تاریخچۀ کریسمس
اگرچه مسیحیان از دیرباز 25 دسامبر هر سال را (یعنی امروز را ) به عنوان روز تولد عیسی مسیح، جشن میگیرند و عید آن را کریسمس مینامند، نگاهی به منابع تاریخی و اسناد و مدارک موجود، حقایق دیگری را بازگو میکند که ذکر آنها خالی از لطف نیست.
در ابتدا باید گفت که 25 دسامبر تنها برای مسیحیان غربی به عنوان روز تولد مسیح شناخته شده است و مسیحیان ارتدوکس شرق، ششم ژانویه را برای جشن میلاد پیامبر خود، به رسمیت میشناسند. این روز به رغم آنکه به عنوان یک مناسبت دینی و بهویژه مسیحی جشن گرفته میشود، نه در زمان فعلی و نه در گذشته هرگز مختص به مسیحیان نبوده است و میلیونها انسان در سراسر جهان پیش از میلاد مسیح و پس از آن، حتی بدون آنکه مسیحی باشند این مراسم را برگزار کردهاند، چنانکه امروزه بحث غیردینیشدن آیین کریسمس یکی از بزرگترین دغدغههای متولیان کلیسا در غرب شده است.
کریسمس در باستان
بررسی تاریخ نشان میدهد که عید کریسمس ریشۀ باستانی و تاریخی دارد. نخست آنکه 25 دسامبر در آیین ایرانیان باستان روز تولد خدای میترا بوده است که ایرانیان هر ساله آن را جشن میگرفتند و به ستایش خدای مهر میپرداختند. این روز که در منابع باستانی به روز تولد خورشید نامگذاری شده است، برگرفته از اساطیری کهن است، مربوط به زمانی که بشر نخستین از لابهلای سوز و برف زمستانی، شعاعی از نور خورشید را میدید که به او گرما میبخشید و مژدۀ آمدن بهار را میداد.
مردمان نخستین که آن روزها به شکار میرفتند، مژدۀ تولد خورشید را به همقبیلهایهای خود میدادند و از آن روز به بعد هر روز شاهد گرمترشدن زمین و پایان زمستان بودند. این افسانه در میان ملتهای باستان در سرزمینهای اروپای شمالی نیز به شدت رایج بود و آنها این روزها را به جشن و شادی میپرداختند.
در یونان باستان این مراسم خاص از 17 دسامبر آغاز میشد، به مدت هفت روز ادامه مییافت و همراه با آیینهای شاد و متنوعی بود. مراسمی که در آن زنان لباس مردان را میپوشیدند و مردان لباس زنان را، شاهان لباس گدایان را بر تن میکردند و گدایان لباس شاهان را.
اما روشنکردن شمع که در این آیین انجام میشود، علاوه بر یادآوری خاطرۀ نور و گرمایی که خورشید با خود میآورد، ریشههای یهودی نیز دارد، چنانکه برخی از منابع، جشن”حنوکای” یهودیان را نخستین ریشههای آیین کریسمس میدانند.
در انگلستان پیش از ورود به مسیحیت، این جشنها در 21 دسامبر انجام میشد و آن را برای گرامیداشت کوتاهترین روز سال برگزار میکردند.
و اما براساس آیین جشن حنوکای، یهودیان، روزی از زمستان را که پس از آن، شمارش معکوس برای آمدن بهار آغاز میشد، جشن میگرفتند و در مدت هشتروزۀ جشن، هر روز شمعی را روشن میکردند و به سرور میپرداختند.
نخستین کریسمس مسیحی
اگرچه در هیچ یک از اناجیل، روز تولد مسیح ذکر نشده است، مفسران معتقدند بنا به دلایل تفسیری، تولد مسیح به طور قطع در تابستان و یا در اوایل پاییز اتفاق افتاده است، در عین حال این ابهام باعث شد که تا سال 529 پس از میلاد، هیچ تاریخ مشخصی به عنوان روز میلاد مسیح جشن گرفته نشود، تا آنکه پاپ «جولیوس اول»، برای نخستین بار در سال 529 پس از میلاد، 25 دسامبر را روز تولد مسیح نامید و رسماً تعطیل عمومی اعلام کرد. در سال 567 پس از میلاد نیز 12 روز دیگر به این تعطیلیها افزوده و مراسم ویژهای برگزار شد.
