قدرت ناشناخته « والایش »
سریال دکستر را به احتمال زیاد دیدهاید، در این سریال دسکتر مورگان تمایل شدید خود به کشتن را تعدیل میکند و با تغییر آن، توانایی زیرکانه خود برای قتل را تنها متوجه آدمها «بد» میکند و به این ترتیب میل و هوشی را که در برای خودش و نیز جامعه نامقبول است، به چیزی پذیرفتهشدنی تبدیل میکند.
والایش یا تصعید، یکی از مکانیسمهای دفاعی روانی است.
در ابتدا باید بدانید که اصولا این مکانیسمهای روانی چه هستند؟
ما نیاز داریم که بعضی اوقات از خود و ذهن خودآگاهمان محافظت کنیم و اضطراب، رنجش، درد، خشم، اندوه، سرخوردگی و تنش خود را کاهش بدهیم. ما نیاز داریم که گاهیبا وقاعیت کنار بیاییم و شرایط پیرامونی خود سازگار شویم.
گاهی هم لازم است که بعضی از جنبههای منفی روانی خود را در ناخودآگاه محصور کنیم. گاهی هم لازم است که برای جلوگیری از خجالتزدگی در مقابل دیگران، احساس گناه، حفظ ابرو، اعتماد به نفش و عزت نفس، یک سری «بازیهای روانی» کنیم.
بنابراین در همه این موارد «اغلب» به صورت ناخودآگاه، حقیقت را تحریف، انکار یا تضعیف میکنیم و به چیزی دیگر تبدیل میکنیم.
مکانیسمهای دفاعی انواع بسیار متنوعی دارند.
یکی از اشکال مکانیسمهای دفاعی، چیزی است به نام تصعید یا والایش:
در والایش، شخص یک میل درونی ناپسند از نظر خود یا جامعه را به جای اینکه کاملا سرکوب کند، به مجرایی نو میاندازد، به راهی که از نظر خودش یا جامعه پسندیده است.
– مثلا ممکن است شخصی که بالقوه استعداد تبدیل شدن به یک دیکتاتور بد را دارد، در یک مکانیسم والایشی تبدیل به رئیس یک شرکت بزرگ اقتصادی یا فناوری شود.
– یا کسی با تمایلات قوی جن..سی و ناپسند برای جامعه، تبدیل به یک هنرمند و نویسنده بزرگ شود.
– مردی که در سرش سودای خیانت به همسرش را دارد، ممکن است در یک مکانیسم والایشی، این میل را تبدیل به غافلگیری همسرش مثلا با تغییر دکوراسیون خانه کند.
– یک شخص با تمایل به فراوان به درگیریهای فیزیکی و استفاده از سلاح سرد، ممکن است تبدیل به یک ورزشکار حرفهای هنرهای رزمی یا جراح شود.
– فردی با تمایل فراوان به جنایت ممکن است تبدیل به یک پلیس یا قاضی بسیار سختگیر شود و با صدور احکام شدید برای مفسدان، تمایلات خود را تصعید کند.
فردریش نیچه نخستین شخصی بود که والایش را در یکی از کتابهای خود توصیف کرد، اما به دنبال او فروید و یونگ و بزرگان روانشناسی دیگر هم والایش را مورد توجه قرار دادند.
شاید مشهورترین رمانهایی که به نحوی در آن در مورد والایش بحث شده است، کتاب «مرگ در ونیز» توماس مان باشد. (این کتاب را از فیدیبو بخرید.) قهرمان این داستان یعنی گوستاو فن آشنباخ که در پیرانهسری دچار یک شهوت پذیرفتهنشدنی در سفری به ونیز میشود، سعی میکند این تمایل را با شاعری تصعید کند. البته بماند که از این سفر و این عشق، میتوان تعابیر دیگری هم مثل «سفر مرگ» در یک جامعه تهی از جنبههای انسانی و مملو از خودبیگانگی هم داشت.
اما سؤال اساسی این است که آیا ما این توانایی را داریم که خودآگاهانه اقدام به والایش خشم، سرخوردگیها و تمایلات ناقبول خود کنیم و آنها را به اشکالی والا و مفید تبدیل کنیم؟
شاید!
اما مهمترین و اساسیترین گام برای این کار خودشناسی است و اصولا در دنیای کنونی کمتر کسی است که به مهارت خودشناسی دست پیدا کرده باشد. مسلما کسانی که تصور میکنند در مرکز کائنات و نیکی مطلق هستند، هیچ وقت نمیتوانند به چنین خودشناسی دست پیدا کنند. اما کسانی که از زیرکی و انصاف، هر دو، بهره برده باشند، میتواند تیرگیهای نیرومند درون خود را شناسایی کند و تلاش کنند آنها را تغییر مسیر دهند.
تصور کنید که تیرگیهای بشر چه نیروی عظیمی دارند و آنگاه اگر این تیرگیها در مسیرهایی جدیدی صرف خلاقیت، زایش فکری و کارهای بشردوستانه شوند، چهها که نمیشود!
