ادبیات درمانی؛ بنویس و بخوان تا حالت بهتر شود!

10

نمی‌دانم چه سری بود که وقتی فرجه امتحانات می‌رسید؛ دوز ادبیاتم می‌زد بالا و عطش سیری‌ناپذیری برای خواندن شعر و رمان یا نوشتن خاطرات روزانه یا خلاصه کردن کتاب پیدا می‌کردم. بیشتر رمان‌های چند جلدی کلاسیک دنیا را در شب‌های امتحان ترم‌های دانشگاهی خواندم. آخر شب، بعد از 14 الی 15 ساعت خواندن فرمول‌های درس سیگنال‌ها و سیستم‌ها یا حفظ کردن فرمت پروتکل‌های درس مهندسی اینترنت یا حل مسئله‌های غیرخطی درس کنترل خطی؛ تازه شارژ می‌شدم به سراغ یک رمان مثل جنگ و صلح، برادران کارمازوف، کلیدر، آنا کارنینا، غرور و تعصب و … بروم و یک ساعتی بخوانم و بخوانم تا اینکه دستم نای نگه داشتن کتاب را نداشته باشد و احیاناً از روی تخت خوابگاه گرومپ بیفتد پایین.در دوران دبیرستان و کنکور بیشتر شعر می‌خواندم. هرچی دیوان شعر خواندم یا شعر حفظ کردم مال این دوران‌ها است. مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، پروین اعتصامی و … هر کتابی که شعر داشت را می‌گرفتم و می‌خواندم. در دوران راهنمایی بیشتر می‌نوشتم. وقتی عصبی بودم یا درس‌های زیادی تلنبار شده بودند؛ خاطره‌نویسی می‌کردم و نتیجه‌اش شده چندین دفترچه قطور خاطرات دوران شوریدگی. کارهای عجیب‌تری هم کردم. مثلاً داستانک‌هایی نوشتم یا اینکه کتاب‌هایی را خلاصه کردم.

این تجربه را بسیاری از ما داریم. وقتی عصبی هستیم، تحت فشار قرار داریم، درگیر پروسه‌های طاقت‌فرسایی مانند خواندن برای کنکور یا درس‌های پایان ترم دانشگاه هستیم، کار خسته کننده روزمره‌ای داریم که خروجی‌اش هم کفاف زندگی را نمی‌دهد، در چندین جبهه زندگی می‌جنگیم ولی هیچ‌چیز آن‌طوری که دوست داریم یا تصور می‌کنیم پیش نمی‌رود و حتا بالاتر از همه این‌ها، افسرده هستیم یا از مشکلات روحی روانی رنج می‌بریم که شاید هم خودمان بی‌اطلاع هستیم؛ به سراغ ادبیات می‌رویم. راز این تمایل چیست؟ آیا ادبیات خاصیت درمان‌گری و بهبودبخشی دارد؟ آیا رویابافی و داستان‌سرایی ما را از دنیای واقعی به دنیایی تخیلی پرتاب می‌کند که در آن‌جا قادر به انجام هرکاری یا تغییر هر کس و چیزی را داریم؟ آیا ما را به فکر کردن و آشنا شدن با دنیاهای دیگر سوق می‌دهد که در نتیجه‌اش از زیر فشار دنیای واقعی خلاص می‌شویم؟ این سوال‌ها سال‌های سال مطرح بودند و چندین دهه ذهن روان‌شناسان را به خود مشغول کردند تا بالاخره جواب‌هایی علمی برایشان پیدا شد. ماهنامه «همشهری داستان» شماره 54 (اردیبهشت 1394) پرونده مفصلی درباره «ادبیات درمانی» چاپ کرده است و طی سه مقاله تاثیرات درمان‌گری نوشتن و خواندن روی ذهن و شخصیت افراد را بررسی و حتا تمرین‌ها و پیشنهادهایی هم ارائه کرده است. در ادامه می‌توانید خلاصه‌ای از این مباحث را بخوانید:


