راهنمای برخورد با احساس سرخوردگی و ناامیدی

11

فرانک مجیدی: بدترین دردی که می‌شود تحمل کرد، کشنده‌تر از هر سلاحی و فلج‌کننده‌تر از اتمام ضربات و صدمات، احساس ناامیدی است. یک روز برای دوستی نوشتم امید، آخرین چیزی است که در قلب انسان می‌میرد. ممکن است بمیری و امیدی که داشتی پس از تو زنده بماند یا ممکن است پیش از پایان زندگی فیزیکی، در ما بمیرد. با این حال، آخرین و گران‌قیمت‌ترین سرمایه و دارایی است که از دست‌ش می‌دهیم. تا جایی که ممکن است برای‌ِ حفظ‌ش می‌جنگیم چرا که انگیزه‌ی نَفَس بعدی که می‌آید، گام بعدی که برمی‌داریم، لبخندی که باید زده شود و چک کردن گوشی همراه، همین امید است. اما لحظاتی می‌آید که این حس خوب نیروبخش، که همیشه هم به اتفاق واقعی ختم نمی‌شود، در ما می‌میرد. آن احساس بدِ پوچی و خلأ و نفس‌هایی که بی‌هدف کشیده می شود، اندوهی که بسیارتر از توانِ تحمل است و چیزی که عوض نمی‌شود، مانند لبه‌ی تیز یک شیشه‌ی شکسته قلب و روحت را خراش می‌دهد و به این نتیجه می‌رسی که دیگر نمی‌توانی ادامه دهی. احساس تلخ و سختی است که تاب نیاوردن‌ش، مختص ما و نشانه‌ی ضعف ما نیست. بقول سعدی بزرگ ما: «هرکو شراب فرقت روزی چشیده باشد/ داند که سخت باشد، قطع امیدواران»

در حقیقت حس بد ناامیدی، به سراغ همه‌ی ما می‌آید، چرا که ما به‌طور ثابت قادر نیستیم زندگی استاندارد و رویایی‌ای را که برای هر لحظه‌ی خود تعریف کرده‌ایم، داشته‌باشیم:

– آن‌چنان که دل‌مان می‌خواهد، منضبط نیستیم

– آن‌طور که باید و شاید، به عادات خوبی که برای خود تعریف کرده‌ایم نمی‌پردازیم

– آن طور که نقشه‌اش را کشیده‌ایم، سازنده و پویا نیستیم

– امور کوچک شخصی و کارهای کلان حرفه‌ای خود را ناتمام یا حتی انجام نداده، رها می‌کنیم

– نسبت به آرزوهای شخصی و حرفه‌ای خود، فاصله‌ای فراوان حس می‌کنیم و آن ها را دست‌نایافتنی می‌بینیم

-خود را از بودن به عنوان بهترین زوج، پدر و مادر و یا دوست خوبی که در ذهن‌مان تعریف کرده‌ایم، بسیار دور می‌بینیم

9-17-2015 9-58-36 PM

باید این‌طور باشیم، راه‌ش این است که آن طور باشیم، ولی خب… نیستیم! و درست وقتی می‌فهمیم که نیستیم، حس بد سرخوردگی و ناامیدی به سراغ‌مان می‌آید. همه‌ی ما به این احساس دچار می‌شویم، آن هم حتی چند بار در یک روز!

تصور کنید به عنوان یک دوست خوب، شنونده‌ی درددل دوستی باشیم که از ناامیدی‌های ش می‌گوید. از این‌که دل‌ش می‌خواهد چه کارهایی انجام دهد و نمی‌تواند. چقدر خودمان را در آینه‌ی حرف‌های‌ش خواهیم دید؟ چقدر با خود خواهیم گفت من واقعاً به آن جایی که دلم می‌خواست، نرسیدم؟ همه‌ی ما در راه رسیدن به بهترین‌ی که برای خود تعریف می‌کنیم، شکست می‌خوریم. حتی موفق‌ترین افرادی که حسرت‌شان را می‌خوریم هم مانند تمامِ آدم‌های معمولی دیگر، احساس ناامیدی و سرخوردگی می‌کنند.

اما چطور می‌شود با این حس بد کنار آمد؟ در این نوشته، تلاش می‌کنیم راه‌حل هایی را برای آن‌که بشود این دوران بد را پشت سر گذاشت، ارائه دهیم.

