آیا کارلو آنجلوتی واقعا آن حرفهای تحسینبرانگیز را بعد از برد مقابل الچه گفته بود؟ اندر احوال وایبر و رسانهها ما
مدت زیادی است که در وایبر این متن دست به دست میشود:
خب، بسیار تحسینبرانگیز است که کسی در اوج یک رقابت تنگاتنگ و نفسگیر، چنین اظهاراتی را بر زبان رانده باشد. این مسابقه در هفته 24 لالیگای اسپانیا انجام شده بود و کارلو در آن برای یکصدمین بار بر نیمکت مربیگری رئال مادرید نشسته بود.
اما، شک همیشگی من به داستانها و حکایات زیبای مطرحشده در وایبر، باعث شد که کمی بعد از خواندن این مطلب شروع به جستجو کنم.
من خودم را آدم خوشسرچی میدانم یا دستکم تصور میکنم که این توانایی جستجویم در سطح خوبی است. اما در این مورد خاص، هر چه بیشتر با کلیدواژههای انگلیسی جستجو کردم، خبری از یک رسانه معتبر در تأیید مطلب بالا پیدا نکردم.
این لینکها را در مورد سخنان آنجلوتی بعد از بازی ببینید:
دیلیمیل – espnfc – سایت رئال مادرید – سایت insidefutbol – سایت managingmadrid – سایت .football-espana
البته آن اظهارات آنقدر زیبا بودند که من قلبا دوست دارم سندی در مورد درستی آن پیدا کنم، اما در تلاش نخست، دستکم به زبان انگلیسی، منبعی برای آن پیدا نکردم.
در هر صورت امیدوارم که خبر درست بوده باشد و «خبرسازی»ای صورت نگرفته باشد. این احتمال هم وجود دارد که چون اظهارات در اول مصاحبه بوده باشد، خبرگزاریهای ورزشی به آن توجهی نشان نداده باشند. گرچه به گمانم، خبرنگاران ورزشی هم قلب دارند و بعید است چنان حاشیه خوبی را از دست داده باشند.
به هر حال تنها منبعی که فعلا من به جز وایبر دارم، سایت مشرق است. در انتهای مقاله مشرق نوشته شده است:
«سخنان آنچلوتی آنقدر قابل تامل بود که روزنامه آس اسپانیا در مقاله ای به قلم لانسانو، از آن به عنوان کلاس اخلاق یاد کرده و یادآور شده که یک مربی با چنین طرز فکری همیشه پیروز است و هیچ کاری با تابلوی نتایج ندارد.»
از دوستانی که به آرشیو این نشریه دسترسی دارند، خواهش میکنم در صورت امکان این مقاله را پیدا کنند.
اما غرض از این پست، مسلما مچگیری یا ابراز شک و تردید در مورد یک خبر واحد نبود. شاید همین الان شمایی که این مطلب را میخوانید، بتوانید یک منبع معتبر برای ما معرفی کنید.
هدف اصلی از این پست این است که بهتر است همه ما هنگام خواندن خبرها و حمایت و داستانهای تاریخی، آن حس شک و تردید را داشته باشیم.
حجم مطالبی که ما در وایبر و شبکههای اجتماعی میخوانیم واقعا زیاد شدهاند. گاهی از فرط تکرار، مطالبی تبدیل به واقعیات مسلم در ذهن ما میشوند و بعدها ما برای استدلالهای خود به همین فکتهای غیرقابل تردید تکیه میکنیم.
بسیار نیکوست که هنگام خواندن خبرها و حکایات تاریخی، عقل سیلیم را به کار گیرید و شخصا بررسی کنید که یک خبر و مطلب تا چه حد میتواند درست باشد. حداقل کاری که در هنگام تردید میتوانید انجام بدهید، این است که از کپیپیست مطلب خودداری کنید.
خبری که در مورد آنجلوتی، منتشر شد، خبر بیضرری به نظر میرسد، اما در مورد بعضی از خبرهای و مطالب اینگونه نیست. ما به کرات در اینترنت با مطالبی روبرو میشویم که تخم کینه، دشمنی، نژادپرستی و حتی در موارد تفرقهافکنی بین هممیهنهای ما را میپراکنند. خبرهای شبهعلمی و خرافی هم کم نیستند و محتواهای نادرست در مورد پزشکی و سلامت هم در موارد زیادی مشاهده شدهاند.
