مرگ زوجی با 75 سال زندگی مشترک، در فاصله چند ساعت از یکدیگر!

8

فرانک مجیدی: داستان‌های عاشقانه واقعاً عجیب هستند. آدم را به دنیای پریان می‌برند، آدم‌های خوب برنده می‌شوند و به هم می‌رسند و در قصرهای زیبا تا ابد با هم زندگی می‌کنند. قهرمان‌ها زیبا، خوش‌قامت و دلیر هستند و برای عشق به هر خطری دست می‌زنند. ما داستان‌های عاشقانه را دوست داریم، حتی با آن که می‌دانیم آخرش چه می‌شود. با این حال، همه چیز برای ما تا حد همان «داستان» باقی می‌ماند. آن را گوش می‌دهیم و بعدش، برمی‌گردیم به دنیای خیلی معمولی خودمان که عشق را در حد داستان می‌پندارد و اینطور به نظر خودمان «منطقی و واقع‌بین» می‌شویم. اما اخیراً داستانی عاشقانه از زوجی بسیار کهنسال سرِ زبان‌ها افتاده که نشان می‌دهد موهبت یک داستان تمام‌عیار و کامل رومانتیک، می‌تواند نصیب هرکسی شود.

الکساندر و جنت توشکو، زوج پیری اهل کالیفرنیا بودند که 75 سال قبل با هم ازدواج کردند. آن دو به تازگی  و در فاصله‌ی کمتر از یک روز از دنیا رفته‌اند، در حالی که آخرین لحظات زندگی‌شان را در آغوش هم سپری نمودند و تا انتها تمام عشق خود را نثار دیگری کردند. آخرین لحظات زندگی آن‌ها در آغوش هم، توسط دخترشان، ایمی توشکو-کوشمن در تصاویر ثبت شد.

الکساندر و جنت، هر دو 95 سال داشتند. آن‌‌ها از زمانی که 8 ساله بودند یکدیگر را دوست داشتند و در سال 1940 با یکدیگر ازدواج کردند. حاصل ازدواج آن‌ها، 5 فرزند (سه پسر و دو دختر)، 10 نوه و شش نتیجه بود. چند هفته‌ی قبل، لگن الکساندر شکست و در بستر بیماری افتاد. با بیماری شوهر، جنت هم بلافاصله بیمار شد. بیمارستان محلی ترتیبی داد که زوج پیر، در یک اتاق  بستری شوند تا همچنان کنار هم بمانند. بخاطر کهولت سن، نمی‌شد کار چندانی برای الکساندر انجام داد و او فوت کرد. در لحظه‌ی مرگ او، جنت در حالی که او را در آغوش داشت گفت: «منتظرم بمان! به زودی من هم کنارت خواهم بود.» جنت به قولش عمل کرد و در فاصله‌ی کمتر از یک روز، به الکساندر پیوست.

ایمی، دختر این زوج، می‌گوید: «از زمانی که به یاد می‌آورد، قلب آن دو همچون یک قلب می‌تپید.» پرستار آن‌ها هم گفت: «این که آن دو آخرین نفس‌هایشان را در کنار یکدیگر کشدند، شگفت‌انگیزترین چیزی بود که می‌شد دید.»

داستان الکساندر و جنت، ثابت می‌کند که عشق، یک داستان دور از دسترس نیست. برای قهرمانِ داستانِ عاشقانه بودن، حتماً نباید بلندقامت، زیبا، شاهزاده و یا با نیروی فوق‌العاده بود. تنها کافی است «انسان» باشیم و به قلب‌هایمان اجازه دهیم که او را که باید، برای بقیه‌ی عمر دوست داشته باشیم. مثل همان کاری که الکساندر و جنت کردند. به خاطر عشق هم به جوانی رسیدند، ازدواج کردند، پدر و مادر شدند و بخاطر عشق یکدیگر کنار هم از دنیا رفتند.

7-9-2015 10-27-10 AM 7-9-2015 10-27-01 AM 7-9-2015 10-26-51 AM 7-9-2015 10-26-37 AM 7-9-2015 10-26-26 AM 7-9-2015 10-26-14 AM 7-9-2015 10-26-02 AM

منبع


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

چه می‌شد اگر انیمیشن‌های استودیو جیبلی را کسی با آبرنگ می‌کشید – کاری که لوئیز تریر کرده!

