جراحی جدید آنجلینا جولی – ترجمه مقاله او در نیویورک تایمز
دو سال پیش، در یک پزشک یک مقاله مفصل در مورد وضعیت پزشکی آنجلینا جولی نوشتم، مسلما این کار با هدف بازتاب دادن احوال یک ستاره مشهور انجام نشده بود، این کار را انجام دادم، بلکه با توجه به مشهور بودن ایشان، دیدگاه جدید و متفاوتی در خوانندگان در مورد قسمتی از پزشکی ایجاد کنم که در ایران به آن بیتوجهی میشود: غربالگری و پیشگیری از بیماریها.
در ایرانی که این روزها همه از سونامی سرطان نالان هستیم و کمتر خانوادهای است که یکی از اعضایش به سرطان مبتلا نباشند یا به خاطر آن فوت نشده باشند، خواندن دقیق مقاله زیر را که خود آنجلینا جولی برای نیویورک تایمز فرستاده است، توصیه میکنم.
دو سال پیش در مورد انتخابم برای انجام عمل جراحی برداشتن دوطرفه پ..ستانهایم نوشتم. قضیه از این قرار بود که یک آزمایش ساده خونی نشان داده بود که من شکل جهشیافته ژن BRCA1 را دارم که باعث میشود به احتمال 87 درصد مبتلا به سرطان پ..ستان و 50 درصد مبتلا به سرطان تخمدان بشوم. من مادر و مادربزرگ و خالهام را به خاطر سرطان از دست داده بودم.
من میخواستم که بقیه زنانی را که در خطر ابتلا به سرطان هستند از انتخابم آگاه کنم. در آن زمان قول داده بودم که هر زمان که لازم باشد، اخبار جدید مفید در مورد وضعیتام منتشر کنم که این شامل عمل جراحی پیشگیرانه دیگری است که انجام دادهام، در طی این عمل من تخمدانها و لولههای تخمدانهایم (لولههای فالوپ) را برداشتم.
برای این عمل، من مدتی برنامهریزی کرده بودم. این عمل نسبت به عمل برداشتن پ…ستانها پیچیدگی کمتری داشت، اما آثار این عمل، بسیار شدیدتر هستند. با این کار یک زن اجبارا یائسه میشود. به همین خاطر من خودم را از نظر جسمانی و روحی آماده کردم و با پزشکان در مورد انتخابهایم مشورت کردم و در مورد طب جانشین مطالعه کردم و اطلاعاتی در مورد استفاده از استروژن و پروژسترون جانشین، کسب کردم. اما علیرغم انجام همه این کارها، هنوز به چند ماه وقت، زمان نیاز داشتم.
تا اینکه دو هفته قبل، پزشکم با من تماس گرفت و گفت، CA-125 شما نرمال است. وقتی این را شنیدم، نفسی به راحتی کشیدم. CA-125 یک پروتئین خون است که با آن میشود سرطان تخمدان را پایش کرد. من به خاطر داشتن سابقه خانوادگی سرطان، هر سال این آزمایش را انجام میدهم.
اما حرف پزشکم تمام نشده بود. او در ادامه گفت که تعدادی از شاخصهای التهابی من بالا رفته که روی هم نشاندهنده مراحل ابتدایی سرطان در بدن من هستند. به علاوه او خاطرنشان کرد که با آزمایش CA-125 در 50 تا 75 درصد موارد، نمیتوان پی به سرطان تخمدان در مراحل ابتدایی برد. بنابراین این پزشک به من پیشنهاد کرد که هر چه زودتر، برای چک کردم تخمدانهایم، به یک جراح مراجعه کنم.
همان حس و حالی را پیدا کردم که ممکن است هزاران زن دیگر، در موقعیت مشابه من پیدا کنند. به خودم گفتم که آرام و قوی باشم و به خودم اطمینان خاطر دادم که دلیلی وجود ندارد که از آرزوی دیدن بزرگ شدن فرزندانم و دیدن نوههایم محروم شوم.
به همسرم که در فرانسه بود و چند ساعتی بود که سوار هواپیما شده بود، زنگ زدم. زیبایی این لحظات در شفاف بودن آنها نهفته است، یعنی اینکه شخص با خودش مرور میکند که زندگیاش از برای چه بوده است و به چه چیزهایی اهمیت میدهد. این لحظات، لحظاتی متضاد و در عین حال آرامبخش میتوانند باشند.