متأسفانه آن دسته آدمهایی که آگاهتر و تحصیلکردهتر هستند و میتوانند جلوی چنین شبهههایی را بگیرند، اصولا وقت چندانی برای حضور در شبکههای اجتماعی ندارند و تازه نوع اظهارات و شیوه نگارشی آنها، برعکس مطالب جنجالی، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد.
چاره کار چیست؟
به گمانم یکی از بهترین کارها، تلاش برای خارج کردن کاربرها از فاز کپی پیست کنندههای مطلق کنونی باشد.
متأسفانه در حال حاضر، حتی حرفهای مناسبتی و خش و بش کاربرها هم در قالب کپی پیست صورت میگیرد و در مواردی ما شاهد هستیم در یک گروه شلوغ، حدود 80 درصد محتواهای رد و بدل شده، کپی پیست مطلق هستند.
توقع ما این نیست که جنس رفتار و عملکرد کاربران در وایبر و اپلیکیشن پیامرسانی دیگر، مانند محیطهایی مثل وبلاگستان فارسی یا گوگل پلاس باشد، اما تصور من این است که حتی گپ و گفتهای ساده و تبادل مطالب سرگرمکننده، میتواند در قالب بهتر و سنجیدهتری صورت بگیرد.
آخ که حرف دل من رو زدی، من هر از گاهی به وایبر سر میزنم و میبینم مردم پیامهایی رو رد و بدل میکنن که حتی یه بچه هم سخت میتونه اون رو باور کنه اما همه اون رو باور کردن. متاسفانه یا فرصتی برای پاسخ ندارم یا اگه پاسخ بدم بقیه افرادی که اون مطلب رو باور کردن شروع میکنن کورکورانه مقابله کردن با من پس من هم کاری باهاشون ندارم 😐
شوربختانه کپی پیست تو خون ما ایرانی هاست که چشم و گوش بسته و ندانسته اقدام به نشر اخبار یا جملات اشتباه میکنیم .
از آن سو واقعیات را هم نمیپذیریم .
واقعا یک انقلاب فرهنگی نیاز داره این جامعه در حال زوال .
برخی از جملات گرچه ممکن است به مذاقمان خوش آید ولی چیزی جز تیشه به ریشه این سرزمین زدن نیست :
چنین گفت کوروش …
چنین گفت زرتشت …
و . . .
اینها از بزرگترین شخصیت های سرزمین ایران هستند و واقعا هیچ نیازی به بیان چند جمله زیبا که نگفته اند نیستند .
شما کافیست درباره تاثیر مکتب و فلسفه زرتشت بر فلسفه یونان بر اساس مستندهای تاریخی و خارجی مطالعه داشته باشید درخواهید یافت که آنقدر بزرگ هستند که نیازی به نشر جملات غیر واقعی ندارند .
احسنت متاسفانه ما انقدر درگیر تاریخ شدیم که یادمون رفته که الان چی هستیم
اتفاقا بر عکس چون ما تاریخ رو نمی دونیم این طوری شدیم !!!
کسی که میاد می گه ما این بودیم فلانی فلان کار رو کرد ، تاریخ رو نمی دونه فقط داره حرف می زنه !
کسی که تاریخ رو می دونه از متفکر ترین انسان ها می شه و تمام وقتش رو صرف حال می کنه چون از گذشته درس گرفته !
مشکل ما اینه تاریخ رو نمی دونیم ! فقز یک سری چیز شنیدیم فکر می کنیم تاریخ بلدیم!
با سلام.
دکتر جان، بنده کلا از عضویت در هیچ گروهی احساس لذت نمی کنم. منظورم گروه های وایبری و امثالهم است. می دانید؟ آخر حتی آن دسته از افراد مولف هم که در گروه حضور دارند، سخنانشان تحت تاثیر حرفهای سطح پایین و بی مدرک و سند قرار می گیرد و … .
بگذریم!
اول آن ظرفیت گروهی و عقلانی باید در جامعه حاکم شود و بعد از چنین تکنولوژی هایی بهره برد.
