اثرات مفید خاطرهنویسی از نظر علمی اثبات شد
خیلیها نوشتن خاطره را کاری عبث و بیهوده میدانند، همان طور که خیلیها برای وبلاگنویسی هم ارزشی قائل نیستند. اما تحقیق جدیدی که انجام شده است، نشان میدهد که اگر اقدامی برای ثبت خاطرات، ایدهها و اندیشههای خود نکنید، این فشار فکری و انبار کردن اسرار یا اطلاعات، با ایجاد جدالی درونی در دو ناحیه مغز، باعث کاهش عملکرد شناختی شما میشوند.
دیوید ایگلمن، دانشمند علوم اعصاب کالج پزشکی بایلور است، او به تازگی تحقیقاتی در مورد آثار مخرب حفظ کردن اسرار روی مغز، انجام داده است.
تئوری ایگلمن خیلی ساده بود: یک قسمت از مغز میخواهد که افشاگری و فاشگویی کند و از این طریق استرس درونی را کاهش بدهد و قسمت دیگر میخواهد که رازها را در ناخودآگاه و اعماق ذهن، انبار کند. این دو قسمت با هم جدال دارند و سرانجام یکی پیروز خواهد شد، اما در این فاصله، مغز و عملکردش آسیب میبیند.
روانشناس دیگری به نام کلایتون کریچر از دانشگاه کالیفرانیا هم بر این عقیده است که حفظ اسرار، به مانند یک فرایند خودتنظیمی است، به عبارت دیگر همان طور که ما در جریان رژیم گرفتن به خود فشار میآوریم و از خوردن یک غذای پرکالری و آماده، پرهیز میکنیم، برای حفظ اسرار هم این سختی و مرارت را باید بکشیم.
در پژوهشی که نتایج آن در مجله Experimental Psychology منتشر شده است، کریچر و همکارانش نسان دادهاند که انرژی لازم برای حفظ اسرار، توانایی شناختی ذهن ما را کاهش میدهند. آنها در یک مطالعه شبیهسازی نشان دادند که چنانچه افرادی، چیزی مثل ترجیح جنسیتی خود را مخفی کنند، در آزمونهای فیزیکی و نیز در تعاملات اجتماعی ضعیفتر خواهند بود.
به عبارت دیگر اگر ما همواره مواظب چیزی باشیم که میخواهیم بیان کنیم، مبادا که سری را فاش کنیم، تواناییمان در عرصههایی مثل واکنشهای احساسی، کاهش پیدا خواهد کرد.
در مطالعه دیگری نشان داده شد که نگهداری اسرار، سطح هورمون کورتیزول را که در مواقع مواجهه با استرس بالا میرود، افزایش میدهد.
چیز دیگری که معلوم شد، این بود که حفظ سر میتواند باعث ایجاد سردرد، تهوع، سردرد و احتمال بیشتر ابتلا به افسردگی و اضطراب شود.
اما چطور خاطرهنویسی پادزهر این مشکلات میشود؟
مسلما فاش کردن اسرار، کل مشکلات را از بین میبرد. اما خب، نمیشود پیش هر کسی رفت و اسرار را برملا کرد. اینجاست که خاطرهنویسی به کار میآید.
هم مطالعات امواج مغزی و هم MRI عملکردی نشان دادهاند که خاطرهنویسی، میزان ارتباط بین نیمکره راست و چپ مغز را افزایش میدهد.
سایر آثار مثبت خاطرهنویسی اینها هستند:
– افزایش علکرد سیستم ایمنی
-افزایش سلولهای T در بیماران مبتلا به ایدز
– کاهش ویزیتهای پزشکی ناشی از بیماریهای مرتبط با استرس
– افزایش سطح حافظه
– افزایش قابلیت مدیریت موقعیتهای استرسزا
– کاهش اشتباهات شغلی
کلا شاید شما هم به تجربه یافته باشید که نوشتن ایدهها و کارهایی که به ذهنتان راه یافته، تمرکز حواس شما را بسیار بیشتر میکند. اگر این ایدهها را ننویسید، گویی که اپلیکیشنی هستند که قسمتی از توان پردازشی ذهنی را در پشتزمینه میبلعند و تمرکز شما را کاهش میدهند. اما نوشتن آنها برابر است با آسودهخیالی از فراموش نکردن آنها و مجال رسیدن به کارهای اصلی. بنابراین یک دفترچه یادداشت یا یک اپلیکیشن برای نوشتن ایدهها و اقدامات را فراموش نکنید.
در متن اصلی البته صحبتی از وبلاگنویسی نشده است، اما به گمان من وبلاگنویسی، یکی از مؤثرترین کارها برای کاهش استرس میتواند باشد. گرچه در وبلاگ نمیتوان در مورد همه مسائل و مشکلات و دغدغهها زندگی نوشت، اما دستکم همان قسمتی هم امکان بروز مییابند، باری از مغز کم میکنند.
اما اگر وبلاگنویسی را هم دوست نداشتید، یک دفترچه خاطرات تهیه کنید و سعی کنید هر روز یا چند روز یک بار، چند سطری در آن بنویسید.