همان روز، به نزد پزشک جراحم رفتم که پزشک مادرم هم بود. من او را، در روز فوت مادرم دیده بود، در آن زمان او به محض دیدن من اذعان کرده بود که چهرهام بسیار به مادرم میماند. این بار وقتی همدیگر را دیدیم، به هم لبخند زدیم و تصمیم گرفتیم که با هم با مشکلم، مبارزه کنیم.
در معاینه و سونوگرافی، چیز نگرانکنندهای پیدا نشد. متوجه شدم که حتی اگر سرطان داشته باشم، در مراحل ابتدایی است. اما برای اینکه از نبود سرطان در نقاط دیگر بدنم، مطمئن میشدم باید پنج روز صبر میکردم. در طی این پنج روز تیره و تار، سعی کردم که آرام و متمرکز باشم و در مسابقه فوتبال بچههایم شرکت کردم.
سرانجام روزی که قرار بود، پاسخ آزمایشات در آن آماده شوند، فرارسید. اسکن سی تی/ PET خوب بود و آزمایش سرطان منفی بود و اسکن رادیواکتیو هم چیزی نشان نداده بود، پس من میتوانشتم با آرامش فرزندانم را در آغوش بکشم. اما هنوز احتمال اینکه من مراحل ابتدایی یک سرطان را داشته باشم، وجود داشت. من یک انتخاب برای آرامش داشتم، اینکه تخمدانها و لولههای فالوپام را بردارم و من تصمیم گرفتم که این کار را بکنم.
توجه داشته باشید که من این کار با تنها به خاطر اینکه حمل ژن جهشیافته BRCA1 انجام ندادم و این مطلبی که میخواهم بقیه زنها هم از آن مطلع باشم. در واقع داشتن آزمایش BRCA مثبت مترادف با لزوم انجام جراحی نیست. من با پزشکان و جراحان زیادی صحبت کردم. آنها به من گفتند که انتخابهای دیگر هم وجود دارند: استفاده از قرصهای ضدبارداری، پناه بردن به طب جایگزین یا آزمایشات متعدد چکآپ. پس راههای زیادی برای سر و کله زدن با این مشکل پزشکی وجود دارد. چیز مهم این است که شما باید از این انتخابها آگاه شوید و شخصا، تصمیم مناسب برای خودتان را اتخاذ کنید.
در مورد خاص من، همه پزشکان متفقالقول بودند که برداشتن تخمدانها و لولههایم، بهترین انتخاب است، چون هم ژن BRCA را داشتم و هم اینکه سه زن از اعضای خانوادهام، پیش از این به خاطر سرطان فوت کرده بودند. پزشکانم خاطرنشان کردند که من باید در سنی، یک دهه جوانتر از از زمان که ابتلای اعضایخانوادهام به سرطان، باید عمل جراحی پیشگیرانه را انجام بدهم. مادر من در 49 سالگی، مبتلا به سرطان شده بود، پس من باید در 39 سالگی، جراحی میکردم.
هفته پیش من عمل را انجام دادم و با لاپاراسکوپی، هر دو تخمدان و لولههای فالوپام را برداشتند. در یکی از تخمدانهایم یک تومور خوشخیم وجود داشت، اما سرطانی بدخیمی در هیچ یکی از بافتهای برداشتهشده، وجود نداشت.
حالا من یک برچسب حاوی استروژن دارم و یک IUD پروژسترونی در رحم ما کار گذاشته شده. اینها به حفظ تعادل هورمونی در من کمک میکنند و مهمتر از آن، از سرطان رحم در من پیشگیری میکنند. من تصمیم گرفتم که رحمام را نگه دارم و با جراحی برندارم، چون اعضای خانوادهام مبتلا به سرطان رحم نشده بودند.
با وجود همه این کارها، باز هم خطر ابتلا به سرطان در من وجود دارد. بنابراین به دنبال راههای طبیعی برای تقویت سیستم ایمنیام هستم.
