معرفی کتاب: شیاطین شهر لودون
میکوشم که در بخش معرفی کتاب «یک پزشک» که این روزها فعالتر از پیش شده است، برای هر نوع سلیقه و فرصتی، کتابی معرفی کنم. راستاش امروز علیرغم اینکه سوژههای سرگرمکننده و جذاب دیگری دم دست داشتم، ترجیح دادم که وقت آزاد خود را برای معرفی یک کتاب، صرف کنم.
کتابی که در این پست میخواهم معرفی کنم، کتابی خوشخوان نیست، نثری ساده ندارد و بنابراین بیشتر به کسانی که به مطالعه عمقی، تخصصی و تاریخی میپردازند، میتواند توصیه شود.
کتاب، در مورد قرون تاریک اروپا یا همان قرون وسطی است. کتاب را نویسنده مشهوری به نام آلدوس هاکسلی نوشته است. خوانندگان وفادار یک پزشک، احتمالا او را از طریق کتاب جذاب «دنیای قشنگ نو» میشناسند.
الدوس هاکسلی، یک نویسنده دارای زیرکی، فراست و آیندهبینی شگفتانگیز بود. بسیاری از مردم، وقتی آرزو میکنند که از آینده بشریت و تقابل قدرتهای بزرگ سر دربیاورند، نوستر آداموس و تفسیر نوشتههای وشعرهای مبهم او را در نظر میآورند، اما برخی هم هستند که به گاه این تمنا، به آیندهبینها و نویسنده-جامعهشناسها روی میآورند.
این دسته اخیر اذعان دارند که قوانین، روابط، چرخه حوادث، کامیابیها و انحاط تمدنها و سیر مبارزه آزادی و آزاداندیشی با خرافهپرستی و خودکامگی، اموراتی تکراری هستند که در طول تاریخ تنها پوسته آنها دگرگون میشود.
پس با دقت و تأمل در تاریخ و استفاده از نیروی ذهن نویسندگانی مثل همین آلدوس هاکسلی، میشود آینده را به صورت کلی در نظر آورد.
کتاب شیاطین شهر لودون که در این پست میخواهم خواندناش را توصیه کنم یک رمان تخیلی نیست، بلکه روایت دقیق و موشکفانهای آن چیزی است که در قرن هفدهم در شهر لودون فرانسه رخ داد و داستان قدرتگیری و سقوط کشیشی فاسد به نام اوربین گراندیه است.
حتی اگر وقت ندارید که کتاب را به صورت کامل بخوانید، توصیه میکنم که فصل آخر آن را که در واقع نتیجهگیری از روایت این داستان تاریخی است را بخوانید.
بسیاری از ماها ممکن است شگفتزده شویم که آن افکار خرافی یا شکنجههای در ملأ عام یا ایمانهای شیطانی، چگونه در اروپای قرون وسطی شکل گرفته بودند. کتاب به روشنی توصیف میکند که آن تخدیر جمعی چگونه در سرها رسوخ میکرده است.
و اما پاراگراف درخشانی از کتاب که نشان میدهد این بازی با افکار عمومی و تحمیق جمعی، همیشه و همه جا ممکن است، حتی در عصر اطلاعات و اینترنت:
در طی چهل سال گذشته، فنون بهرهبرداری از اشتیاق انسان به این خطرناکترین شکل خودبرترسازی نزولی به اوج کمالی رسیده که در تمام تاریخ بیسابقه است.
اول آنکه، در هر کیلومترمربع، تعداد مردمان نسبت به گذشته، به مراتب بیشتر است. وسایل حمل و نقل گروههای عظیم آنها از فواصل قابل توجه و متمرکز کردن آنها در یک ساختمان یا صحنه، به مراتب بیش از گذشته، کارایی دارد. در این ضمن، ابزارهای جدیدی که در گذشته حتی در خواب هم نمیشد، دید، برای به هیجان آوردن عوامالناس ابداع شده است. رادیو وجود دارد که دامنه فریاد گوشخراش عوامفریب را توسعه داده است. بلندگو وجود دارد که موسیقی هیجانانگیز ملیگرایی نظامی و نفرت طبقاتی را تقویت و بینهایت تکثیر میکند. دوربین (که زمانی سادهلوحانه گفته میشد که نمیتواند دروغ بگوید) و فرزندانش، سینما و تلویزیون وجود دارند.
این سه، عینیتبخشی خیالپردازیهای سوگیرانه را بیخود و بیجهت، آسان ساخته است و بالاخره بزرگترین دستاورد اجتماعی ما، یعنی تعلیم و تربیت رایگان اجباری وجود دارد. هماینک خواندن را میدانند و در نتیجه همه در چنگ تبلیغاتچیهای، اعم از حکومتی یا تجارتی، گرفتارند که مالک کارخانههای خمیر کاغذ، دستگاههای چاپ و غلطکهای طبع هستند. جمعی از عوامالناس، مرد و زن، را که قبلا با خواندن هر روزه روزنامهها، شرطی شدهاند گرد آورید، باند موسیقی تقویتشده، نورهای درخشان، و سخنرانی عوامفریب (آن طور که عوامفریبان همیشه هستند) را که در آن واحد هم استثمارگر و هم قربانی مستی جمعی است، فراهم آورید و در اندک زمانی میتوانید انها را به حالت مادون انسانی تقریبا بیفکر تنزل دهید. قبلا هرگز چنین نبوده که گروهی معدود در مقامی قرار گیرند که این همه احمق، دیوانه یا جانی پدید آورند.
