چرا از دست دادن لهجه بسیار دشوار است؟!

حتما کسانی را دیدهاید که تنها بعد از دو جلسه رفتن به کلاس زبان انگلیسی، لهجه عاشقانه فرانسوی پیدا میکنند و دلبری میکنند یا آنهایی را که در حضور کوتاهمدتشان در فرنگستان، پارسی را با لهجه بریتیش محلههای لندن صحبت میکنند، آنهایی را که «ر» را رقیق و غیرملموس تلفظ میکنند.
امار کار دشوارتر را باید آنهایی بکنند که بخواهند لهجهای را که دارند از دست بدهند، اگر دوستانی از این نوع داشته باشید، میدانید که برای آنها بدون لهجه صحبت کردن چقدر دشوار است، آنها در حین این تلاش اغلب ناموفق، تو گویی که دارند در باشگاهی وزنه سنگینی را پرس میکنند!
قضیه مهم این است که داشتن بعضی از لهجهها آدم را باهوشتر نشان میدهد و متأسفانه داشتن بعضیها هم نه! گرچه در موقعیتهای رسمی، توده مردم ایران انکار میکنند، در ایران عادت ناپسند دست انداختن قومیتها وجود دارد و باید اعتراف کنیم که داشتن لهجه شهرستانی، حتی در مواردی باعث از دست دادن موقعیتهای شغلی میشود و شاید هم اگر شما لهجه مردم یک ناحیه را نداشته باشید و ساکن یکی از استانهای ایران شوید، تا آخر «خودی» تلقی نشوید.
تازه موضوع تنها مختص ایران نیست و در آمریکا هم اگر کسی با لهجه خاص ایالتهای جنوبی حرف بزند، او را بیسواد و ساکن مناطق کمتر متمدن تلقی میکنند!
ما در اینجا نمیخواهیم به جامعهشناسی و روانشناسی این پدیده بپردازیم، بلکه میخواهیم از نظر علمی بررسی کنیم که چرا زدودن لهجه اینقدر دشوار است.
مغز ما در تشخیص لهجه خیلی توانا است، کافی است که کسی تهلهجهای داشته باشد، تا متوجه شویم، اما ما نمیتوانیم کار معکوس را انجام بدهیم، یعنی با علم به یک لهجه، آن را از گفتار خود بزداییم.
دانشمندان میگویند که لهجه اصولا در چند ماه اول زندگی، یعنی زمانی که ما عملا به سخن گفتن را آغاز نکردهایم، وارد مغزمان میشود.
دو دهه است که پژوهشگران دانشگاه واشنگتن مشغول بررسی نحوه یادگیری لهجه توسط مغزهایمان هستند. بررسیهای آنها روی شیرخواران مناطق مختلف دنیا و پاسخ آنها به صدا متمرکز بوده است.
در یک مطالعه آنها قطعات صوتی ژاپنی و انگلیسی را برای کودکان هر دو فرهنگ پخش کردند. در شش ماهگی هر دو دسته از کودکان به صورت یکسانی به صداها پاسخ نشان دادند. اما در 10 ماهگی، این شیرخواران دیگر به صداهایی غیر از زبان مادریشان توجه نشان ندادند. برای مثال شیرخواران ژاپنی به اصولات «ر» و «ل» که در ژاپنی نیستند اما در انگلیسی معمولند، توجهی نمیکردند.
مطالعات دیگر نشان دادهاند که توانایی ما برای یادگیری زبانها، هر چه به سمت بلوغ پیش میرویم، کاهش پیدا میکند و جالب است که استعداد ما برای یادگیری لهجه زبان دوم، هر چقدر سن ما بیشتر میشود، نزول پیدا میکند.
زبانشناسی به نام اریک باکوویچ میگیود که در آغاز همه ما سعی میکنیم اصوات مختلف را شناسایی کنیم و از والدین خود تقلید کنیم. اما بعد مغز مشغول آموختن سایر چیزها میشود و تصور میکند که همه صداهایی را که برای ارتباط برقرار کردن با مردم لازمند، فراگرفته است. به عبارتی ما یک کتابخانه از صداها برای خود میسازیم که با آن میتوانیم با دیگرات به صورت وران ارتباط برقرار کنیم.
وقتی ما یک لهجه متفاوت میشنویم، شروع به نقشهبرداری از صدا و مقایسه آن با صدای موجود در کتابخانه میکنیم. ما به جای اینکه صداهای زبان جدید را تقلید کنیم، صدا و لهجه جدید را با صداهای موجود در کتابخانه مقایسه میکنیم و شباهتهایشان را برآورد میکنیم و از افزودن کتابهای جدید به کتابخانه خودداری میکنیم.