————————————————————-
پانوشت:
1 – فردی به جهت درد به پزشکی مراجعه می کند و پزشک تشخیص A را از بیماری X می دهد و دارودرمانی را آغاز می کند؛ اما فرد مورد نظر تنها بر پایه سخنان زن همسایه، در صف نانوایی!! تشخیص `A را از بیماری `Y مستند دانسته و تمام پزشکان را زیر سوال می برد!
2 – قبول کنیم که حس اعتماد و فن سوال، از بین جوانان ما رخت بر بسته. جوانانی که قرار است روزی بر مسند حکمرانی این کشور بنشینند، امروز در پی احسان خرما برای یک خواننده ی نه چندان معروف (که خدا رحمتش کند) هستند. جوانی که باید بخاطر ایرادات و بی قانونی ها اعتراض کند، از آنها، تنها به نفع شخص خود استفاده می کند.
و آن عده ی قلیل که وجدانی بیدار دارند، همچنان در عذابند.
موفق باشید.
فقط میتونم بگم احسنت
از هر حیث کاملا موافقم
اتفاقا مدتی که توی گروههای وایبری بودم بیشترین فعالیت من بررسی صحت پستهایی بود که اعضای گروه ارسال می کردند و بعد هم با لینکهای معتبر تذکر می دادم . بعد از مدتی دیدم یک سری دلخوری برای دوستان ایجاد شد که چرا من این همه گیر میدم. برای همین هم یک شب کلا از تما گروههای وایبری که عضو بودم بیرون اومدم. چون به هیچ عنوان نمی تونم برخی چرندیاتی را که به اشتراک گذاشته میشه تحمل کنم. بعد هم که تذکر میدیم که مثلا فلان جمله از فلان کس نیست جوابی که معمولا داده میشه اینه که: دیدیم قشنگ بود کپی کردیم یا اینکه مگه چه فرقی می کنه کی گفته باشه. مهم اینه که قشنگه.
در ضمن به نظرم به شدت نیاز هست وبسایتهایی مثل گمانه برای مبارزه با شایعات اینترنتی گسترش پیدا کنند.
http://www.gomaneh.com
اولین باری که این متنو تو وایبر دیدم کاری که کردم این بود که تو اینترنت سرچ کردم ولی هیچ چیزی پیدا نکردم.
برای پذیرفتن خبرهایی این چنین و یا مشابه،نیاز به جستجوهای چندان پیشرفته هم نیست،کافی بعد از خوندن و قبل از ارسال فقط یک دقیقه با عقل خودمون بسنجیم شون!
جناب دکتر مجیدی!به امید روزی که این اکثریت جاشون با اقلیت عوض بشه.
وافعا ضعف خلاقیت و تفرت عموم مردم از تفکر رو نشون میده.
یکی از محاسن وایبر حداقل برای من این بوده که بیشتر از قبل از این فضا های مجازی و ارتباطات اینترنتی منزجرتر بشم و بیشتر دوری کنم. حتی از فیس بوق که یک روزم هم نمی تونست بدون سر زدن بهش،شب بشه،هفته ها فاصله بگیرم چون نوع ارتباط دوستان و اقوام در دنیای حقیقی کاملا متضاد دنیای مجازی بود و این فضای تهوع آور برام قابل تحمل نبود.پس بیشتر از قبل وقت و ذهنم را درگیر کار خودم و سعی در طبابت بهتر کردم و الان خیلی بیشتر از قبل احساس رضایت دارم.شاید باور نکنید که مثلا فیس بوق برام ابزاری برای رفع خستگی یا تحمل فشار کمتر شغل پزشکی بود، اما چه خوب فهمیدم هیچ چیز بهتر از خدمت درست و کامل بخصوص در حرفه پزشکی نیست.
فیس بوق یعنی چی اقای دقتر؟؟!
فیس بوق بهترین تعبیر برای من از فضای فیس بوک در ایران هست. با وجود تشبیه گفتاری و نوشتاری فیس بوک و فیس بوق و بار کنایه و طنزگونه ای که داره،کاملا اشاره داره از نوع استفاده از این فضای مجازی در اکثریت اعضای این شبکه بخصوص در جامعه ما. حسن دقت و نوع پرسش شما خیلی جالب بود عزیز.
عالى بود! مرسى