اما با انتخابهای دشواری برای خودم و خانوادهام گرفتم، حالا حس زنانگی خوبی دارم و میدانم که دیگر روزی نخواهد رسید که بچههایم بگویند که «مادر به خاطر سرطان تخمدان فوت کرد.»
علیرغم اینکه هورمون جاشنین دریافت میکنم، من دیگر یک زن یائسه شدهام. دیگر نمیتوانم بچهدار بشوم و انتظار تغییرات جسمانی را دارم. اما من آمادهام به سهولت با هر آنچه پیش میآید، برخورد کنم، نه به خاطر اینکه خودم را دارای شخصیتی قوی میدانم، بلکه به خاطر اینکه همه اینها را جزئی از زندگیام میدانم. چیزی برای ترس وجود ندارد.
به زنانی فکر میکنم که قبل از اینکه بچهدار بشوند با موقعیتی شبیه من رو در رو شوند. شرایط آنها به مراتب دشوارتر از من است. من آگاه شدم که این امکان برای این دسته از زنها وجود دارد که لولههایشان را بردارند، ولی تخمدانهایشان را نگه دارند، تا توانایی بچهدار شدنشان را از دست ندهند و یائسه نشوند. امیدوارم که این زنها از این امکان مطلع شوند.
گرفتن چنین تصمیمهایی اصلا آسان نیست. ولی کنترل و از سر گذراندن این مشکلات پزشکی، چیز ممکنی است. شما باید در پی گرفتن مشاوره، آگاه شدن از انتخابها و گرفتن تصمیمهای مناسب برای خودتان باشد.
دانش ما را توانا میسازد.
شاید با من موافق باشید که مقاله تأثیرگذاری را خواندید.
طب پیشگیرانه و غربالگری در پزشکی از جوانب مختلفی قابل بررسی و بحث هستند:
1- شاید در کشور ما و اصولا حتی برای شهروندان کشورهای توسعهیافته هم انجام برخی از تستهای ژنتیک مثل همین BRCA دور از دسترس بنماید. اما توجه داشته باشید که در کشور ما، مشکل، نبود فرهنگ و آگاهی عمومی در مورد طب پیشگیرانه است.
در شرایطی که مراجع معتبر پزشکی انجام کارهایی مثل معاینه شخصی پ..ستانها، انجام ماموگرافی سالانه بعد از سن چهل سالگی، انجام معاینه پزشکی پ..ستانها هر سه سال یک بار در دهه سوم و چهارم زندگی را توصیه میکنند، کمتر کسی در اعضای زن خانواده خود شخصی را سراغ دارد که این آزمایشهای و اقدامات را انجام داده باشد!
آیا شما مرد یا زنی از اعضای خانوادهتان را سراغ دارید که بالای پنچاه سال سن داشته باشد و بدون اینکه مشکل پزشکی خاصی داشته باشد، صرفا برای غربالگری سرطان روده بزرگ، کولونوسکوپی کرده باشد یا تست خون مخفی مدفوع را انجام داده باشد؟
آیا ما برنامهای برای آگاهسازی مردم از این آزمایشات ضروری داریم؟ نقش سازمانهای بیمهگر در این میان باید چه باشد؟ آیا آنها تنها باید به پوشش بیماریهای بپردازند یا باید نقشی هم در طب پیشگیری داشته باشند؟
مشکل بعدی در جامعه ما، سلب اطمینان بسیاری از عموم، نسبت به پزشکان است. متأسفانه به خاطر اعمال خلاف معدودی از پزشکان و نیز جو رسانهای منفی، شرایطی ایجاد شده است که حتی اگر پزشکان معالج، مثل پزشکان زنان یا متخصصان بیماریهای گوارش، توصیه به انجام اعمالی مثل کولونوسکوپی و آندوسکوپی فوقانی یا معاینات دوره پ..ستان کنند، این امر از سوی عدهای مترادف با شوق آنها برای مالاندوزی، انگاشته میشود.
برای ایجاد یک جو اطمینان، چه باید کرد؟
2- مشکل بعدی این است که در شرایطی که برای تشخیص زودهنگام برخی از بیماریها، تستهای غربالگری مطمئن و ارزانی در دسترس است، متأسفانه برخی از بدخیمیها، آزمایشات غربالگری مناسبی ندارند.
