قضاوت در نگاه اول – قسمت دوم
در قسمت قبلی دیدیم که چگونه مغز ما بر اثر نیازی که به ارزیابی شرایط و تصمیمگیری سریع در شرایط سخت دوران گذشته داشته است، میانبرهایی برای تهیه یک برداشت کلی و سریع از موقعیتهای مختلف ایجاد کرده و به اصطلاح با یک «برش نازک» نکات مهم و ارزشمند را در چند ثانیه اول برداشت کرده و تصمیمهایش را میگیرد.
همینطور گفتیم که گرچه این شیوه برخورد با موقعیتها امری عادی و روزمره در زندگی انسانها است، اما لزوما همه برداشتهای ما در نگاه اول درست و منطقی نخواهند بود. اما در قسمت دوم این مطلب به این موضوع میپردازیم که چگونه میتوانیم از این برداشتهای سریع به نفع خودمان استفاده کنیم.
چگونه در نگاه اول خوب به نظر برسیم
گرچه رها شدن از شر قضاوتهای ناخودآگاه ممکن است غیرممکن به نظر برسد، اما راههایی وجود دارد که به ما کمک میکند در برخورد اول بهتر به نظر برسیم. آماده بودن پیش از ملاقات افراد جدید و همچنین کارهایی خاص میتوانند شانس شما را برای پذیرفته شدن به عنوان «یک فرد خوب» در نزد مخاطب افزایش دهند.
از لاک خود بیرون بیایید
مطالعات نشان دادهاند که افرادی که به شیوهای گویا و رسا و با زبان بدن صحبت میکنند بیشتر مورد توجه و علاقه هستند تا افرادی که درک گفتهها و نظراتشان دشوار است.
روانشناسان این موضوع را «هاله سخنوری» یا Expressivity Halo مینامند. ایده این است که ما در حضور افرادی که حرفهایشان را میفهمیم احساس بهتری داریم. همینطور توضیح میدهد که چرا تا وقتی فردی را به درستی نشناختهایم معمولا از او خوشمان نمیآید.
وقتی که ما احساس کنیم به لحاظ عاطفی از سوی دیگران رانده شدهایم، به صورت خودکار این موضوع را به خودخواهی طرف مقابل نسبت میدهیم در حالی که ممکن است دلیل اصلی احساس عدم امنیت و یا به سادگی خجالتی بودن طرف مقابل باشد.
نقاط مشترک را بیابید
براساس «فرضیه جذب شباهتها» یا similarity attraction hypothesis ما تمایل داریم که افرادی را دوست بداریم که با ما نقاط مشترکی داشته باشند.
وقتی قرار است با کسی دیدار کنید یا رابطهای را برقرار کنید، بهتر است بدانید که سرگرمی مخاطبتان چیست یا چه کتابهایی میخواند و از چه فیلمهایی لذت میبرد. شروع ارتباط با چنین نقاط مشترکی میتواند باعث ایجاد یک برداشت مثبت در همان برخورد اول شود.
این موضوع حتی میتواند به از بین بردن اثرات یک برخورد اولیه نامناسب هم کمک کند. در واقع وقتی ما احساس کنیم که با فردی نقاط مشترک داریم، واکنشمان در برابر او بیش از آنکه تحلیلی باشد انعکاسی خواهد بود.
ذهن ما ممکن است بداند که ما به لحاظ منطقی این فرد را دوست نداریم، اما در عین حال نمیتوانیم احساس تمایلمان نسبت به او را از بین ببریم که این موضوع خود میتواند به از بین بردن آن حس نامناسب اولیه کمک کند.
هنر گوش کردن را یاد بگیرید
احتمالا این موضوع در سایر زمینههای زندگی هم صادق است، اما یک «شنونده خوب» بودن میتواند به شما کمک کند به در فهرست «خوبها»ی مخاطب قرار بگیرید.
درست مانند زمانی که با کسی نقاط مشترک دارید، نشان دادن این موضوع که شما به آنچه میگویند اهمیت میدهید، میتواند اثر مثبت درازمدتی روی ذهن افراد داشته باشد.
همانطور که چاک در فیلم فایت کلاب میگوید:
«به همین دلیل است که من گروه پشتیبان را تا این اندازه دوست دارم. اگر مردم فکر میکردند تو در حال مردن هستی، تمام توجهشان را به تو میدهند… آنها به جای اینکه صبر کنند تا نوبت صحبتکردنشان برسد گوش میکنند.»
البته لازم نیست یک نفر در حال مردن باشد تا شما به یک شنونده خوب تبدیل شوید و اگر اینطور است، به احتمال زیاد فرد دوستداشتنیای نخواهید بود!
این که ممکن است ذهن ما طی سالیان دراز به گونهای شکل گرفته باشد که به صورت ناخودآگاه دیگران را قضاوت کند، لزوما به این معنی نیست که نمیتوانید در همان برخورد اول تاثیر خوبی روی مخاطب داشته باشید. درک شیوه کار ضمیر ناخودآگاه و ذهن ما میتواند به شما کمک کند که در هر رابطهای شروعی درست و مناسب داشته باشید.
پس از آن دیگر به عهده شماست که این رابطه را چگونه پیش ببرید!
منبع (+)
یافتن نقاط مشترک شاید کمی زمان بر باشد اما گوش دادن راهی بسیار ساده است که در هر مرحله ای می توان انجام اش داد.