قدم اول: متوجه علایم بشویم

مثل همیشه اولین گام ، آگاهی است. همین حالا مکث کنیم و درونِ خود را کنکاش نماییم و درک کنیم آیا بابت هر موضوعی، احساس سرخوردگی و ناامیدی می‌کنیم؟! آسا اهدافی هستند که برای رسیدن به آن‌ها تلاش نکرده باشیم؟ عاداتی که می خواستیم داشته باشیم اما رعایت‌شان نمی‌کنیم؟ رابطه‌هایی بوده که به‌خاطر غفلت ما خراب شده؟ مهارت‌های بوده که علاقمند به فراگیریِ آن‌ها بوده‌ایم اما برای آن‌ها زمانی اختصاص نداده‌ایم؟ مأموریت‌ها و یا وظایفی داشته‌ایم که ناتمام باقی مانده‌اند؟ پروژ‌ه‌هایی برای انجام بوده که به تعویق انداخته‌ایم؟

با درک این موضوعات، چه نوع احساسی به سراغ ما می‌آید؟ احساساتی که با پاسخ به این سئوالات به سراغ ما می‌آیند، به مثابه علایمی هستند از انتظاراتی که از خود داشته‌ایم و برآورده‌ نشده‌اند. همه‌ی ما در هر لحظه با این احساسات دست به گریبان هستیم و یک راه بیشتر نداریم: این‌که امید خود را برای آن که در آینده عملکردی بهتر داشته‌باشیم، از دست ندهیم. اغلب انتظاراتی که از خود داریم، بر اساس واقعیت توان و قوه‌ی ما بنا نشده‌اند، اما به محض آن که خود را دور از رسیدن به آن‌ها احساس می‌کنیم، در ذهن‌مان جنبه‌ای واقعی می‌یابند و احساس شکست در خود واقعی ما، با توان و استعداد محدود ما به وجود می‌آورند. 

9-17-2015 10-03-01 PM

قدم دوم: به خودمان کمی فضا بدهیم

حالا که علایم را مشاهده کرده‌ایم، نوبت آن است که به این احساسات کمی زمان و فضا اختصاص دهیم. بگذاریم این احساسات در ما باقی بماند و سعی نکنیم آن‌ها را پس بزنیم یا نفی نماییم و آرزو نکنیم کاش دچارش نشده‌بودیم.

به احساسات‌مان فضای تنفس کوچکی دهیم. وجود آن‌ها، چه حسی را در بدن ما برمی‌انگیزانند؟ دقیقاً کجا هستند؟ چه نوع انرژی‌ای را به ما القا می‌کنند؟ باید حس بدمان را درک کنیم، یا بقولی، حس رنج‌مان را. اما مهم‌تر از همه این است که بدانیم داشتن چنین احساساتی کاملاً طبیعی است.

قدم سوم: با خودمان همدردی کنیم

اگر دوستی از داشتن احساسات مشابه رنج می‌برد، چطور به او تسلای خاطر می‌دادیم؟ غیر از این است که او را در آغوش می‌گرفتیم، کلماتی از سرِ دلسوزی به او می‌گفتیم و از محبت خود بهره‌مندش می‌کردیم؟

زمانی ا به این اختصاص دهیم که چنین کارهایی را برای خودمان هم انجام دهیم. ارزش ما این‌قدر پایین نیامده که در حد یک آغوش، کمی عشق و کلماتی از سرِ مهربانی نباشیم! شاید خیلی ابلهانه به نظر بیاید، اماباید به خود بگوییم که ما لیاقت این محبت و همدردی را داریم.

9-17-2015 10-03-56 PM

قدم چهارم: عظمتِ زمان حال را درک کنیم

حالا که به خودمان کمی تسلی داده‌ایم، بگذارید داستانی را که داریم برای خودمان تعریف می‌کنیم، کمی تغییر دهیم. قبلاً تمِ داستان این بود: ما در فلان کار خوب نیستیم، حالا هر کاری! و بنابراین از این‌که در آن فلان کار به قدر کافی خوب نیستیم، احساس بدی داریم. حالا داستان را این‌طور عوض می‌کنیم: به جای در فلان کار خوب نبوده‌ایم بگوییم در آن کار چطور بوده‌ایم. این «خود» که داریم از آن سخن می‌گوییم، ممکن است در کار x شکست خورده باشد، اما کارهای بسیاری هم بوده که در آن موفق بوده‌ایم. این «خود»، تلاش کرده‌است و کارهای فراوانی انجام داده. شاید در آن کارها کمال لازم را نداشته، اما تلاش خود را برای انجام‌شان به بهترین نحو انجام داده‌است. این «خود» تلاش‌ش را کرده که بهترین باشد، ولو در نهایت آن‌چه که انجام داده، نقایصی داشته‌است. این «خود» اهمیت داده، عشق ورزیده، سعی کرده بهتر شود، تلاش کرده و بهترین‌ها را برای دیگران خواسته. حالا نه همیشه، ولی اغلب، تلاش‌ش این بوده. چنین «خود»ی، سزاوار آن است که چنان که هست شناخته شود و بخاطر تلاشی که برای بهترینی که می‌توانسته باشد از خود نشان داده‌، دوست داشته شود.