3- مسئله بعدی که شرایط را پچییدهتر خواهد کرد، ورود تستهای ژنتیکی و در دسترس قرار گرفتن برای همه مردم است. امروز در ایران ما هم تستهای ژنتیکی متعددی در دسترس هستند و شاید یکی دو دهه بعد، با هزینهای قابل قبول بشود که کل ژنوم یک فرد را از نظر ژنهای جهشیافته مستعدکننده بدخیمیها و بیماریهای متابولیک با دقت بررسی کرد.
چنین شرایطی رؤیایی به نظر میرسند، اما به صورت متناقضی، میتوانند برهمزننده آرامش هم باشند! اگر شما در موقعیتی مثل آنجلینا جولی گرفتار شوید، چه میکنید؟! آیا شهامت گرفتن تصمیم مناسب را دارید؟ بدتر از آن اگر مطلع شوید که بررسی ژنتیکیتان نشان میدهد که از دهه پنج زندگی به بعد مبتلا به آلزایمر خواهید شد، چه خواهید کرد؟ اگر شریک زندگی شما بفهمد که شما آلزایمر خواهید گرفت، چه خواهد کرد؟ آیا همه توانایی گرفتن تصمیمات خردمندانه را دارند؟ غمانگیزتر اینکه آیا شرایط اقتصادی همه، اجازه مدیریت دلخواه شرایط پزشکی و خانوادگی را خواهد داد؟
و دست آخر بیایید کمی از بحث پزشکی خالص، دور شویم!
راستاش وقتی چند روز پیش، داستان جراحی جدید آنجلینا جولی و تلاشاش برای دور کردن سرنوشتی که ژنهایش میخواستند بر او مقدر کنند، را خواندم، پیش از هر چیز به یاد شعر و حکایتی از مولوی افتادم. به این فکر میکردم که ما انسانها گاه چقدر مشتاقیم که به هر قیمت شده، عاقبت به خیر شویم. قدما در جستجوی جاودانگی و گریز از مرگ، در جستجوی اکسیرها و آب حیات بودند و ما با گذشت هزاران سال، دانش ژنتیک را علم کردهایم.
به این فکر میکردم که نکند سرنوشت آنجلینا جولی، مشابه سرنوشت مردی شود که مولوی به تصویر کشیده بود!
زاد مردی چاشتگاهی در رسید
در سرا عدل سلیمان در دوید
رویش از غم زرد و هر دو لب کبود
پس سلیمان گفت ای خواجه چه بود
گفت عزرائیل در من این چنین
یک نظر انداخت پر از خشم و کین
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه
تا مرا زینجا به هندستان برد
بوک بنده کان طرف شد جان برد
نک ز درویشی گریزانند خلق
لقمهٔ حرص و امل زانند خلق
ترس درویشی مثال آن هراس
حرص و کوشش را تو هندستان شناس
باد را فرمود تا او را شتاب
برد سوی قعر هندستان بر آب
روز دیگر وقت دیوان و لقا
پس سلیمان گفت عزرائیل را
کان مسلمان را بخشم از بهر آن
بنگریدی تا شد آواره ز خان
گفت من از خشم کی کردم نظر
از تعجب دیدمش در رهگذر
که مرا فرمود حق کامروز هان
جان او را تو به هندستان ستان
از عجب گفتم گر او را صد پرست
او به هندستان شدن دور اندرست
تو همه کار جهان را همچنین
کن قیاس و چشم بگشا و ببین
از کی بگریزیم از خود ای محال
از کی برباییم از حق ای وبال
+ همین حکایت برای خوانندگانی که احتمالا مطالعه و دستیابی به معنی این شعر، برایشان قدری دشوار است:
روزی از روزها، حضرت سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن حضرت سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. حضرت سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
حضرت سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
حضرت سلیمان لحظه ای به فکر فرو رفت و فرمود: می پذیرم، به باد می گویم که تو را در چشم به هم زدنی به هندوستان برساند.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبی حضرت عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم.
عزرائیل ادامه داد: تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم…
والا آدم چی بگه !
ما که غیر از این دوا درمان هایی که از دنیا عقبیم باید به فکر هزار چیز دیگر هم باشیم. تصادفات وحشتناک جاده ای، آب و هوای ناسالم و غذای نامناسب و بی برنامه و ….
