اگر آدم درونگرایی هستید، این نوشته را بخوانید تا متوجه نوع درونگرایی خودتان بشوید
در یک پزشک تا به حال پستهایی در مورد درونگرایی نوشتهایم و سعی کردهایم این واژه را از چیزهایی مثل مردمگریزی یا ضداجتماعی بودن متمایز کنیم و نشان بدهیم که درونگرایی اصلا مترادف با اینها نیست:
– درونگراها در مقابل برونگراها – درونگرایی و برونگرایی از دید نوروساینس
– قدرت درونگراها: سخنرانی سوزان کین
– چرا درونگراها میتوانند رؤسای فوقالعادهای شوند
– کارمندان درونگرا، محیط کار مخصوص خود را هم میخواهند
اما باید بدانید که درونگرایی، انواع مختلفی دارد و هر کسی میتواند یکی از این انواع یا چند تا از آنها را به درجات مختلفی داشته باشد:
1- درونگرایی اجتماعی
اینها کسانی هستند که وقتی به مهمانی دعوت میشوند، همیشه پاسخ «نه» نمیدهند. آنها ترجیح میدهند که در منزل بمانند و کارهای انفرادی انجام بدهند. وقتی هم به اجتماع میآیند، گروههای کوچک را ترجیح میدهند.
هرگونه تلاش اجتماعی، برای آنها خستگی میآورد. آنها از تنها بودن انرژی میگیرند، در حالی که برونگراها از بودن با دیگران، انرژی میگیرند.
2- درونگرایی اضطرابی
اگر رفتن به مهمانی برای گروه قبلی «جالب» نبود، «کسالتآور» بود و یا باعث میشد شخص تصور کند که از حداکثر تواناییهای فکری خود با شرکت در این فعالیتهای اجتماعی، دور میماند،در گروه درونگرایان اضطرابی، وضعیت به صورت دیگری است، آنها اصولا وقتی وارد جمع میشوند، دچار اضطراب میشوند و حتی بعد از تنها شدن، هم آنها از تجربه اجتماعی که از سر گذارندهاند، شکوه و شکایت میکنند و مدام به یادش میآورند.
3- درونگرایی فکری
اینها معمولا آدمهایی اهل فکر هستند که ترجیح میدهند همواره به تفکرهای عمیق بپردازند و بیزاری آنها از وقتگذرانی طولانیمدت در جمع، بیشتر به خاطر نگرانی آنها از مهار شدن تفکرشان به خاطر حضورهای اجتماعی است.
4- درونگرایی مهاری
اینها کسانی هستند که در شروع روز یک نوع «ماند» دارند، یعنی باید از برخاستن از خواب، مدتی را سپری کنند تا آماده رفتن به سر کار و حضور در جمع بشوند.
همان طور که گفتیم، ممکن است یک شخص بیش از یک نوع درونگرایی داشته باشد. در این صورت درونگرایی شدیدتر است و مثلا با آدمی فکوری مواجه میشویم که حضور در جمع به شدت مضطربش میکند و سعی میکند اصولا به همه دعوتها، نه بگوید و اگر مجبور به گفتن آری، شود باید مدتی با خودش کلنجار برود، تا آماده شود، اما در همین حین با خودش فکر میکند، که اینگونه حضورها، باعث کاهش توانایی فکریاش میشود.
خب، اگر زبان انگلیسی شما خوب است، میتوانید با پاسخ دادن به این پرسشنامه به صورت نسبتا دقیقی متوجه نوع درونگرایی خود بشوید.
خیلی مطلب جالب و جدیدی بود. با وجود اینکه کتاب روانشناسی کم نخوندم جایی شبیهش را ندیده بودم.
درونگرا بودن تو جامعه ما و خیلی جاهای دیگه یه چالشه وحشتناکه. چون اجتماع سیستماتیک نشده و بیشتر کارها به شکل قبیله ای و بدون دستورالعمل انجام می شن و در نتیجه روابط خیلی مهمتر از ضوابط می شن. به این ترتیب درونگرایی با انزوا و شکست های سنگین همراه میشه. خوب من فکر می کنم از این یه قلم تمام انواعی که گفتید را همزمان دارم. 😐
من به شخصه آدم درونگرایی هستم و بقیه همیشه بهم میگن برم بیرون اینقد تو تنهایی سپری نکنم یا مثلا خودمو عوض کنم و رابطمو با بقیه بیشتر کنم یا حتی توی جمع ها بخاطر سکوتم بهم حرفهای ناخوشایند میزنن و واقعا نمیدونم باید چطور به بقیه بفهمونم که من سبک زندگیم متفاوته و نمیتونم خودمو عوض کنم
دقیقا! منم همینم ولی اصلا از حرف های ناخوش آیندی که بعضاً میشنوم ناراحت نیستم. they know nothing
متن جالبی بود دکتر، منم درون گرا هستم و البته احساس رضایت می کنم. آقا این ربات شما هم خیلی فعاله ها 🙂
ایول الآن همه هجوم میارن میگن ما درونگراییم.
اولی و آخری هستم
من قبل از اینکه این مقالات رو در یک پزشک بخونم متوجه درون گرا بودن خودم نبودمو با مقایسه ی خودم و دیگران فکر میکردم که من مشکل دارم که مثل اون ها نیستم ممنون از پست هاتون
اگه نمونه های فارسی یا حتی مشابه رو هم معرفی کنید ممنون میشیم.