سلام
جالب بود. من آخر نفهمیدم ما خودمون میتونیم خودآگاه والایش رو انجام بدیم یا نه؟
این مثال هایی که در متن نوشتید مثل ” شخصی که بالقوه استعداد تبدیل شدن به یک دیکتاتور بد را دارد،” و… این ها این کار ها رو ارادی انجام داده اند یا خیر؟
دکستر مورگان 🙁 دلمون برات تنگ شده.
جالب بود…تشکر
بسیار زیبا بود. مدت خیلی زیادی بود که ذهنم درگیر توجیهی برای اینطور مسائل بود، که مثلاً چطور میل شدید من برای خشونت با نوشتن یا نقاشی ارضا میشه. ممنون از شما.
الحق دکتری
سلام
به نظرم جدیدا چرت و پرت زیاد مینویسی
ببخشید که رک دارم میگم. خیلی خودت رو درگیر مقدمه و فلسفه بافیش میکنی.
5 خط توضیح مقدماتی مطلبت رو می خونیم اصلا نمی فهمیم داستان چیه نمونه اش برنامه نویسی کودکان
خوب یک دفعه برو سر اصل مطلب… الان همه رو به تند خوانی آوردند بیشتر از 90 در صد مردم حتی یک پاراگراف هم کال نمی خونند با دیدن چند کلمه کل پاراگراف رو حدس میزندد
حالا شما اومدی مقدمه می نویسی تا برسی به اصل مطلب
اینطوری خواننده هات رو از دست خواهی داد
چرت و پرت منظورم کش دادن بی مورد مطالبه
مختار هستین با این ادبیات نوشتاری که دارین از سایتهای «مفید» دیگر استفاده کنین، اما من سبک نوشتن خودم را مسلما تغییر نخواهم داد.
وا …چه بی منطق.
منظورم آقای علی بود.
واقعا جای تاسف داره که کسی به خودش اجازه میده با جناب مجیدی که این همه محترم هستند اینجوری صحبت می کنه
من چنیدن ساله مطالب یک پزشک رو رایگان !!! مطالعه میکنم و چیزهایی یاد گرفتم که نمیدونستم حتی وجود دارن که بخوام از جای دیگه یاد بگیرم
نمیدونم دیگه چی بگم
دوست عزیز هرکسی دیدگاهی داره،اگه اعتراضی داری درستش اینه که تو یه سری استاندارد های منطقی اعتراضت رو بیان کنی…
شما اگه اعتراض داری نیاز نیست توهین کنی فقط کافیه مؤدبانه نظرتو بگی…
مردی که در سرش سودای خیانت به همسرش را دارد، ممکن است در یک مکانیسم والایشی، این میل را تبدیل به غافلگیری همسرش مثلا با تغییر دکوراسیون خانه کند.باور کنید دوبار دکوراسیون رو عوض کردم و چنین افکار فرویدی هم به ذهنم نرسیده!الان من والایش کردم؟
مسلما عوض کردن دکور خانه تصمیمی نیست که فقط درجهت والایش انسان باشه. ولی فکر کنین چه جنبههای شخصیتی منفی درشما وجود داره ومیل به چه حرکت منفی درشما خیلی بیشتره، سعی کنین اونو وهرچی رفتار و افکار منفی دارین تغییر بدین و این میل رو همسو با جنبه مثبت مربوط به خودش انجام بدین اونوقت شما والایش انجام دادین و واااااای اگه جامعهای به درک درست این نظریه برسه درواقع بهشت یعنی همین
عالی بود، بسیار زیبا
سلام،
چقدر از این مطالب برگرفته از نظرات خودتون هست و چقدر را صرفا نقل می کنید. برای مطالبی که از برای خودتون نیست رفرنسی ارایه بدید که بشه بررسی کرد.
این مطلب به خصوص برام جالب بود، اگر وقت بیشتری بگذارید و اینجوری تلگرافی بیان نکنید بیشتر میشه استفاده کرد.
مختار هستین با این ادبیات نوشتاری که دارین از سایتهای «مفید» دیگر استفاده کنین، اما من سبک نوشتن خودم را مسلما تغییر نخواهم داد.
احسن اقای مجیدی اینا یه جاهایی شون درد میکنه.خب منم پاراگراف میخونم و رد میشم میرسم به اصل مطلب.اما کارتون درسته باید همه خوانندگان رو در نظر بگیرید .ازجوابتان لذت بردم.افسوس نرود میخ اهنین درسنگ.
شاید به موضوع بی ربط باشه ولی معضلی وجود داره که میخوام بگم:
یه سری دوستان هستند که با ذهنیت شبکه های اجتماعی و دور دورهای بی هدف در اینترنت رشد کرده اند. این علی آقا هم که به قول خودش رک صحبت میکنه و هنوز تفاوت صریح و رک صحبت کردن رو با بی ادبی نمی دونه، با اون نوع از نگرش که ذکر شد میاد و نظر میده.