راستش من یکی که دیگر خیلی وقت است به سرطان فکر نمی کنم. از روزی که هوای شهرمان دیگر آبی نبود.
میمیریم دیگه ته اش
این کارا برا چی؟
مساله تنها مردن و زنده موندن نیست. درد و رنج ناشی از سرطان گاهی اینقدر زیاده که آرزوی مرگ میکنی. پیشگیری شاید راهی برای جلوگیری از مرگ تدریجی و همراه با درده نه صرفا عمر طولانی
احساس مسئولیت این زن واقعاً ستودنیه. آنجلینا به همهمون با این کارش داره درس میده. امیدوارم همچنان سالم و سلامت سالهای زیادی رو زندگی کنه این زن شریف.
ضمناً آرزوی سلامتی دارم برای همه زنان کشورم ولی از بیداد و بیعدالتی موجود توی جامعه افتضاحمون شرم دارم. بیدادی که اول از همه از ضعف فرهنگیمون شروع میشه. همین پیشنهاد آزمایشات پیشگیرانه رو من به هرکی دادم بهم گفت «زبونتو گاز بگیر!»
اره واقعا همینطوره همه میترسن هنوز فرهنگش جا نیفتاده
وقتی خوندم ک نوشتید ک “کمتر خوندواده ای هست ک حداقل یکی از اعضا یا نزدیکانشون به سرطان مبتلا نشده” به نظرم کمی اغراق امیز اوومد در مود شرایط و جو فعلی کشورمون، راستش من دورو برم کسی نیست ک سرطان داشته باشه یا خونواده دوستان ولی یه دفعه خاطرم اومد ک شوهر عمه خودم در اثر ی جور تومور مغزی فوت شد، به هر حال اینکه امار دقیقی ارائه نمیشه خیلی موثره در مورد اطلاعات و میزان نگرانی های ما.
-مقاله تاثر گذاری بود از ی چهره مشهور امیدوارم همگی بفکر باشن و قبل از اینکه برای هر فرد و بطور کلی برای یک جامعه از نظر اماری دیر بشه به پیشگیری و در مان این مشکل بپردازیم.
بشخصه مرگ رو ناگزیر میدونم حالا طبق اعتقاداتی که دارم اما به هیچ وجه اعتقادی به ناگزیر بودن چرا و چگونگیش ندارم، سرنوشتی در کار نیست، ممکنه اراده کنید با یک خودشکی کمتر از چند ثانیه دیگه به زندگیتون پایان بدید در حالی ک از هر نظر در سلامتی کامل هستید یا اینکه مبارزه و مراقبه کنید در حالی که در وضعیت بسیار حساس و خطرناکی از نظر میزان سلامتی باشید و سالیان سال به زندگی پر ارزش ادامه بدید.
جناب مجیدی ، جدیدان کشور انگلستان دست به تست ژنتیک رایگان در فاز اول برای تمام بیماران سرطانی اش و یا کسانی که بیماری خاص دارند زده است، این اقدام مورد پوشش خبری خیلی خوبی در وب جهانی قرار گرفته است،
ممنون میشوم شما نیز در پستی به این موضوع بپردازید و آن را با تست های ژنیک بومی ای که در کشور انجام میشود بررسی نمایید. مثلا من مایلم بدانم همین تست در ایران با چه مبلغی حدودا انجام میگردد.
من پزشک نیستم، ولی گویا پیشرفت اخیری که در همین چند سال گذشته اتفاق افتاده امکان این را میدهد که از نتیجه تست کامل ژنیک در مدت بسیار کوتاه تری از قبل آماده گردد. و همین زمینه سازه این اقدام بسیار مهم بود.