خواندن تیپ های شخصیتی مایرزبریگز رو هم به شدت توصیه میکنم. در اونجا میفهمیم که درونگرا چهار حالت میتونه داشته باشه. درونگرای فکری، احساسی، شمی و حسی. البته با این مطلب مطابقت نداره. ولی خیلی به شناخت از خود کمک میکنه
منم با مقالاتی که درباره درونگراها تهیه کردین متوجه شدم خیلی از آدما این خصوصیاتو دارن و استثنا نیستم. واقعا عصبیم میکنن آدمای اطرافم که مرتب به این نوع زندگیم گیر میدن. چندین بار با خانوادم بحث شدید داشتم تا بیخیال شدن:دی
سلام و تشکر بابت مطلب خوبتان
متاسفانه نکی که قرار داده اید برای پرسشنامه «فیلی» هستش ):
سلام و تشکر بابت مطلب خوبتان
متاسفانه لینکی که قرار داده اید برای پرسشنامه «فیلی» هستش ):
پرسشنامه صبحی باز بوود الان که باز نگاه کردم فیلتره:|
خداروشکر خوشبختانه از 1 تا 3 رو بصورت خفیف دارم!
یعنی باید برای برخاستن از خواب، مدتی را سپری کنند ………….
تازه فهمیدم چرا ساعت میزارم 6:30 تا 70:30 پاشم، فکر میکردم مشکل از جای دیگه ای باشه خداروشکر!!!!
این اصلا ربطی به بیدار نشدن و خوابآلود بودن نداره ها! یه موقع اشتباه نگیرید.
من هر ساعتی که بیدار بشم، چه خواب کافی داشته باشم، چه نه؛ باید یه نیم ساعتی تو تخت بمونم. حتی ممکنه کلاسم یا کارم دیر بشه،اما کلا موقع بیدار شدن نمیتونم سریع از جام بلند بشم.
مواردِ یک و سه و چهار رو به طورِ کامل دارم… دو رو ندارم..
مخصوصا موردِ چهار.. اگه نداشته باشم. کلِ روز برام خسته کننده و بی خود میشه..
…
البته من درونگرا نیستم… این حالاتی که دارم تغصیر خانواده هاست.. چون اونا تو نسلی زندگی میکنن که کاملا اجتماعی بودن.. و ما ها که نسلی که تفاوتمون با اونا زمین تا آسمونه. به خاطر شرایط…. و همینا باعث میشه اونا انتظار زیاد داشته باشن و نسلِ من چون نمیتونه براوردشون کنه. گوشه گیر میشه…
برای من که اینطوره..
و به نظرم من خیلی هم اجتماعی ام.. اما جایی که خانواده نباشه تا ازم انتظار نداشته باشه..
من درونگرا نیستم.. اما شرایط باعث میشه برای آرامش هم که شده.. توی اتاقم و حتی محلِ کارم مکانِ تنهاییه خودمو داشته باشم..
منم یه جورایی درون گرام.به خاطر حرف هایی که دیگران بهم میزدن احساس میکروم یه نوع نقص یا مشگل هستش ولی حالا نه
بسیار بسیار بسیار زیاد با موارد اول و سوم و چهارم احساس نزدیکی میکنم! امیدوارم این حالتها عواقب بدی نداشته باشه!
تازه فهمیدم اصلاً درونگرا نیستم! تا همین الان فکر میکردم درونگرام اما حالا میبینم که نیستم
مقاله فوق العاده ای بود.
یه مقاله خوب هم از آلامتو در مورد درونگرا ها خوندم که به همه دوستان درونگرا پیشنهادش میکنم
http://www.alamto.com/how-to-find-true-love-if-youre-an-introvert-and-hate-dating.html
ای کاش کل زندگی رو میشد توی کامنت دادن خلاصه کرد … خیلی راحت تر بود.
موارد 1 و 3 را بیشتر در خودم احساس می کنم
منم آدم درون گرایی هستم. بیشتر اوقات از اینکه توی جمع حاضر نمی شم، بهم ایراد می گیرن. یکی دیگه از خصوصیات درون گراها اینه که نسبت به احساسات دیگران، واکنش خاصی نشون نمی دن و به خاطر همین هم اون ها رو آدم های بی احساس یا غیرصمیمی تلقی می کنن. گاهی اوقات که اطرافیانم بهم فشار می آرن که از این حالات دربیام و می گن این جوری بودن خوب نیست، سعی می کنم یه کم از این حالت دربیام؛ ولی شدنی نیست! و این که این کار رو بکنم، یه جورهایی عین عذاب و شکنجه می مونه برام. نه تنها حتی ذره ای از حالات خودم بیرون نمی آدم، بلکه حس بد و ناراحت کننده ای بهم دست می ده که تا مدت ها فکر و حسش، عذابم می ده…
درونگرایی من اجازه نمیده پرسشنامه پر کنم، اگر به ما رمیت اذ رمیت اعتقاد داشته باشیم، روانشناسی بازی میمونا و روانشناسا مفعولانی شکست خورده بیش نیستن. درونگرایی تا جایی خوبه که هصحبت تو از هر لحاظ از او بهتر باشه و پاسخگوی نیازهای تو، جوری که تو به اون نیاز داشته باشی و نه اون به تو چنین مصاحبی نمیتونه از یک نفر فراتر بره که لزوما هم جنس مخالف باید باشه.
واقعا مطلب خوبی بود تا حالا همچین چیزی رو پیدا نکرده بودم با اینکه کتاب و سایت های زیادی رو خوندم