در این نقاشی‌های زیبای لوئیز تریر، طرفداران استودیو جیبلی فورا انیمیشن‌های یه یاد ماندنی را که از آنها الهام گرفته شده، تشخیص خواهند داد.لوئیز تریر، نقاش و مجسمه‌ساز فرانسوی با الهام از شخصیت‌های انیمیشن‌های شناخته شده از استودیو جیبلی،…

مرگبارترین روز در تاریخ، چه روزی بود و چطور رخ داد؟

انسان‌های راه‌های زیادی برای کشتن هم در طول تاریخ ابداع کرده‌اند: سلاح‌های هسته‌ای و زیستی ، بمب‌های آتش‌زا، گلوله‌ها، سرنیزه‌ها، ایجاد قحطی عمدی و ...کاملا قطعی نیست، اما طبق بسیاری از روایت‌ها مرگبارترین روز در تاریخ بشر در واقع نتیجه…

شوخی با مجسمه‌ها – وقتی حال مردم خوش است!

شوخی و طنز هم حال و هوای خاص خودش را می‌طلبد. مردم اگر از نظر پیشبینی شرایط اقتصادی آینده و وضعیت رفاه اکنون، آرامش و اطمینان خاطر لازم را داشته باشند و اگر بتوانند خود مقوله فرهنگ و اخلاق و دانش خود را ارتقا بدهند، شرایظ ظاهری و باطنی دیگر…

روجلدهای قدیمی مجله‌های کیهان بچه‌ها

کیهان بچه‌ها مجله‌ای بود که در دوران کودکی می‌خریدیم. برای من کیهان بچه‌ها بوی نان می‌دهد! چون پدرم همیشه بعد از رفتن نانوایی؛ نان‌ها را لای مجله می‌گذاشت و وقتی به خانه می‌آمد من دوان دوان می‌رفتم و مجله را از او می‌گرفتم.منابع…

آیا می‌توانید در این عکس شیر کوهی را در حال تعقیب الک (گوزن شمالی) ببینید؟

یک دوربین خودکار راه‌اندازی شده توسط سرویس حیات وحش ایالات متحده، عکس‌هایی از یک شیر کوهی را در حال تعقیب یک گوزن شمالی ثبت کرد. از این عکس‌ها مشخص است که این شکارچی بسیار دشوار است.پس اگر گوزن بزرگ شکار شده باشد و متوجه خطر نشده باشد،…

مجموعه‌ای از تصاویر عجیب و غریبی که در گوگل مپ و گوگل استریت دیده شده‌اند!

گوگل مپ بسیار کار راه‌انداز است و گوگل استریت اصلا اگر سرعت اینترنت اجازه بدهد، اجازه جهانگردی مجازی به ما می‌دهد.اما برخی اوقات اشخاص به صورت تصادفی و یا حین وب‌گردی‌های طولانی تصاویری در این سرویس‌های گوگل شکار کرده‌اند که بسیار بامزه…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
8 نظرات
  1. easybox می گوید

    The Notebook: 2004 American romantic drama film

  2. امیر می گوید

    عالی بود.

    یه زن و شوهر از آشنایان دور من هم دقیقا این اتفاق افتاده بود. صبح که خانمش رو دفن کردن، بعد از ظهر شوهره فوت کرد. حدود 75 ساله میشدن اونا.

  3. فریناز می گوید

    چه غبطه برانگیزند کسانی که چنین رابطه ایی را تجربه می کنند.

  4. mehdi می گوید

    با دیدن عکس ها و خوندن این مطلب،به سختی میشه جلوی نیومدن اشک رو گرفت.بسیار عاطفی و عاشقانه!!

  5. حمیدرضا مژده می گوید

    قدیما که مجله اطلاعات هفتگی میخوندم داستان های جذاب و زیادی مثل این و حتی زیباتر خونده بودم. قسمت داستان زندگی (فکر کنم اسمش همین بود).
    و اتفاقا داستان زوجی هم بود که با فاصله چند دقیقه با همدیگع فوت شدند

  6. رحیم می گوید

    وقتی مامان بزرگم فوت کرد,بابا بزرگم گفت منم چهل روز بیشتر زنده نیستم.چهل مامان بزرگ رو دادیم فرداش بابابزرگم رفت

  7. مختار می گوید

    واقعا تحسین بر انگیز بودند.
    خدا بیامورزدشون.

  8. وحید می گوید

    از این موارد کم نیست ولی نکته ای که تو متن برای من جالب بود این قسمتش بود :

    برای قهرمانِ داستانِ عاشقانه بودن، حتماً نباید بلندقامت، زیبا، شاهزاده و یا با نیروی فوق‌العاده بود. تنها کافی است «انسان» باشیم و به قلب‌هایمان اجازه دهیم که او را که باید، برای بقیه‌ی عمر دوست داشته باشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5