در زندگی بعضی از ما لحظاتی پیش آمده که احساس کرده باشیم به شدت به نوشتن نیازمندیم؛ نه از آن نوع نوشتنی که در کلاس‌های انشا تجربه کرده‌ایم یا مقاله‌نویسی‌هایی که در دوره‌ی تحصیلات تکمیلی کابوس شبانه‌مان می‌شدند؛ بلکه نوشتنی آزاد و رها، بی‌قید و بندِ درست‌نویسی، واضح‌نویسی و تعهد وفادار ماندن به سوال طرح شده. از آن نوع نوشته‌هایی که در دفترهای خاطرات ثبت می‌شدند، در اعترافات عاشقانه یا نامه‌های تند و تیزی که خطاب به مادر یا پدر یا دوست صمیمی‌مان می‌نوشتیم و در آن بدون آن‌که نگران منطقی بودن اعتراض‌مان باشیم یا به منصفانه بودن حکم‌مان فکر کنیم، آن‌ها را محاکمه می‌کردیم.

«نوشتن یک فرآیند تولید معنا از طریق سمبل‌ها به قصد برقراری ارتباط است.»

چرا نوشتن می‌تواند جنبه درمان‌گری داشته باشد؟

در اواخر دهه هشتاد، این سوال عوامانه پا به حوزه علم گذاشت. فلسفه زبان راه به حوزه روان‌شناسی باز کرد و متفکران روان‌شناسی نوشتن به این سوال پاسخ مثبت دادند. بله؛ نوشتن می‌تواند در شرایطی جنبه‌ی درمانگری داشته باشد اما چرا و تحت چه شرایطی؟ رونالد کلوگ در کتاب روان‌شناسی نوشتن، نوشتن را چنین تعریف می‌کند: «نوشتن یک فرآیند تولید معنا از طریق سمبل‌ها به قصد برقراری ارتباط است.» کلوگ می‌گوید انسان‌ها مجموعه‌ای از تجربیات هستند که به واسطه‌ی حواس‌شان آن را آزموده‌اند. اما صرف دریافت یک تجربه به معنای فهمیدن آن تجربه نیست و باید بتوانیم آن تجربه را از دیگر تجربه‌ها مجزا و برایش سمبل‌سازی کنیم. سمبل‌سازی به فهمیدن یک تجربه بیشتر کمک می‌کند و اولین مرحله‌ی این سمبل‌سازی در دنیای درونی صورت می‌گیرد. کلوگ در این زمینه بحث‌های مفصلی می‌کند که خلاصه‌اش می‌شود ساختن سمبل‌ها، انتخاب دقیق‌شان و به کار بردن درست‌شان در بیان، چیزی نیست جز فهم دقیق‌تر «خود» و در نتیجه برقراری ارتباط شفاف‌تر و معنادارتر با دنیای بیرون. خوب، این‌ها یعنی چه؟

نوشتن می‌تواند گاهی حل صددرصد یک مشکل باشد و گاهی نیمی از مسیر را شفاف کند.

روان‌شناسانی که روی جنبه‌های درمانی نوشتن مطالعه می‌کنند، می‌گویند یکی از جنبه‌های درمانگری نوشتن شناختی است که در جریان نوشتن رخ می‌دهد. بسیاری از مشکلات ذهنی و روانی ما ریشه در عدم شناخت درست و دقیق تجربه‌ی مساله‌ساز دارد. گاهی خود شناخت مسئله، درمان مشکل است. گاهی هم نیمی از راه‌حل است. بنابراین، نوشتن می‌تواند گاهی حل صددرصد یک مشکل باشد و گاهی نیمی از مسیر را شفاف کند.

اما شناخت تنها جنبه‌ی درمانی نوشتن نیست. روان شناسان به وجه دیگری از نوشتن هم می‌پردازند که اهمیت نوشتن را به عنوان یک ابزار درمانی بیشتر می‌کند. ژیل بولتون، در کتاب «ظرفیت‌های درمانی نوشتن خلاق» می‌گوید: «نوشتن امکان دسترسی به کلمات درونی را فراهم می‌کند.» یعنی هر کدام از ما یک پلیس درونی داریم که ما را از مواجه با شدن با آن چه که ممنوع، ترس‌ناک، آزاردهنده، یا شیطانی است، حفظ می‌کند. پلیس درون اگرچه در کوتاه‌مدت ما را از فشارهای روانی حفظ می‌کند اما در درازمدت امکان مواجه با عوامل استرس‌زا را از ما می‌گیرد. عواملی که با مرور زمان و تغییرات ما ممکن است دیگر چندان هم آسیب‌رسان نباشند. بولتون می‌گوید نوشتن راهی برای گریز مستقیم به بخش‌های دست‌نیافتنی درون است. راهی است که می‌تواند پلیس درون را دور بزند، از مرز ممنوع‌ها و سانسورهای آگاهانه بگذرد و راه به دنیای ناشناخته‌ی سانسورهای ذهنی باز کند. مثال ساده‌اش حیوانات کوچک کم‌آزاری هستند که زمانی جادوگرهای خوفناک دنیای کودکی را می‌ساختند. کودکی رخت می‌بندد بی‌آن‌که از ترس‌ها درست و حسابی رفع وحشت شود. نوشتن از ترس‌های این‌چنینی گاهی ما را با ابعاد واقعی عوامل ترس‌هایمان مواجه می‌کند. ابعادی که چندان هم قابل اعتنا نبوده‌اند اما سرکوب دائم ترس‌ها، آن‌ها را همچنان در دید ما بزرگ نگه داشته است.