جوئل گُلدس که مربی لهجه در هالییود است، به هنرپیشههایی که میخواهند با لهجه صحیح متناسب با نقششان صحبت کنند، آموزش میدهد، او البته به افراد دیگری مثل بازرگانها هم کمک میکند. گلدس در توضیح اینکه چرا افرادی با سه تا چهار دهه حضور در خارج سرزمین مادریشان، باز هم لهجه خود را از دست نمیدهند، میگوید که مغز ما واقعا ما را از شنیدن صحیح چیزهایی که به گوشمان میخورد، بازمیدارد.
او برای یاد دادن لهجه خالص آمریکایی، ابتدا از دانشآموزانش میخواهد که یک داستان کوتاه را بخوانند، اغلب شاگردان او 8 تا 12 اشتباه واضح دارند، مثلا همان طور که میدانید تلفظ صحیح th مثلا در کلمهای مثل thanks خیلی دشوار است. بعد سعی میکند که تلفظ صحیح را یادشان بدهد که اغلب چند سال طول میکشد!
البته موضوع دشوار بعدی در زبانآموزی، آموختن تکیهها یا accent کلمههاست، اگر شما نتوانید روی قسمت درست کلمه یا یک مجموعه از کلمات تکیه کنید، حتی ممکن است گفتارتان بیادبانه به نظر برسد. اما یادگیری تکیه صحیح کلمات، معمولا آسانتر است.
به هر حال داشتن لهجه همیشه بد نیست و گاهی آدمهایی پیدا میشوند که علیرغم داشتن لهجه شدید، به خاطر همین لهجه بامزه به نظر میرسند!
ممنون از شما
با عرض خسته نباشید
پاراگراف اول کلمه “تلفظ” غلط املایی دارد،
لطفا تصحیح کنید
ممنون
من گیلک هستم و متاسفانه تا 15 سالگی به خاطر دور بودن از مناطق گیلک نشین لهجه گیلکی نداشتم. الان که 23 سالم شده با تلاش بسیار تا حدودی موفق شده ام که زبان گیلکی رو با لهجه صحیح گیلکی صحبت کنم و به طوری که دیگه نمیتونم فارسی رو با لهجه درست صحبت کنم و از این بابت خیلی خوشحالم.
گیلکی البته یک زبان جداگانه محسوب میشه و یک “لهجه” فارسی نیست.
راستی من خودم به عنوان یک تهرانی لهجه های جنوبی رو خیلی میپسندم!
سلام کاکا مونوم بچه جنوبوم
اگه لهجه منطقه ای که توش هستین داغونه سعی کنین عوضش کنین حتما! چون مشکلات زیادی بوجود میاره. برعکس اگه بامزست سعی کنین بجا استفاده کنین ازش خیلی جواب میده! در انواع موقعیتها! مثل لهجه شیرازیها یا نواحی از بوشهر
بنظر من حفظ لهجه خوب هم هست
راسشو بخواین من سعی میکنم با همشهریام با زبون خودمون
و با کسایی که لهجه تهرانی دارن تهرانی صحبت کنم(لهجه تهرانی=لهجه معیار)
درباره پاراگراف نخست، در زبانشناسی بحثی به عنوان language attrition وجود دارد که توصیفکننده تغییراتی در زبان مادری در شروع یادگیری زبان دوم است. وقتی زبانی رو شروع به یادگیری میکنید، در شروع کار زبان اول و مادری شما دچار تغییر میشود و حتی کمی سخت.
چیزی بیشتر از فخرفروشی و ادا و اطوار ساده است. معمولا هم بعد از یادگیری بیشتر زبان دوم به حالت قبلی برمیگرده.
واقعا لهجه رو نمیشه کاریش کرد، فقط گذشت زمان و تمرین زیاد میتونه اونو کم کنه، مثلا چارلیز ترون بعد کلی آموزش هنوزم لهجه داره.
تو خوابگاه هم معمولا بچه ها وقتی میرن خونه و برمیگردن لهجه شون بیشتر میشه.
به نظر من که نباید زیاد سخت گرفت، اون انرژی و زمانی که قراره واسه از دست دادن لهجه هزینه کنیم، صرف یادگیری یه زبان ثالث بشه لذت بیشتری داره. همین دیروز بود تو توییتر لینک داده بودن(جادی بود؟یا وحید؟) که تاثیر یادگیری زبان تو جلوگیری از زوال عقل خیلی بیشتر از تقویت حافظه اس.
عجب تفکر و دیدگاه کوتهفکرانهای داره مصاحبهکنندهای که شایستگی طرف رو بخاطر لهجه بخواد مورد قضاوت قرار بده! :/
ولی من هم تا حدودی (نه کاملاً) موافق با حفظ لهجه هستم.
بله …. متاسفانه ، خوب یا بد ، در درجه اول ، آدمها با ظاهر ، لباس و گفتار و لهجه و … شون بررسی میشند و کتاب ها نیز بر اساس طرح جلدشان … برای خودم بسیار بی معنیست … ناراحت کننده و شرم آور هستش … اما .. خوب .. واقعیتی ست ..