ممنون
گفتنش اونقدرام راحت نیست و دل و جرات میخواد
پدرم رو بخاطر این بیماری از دست دادم و مادرم هم چندماهی هست که درگیره، خیلی سخت و زجرآور هست، به ما هم همش دکترا میگن چون زیر 50 سال والدینتون مبتلا شدن شما هم باید بررسی شید و ممکن هست ارثی بهتون برسه، من که جرات نکردم برم واسه بررسی، هزینه هاشم که …
فقط خدا به کسایی که این بیماری رو دارن کمک کنه، روز و شب دیگه برام معنی نداره
با سلام .دوستان گرامی اینکه اقای مجیدی میگه کمتر خانواده ای کاملا”صحیحه.اگه هم ندارید شکرخدا کنید.اما من چند سال پیش به عیالم گفتم کاش 6 ماه یکبار تستی بدهی .شانس اوردم جان سالم به در برم.بعضی ها نمیگن سرطان میگین از یارووه گرفته؟؟؟یا زده به سینه زده=سرطان .اسمش هم تابو هه .بله باید کار بشه. حتی روی پزشکان هم باید کار بشه . ؟؟؟جدی میگم .ا ر ف
خانواده را شاید بعضی خانواده در سطح پدر و مادر فرزند در نظر گرفتن، من منظورم یک فامیل بود: پدر، مادر و خانواده پدری و مادری.
جناب مجیدی سلام
حکایتی که در ادامه آوردید بسیار بی ارتباط و به دور از توقعی که من سطح اندیشه تفکرتان داشتم بود !!!
منم میخواستم همینو بگم. آنجلینا نمیخواد عمر جاودانه پیددا کنه.فقط میخواد تا زمان بزرگ شدن بچه ها و دیدن نوه هاش زنده بمونه و سالم زندگی کنه
آنجلینا می خواد از زندگی لذت ببره و تندرست باشه حتی اگر بعضی از اندام هایش را از دست داده باشه.چون لذت بردن از زندگی برای هرکس تعریف خودشو داره. بغیر از پایین بودن سطح اطلاعات عمومی مردم و حتی مشکلات مالی خانواده ها، در اینجا باید به یک موضوع مهم در عدم پیشگیری بیماری های مختلف در ایران اشاره کنم و آن عدم ارتباط صحیح و تکنیکال بین بیماران و پزشکان است.در متن اشاره شد که آنجلینا، پزشک مادرش را در مراسم تدفین مادرش دیده است حال کدام پزشک در ایران آنقدر به بیمارش توجه دارد؟پزشک یا پزشکان آنجلینا بیشتر نقش یک روانشناس را ایفا می کنند و گرنه برداشتن تخمدان برای یک جراح کار چندان سختی نیست. صرفنظر از توان تخصصی پزشکان در ایران، بسیاری از مردم از توضیحات مبهم پزشکان در اقدامات پیشگیرانه مایوس می شوند و چه بسیاری از پزشکان اقدامات پیشگیرانه را نوعی وسواس زیاد مراجعه کنندگان می دانند و فکر می کنند آن ها پول اضافه دارند که بدنبال سلامتی خود می باشند.شاید احمقانه باشد ولی این یک واقعیت است. اکثر پزشکان فقط نقش درمانگر بیماری های روتین را ایفا می کنند و در مواجهه با بیماری های مزمن و پیچیده رفتاری از خود نشان می دهند که فقط باید از آن ها فرار کرد. متاسفانه ضعف فرهنگی و غرور حاکم بر بعضی از پزشکان و هوس های مالی، اجازه کاوشگری، دلسوزی و پیگیری را از آن ها سلب کرده است. بنده شاهد چند جراحی از جمله برداشتن کیسه صفرا، تعویض مفصل زانوTKA ، پروستات و … بوده ام و در این موارد پزشکان معالج علاوه براینکه قبل از عمل بیمار را از عواقب مثبت و منفی کار بخوبی آگاه نکردند بلکه بعد از عمل هم از نتیجه کار خود و رضایت بیمار سراغی نگرفتند.
سلام دکتر اگر لطف کنید آزمایشات چک آپ برای زنان و مردان 40 سال به بالا را ارایه کنید و یا حداقل برای من میل کنید تا من هم پدر و مادرم را چک کنم ممنون میشم
خیلی جالب بود مرسی من ک حتما این آزمایشات رو انجام میدم به وقتش البته آدم باید واسه سلامتیش همه کاری بکنه چون هیچ نعمتو ثروتی بالاترش نیست.
من به طور دوره ای چک آپ های مختلف (آزمایش ،سونوگرافی و.. )میدم .اشکال اولش اینه که بدون اینکه بیماری خاصی داشته باشم دایم مطب دکترم .اشکال دوم اینکه همه به من میگن وسواس دارم .