پیشنهاد من اینه که وبلاگی با هویت ناشناس و نامرتبط به خودمون داشته باشیم، و در اون بنویسیم. اینجوری هم از شر رازها تا حدودی خلاص میشیم و محدودیتی در عنوان کردنشون نداریم، و هم هویت خودمون برای آشنایان فاش نمیشه!
راستش منم اولش این فکر به ذهنم رسید، اما دیدم ممکنه اون موقع اوضاع بدتر هم بشه. فکر کن بعد یه مدت که مثلا بلاگت خواننده هاش زیاد شدن، هی باید استرس اینو بکشی که نکنه یکی بیاد با متناظر کردن این بلاگ با تو بفهمه که تویی! اون موقع دوباره خود سانسوری شروع میشه.
یا حتی بدتر! اینکه بعد یه مدت این راز که نویسنده این بلاگ تویی هم به لیست رازهایی که باید حفظ بشن اضافه بشه! چه شود! و آنگاه است که سرکنگبین صفرا می فزاید… D: حالا بیا جمعش کن!
😐 راست میگیا!
وای به روزی که لو بری …
بنظرتون خاطره نویسی با تایپ کردن و نوشتن تو خود کامپیوتر باشه بهتره
یا تو دفتر؟؟؟
از نظر نتیجه فرقی نمیکنه، بستگی به عادت داره.
به نظر من با قلم و روى کاغذ. چون بخش هایی از مغز هم به کار گرفته میشه که با حرکت دست ارتباط داره…و کلا این روزها به خاطر استفاده زیاد بشر از مانیتور و زل زدن مداوم روى آن، تمرکز انسانها خیلى ضعیف شده. یکى از چند دلیل آن هم جذابیت عکسها، رنگ ها و لینک هاى متفاوت است. مشغول خواندن یک متنى هستى یک دفعه یک لینک آبى مرتبط به آن مى بینى به دنبال آن میرى و همینطور الى آخر…
به نظر من نفس نوشتن خودش یک نوع تخلیه روانی است.
من نوشتن خاطرات توی کامپیوتر رو ترجیح میدم و مهمترین خوبی که داره هم اینه که میشه جستجو کرد که مثلا فلان فکر یا خرید یا کار رو کی انجام دادم…
خب هرچند سرویسهای ایرانی مثل notion.ir و 31shab.com برای نوشتن خاطرات به صورت شخصی و خصوصی مهجور مونده و زیاد بهش رغبت نمیشه (به هر دلیل) اما خب کسی که علاقه به تایپ داشته باشه میتونه بره مثلا داخل گوگل داک شروع کنه به نوشتن 🙂
کلا ما دست به کیبوردمون بهتره تا دست به قلم
از اینکه نظر بی ربط به پستتون میزارم عذر میخوام اما برای کاری به یکی از لینکهایی که پیشتر شما معرفی کرده بودین نیاز دارم، ولی متاسفانه هرچقدر که جستجو کردم چیزی پیدا نکردم. (حتی از سایت Archive صفحات ذخیره شده پیشین رو هم گشتم!) شما چندی پیش یه لینک رو تو بخش لینکهای مفید (لینکدونی) معرفی کرده بودین که درمورد جایزه نوبل صلحی که به ملاله دادن و اینکه حقش نبوده نوشته بود، اگه براتون ممکنه میخواستم لینک مطلب و یا لینک اون وبلاگ رو اینجا واسم بنویسین، یه دنیا از شما ممنون
http://lifebits.ir/1393/08/02/malala-and-the-prize-she-doesnt-deserve/
من به عنوان کسی که از اختلال دوقطبی رنج میبرم و دوره های افسردگی وحشتناکی دارم قبلا به همچین احساسی رسیده بودم.یه زمانی 45 دقیقه مشاوره خیلی کمکم کرد که یه جاهایی منفجر نشم.از بابت این نوشته بسیار ممنونم.
با سلام وعذر خواهی، من هم یک درخواست نا مرتبط دارم، البته قبلاً از طریق ایمیل عرض کردم ولی پاسخی دریافت نکردم.
شما یک سایت پزشکی در داخل همین سایت درست کرده بودید ولی من آدرسش رو گم کردم. می خواستم اگه ممکنه آدرسش رو بفرمائید.
اون سایت کنسل شد ، چون عملا وقت مدیریتش نبود.
۱۹ آذر امسال ۷ مین سالگرد ثبت خاطراتم هست و اینکه این روز شما هم مطلبی درمورد اثرات مفید خاطرات نویسی منتشر کردید خیلی برام لذت بخش بود.
من ۷ سال است بدونه وقفه هر روز خاطراتم راثبت کردم.
هدف اولیه من آرشیو کردن زندگیم بود ولی با گذر زمان فهمیدم نتیجه این کار خیلی بیشتر از ثبت لحظات زندگی است و الان بر این باورم که ثبت خاطراتم یکی از بهترین کار هایی هست که توی زندگیم مقید به انجامش هستم.
برای من ثبت خاطرات نه تنها باعث حس خوبی میشه بلکه بخاطر مرور زندگی به تصمیم گیری و شناخت بیشتر خودم هم کمک کرده.
