نجواهایی از تاریخ : ماندگارترین ها – 8
کریستوفر نولان
کریستوفر جاناتان جیمز نولان کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده بریتانیایی است. او سازنده موفقترین فیلمهای قرن ۲۱ میلادی است. آثار او تاکنون بیش از ۴ میلیارد دلار فروختهاند و ۲۱ نامزدی اسکار به دست آوردهاند.
بعد از ساخت فیلم کمبودجهٔ تعقیب (۱۹۹۸)، نولان با ساخت ممنتو (۲۰۰۰) توجهات را به سوی خود جلب کرد. موفقیت او در ساخت فیلمهای مستقل، شانس ساخت فیلمهای بیخوابی (۲۰۰۲) و حیثیت (۲۰۰۶) را به وجود آورد، که هر دو هم در گیشه و هم در نظر منتقدان موفق بودند. او همچنین خالق سهگانهٔ شوالیه تاریکی، که از نظر تجاری و نقد موفق بود، فیلم علمی تخیلی تلقین (۲۰۱۰) و بین ستارهای (۲۰۱۴) است. نولان در بسیاری از آثارش، فیلمنامه را به همراهی برادرش،جاناتان نوشته و به همراه همسرش، اما توماس، کمپانی سینکاپی فیلمز را تأسیس کرده است. فیلمهای نولان حول مفاهیم و ایدههای فلسفی و اجتماعی، واکاوی اخلاق انسانی، ساختار زمان، انعطافپذیری حافظه و هویت شخصی میگردد. او بیشتر ترجیح میدهد فیلمهایش در استودیو فیلمبرداری نشوند و در لوکیشنهای طبیعی این کار انجام شود.
نولان در لندن به دنیا آمد. پدرش که بریتانیایی بود در زمینهٔ تبلیغات کار میکرد. مادرش اهل آمریکا بود و مهماندار هواپیما و معلم انگلیسی بود. او مدام بین لندن و شیکاگو در حال رفتوآمد بود و تابعیت بریتانیا و آمریکا را دارد. نولان یک برادر بزرگتر به نام متیو و یک برادر کوچکتر به نام جاناتان دارد. نولان فیلمسازی را از سن ۷ سالگی و با دوربین ۸ میلیمتری پدرش آغاز کرد. او با فیلمبرداری از اسباببازیهایش فیلم میساخت. از ۱۱ سالگی تصمیم گرفت تا فیلمسازی حرفهای شود.
نولان به کالج دانشگاهی لندن رفت و رشتهی ادبیات انگلیسی را انتخاب کرد. علت انتخاب این دانشگاه، ساختمانهای مجهز فیلمسازیاش بود. نولان در دوران دانشجویی رئیس انجمن فیلم دانشگاه بود و به همراه دوستدخترش اما توماس، فیلمهای ۳۵میلیمتر نمایش میداد و با استفاده از پول آن، در طول تابستان، فیلمهای ۱۶میلیمتر میساخت. نولان اولین فیلم بلندش به نام تعقیب را در ۱۹۹۸ ساخت و نویسندگی و کارگردانی و تهیه کنندگیاش را به عهده گرفت.