نوشتن راهی است برای بیان خود، برای تخلیه احساسات. بعضی وقت‌ها با نوشتن می‌توانیم از دست چیزهایی که آزارمان می‌دهد، خلاص شویم؛ روی کاغذ آوردن ذهنیات شیوه‌ای است برای بهتر فهمیدن‌شان، دریچه‌ای است برای کشف خود، برای دسترسی به گوشه‌های تاریک‌تر وجودمان.

بنابراین، می‌شود جنبه‌های درمانی نوشتن را این‌طور خلاصه کرد: اول، نوشتن فرآیند فهمیدن و بیان کردن است. هرچه بیشتر تجربیات درونی‌مان را بفهمیم، به شناخت بهتری از خودمان رسیده‌ایم و شناخت، اولین گام در رفع هر نوع مشکل ذهنی و روانی است. دوم، نوشتن به لایه‌های تحت حفاظت پلیس درونی‌مان امکان ورود می‌دهد. نوشتن راهی برای دست‌یابی به اطلاعاتی است که اغلب از حوزه‌ی اطلاعات بخش خودآگاه ذهن به دلایلی خارج شده و فراموش شده‌اند.

چه نوع نوشتنی جنبه درمانگری دارد؟

بولتون می‌گوید اگر نوشتن نوعی فکر کردن است، پس آن‌گونه نوشتنی که به جریان طبیعی فکر کردن و فهمیدن نزدیک است، می‌تواند جنبه‌ی درمانی داشته باشد. نوشتنی که درگیر و بند دستور زبان نیست؛ قرار نیست مقدمه، بدنه و پایان داشته باشد. قرار نیست بین جملاتش رابطه‌ی عقلایی معنادار وجود داشته باشد. قرار نیست بین جملاتش الزاماً رابطه‌ی علت و معلولی وجود داشته باشد. نوشتنی  که در آن اطلاعات، موازی با هم، بی‌ربط به هم و گاهی در تداعی‌های غیرقابل فهم کنار هم قرار می‌گیرند. بولتون معتقد است نوشتن آزاد به معنایی که بیان شد، می‌تواند جنبه‌ی درمانی داشته باشد. او می‌گوید در جلسات نوشتن‌درمانی دو قاعده وجود دارد. اول این‌که هرچه می‌نویسی درست است. هیچ نوشته‌ی اشتباهی وجود ندارد؛ حتی اگر متنی که نوشته می‌شود همه‌اش تکرار یک کلمه باشد. دوم این‌که این نوشتن نیاز به از پیش فکر کردن ندارد. از پیش فکر کردنی که بولتون از آن حرف می‌زند با روند فکرکردنی که در جریان نوشتن رخ می‌دهد، متفاوت است.

آن‌چه نوشته‌ای ترجمه‌ی دنیای درونی توست و حاوی اطلاعاتی است که می‌شود آن‌ها را تحلیل کرد، تعبیر کرد و به شناختی از دنیای درون رسید.