شاید اگر هاکسلی اینک زنده بود، به جای توهم وب 2.0 و خردجمعی سایبری که زمانی آرزویش را داشتیم، از بیهودگی و وهمافکنی اینترنت، شبکههای اجتماعی و تلگرام سخن میگفت!
این کتاب ارزشمند توسط فاروق ایزدینیا ترجمه شده و توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است.
کتاب 470 صفحه دارد و قیمتاش 27 هزار تومان است.
اما شاید شما خواننده عزیز، اصلا فرصت مطالعه کتابی مفصل را نداشته باشید، در این صورت توصیه میکنم که اتقباس سینمایی این کتاب را نگاه کنید، هر چند که مسلم است، این فیلم قادر به انتقال تمامی مفاهیم ژرف منعکسشده در کتاب نیست.
در سال 1971، کن راسل، بر اساس این کتاب فیلمی با بازی الوییر رید و وینسا ردگریو درست کرد.
جالب است که این کتاب به خاطر خشونت، و مفاهیمی که در متن خود داشت، در چند کشور ممنوع شد و نیز بخشیهایی از ان در اکران اولیه اصلا به نمایش درآمد. بنابراین اگر در تورنت جستجو میکنید، بهتر است نسخه اصطلاحا uncut فیلم را دانلود کنید. این فیلم زیرنویس فارسی هم دارد.
[divider][/divider]اسپانسر فرهنگی «یک پزشک»:
نوار: مرجع خرید و دانلود کتاب صوتی فارسی
سنت گوش کردن به کتابهای صوتی هنوز که هنوز است در ایران جا نیفتاده است. در حالی که در فرنگ، بیشتر کتابهای مهم و پرفروش، نسخه صوتی هم دارند و توسط گویندههای خوشصدا، عالمانه به نسخه صوتی تبدیل میشوند، در ایران دستیابی به کتابهای صوتی دلخواه، دشوار است.
در این میان سایتهایی مثل نوار میکوشند با کیفیت خوب و به صورت قانونی، کتابهای صوتی فارسی را در اختیار شما قرار بدهند.
خیلی خوب بود. مرسی دکتر . واقعا خوشحالم که دارین به سبک و سیاق قدیمی خودتون برمیگردین! من اینو به عنوان کسی که از ابتدای ابتدا( که هنوز دات کام نبودین) مطالب شما رو دنبال میکنه میگم و قبلا هم گفته بودم.
سلام.شرمنده ام اقای مجیدی اسم فیلم به انگلیسی چی میشه؟ واسه توررنت میخواستم. ممنون. و ببخش.
لینک دادهام در متن به سایت imdb
«باند موسیقی تقویتشده، نورهای درخشان، و سخنرانی عوامفریب (آن طور که عوامفریبان همیشه هستند) را که در آن واحد هم استثمارگر و هم قربانی مستی جمعی است، فراهم آورید و در اندک زمانی میتوانید انها را به حالت مادون انسانی تقریبا بیفکر تنزل دهید.»
یاد سخنرانی های هیتلر افتادم؛ مخصوصاً اون سخنرانی سپتامبر ۱۹۴۰، در پاسخ به بمباران انگلیس!
خوب معرفی این کتاب منو به یاد قضیه بخیه در خمینی شهر می اندازه.برایم حجم قضاوت های خشن و نامتعارف افراد به این قضیه -ان هم فقط براساس چند خط نوشته و بدون اطلاعات کافی – تاسف برانگیز بود .و منو یاد کتاب ابروی از دست رفته کاترینا بلوم نوشته هانریش بل که سالها پیش خونده بودم انداخت .
سلام کم کم داشتم نا امید میشدم. ولی از وقتی بخش تاریخی و معرفی کتاب فعال تر شده، دلگرم شدم.
لطفا از رمانهای جدید هم معرفی کنید، از رمان هایی که در چند سال اخیر نوشته شدن. ممنون
وای آقای مجیدی خیلی خوشحالم که روند قبل رو دوباره دارین پیش میگیرین.کمبود این پست ها و دیگر مقالات بین انبوه اخبار تکنولوژی حالت خفقان به سایت داده لطفا بیشتر درمورد ادبیات بنویسید اصن من یک پزشک قبلیو میخوام هفته نامه یک پزشک سینا سلماسیو میخوام با اون اعجوبه ای که مقالات ورزشی می نوشت که الان اسمشو یادم نمیاد لطفاا لطفااااااا
سلام
یه سوال دارم از خدمتتون
رمان “شیاطین شهر لودون” بر اساس تاریخ هست ولی داستان تخیلیه؟ یا اینکه خود شخصیت “اوربین گراندیه” و داستان کتاب هم واقعیت داشته؟