نولان در سال ۲۰۰۰ فیلم ممنتو را ساخت. در این فیلم گای پیرس بازی کرد و چهار و نیم میلیون دلار بودجه در نظر گرفت. این فیلم نامزد دو اسکار از جمله اسکار بهترین فیلمنامه برای نولان شد.ممنتو یکی از برترین فیلمهای این دهه و تاریخ سینما است و تحسین تماشاگران و منتقدان را پس از اکران در برداشت. در این فیلم ساختار غیر خطی داستان فیلم را از آخر به اول روایت میکند. یعنی سکانس اول فیلم در اصل سکانس اخر داستان است که در اول فیلم مشاهده میکنیم. گویی فیلمهای کریستوفر رفته رفته پخته تر میشدند. نولان در فیلم بعدی اش بیخوابی از آل پاچینو استفاده کرد و با یک سناریو جذاب و ۴۶ میلیون دلار آن را به پرده سینماها برد. در ۲۰۰۴ نولان قصد ساخت فیلمی با جیم کری را داشت و آن موقع فیلم نامهای هم نوشته بود اما چون اسکورسیزی به موازات او فیلم هوانورد را میساخت نولان این فیلم را کنسل کرد. فیلم بعدی نولان پنجمین بتمن تاریخ بود. بتمن آغاز میکند بعد از شکست تجاری فجیع فیلم بتمن و رابین روی پردهها آمد و نولان این بار نقاب بتمن را به کریستین بیل داد. با بودجه ۱۵۰ میلیون دلار اکران شد و به خوبی فروش کرد. این فیلم نامزد یک اسکار شد. این فیلم قواعد ژانر قهرمانی را از هم جدا کرد و قواعدی جدید برای این ژانر لحاظ کرد. این فیلم مورد تحسین کامل تماشاگران و منتقدین قرار گرفت.
آخرین مصاحبه ی کریستوفر نولان درباره فیلم INTERSTELLAR
رابین ویلیامز
رابین مکلورین ویلیامز بازیگر و کمدین آمریکایی بود. وی برندهٔ جوایز اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم موزیکال یا کمدی، جایزه ساترن نقش اول مرد و گرمی شده بود. او در شیکاگو به دنیا آمد و در میشیگان بزرگ شد. پدرش رابرت فیتزجرالد ویلیامز از نژاد انگلیس و ولز و ایرلند بود.
در ماه اکتبر سال ۱۹۹۷ در رتبهی ۶۳ از فهرست «صد ستارهی برتر تاریخ سینما» مجلهی «امپایر» قرار گرفت. البته همان سال نشریهی «اینترتینمنت ویکلی» او را به عنوان «بامزهترین مرد زندهی جهان» انتخاب کرد. او، رابرت دنیرو و فرانسیس فورد کوپولا (که از همسایگانش بود) مالک رستوران روبیکن در سان فرانسیسکو هستند. در طول تولید فهرست شیندلر (۱۹۹۳) استیون اسپیلبرگ بارها با او تماس گرفت و صدای او را روی بلندگو گذاشت تا ویلیامز بتواند برای بازیگران و عوامل فیلمش جوک تعریف کند و حالوهوای آنها را تغییر بدهد. ویلیامز اغلب از شخصیتش در کارتون علاالدین بهره میبرد.
در ماه مارس ۲۰۰۹ با موفقیت عمل قلب باز را پشت سر گذاشت و از آن پس گیاهخوار شد. در سپتامبر ۲۰۰۶ با سلامت کامل از مرکز توانبخشی درمان اعتیاد به الکل مرخص شد. او پیش از این در دههی ۱۹۸۰ هم یک بار بر اعتیادش به مواد مخدر و الکل غلبه کرده بود. یک بار جیمز لیپتن از او پرسید که وقتی وارد بهشت میشود از خدا چه درخواستی دارد که پاسخ داد: «یک صندلی در ردیف اول کنسرت وولفگانگ آمادئوس موتزارت و الویس پریسلی.»