آیینهای کریسمس (درخت سبز)
پدر «درایدس»(Druids) نخستین کشیشی بود که آیین توجه به درخت سبز را در مراسم کریسمس بنیانگذاری کرد. وی معتقد بود که یافتن میوههای درخت بلوط در دل زمستان سرد و تاریک، نماد یافتن زندگی در ماههای تاریک و سیاه زمستان است و ما با گرامیداشت و تقدیس درخت سبز میتوانیم به ایمان و رستگاری خود امیدوار باشیم.
مراسم کریسمس به شکل سنتی همواره با رقص، پایکوبی و شادی همراه بوده است، چنانکه در یونان باستان این مراسم به یادبود «ساتور نالیا»، خدای شعف برگزار میشد. در سال 389 ق م. قدیس «گریگوری نازیانزن«، از جمله متولیان کلیسا، به این مراسم الحادی به شدت اعتراض و مسیحیان را از شرکت در آن منع کرد. به این ترتیب کریسمس به سه ریشۀ دینی، سنتی و الحادی پایهگذاری و تثبیت شد.
سالهایی برای ممنوعیت کریسمس
از اوسط قرن 17 تا اوایل قرن 18 میلادی، جشنهای کریسمس توسط مسیحیان ”پیورتن (puaritan)”، که گروهی از مسیحیان افراطی بودند، در اروپا و آمریکا ممنوع اعلام شد. آنها با فعالیت علیه ملکه الیزابت در انگلستان قیام کردند و توانستند کنترل اوضاع را به دست گیرند.
آنها مقررات سخت اخلاقی و دعاهای فراوان داشتند و معتقد به تبعیت محض از کتاب مقدس و دعا و عبادت بسیار بودند. آنها چنین استدلال میکردند که چون روز تولد مسیح در عهد جدید وجود نداشته و یادی از آن نشده است، پس این جشنها نیز باید تعطیل شود.
پاپ «سیکتوس سوم» در قرن 18 دوباره مسیحیان را به بزرگداشت مراسم کریسمس فرا خواند و گروه پیورتن را کمایمان، لقب داد.
رمان معروف ’«چارلز دیکنز» با عنوان ”سرود کریسمس”، که در سال 1843 نوشته شده است، یادآور همان سالهای ممنوعیت کریسمس است.
این ممنوعیت ادامه داشت تا آنکه ملکه ویکتوریا با تأکید بر اینکه کریسمس میتواند مراسمی به یادبود و بزرگداشت مسیح و ارزشهای نیک بشری نظیر خانواده باشد، دوباره آن را به راه انداخت، تا آنکه امروزه اگرچه 60 درصد از مردم انگلیس مسیحی هستند، از این مراسم به عنوان عیدی ملی یاد میکنند که در تمام اروپا و آمریکا جشن گرفته میشود.
بابانوئل و کارتفرستادن برای دوستان در کریسمس نیز از جمله آیینهایی است که پس از ملکه ویکتوریا رایج شد و چون مهاجران بسیاری به آمریکا رفته بودند و بستگان آنها در اروپا خواهان ارتباط با آنها بودند، ارسال کارت به مناسبت عید کریسمس متداول شد. عیدی که با ریشههای غیرمسیحی متولد شد، با مسیحیت رشد کرد و امروزه بدون مسیحیت هر سال باشکوهتر برگزار میشود، نکتهای که نگرانی شدید متولیان کلیسا را برانگیخته است.
منبع: شماره 11 مجله اخبار ادیان
همه مراسم به تقلید از جشن های هست که ایرانی ها برگزار میکردن حتی تزیین درخت کاج هم تقلید از ایرانی هاست چون ایرانی ها تو همین روز درخت سرو رو تزیین میکردن و جشن میگرفتن
باشه. ما اولیم.