حالا به زمان حال بازگردیم. در همین لحظه، چگونه‌ایم؟ درباره‌ی خودمان و لحظه‌ای که اکنون می‌گذرانیم چه احساسی داریم و آیا می‌توانیم درباره‌اش حص سپاسگزاری داشته‌باشیم؟ چه چیزی درباره‌ی ما، اکنون و لحظه‌ای که می‌گذرد، واقعاً شاخص است؟

قدم پنجم: با کنجکاوی به کار ادامه دهید

در نهایت، نوبت آن است که پیش برویم. اجازه دهیم امروز (و کلاً در زندگی) خارج از حول محور انتظاراتی که از خودمان داریم، عمل نماییم و با نگرشی پیش برویم که حس کنجکاوی آن را اتخاذ می‌کند. ما خبر نداریم چطور قرار است کاری خاص، روابط‌مان و یا عادات شخصی‌مان را انجام دهیم. اصلاً نمی‌توانیم که بدانیم. پس بگذارید لذت کشف‌ش را ببریم: امروز قرار است چطور باشد؟ چطور خواهد گذشت؟ بگذاریم حس کنجکاوی در ما باقی و زنده باشد، حسی که از ندانستنِ آن که چه پیش خواهد آمد، نشأت می‌گیرد. خیلی جالب خواهد بود که اتفاقات را تجربه کنیم، مثل یک ماجراج.یی و تجربه‌ی نو.

بله، زمان‌هایی خواهد رسید که همه‌ی این‌ها را فراموش می‌کنیم، انتظارات سر می‌رسند و ما در زندگی طبق مو به موی آن‌ها شکست خواهیم خورد و دوباره احساس سرخوردگی و ناامیدی خواهیم نمود. این اتفاقات رخ خواهند داد و خودِ دوباره رخ دادن‌شان، جای اندکی ناامیدی خواهد داشت، چرا که باز از خود «انتظار داریم» که در کنجکاو بودن و زندگی در زمان حال، «کامل باشیم». باید به محض آن که متوجه وقوع دوباره‌ی این احساس شدیم، روند گفته‌شده را تکرار نماییم. اشکالی ندارد! بهرحال این روش این‌طور کار می‌کند: یعنی مدام تجدید می‌شود و هرگز به پایان نمی‌رسد.

اما وقتی چندبار تمام گام های این روند را کامل کردیم، یاد خواهیم گرفت که همه چیز را با کنجکاوی تازه‌ای بنگریم، با قدردانی از هر لحظه‌ای که می‌گذرانیم و همچنین با محبت و دید مهربانانه‌تری نسبت به شکست‌های مداومی که پیش می‌آید اما «خود»ی وجود دارد که بخاطر تلاش‌ش لایق محبت است. این «خود»ها شگفت‌انگیز هستند و درک و شناخت‌شان، ارزش بارها تکرارِ این سفر و تجربه‌ی همیشه یکسان را دارد!

منبع


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

تراژدی ایگناتس زملوایس: پزشکی که پیشگام شستن دست ها بود

نزدیک به ۱۵۰ سال از اقدامات پیشگامانه لوئی پاستور و رابرت کخ می‌گذرد که به پایه‌گذاری نظریه میکروب بیماری کمک کرده است. با این حال، متقاعد کردن ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی برای جدی گرفتن شستن دست‌ها هنوز یک چالش است. مراکز کنترل و…

۱۱ رخدادی که تاریخ دنیا را تغییر دادند به روایت میدجرنی

گرچه از اکثر این وقایع تاریخی عکسها و فیلم‌های زیادی وجود دارد، اما می‌خواهیم با میدجرنی آنها را بازسازی کنیم. شاید تمرینی شود برای بازافرینی رخدادهایی که از آنها عکسی گرفته نشده یا عکاسی در زمان آنها اصلا اختراع نشده بود.شروع جنگ جهانی…

اگر نئاتدرتال‌ها بر انسان‌های به اصطلاح خردمند غلبه می‌کردند، شاید اینها ستاره‌های سینماهای آنها…

سوابق فسیلی نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها در حدود 40000 تا 30000 سال پیش از سوابق باستان‌شناسی ناپدید شدند، اگر در برخی مکان‌ها ممکن است تا حدود 28000 سال پیش  زنده مانده باشند.نئاندرتال‌ها گونه‌ای از انسان‌های باستانی بودند که تا زمان…