جسد ویلیامز در خانهاش در منطقه غیرصنعتی تیبورون، کالیفرنیا، حوالی ساعت ۱۱:۵۵ صبح در تاریخ ۱۱ اوت ۲۰۱۴ پیدا شد و مرگ او رسماً در ساعت ۱۲:۰۲ بعد از ظهر در سن ۶۳ سالگی تایید شد. پلیس کالیفرنیا تأیید کرد دلیل مرگ رابین ویلیامز، خودکشی بوده است. ویلیامز از افسردگی شدید رنج میبرد. او خود را در ویلایی که همراه همسرش در آن زندگی میکرد، حلقآویز کرد. وی در چند سال اخیر از افسردگی رنج میبرد و خود به صراحت از مصرف کوکائین و الکل سخن میگفت، چند بار نیز برای ترک به مواد مخدر تلاش کرده بود. و با توجه به گفتههای ناشر رابین ویلیامز نیز، او قبل از مرگ از افسردگی رنج میبرده است، اگرچه این ناشر گزارشهای مبنی بر خودکشی ویلیامز را قبول نکرده است. آزمایش پزشکی قانونی و تست سم شناسی برای ۱۲ اوت برنامه ریزی شده است. یک ماه پیش، ویلیامز خود را به مرکز درمان اعتیاد “هازلدن” در لیندستروم، مینهسوتا برای ادامه موارد اعتیاد به الکلش معرفی کرده بود. سوزان اشنایدر، همسر رابین ویلیامز گفته است که او در زمان مرگ به پارکینسون مبتلا بود.سوزان اشنایدر گفت که بیماری پارکینسون همسرش در مراحل اولیه بود، ولی او هنوز آمادگی لازم را برای اعلام عمومی ابتلایش به این بیماری نداشت. مقامهای ایالت کالیفرنیا میگویند در آزمایش هایی که در پی خودکشی رابین ویلیامز از جسد او به عمل آمد، نشانی از الکل یا مواد مخدر دیده نشده است.
بخشی از دیالوگ ویلیامز در نقش یک خانم
فرانسیس فورد کوپولا
فرانسیس فورد کوپولا یکی از مشهورترین کارگردانان و تهیهکنندگان آمریکایی ایتالیاییتبار سینمای هالیوود است. او به جز کارگردانی، فیلمنامه مینویسد، شراب تجارت میکند، مجله چاپ میکند و صاحب هتل نیز هست. او را بیشتر به خاطر ساخت سهگانه پدرخوانده میشناسند. وی برنده پنج اسکار شامل یک اسکار بهترین فیلم، یک اسکار بهترین کارگردانی و سه اسکار بهترین فیلمنامه شدهاست. کوپولا همچنین برنده چهار گلدن گلوب و دو نخل طلای کن شدهاست.
کوپولا در ۱۹۳۹ در دیترویت به دنیا آمد اما کودکی و نوجوانی خود را در نیویورک همراه با خانواده آمریکایی ایتالیایی خود گذراند. پدرش کارمینه کوپولا آهنگساز و موسیقیدان درارکستر شهرشان (دیترویت) فلوت میزد و مادرش بازیگر بود. او کودکی سختی را به خاطر فلج اطفال پشت سر گذاشت. او مدرک خود را در ادبیات نمایشی از دانشگاه هوفسترا اخد نمود و سپس به دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس به تحصیل فیلمسازی پرداخت. او کار خود را در سینما با دستیاری راجر کورمن شروع کرد و در چند فیلم به عناوین مختلف او را یاری کرد. او ابتدا اولین فیلمنامهٔ خود را با نام پیلما – پیلما نوشت و در سال ۱۹۶۳ اولین فیلم خود را ساخت و در چهار سال بعد از آن مشغول فیلمنامه نوشتن شد. او توانست درسال ۱۹۶۶ برنده اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شود. در سال ۱۹۶۶ کمپانی مستقل فیلم زئوتروپ را همراه با جورج لوکاس تأسیس کرد. اولین فیلم این کمپانی به کارگردانی جورج لوکاس و تهیهکنندگی کوپولا بود. دومین فیلمی که به این صورت تهیه شد توانست در پنج رشته جایزه اسکار نامزد شود که یکی از این نامزدیها جایزه بهترین فیلم بود. همچنین تکه کلام دون کرلئونه در فیلم پدرخوانده۱ سبب شد که کانگسترها و مافیاییهای آمریکا از این تکه کلام ” پیشنهادی میدم که نتونه رد کنه ” استقبال فراوانی کنند و یکی از تکه کلامهای رایج آنها بود.