حرف بولتون به این معنی است که در این نوع نوشتن نیازی به فکر کردن به درست بودن شیوه نوشتن، نیازی به فکر کردن به زیبا نوشتن، جذاب نوشتن، منطقی نوشتن، متفاوت نوشتن و امثال آن وجود ندارد. بولتون می‌گوید از لحظه‌ای که قلم را روی کاغذ می‌گذاری باید بنویسی تا لحظه‌ای که زمانت تمام می‌شود. جملات ربطی به هم ندارند؟ از زبان فارسی به ترکی و بعد سوئدی پریده‌ای؟ نوشته‌ات اصلاً جمله‌بندی ندارد و فهرستی از کلمات غیرمرتبط است؟ هیچ‌کدام مهم نیست. آن‌چه نوشته‌ای ترجمه‌ی دنیای درونی توست و حاوی اطلاعاتی است که می‌شود آن‌ها را تحلیل کرد، تعبیر کرد و به شناختی از دنیای درون رسید.

انواع نوشتن درمانی: از آزادنویسی تا داستان‌نویسی

آزادنویسی تحت سرپرستی نوشتن ‌درمانگر، رایج‌ترین شیوه‌ی نوشتن در جلسات نوشتن ‌درمانی است. با این حال از فرم‌های نوشتن هم با حفظ قاعده اصلی‌ای که بولتون از آن‌ها صحبت کرده در نوشتن درمانی با هدف‌های خاص استفاده می‌شود. داستان‌نویسی، شعرنویسی، رویانویسی، دیالوگ‌نویسی، نامه‌نویسی، خاطره‌نویسی و بالاخره اتوبیوگرافی‌نویسی از فرم‌های ویژه‌ی نوشتن است که در نوشتن درمانی با هدف‌های خاص استفاده می‌شود. هریک از این فرم‌ها، برای نوع خاصی از دست‌یابی به اطلاعات یا برای گروه‌های سنی متفاوت کارکرد پیدا می‌کند. مثلا نامه‌نویسی در مواردی که قضاوت در مورد مساله‌ای صورت گرفته یا باید صورت بگیرد، بیشتر استفاده می‌شود. دیالوگ‌نویسی در بررسی مشکلات زناشویی کارکرد بیشتری دارد. اتوبیوگرافی‌نویسی اغلب به کمک میان‌سالانی که گرفتار پوچی شده‌اند، می‌آید یا در موارد مواجهه با بخش‌های تراژیک زندگی کارکرد پیدا می‌کند اما در میان شیوه‌های نوشتن غیرآزاد، داستان‌نویسی کاربرد وسیعی دارد. بولتون در تعریف داستان می‌گوید داستان‌های ما همیشه بازنمایی سمبلیکی از خودمان هستند. به عبارتی دیگر ما در داستان‌هایمان خودمان را می‌نویسیم. مهم نیست شخصیت‌های داستان به ظاهر چقدر از آن‌چه که ما هستیم دوراند، یا فضای داستانی چقدر با فضای زیستی ما متفاوت است. انسان قدرت ساخت سمبل‌هایی را دارد که گاهی پیدا کردن رابطه‌ی ارجاعی‌اش با منشاء بسیار مشکل می‌شود اما غیرممکن نیست.

نوشتن شادی می‌آفریند، شادی درمان می‌کند

در کنار همه‌ی آن‌چه که درباره نوشتن‌درمانی گفته شد، روند نوشتن چیزی با ارزش‌تر در خودش دارد. نوشتن به قصد نوشتن‌درمانی به فرآیندهای خلاقه بسیار نزدیک است و به همین دلیل هم شادی‌آفرین و لذت‌بخش است. فرآیند نوشتن درمانی سفری اکتشافی به دنیای درون است؛ سفری پرهیجان، گاهی دردآور و متاثرکننده اما در نهایت آزادکننده‌ی بعضی از حس‌ها و خواسته‌های دربنده شده. احساس گنگی، احساس اسارت، احساس گم‌شدگی، احساس تیره و نامعلوم بودن گذشته و آینده، با خود اضطراب و گاهی افسردگی می‌آورد. لذت نوشتن در یک فرآیند خود اکتشافی، لذت زدودن غبار از تصویر شخصی است. لذت روشن‌تر دیدن گذشته، حتی اگر چندان دل‌چسب نباشد و شفاف‌تر دیدن اینده‌ای که انتظارش را داریم. لذت کمتر ترسیدن از چیزهایی که قبلاً با خود وحشت می‌آوردند.