کلا همه مراسم ها تقلید از ایرانه 🙂 این یک اصله برای ایران بودن نه یک توهم وطنی 😀
این نظر شماست یا منبع معتبری هم دارید؟!. نمیدوانم هر چیزی در دنیا انجام میشود چرا ما ایرانی ها در آن نقش داریم….!
ماشالله اعتماد به نفسمون بالا ترکا یه مثل دارن میگن دوننه دمه بویونی ده یعنی از دیروز نگو از موفقیت های امروزت بگو
حرفتون تا حدی درست هست اما نه با این قاطعیت. و اینکه ایده تزیین کردن یه درخت اینقدر خاص و ناب نیست و خیلی ها می تونن در طول تاریخ این ایده رو از خودشون خلق کنن و چیز خاصی نیست.
راستش تا این نظر رو دیدم یا برره افتادم. همیشه اولین اتفاقها تو برره افتاده بود ولی هیچ کس جز برره ای ها از اون خبر نداشتند 🙂
وقتی تاریخچه کریسمس رو بازخونی میکنی یا وقتی تاریخچه پرواز یا ابداع چیپس یا شاید حتی بستنی و خیار شور و نشستن پشت میز و …… یه جایی به چیزی بر میخوری که در نگاه امروز ما خیلی عجیبه، اون چیز عجیب ، تمایلاتی هستند در جهت مقاومت و مخالفت و از بین بردن یه پدیده جدید یا حتی یه رسم کهن یا یه رفتار و تفکر متفاوت، این تمایلات تندروانه هنوز هم ظهور و بروز میکنن و هر از چند گاهی از یه گوشه و و بر مبنای یه ایدوئولوژی افراطی شکل میگیرند و میخوان تا همه رو در فکر و عمل و انگیزه مثل خودشون کنن، همچین مسائلی تا کی باید گریبان گیر جوامع انسانی باشه؟ حرکت به کدام سو خطر بروز این جریان هارو کمتر میکنه؟ داعش، القاعده، کمونیسم افراطی، کلیسا قرون وسطی… و مرام ها و مسلک ها و بنیان های مذهبی یا سیاسی یا فکری زیاد دیگه ای که این چنین عملکرد هایی ازشون دیدیم و میبینیم!
قطعا مطالع دانش و آگاهی امکان سواستفاده این جریانها رو کم میکنه اما این کافی نیست چن دیدیم که حتی افراد بسیار دانا و برجسته هم خودشون مبدع همچین گرایشاتی بودن. این که این نوع تندروی هارو بشنوم و نفرت انگیز بودنشون رو درک کنم شاید کمک کنه که حداقل از من هیولایی بیرون در نیاد.
خیلی ممنون. مطلب جالبی بود. در جایی خواندم که آیین درخت کریسمس از مناطق آلپی که امروزه بیشتر در سوئیس و اتریش هستند، گرفته شده. ممکنه کشیشی که فرمودید با اطلّا ع از این رسم این منطقه، این رو همگانی کرده.
کاش از ارتباط شب یلدا یا همون روز تولد خدای میترا هم می گفتید.
تقدس روز اول زمستان توسط آیین میترائیسم در اروپا گسترش پیدا کرد که البته این وسط نه فقط ایرانی ها، بلکه تمام مردم خاورمیانه و اروپای شرقی سهیم بودن و بعد از ظهور مسیحیت هم هنوز بدلیل وجود فرهنگ میترائیسم در سنت های مردم اروپا کشیش ها هم تصمیم گرفتن به جای اینکه یه روز مقدس دیگه رو اضافه کنن، همون اول زمستان که از قبل مقدس بود رو به عنوان میلاد حضرت مسیح اعلام کنن. بعد از چند سال بدلیل انجام ندادن کبیسه و مشکلات تقویم میلادی (گریگوری) (در دو مرحله) آغاز سال میلادی و میلاد حضرت مسیح از شب یلدا فاصله گرفت و شد اینی که امروز هست.
پ ن: البته این رو هم بگم که تقدس خورشید طبیعتا در همه جای دنیا از خیلی قبل تر وجود داشته (مخصوصا شرقی ها) فقط در آیین میترائیسم سیستماتیک تر، منظم تر و کامل تر شد.