متاسفانه مشکلی که تو ایران بوجود اومده، ورود ساختارهایی است که با فرهنگ ما هماهنگ نشدند، که باعث بروز ناهنجاری شدند. از آپارتمان نشینی که 40 ساله اومده و هنوز با فرهنگمون منطبق نشده تا وایبر و شبکه های اجتماعی و … دیگه که عاریه از یه جای دیگن. نوع حرف زدن، نوع پوشش، نوع زندگی، نوع خوش گذرونی و …
زود برای از مد نیفتادن میچسبیم به یه چیزی و بعد واویلا. نه عادت به تفکر مستقل داریم و نه مقلد خوبی هستیم.
تا وقتیکه تولید کننده نباشیم و فقط استفاده کننده، مجبوریم به تولیدات دیگران بچسبیم و با این تفاوتهای ذهنیش سر کنیم
سلام!آقا مجید فرمایشات شما کاملا متین و درست میباشد!ولی خداشاهده من هنوز نمیدونم علی آقا چی گفتن؟کی هستن؟ولی میخوام بگم بهتره ما ازخودمان شروع کنیم!والایش،پیرایش ذهن،خودشناسی و…همگی باید توسط خود فرد انجام بگیرد!بنظرم بهتره علی آقا را بیخیال شی و دمی با خودت و درونت خلوت کنی!وبا چالش درون (فارغ ازبیرون )به تواناییهایت و پتانسیل درونت سفرکنی!برای ورود سعی کن ازوقفه بین افکارت که مربوط به زمان حال نیست ودرعالم خودش ذهنت سفرمیکند استفاده کنی!اگه خودتو بشناسی!تمام مشکلاتت (حتی خداشناسیت)حل میشه!اونوقت خیلیها میان سراغت تا ازت الهام بگیرند.ویکی میشه خیلی ومیشویم ” تولید کننده” همونیکه شما اشاره کردین!سالم باشید
موضوع جالبی بود و با دوره ای که در این رابطه گذرونده بودم ارتباط زیادی داشت.
فقط یک نکته و آنهم اینکه غلطهای نگارشی در این مطلب و دیگر مطالب سایت زیاد شده!! به نظرم بد نیست که قبل از انتشار با دقیت بیشتری بازبینی شود.
موفق باشید
با سلام
من مدت زیادیه این وبلاگ رو میخونم ، از کسانیکه از این وبلاگ خوششون نمیاد خواهش میکنم حداقل به احترام سایر کاربران موقع ارسال پیام از ادبیات مناسب استفاده کنند
در آخر سریال دکستر بهترین سریالیه که تا حالا تو ژانر درام دیدم و این اولین نقد قشنگ و منطقی بود که از این سریال خوندم
ما نیاز داریم که گاهیبا وقاعیت کنار بیاییم
ما نیاز داریم که گاهی با واقعیت کنار بیاییم
—
برای قتل را تنها متوجه آدمها «بد» میکند
برای قتل را تنها متوجه آدمهای «بد» میکند
—
جسارت کردم
از مطالب خوبت ممنون آقای مجیدی. چند وقت پیش نوشته بودی در حال عیب یابی و نهایتا تغییر قالب هستی. اما قالب سایت همچنان خوش دست نیست و به نظر من قالب قبلی راحت تر بود و مطالب دسته بندی بهتری داشتند.
دکستر
یکی از تیره و تارترین سریالای عمرم
هرچقدر احساسم خاموشه و جلو افتادم به خاطر این شخصیته
دمشون گرم
جناب دکتر مجیدی، مدتیه ایمیلی از جانب یک پزشک برام نمیاد، بی زحمت پیگیری کنید. چند ماهی میشه. سپاس.
واقعا دست مریزاد!این توضیح شما میتونه برا خیلیا تلنگری باشه تا به دنیای درون سفر کنن!واز درون خود باخبر بشن.
” تو زچشم خویش پنهانی اگر پیدا شوی درمیان جان تو گنجی نهان آید پدید.
سالم باشید
اول که شروع به خواندن متن کردم خیلی جذبم کرد چون احساس کردم راه حل خیلی از مشکلاتم می تواند باشد ولی در انتها که دیدم بدون ارائه هیچ دستور عملی برای شروع و فقط با چند مثال تیتروار به پایان رسید کلی تو ذوقم خورد .
بهرحال از اینکه وقت گذاشتید ممنون .
بنده کتاب اصول روانکاوی فروید را دارم مطالعه میکنم و به قسمت تصعید رسیدم که مطالب جنابعالی را هم جهت درک بیشتر این قسمت خواندم و خیلی جالب بود و حقیقتأ تا این جای کتاب خیلی در شناسایی شخصیتهای انسانها آگاهی میده و تأثیر بسزایی در روش و بینش من بوجود آورده و پیگیر دیگر آثار فروید هم خواهم بود و از سخن روان جنابعالی هم تشکر میکنم و در مورد نظر این شخص که با کلمات تند و به دور از ادب سخن رانده این برداشت را میشه کرد که شخصیت چنین افرادی به قول فروید کمبودهایی را در واپس زدگی ضمیر ناخودآگاه شخص است که به ضمیر خود آگاهشان غلبه میکند که دوست دارن با چنین سخنانی در مرکز توجه قرار بگیرند و از این کار خود نهایت لذت را ببرند ، ونباید از این سخنان به دل و فکر خود کدورتی راه دهید .