خوب یا بد … باید قبول کرد
سلام
مطلب بسیار جالبی بود ممنون
فقط ممکنه منبع انگلیسیشو بفرمایید برای یک انگلیسی زبون میخوام که براش بفرستم و بخونه
با سپاس
من چکار کنم که بعد از چند دقیقه صحبت کردن با یه اصفهانی لهجه ی اون رو میگیرم. برای لهجه های دیگه ای مثل شیرازی و یزدی هم اینطوری بوده ولی اصفهانی خیلی بیشتر. این یه مورد خاصه یا کسی دیگه هم این حالت رو تجربه کرده؟
ادم یاد اون شوخی عجیب غریب می افته که می گن : برو لهجه ات رو عمل کن .
با توجه به زبانها و گویشهای فراوانی که تو کشور ما هست و عطش یادگیری زبانهایی مثل انگلیسی و فرانسه و .. و استفاده مداوم از زبان رسمی کشور توی ادارات و جوامع شهری و روستاییمون ادم پی می بره قدرت ادمی برای یادگیری و سازگاری خیلی بالاست
من که گویش و لهجه رو برگرفته از ریشه ی ادمی می بینم و تلاش برای تغییرش رو بی اساس می دونم ..
عالی این بود مطلب دکتر. ممنون.
لهجه یعنی اصالت . یعنی من خودم وهویتم وقبول دارم و بهش احترام می گذارم وچیزی را مخفی نمی کنم. دکتر عارف وآقای خاتمی با اینکه هردو سالهاست از شهرشان دور بوده اند و دردانشگاه های آمریکا وآلمان تحصیل کرده اند باز نشانه های لهجه را در صحبت کردنشان می بینیم و این یعنی که هردو آدمهای اصیلی هستند.
لهجه یعنی اصالت . یعنی من خودم وهویتم وقبول دارم و بهش احترام می گذارم وچیزی را مخفی نمی کنم.
با اینکه به راحتی لهجه م رو میتونم مخفی کنم تعمدا در ارتباط با افراد با لهجه م صحبت میکنم و نیازی به «زدودن» لهجه نمیبینم.
http://www.ted.com/talks/patricia_kuhl_the_linguistic_genius_of_babies
کمتر ملتی خسن مثل ملت ایران که در زبانآموزیتاکید داشته باشه روی تلفظ دقیق جوری که اهل کشور صاحب زبان جدید به نظر برسه.
این میل نسبت مستقیم با احساس حقارت و حسرت ملی ما داره. با ورود اعراب عربی رو از خودشون دقیقتر و درستتر جدی گرفتیم و حالا هم این روزها همه سعی میکنن جوری انگلیسی حرف بزنن که بچهی ناف نیویورک به نظر برسن!
در حالی که بارها دیدم یک فرانسوی یا آلمانی موقع انگلیسی حرف زدن اصراری بر «ناف نیویورک به نظر رسیدن» نداره و به درست ادا کردن کلمات و ساختن جملههای هرچه پیچیدهتر و انتزاعیتر بسنده میکنه.
گمان کنم به همین دلیله که توی ایران از اساس «ژبان بلد بودن» یکی ازنشانههای روشنفکری و سواد و توانمندیه. به عنوان مثال برای تاکید روی توان بالای فکری یک نفر (به ویژه اگر روشنفکر یا رهبر سیاسی و مذهبی باشه) میگن: طرف دو تا زبان بلده!
امری که توی کشورهای توسعهیافته یه موضوع سادهست و چیزی برای افتخار نداره.
خداییش بعضی لهجه ها از جمله لهجه ما شهرکردی ها خیییییییییییلی هم زشته خیلی جاهام اعتماد بنفس منو از بین برده حتی بودن کسایی که لهجه مو به تمسخر گرفتن.اما لهجه آبادانی ها،شیرازیا شمالیا قشنگه .وای من واقعا بابت لهجه ام ناراحتم
خدمت دوستانه عزیزی که می خوان لهجه ای که دارن کم بشه می تونم یک راهی پیشنهاد کنم … صداتون رو ضبط کنین یه 5 خط از یه نوشته رو بخونین بعد صدای ضبط شده رو گوش کنین و با لهجه ی تهرانی مطابقت بدین ببینین رو تلفظ یک سری کلماتی که با لحجه ی تهرانی صحبت نمی کنین به نظره خودتون اصلاحش کنین …. دوباره این کارو تکرار کنین تا حد زیادی می تونین لحجه ی خودتونو کم کنین (چند ماهی تمرین مستمر می خواد) امیدوارم به کاره بعضی از دوستان بیاد (حذف لحجه امکان پذیر نیس ولی صحبت با یه لحجه ی دیگه امکان پذیره) یا علی…