ارتباط خواندن داستان‌های ادبی و رشد توانمندی‌های شخصیتی

کتاب داستان دست گرفتن و خواندن به خودی خود آن‌قدری لذت بخش هست که لازم نباشد کسی مزیت‌های اضافه‌تری هم برای آدم ردیف کند. کسی که طعم طنز تلخ چخوف را چشیده باشد یا با شخصیت‌های جذاب و ملموس آلیس مونرو همراه شده باشد، احتمالاً هیچ‌وقت از خودش نخواهد پرسید که چرا باید داستان بخواند یا خواندن داستان خوب چه فایده‌ای دارد. اما اگر احیاناً پرسید، شاید بد نباشد بداند که خواندن داستان خوب نه تنها لذت‌بخش است که می‌تواند مفید هم باشد.

خواندن داستان‌های خوب در کنار لذتی که در تنهایی‌مان به ما می‌دهد، کمک‌مان می‌کند تا زندگی اجتماعی بهتری هم داشته باشیم.

دو روان‌شناس اجتماعی به نام‌های دیوید کامر کید و امانوئل کاستانو با طراحی آزمایش‌هایی ، رابطه «نظریه ذهن» و مطالعه‌ی داستان‌های ادبی را سنجیده‌اند و در نهایت ثابت کردند خواندن داستان ما را درگیر شخصیت‌های داستان و خواندن ذهن آن‌ها می‌کند. این روند باعث رشد توانمندی‌های شخصی و رشد ارتباط و تقابل ما با دیگران می‌شود. وقتی می‌توانیم ذهن دیگران را تشخیص و درک کنیم، خود را به جای آن‌ها بگذاریم و تصمیم‌گیری کنیم، مسئله‌های سخت زندگی را حل کنیم و تجربه‌های زیادی را بدون اینکه برایمان اتفاق بیفتند، درک و تحلیل کنیم، مهارت‌های زندگی‌مان را افزایش داده و روابط اجتماعی‌مان را تحت تاثیر قرار دادیم. توضیح اینکه «نظریه ذهن» چیست و داستان‌های ادبی کدام‌ها هستند و چه تفاوت‌هایی با داستان‌های عامه‌پسند دارند؛ مفصل است و شما را به خواندن اصل مقاله در ماهنامه همشهری داستان ارجاع می‌دهم.


معرفی چند کتاب برای درمان چند پریشانی

افسردگی: سبکی تحمل‌ناپذیر هستی از میلان کوندرا؛ حباب شیشه‌ از سیلویا پلات

milan

Sylvia Plath

ترس از مرگ: صد سال تنهایی از گابریل گارسیا مارکز

one-hundred-years-of-solitude

بحران هویت: اشتیلر از مارکس فریش؛ مسخ از فرانتس کافکا

Max_Frisch,_Stiller_1954

91oIEtFu+xL._SL1500_

اهمال‌کاری: بازماندی‌روز از کازوئو ایشی گورو

81bbUHAqNFL._SL1500_

خشم: پیرمرد و دریا از ارنست همینگ‌وی

the-old-man-and-the-sea

حس و حال صبح اول هفته: خانم دالووی از ویرجینیا وولف

91GDUw61oiL._SL1500_

ترس از تعهد: کوری از ژوزه سامراماگو

81M-+NQDCfL._SL1500_


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

تصور کنید که در یک دنیای تخیلی، هری پاتر را استودیو جیبلی می‌ساخت

استودیو جیبلی یک استودیوی مشهور انیمیشن‌سازی ژاپنی است که به دلیل سبک هنری متمایز، داستان‌سرایی پر از تخیل و انیمیشن‌های هیجان‌انگیزش مشهور است. استودیو جیبلی که توسط هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا تأسیس شد، تعدادی از محبوب‌ترین فیلم‌های…

توهم کوتارد: آنهایی که تصور می‌کنند مدتهاست مرده‌اند!

«می‌اندیشم پس هستم»  Cogito, ergo sum با این حال همه کسانی که می‌اندیشند با این باور دکارت موافق نیستند.محتوای تفکر برخی از افراد مبتلا به یک اختلال عصبی روانپزشکی نادر، معروف به سندرم کوتارد، به جای اینکه به حس بودن منجر شود، به احساس…

در مورد این عکس‌ها فقط می‌توانیم بگوییم چیزها به نحو عجیب یا خنده‌داری، سر جای خودشان نیستند!