بخشی از مصاحبه ی شخصی فورد کاپولا
رابرت دِ نیرو
رابرت دِ نیرو بازیگر، کارگردان و تهیهکننده آمریکایی است. از اولین فیلمهای خوب وی میتوان به فیلم خیابانهای بدجنس اشاره نمود. بعد از عدم موفقیتش در دریافت نقش مایکل کورلئونه در فیلم پدرخوانده، نقش ویتو کورلئونه در قسمت دوم همین فیلم به وی داده شد. وی برنده جایزه اسکار بهترین نقش مکمل مرد بخاطر این نقشش شد. همکاری وی با مارتین اسکورسیزی، کارگردان مشهور آمریکایی، از فیلم خیابانهای بدجنس شروع شد و بعد از آن این دو چندین فیلم دیگر را نیز با کمک یکدیگر ساختند که از آن جمله میتوان به فیلم گاو خشمگین اشاره نمود، نقشی که رابرت بخاطر بازی در آن موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر شد. از دیگر فیلمهای این دو فیلمهایی همچون راننده تاکسی و تنگه وحشت است که بخاطر بازی در هردوی آنها وی نامزد دریافت جایزه اسکار شد. فیلم شکارچی گوزن نیز وی را نامزد دریافت جایزه اسکار نمود. کارگردان این فیلم، مایکل چیمینو بود.
رابرت د نیرو همچنین نامزد دریافت چهار جایزه گولدن گلوب را بخاطر بازی در فیلمهای نیویورک (۱۹۷۷)، فرار نیمهشب (۱۹۸۸)، اینو ببین (۱۹۹۹) و ملاقات با والدین (۲۰۰۰) شد. در سمت کارگردانی نیز اثری همچون چوپان خوب از وی وجود دارد. رابرت دِ نیرو به عنوان یکی از بزرگترین و استثناییترین بازیگران تاریخ سینما شناخته میشود. وی تاکنون در بیش از نود فیلم در طول دوران فعالیتش ظاهر شد. رابرت دِ نیرو در هفدهم اوت سال ۱۹۴۳ در نیویورک بدنیا آمد. مادرش شاعر و پدرش در عرصه هنری هیجاننمایی انتزاعی فعال بود. پدرش از تبار ایتالیایی-ایرلندی بوده و مادرش از نسل آلمانی، ایرلندی، انگلیسی، فرانسوی، هلندی. پدربزرگ و مادربزرگ وی از جمله مهاجران ایتالیایی به آمریکا بودند.
پدر و مادر رابرت که با همدیگر در یک کلاس هنری آشنا شده بودند، زمانی که فرزندشان سه ساله بود از یکدیگر طلاق گرفتند. رابرت توسط مادرش و در محله «ایتالیای کوچک» در منهتن نیویورک بزرگ شد. محل زندگی پدرش نیز فاصله کمی با آنها داشت از این رو بود که رابرت بیشتر اوقات خود را نزد پدرش میگذراند. مهمترین فیلمهای رابرت د نیرو را مارتین اسکورسیزی کارگردانی کردهاست و شاید بتوان بازی د نیرو در نقش «تراویس بیکل» را الگویی برای کل بازیگری وی در نظر گرفت. عنوان این فیلم راننده تاکسی بود و دِ نیرو در نقش یک سرباز از جنگ برگشته که به علت بیداری ذهنی و دیدن زندگی کثیف مردم قادر به خوابیدن نیست در مؤسسه تاکسیرانی مشغول بکار میشود و شعار همیشگی او این است که ” یه بارون حسابی لازمه تا پیادهروهای این شهرو تمیز کنه “. او با دردمندی حاضر به مسافرکشی شبانه در محله «هارلم» نیویورک میشود. تراویس پس از اندکی متوجه فجایعی که در خیابانها و در بطن مردم در جریان است میشود و با وجود حالت انفعالی که دارد تصمیم به برطرف کردن این مشکلات مینماید. حس انزوای تراویس تا مدتهای مدیدی بر بازی دِ نیرو سنگینی میکرد. البته دِ نیرو بازیگری چیرهدست است و با ایفای نقشهای متفاوتی پس از این فیلم سعی در دور شدن از کارکتر تراویس داشت.
دست شما درد نکنه مطلب جالبی بود
از مرگ رابین ویلیامز ناراحت شدم و واقعا بازیگر دوست داشتنی بود
روحش شاد
مردان بزرگ سینما!