فراهم کند. این سهمیلیون نفر، حس خوب یک کار نیک، این حقیقت را که هر یک از ما و عزیزانمان میتوانند به جمع این سهمیلیون تن افزوده شوند، حس خوب درد نداشتن و دوست داشتن را فراموش نکنیم. شماره حساب 01010343000 بانک ملی، شعبهی اسکان، مرکز امور بیماریهای خاص…
سلام
این بنیاد فقط به کودکان کمک میکند یا به بیماران هر سنی کمک می کند؟
با سلام .به تمام سنین
https://www.facebook.com/chffsd?hc_location=timeline
این بنیاد به بیماران خاص(سرطان-ام اس-دیالیز) در هر سنی کمک میکنه… نشانی: خ انقلاب. ابتدای خیابان ویلا
اگه شماره کارت رو هم بذارید میشه اینترنتی هم واریز کرد. اگه لینک مستقیم پرداخت هم داشته باشه که چه بهتر.
پیداش کردم :
پرداخت آنلاین بنیاد امور بیماریهای خاص
http://help.cffsd.org
چقدر متن تلخ بود و شیرین
قدر داشته های به ظاهر کوچک خودمون رو نمی دونیم
همین که نفس هایمان بی هیچ دغدغه ایی می آیند و می روند ولی کسی جایی همین نزدیک یها حتی برای کشیدن هر نفسش دردی را حس می کند
شکر خدایا
شکر بابت تمام چیزهایی که دادی و من حسش نکردم
آنلاین انجام شد
بچه که بودم اون آگهی تلویزیونی بنیاد امور بیماری های خاص رو تقریبا حفظ بودم.اون روز بعد از سالها این آگهی رو تلویزیون پخش کرد.یاد اون روزها افتادم.جلوی تلویزیون میخکوب شده بودم.وقتی بچه ها میگن:
“خدای من
خدای خوب و مهربان
قلب کوچکم را در میان شکوفه های بهار گذاشته ام
تا از کبوتران ترانه محبت بیاموزم
خدای من!من و قلب کوچکم دوست داریم
که در اسمان صاف و ابی پرواز کنیم
و دعا کنیم که ما همه کودکان
دست در دست هم دهیم
و قلک های کوچک خودمان را برای درمان بیماران هدیه کنیم
و از بزرگتر های سبز سرزمین سبزمان بخواهیم
تا ما را یاری کنند
تا همه از بهار سبز و شیرین لذت ببرند
هم اکنون نیاز مند یاری سبزتان هستیم
بنیاد امور بیماری های خاص
شماره حساب 3434 بانک ملی شعبه اسکان”
الان هم که دارم میخونم صدای بچه ها تو گوشمه.فکر کنم یکی از آگهی هایی باشه که تا آخر عمر یادم نره
هربار که این آگهی پخش میشد اشک میریختم غافل از اینکه روزی مانند این کودکان خدا را صدا میزنم تا از خرچنگی که برجانم نشسته رهایی یابم. شکر که صدایم را شنید
دلم خواست چیزی که تمام عمر ذهنمو مشغول کرده رو اینجا بازگو کنم چون شاید اینجا کسی هست که بهش فکر کنه . هموطنانمون چه کودک چه بزرگسال چه بیمار خاص و چه عام واقعا نیازمند کمک هستند و خودمنم همیشه به اندازه وسعم سعی در کمکشون دارشتم و دارم.
در ایران بنابر آمار ماهانه حدود سیصد نفر دست به خودکشی میزنن که تعداد بسیاری از آنها جوانسال و درسلامت کامل جسمانی و دارای تحصیلات نسبی و توانایی های فراوان هستند .شاید اگر تبلیغات و اطلاع رسانی برای سلامت و بهداشت روانی و حتی جلسات روانکاوی رایگانی وجود داشت که هزینه به مراتب کمتری از درمان یک بیمار سرطانی داره تعداد این تلفات کاهش چشمگیری داشت .
نکته ی قابل توجه اینجاست که کسانی با این راهکار به زندگی برگشتند با توجه به انگیزه ی قدردانی تمایل دارن به عنوان نیروی جدید در کمپین برای کمک به کسانی که مثل گذشته ی خود بودند اضافه شوند .
همونطور که گفتم قصدم از اشاره به این موضوع این بود که کسانی که این نوشته رو میبینن بهش فکر کنن.
سلام … اول سپاس بابت پست و روحیه ی بسیار زیباتون … دوم هم که من یه نوجوم 19 سالم و دغدغه هایی برای اینکه مسیر زندگیم چی میخواد باشه وچطور دارم و پست شما باعث شد که بخشی از این “من”ه آیندم رو بشناسم سپاس
متن زیبایی را نوشتید خانم مجیدی.
“خدا منو انتخاب کرده تا وقتی به زمینش نگاه می کنه منو زودتر از بقیه پیدا کنه :)”… خاص بودن سخته ولی خواهر جوان و زیبا و باطراوت و پزشک من با این جمله چون کوه ایستاده در برابر ام اسی که لذت گرمای حضور و لمس وجود پدری بغایت جوان رو سالهاست از ما گرفته!
شاد و سلامت باشی رفیق، خوشحالم که هستی!
من فطریه خودم و همسرم رو همون روز عید فطر آنلاین واریز کردم به حساب این بنیاد. اما حواسم نبود که مبلغ به تومان هست و باعث شد اشتباها رقم قابل ملاحظه ای از حسابم کسر بشه. نامه فکس کردم به انجمن و تلفنی هم چند بار صحبت کردم، ولی هنوز بعد از دوهفته اقدامی نکردند. متاسفانه حس بدی پیدا کردم.
سلام می بخشین میدونین موسیقی این کلیپ کار چه کسی هست؟ یا اسمش چیه و مال کدوم فیلمه؟ ممنونم میشم بگین
اشتباه نکنم، اثر کارن همایونفر و متعلق به موسیقی تیتراژ فیلم «سوت پایان».