ما در طول زندگی آدم زیاد دیده‌ایم که سر جای خود نبوده، اما در مورد اشیا، گاهی نبودن آنها در سر جای خودشان یا کاربرد بدیع آنها برای خودش یک طنز و شگفتی می‌شود، در این سری عکس‌های می‌خواهیم تعدادی از این موارد را با هم مرور کنیم:راهی…

ابر تورم آلمان در سال 1923 چه بر سر مردم آورد؟

به زمانی می‌رویم که یک آلمانی طبقه متوسط، ​​میلیاردها مارک در جیب خود حمل می‌کرد اما هنوز نمی‌توانست چیزی بخرد. یک قرص نان 200 میلیارد مارک قیمت داشت.با حقوق بازنشستگی یک هفته‌ای حتی یک فنجان قهوه را نمی‌شد خرید. سقوط آزاد ادامه داشت و…

تصور شاهان صفوی بر اساس شرح متنی جهانگردان و افراد شاخصی که آنها را دیده و توصیف کرده‌اند

در حساب توییتر Cavid Ağa شاهان صفوی را بر اساس نوشته‌های قدیم به دقت و به صورت گرافیکی و چشم‌نوازی تصور شده‌اند.(توضیحات از ویکی پدیا) شاه اسماعیل بنا به نوشته‌های جیووانی ماریا دلی آنجیوللوشاه اسماعیل یکم (۱۷ ژوئیهٔ ۱۴۸۷ – ۲۳ مه…

عکس‌هایی از حوادث ناگوار که با کمی «احتیاط» و عقل قابل پیشگیری‌اند

گاهی ما در کارهایمان به اصطلاح از خلاقیت استفاده می‌کنیم یا سعی می‌کنیم کاری را بدون اینکه وسایل لازمش را داشته باشیم با چیزهای بی‌ربط، در زمان کم، تمام کنیم. خب راستش گاهی شانس می‌آوریم و پز می‌دهیم که خلاقیت داشته‌ایم، اما خیلی وقت‌ها…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
10 نظرات
  1. شهین می گوید

    منو یاد خاطرات خوب دوران کنکور و شبهای امتحانات پایان ترم انداختید. سپاس
    ممنون از پست خوب و معرفی کتاب های خوب

  2. علی می گوید

    و برای درمان تنبلی: ابلوموف از ایوان گنجاروف

  3. mehdi می گوید

    سپاس سرکار خانم کیانی!
    سوالی که بارها و بارها از افراد کتاب خوان پرسیده می شود این است که : فایده ی این کتاب هایی که می خونی چی هست؟!!!چه جوابی میشه به این جور سوالات داد!!؟

  4. فاطمه می گوید

    سلام. می‌خواین یه چیز جالب بشنوین؟ من نوشته شدن این پست رو در یک پزشک پیش بینی کرده بودم.
    خیلی وقت پیش وقتی خودم دقیقا دچار این حالت شده بودم تو دفتر خاطراتم نوشم احتمالا به زودی در یک پزشک خواهم خوند که داشمندان کشف کرده‌اند نزدیک شدن به ایام امتحانات باعث افزایش خلاقیت، میل به مطالعه و کلا هرگونه فعالیت غیر درسی خواهد شد 🙂
    اما از تاثیر درمانی ادبیات که بگذریم در کل من فکر می‌کنم این یک مکانیزم دفاعی هست که وقتی از انجام کاری استرس می‌گیریم پناه می‌بریم به کتاب و تلویزیون و حتی برنامه ریزی برای اینکه بعد امتحانا فلان کار و بهمان کارو انجام می‌دم.
    دست مریزاد بر یک پزشک عزیزم

    1. بنفشه می گوید

      موافقم با شما…

  5. ُُصدف می گوید

    کتاب میلان کوندرا واقعا محشره ، تا حالا 10 بار خوندمش !

  6. محمد می گوید

    یه سوال میخاستم بپرسم آیا برای کسی که بحران هویت داره٬کتاب مسخ بهش پیشنهاد میشه؟؟؟!!!

  7. Reza می گوید

    سلام
    شرایط درج مطلب تویی یک وبلاگ شخصی چیست؟ با سپاس

    1. سعید ضیاء می گوید

      ذکر نام منبع و لینک‌ به سایت مرجع کفایت می کند ممنون

  8. منا می گوید

    فک کنم این مطلب رو تو ((داستان همشهری)) فروردین خونده بودم خعلی لذت بخش بود خوندن دوبارش

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.