شوخی‌های تصویری دانشگاهی – دوران عزیز پرمخاطره و گاه پرمشقت با بازدهی‌های نامعلوم

دوره دانشگاه و سختی تطابق‌های دانشجوهایی از طبقات مختلف اجتماعی و نواحی مختلف کشور و آمیزه جالب کنار هم قرار گرفتن آنها هر فعالیت عادی دیگر اجتماعی می‌شود مانند نگاه کردن به فوتبال و هر امتحان یا حتی کلاسی خاطره‌انگیز می‌شود.در اینجا…

عکس های رنگی مردم «عادی» در دوران استالین که توسط یک دیپلمات آمریکایی که به دلیل جاسوسی اخراج شد،…

زندگی مردم عادی چیزی است که آنچنان که باید و شاید ثبت نمی‌شود. مورخی را تصور کنید که پنج دهه بعد بخواهد در مورد تاریخ الان ایران تحقیق کند. او احتمالا انبوهی از روزنامه‌های و مجلات و کتاب‌ها و مصاحبه‌های شفاهی و آمارها یا اطلاعات سایت‌ها را…

عکس‌های قدیمی از یخ‌فروش‌های آمریکایی

یخ‌فروش‌ها در دوران قدیم اهمیت زیادی داشتند. قبل از رواج یخچال‌های مدرن، زندگی بدون آنها مختل می‌شد.عکس‌های این نوشته نگاهی اجمالی به دوران گذشته می‌اندازند، زمانی که صدای یخ‌فروش‌ها و شکستن بلوک‌های یخی در خیابان‌ها طنین‌انداز می‌شد.…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
11 نظرات
  1. یوسف می گوید

    مطلب بسیار زیبایی بود من یک فرهنگی ام ومدت هاست گرفتار مقایسه شدید ونا امیدی ونرسیدن به تمام اهداف در حوزه های مختلف زندگی ام را دارم مطالب بسیار زیبا بود باز هم بنده رو از نوشته هاتون بی نصیب نگذارید

  2. کلاس ما می گوید

    خیلی ممنون وب خوبی دارید

  3. محمد می گوید

    خیلی عالی بود، ممنووووون؛

    و البته در همین راستا D: :
    http://8pic.ir/images/pe5khqky3nr5gtrh585g.jpg

  4. ا ر ف می گوید

    جالبه منهم فرهنگی ام .واقعا”لذت بردم .خوب نگاه کنید از کلمات قلمبه قلمبه روانشناسی خبری نیست .منتها یه مطلب هم هست و اونم اینه که متاسفانه موفقیت را با مادیات می سنجند هم خودمان هم دیگران .ولی زه گفته شما حتی انها هم مشکلاتی دارند والخ…..

  5. امید می گوید

    یعنی اگه چندبار هم بهش غلبه کنی باز هم میاد سراغت و دوباره همین احساسات رو با همین غلظت خواهیم داشت ؟ من که دیگه تحملشو ندارم اگه اینطور باشه

  6. رحیم می گوید

    با سلام
    مطالب بسیار مفیدی بود حداقلش این بود که حالم بعد از خوندن این مطلب بهترشد
    ممنون .

  7. رضا مهرابی می گوید

    سایت خلوت شده است. پستی بنمایید لطفا

  8. amir می گوید

    متاسفانه سایتتون دیگه اون حال و هوای سابق و نداره:-( قبلا من همیشه مجله های هفتگیتون رو میخوندم و لذت میبردم.

  9. فاتح می گوید

    “” مثل همیشه اولین گام ، آگاهی است. “” شاید بزرگترین و مهمترین مشکل ما همین باشد که آگاهی نسبت به موضوعاتی که با آنها درگیر هستیم رو نداریم…بنظر من اولین قدم آگاهی هستش که بدون اون قطعا بقیه قدمها ناقص و ابتر میشن و انسان رو در چرخه رنج آور شکست و نامیدی گرفتار میکنن..

    با سپاس از مطالب مفیدتون که جنس طرح مسله و بیانش از همون جنس “همیشه آشنای” خودمونه ؛ جنسی که هرروز بااون درارتباط تنگاتنگ هستیم….

  10. تبادل لینک می گوید

    تشکر مطلب مفیدی بود…

  11. آیسان می گوید

    من این احساسو دارم. بخاطر رشتم احساس سرخوردگی میکنم چون تک بچه هستم و خانوادم آرزوهای زیادی برام دارن و اونو بهم با زور و اجبار شدید تحمیل میکنن. من هر روز بخاطر بودن ودرس خوندن تو رشته ای ک دوست ندارم سرخورده میشم. از طرفی اصلا نمیتونم رشتمو عوض کنم این مطلبم بدردم نمیخوره

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5