البته بر خلاف معمول من این کار را همیشه با نوشتن انجام نمیدهم (که البته خود نوشتن آرامش مضاعفی ب همراه میاره) بلگه با ضبط کردن صدا خاطراتم را ثبت میکنم.
و به کسانی که دوست دارند همیشه خاطراتشون را بنویسند و معمولا همت این کار را ندارند پیشنهاد میکنم یک مدت هم ضبط کردن خاطراتشون را امتحان کنند.
این روز ها هم که تلفن همراه از قلم و کاغذ به اکثر ما ها نزدیکتره و میتونه به ابزاری خوب برای ثبت خاطرات ما تبدیل بشه.
مواوی هم اینو میدونسته ولی به فرایند خوبی بعدش اشاره میکنه :
“راز نهان دار و خموش گر خموشی تلخ بود*** آن چه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود”
منسالهای زیادی هست که خاطراتم رو مینویسم و الان هم چندین دفتر رو با خاطراتم پر کردم.یک روز داشتم همینطوری خاطراتم رو میخوندم با کمال تعجب میدیدم که حس و حال نوشته هام تو یه تاریخ خاص یکی بود مثلا 12 بهمن سال 84 حس و حالم مثل 12 بهمن سال85 بود.جالب بود واسم.
ولی در کل خاطره نوشتن خیلی منو سبک میکنه.ولی امیدوارم دفتهای خاطراتم به دست کسی نیفته
با سلام
شما برای خاطره نویسی از چه نرم افزاری استفاده می کنید?
Evernote
Diigo
…
..
.
سلام
کاملا موافقم من گاهی مینویسم
و وبلاگ هم دارم
نوشتن از درد آروم میکنه
حالا اگه از درد هم نباشه کلا لذت بخشه
یاعلی(ع)
من این روش رو امتحان کردم جواب داد البته سعی کردم با دست چپ بنویسم چون تاثیرش بهتره
باید وبلاگ بزنیم-وردپرس-بگذاریم لیست پیشنویس وهیچ وقت هم چاپ نکنیم وگمانت نصف مشکلات منهم همینجاست .یه مدت بنویسم ببینم اعصاب خوردی مون کم میشه یا نه.
برای یادداشت، پیشنهاد من gnotes.me هست که اپلیکیشن موبالِش هم موجود هست و نسبت به evernote امکانات کمتری داره ولی من که راضیام ازش و پاسخگوی نیاز من هست.
جالب بود ممنون
واقعا نکته جالبی بود
انگار که مشکل بنده بود که احساس می کنم حافظه ام ضعیف شده و استرس و اضطراب شدیدی دارم .
خیلی دلم می خواد بنویسم اما اما اما….
شاید ترس از نوشتن و شاید ….
این مقاله شاید تاثیری بکند
یا خدا
منم یه چند باری سعی کردم خاطره بنویسم یه مدت هم یه وبلاگ گمنام برا خودم درست کردم و هدفم این بود که فقط برا خودم بنویسم.
ولی مشکل از اونجا شروع میشه که وقتی دست به نوشتن میشم احساس میکنم باید حتما چیزهای مهم بنویسم و خیلی چیزهای روزمره ارزش نوشتن نداره و وقت تلف کردنه و دلم میخواد حرف های بزرگ بزنم و بعد مدتی کلا از نوشتن دلسرد میشم.
مشکل دیگه اینه که قبل از شروع نوشتن کلی فکر تو ذهنمه ولی وقتی میخوام بنویسم همین جوری زل میزنم به صفحه و چیزی یادم نمیاد
والا منم مینوشتم سال اول دانشگاه اما بعدش تنبلی کردم،الانم فک میکنم اگه بخام بنویسم وقت زیادی میگیره ازم،
ولی موافقم تو این سالها که ننوشتم احساس میکنم ذهنم آسیب دیده…:(
حالا بنظرتون واسه شروع دوباره چیکار کنم؟!
بعضی ها فکر می کنن با درد دل آروم میشن درصورتی که درد دل اسمش با خودشه چه با دیگران چه با خودش، بی توجهی خودش نوعی هنر هستش که با تمرین باعث میشه امثال اتفاقات بد دیگه برامون نیفته هرگونه یاداوری باعث تکرار میشه چه نوشتن و خاطره باشه چه درد دل و بازگو کردن برای دگیران
نوشتن خاطرات خوب و حتی مرور کردنشون خیلی میتونه در ارامش و بدست اوردن شادیای بیشتر بهمون کمک کنه، من خودم بارها امتحان کردم وقتی که خاطات قشنگ گذشتمو دوباره میخونم و تجسم میکنم انگار تو دلم اب میشه و واقعا حسش میکنم.بهتون توضیه میکنم خاطرات قشنگتون رو به هر روشی که شده ثبت کنید . بعدها نیفهمید چه حس قشنگی داشته براتون
به نظر من هرچی سنتی تر نوشته بشه این خاطرات در اینده خیلی میتونه قشنگتر باشه مث یه راز همیشه یه جایی از اتاق نگه داریش میکنیم و این خیلی قشنگه