آیا ما حالا واقعا در دنیای فیلم ایدیوکراسی زندگی میکنیم؟
دیشب، در نشریه تایم مقالهای خواندم که داغ دلم را تازه کرد.
مقاله البته در مورد سیاست داخلی آمریکاست و در آن ابراز تأسف شده بود که چقدر معیارهای انتخاب مردم آمریکا، سطحی شده و بینش و خردشان حتی در قیاس با 8 سال پیش، به قهقرا رفته است، طوری که پوچترین و پویولیستیترین وعدهها و اظهارت دونالد ترامپ را که اصولا میبایست در حد لطیفه به حساب بیاورند، جدی میگیرند و به جای بحثهای اساسی، روی حاشیه متمرکز میشوند.
نویسنده مقاله نوشته است که چرا ما باید اینقدر زود وارد دنیای فیلم ایدیوکراسی بشویم؟!
فکر کنم به خاطر ساده کمخرج بودن فیلم و نیز به خاطر زیرنویس نداشتن آن، تعداد اندکی از شما، این فیلم ساخته شده در سال 2006 را دیده باشید. اما این فیلم واقعا ارزش وقت گذاشتن را دارد:
«جو»- یک نظامی ساده با کارایی و ضریب هوشی کاملا متوسط -برای یک آزمایش انتخاب میشود. مقامات تصمیم گرفتهاند که او را روانه یک سفر در زمان کنند و او را به 5 قرن بعد بفرستند.
طبعا «جو»ی سادهدل ما انتظار داشت که در دنیای بسیار پیشرفته آینده چشم بگشاید، اما او ناگهان درمییابد که وارد دنیای پر از ابلهها شده است، دنیای تنبلها، کسانی که فیلمهای پاپکورنی میبینید، جایی که به کتابخوانها به چشم تحقیر نگاه میکنند، لذتپرستی در سطح نازل، ارزش دارد و خرد و اندیشه متروک است.
همه اینها البته در قالبی طنز بیان میشوند.
شاید در سال 2006، ما امیدوارتر از حالا بودیم، شاید فکر میکردیم که فناوری اطلاعات ابزاری برای نجات همه بشریت خواهد شد. در آن زمان وقتی از وب 2.0 مینوشتیم، مدام عبارت خرد جمعی را مطرح میکردیم، اما حالا وب و اپلیکیشنهایش به جز استثناهایی، بیشتر نمایانگر چکیده نابخردیها و برآیند حماقتهای ما هستند.
فیلم ایدیوکراسی با چند جمله درخشان شروع میشود:
فرایند انتخاب طبیعی، باعث ایجاد موجوداتی بهتر، زیباتر و تکاملیافتهتر نمیشود، فقط سختجانها و آنهایی که بیشتر به فکر موالید و تن هستند را زنده نگاه میدارد و DNA آنها را در عرصه گیتی پراکنده میکند. کسانی که بیشتر میفهمند، اندیشناکتر هستند و با تردیدها و یأسهای خاص فلسفی خود روبرو هستند و از تن و ادامه نسل، غافل!
چشم باز میکنیم و میبینیم که دنیا مملو از افراد دسته یک شده و نسل آدمهای آرمانخواه، متفکر و دگراندیش، منقطع شده است.
و در این میان نباید همه چیز را گردن، جانسخت بودن آسانگیرهای دنیا بیندازیم، چون حتی اگر قائل به تئوریهای توطئه هم نباشیم، باید بگوییم که بسیاری از قدرتمندان دنیا، بدشان نمیآید که ما را سرگرم به مجلههای زرد سلبریتیها، اسیر به فکاهیهای نازل تلگرام، گریزان از مطالعه و بیمناک از خلاقیت و ظریفاندیشی کنند.
در این میان شاید چشم امید ما به جهشهای ژنتیکی و ظهور دایورجنتها باشد.
مایک جاج Mike Judge، تهیه کننده و کارگردان فیلم ایدیوکراسی، تهیهکننده سریال سیلیکون ولی هم است. در ضمن یکی از نویسندگان فیلم، ایتن کوئن است.
فیلم ایدئوکراسی را ببینید و مقاله تایم را بخوانید. در آنها نکات زیادی وجود دارد، برای کسانی که میخواهند بدانند!
خیلی جالب
همینطور کتاب «دنیای قشنگ نو» هاکسلی.
این پدیده تا جایی که من دور و بری هام رو میبینم دیگه به اوج خودش رسیده. یکی از دوستان گفت میخواد کتاب بخونه و به قولی میخواد خوره کتاب بشه. من هم اومدیم بهش خوبی کنیم کتاب قلعه حیوانات که کتاب کم قطری هست و داستان جالبی هم داره رو بهش دادم. کتابی که خودم تویه 3 ساعتی میخونمش. بعد یه هفته گفتم خوندیش یه کتاب دیگه بهت بدم؟! گفت هنوز وقت نکردم. الان دو ماه گذشته و هنوز نخوندش. دوست دیگری هم میگفت میخواد زبان یاد بگیره راهنماییش کردم که نرم افزار memrise رو نصب بکنه و با روزی 10 دقیقه در سال 1500 کلمه یاد میگیره و همین راه رو تا بینهایت برید.
متاسفانه اینقدر مردم سرشون رو کردن تویه چرت و پرت های شبکه های اجتماعی و کانال های سریال های بی محتوای جم تی وی و فیلم های چرت که تمشک طلایی هم زیادشونه و کارشون شده دیدن ویدیو کوتاه، دیگه کلا مغزشون رو از دست دادن و بیماری گشادی رو به بینهایت رسوندن. واقعا از این که میبینم خانوادم و اطرافیانم اینجور خودشون رو به خریت زدن و وقتشون رو تلف میکنن زجر میکشم.
سلام
چند وقتیه که دیگه حوصله ی وب گردی رو ندارم. قبلا با اشتیاق تکنولوژی های مرتبط با رشته ام رو در سایت ها و ای بوک ها پیگیری میکردم یا مطالب جالبی که به من ایده در هر زمینه ای رو میدادن، دوست داشتم مطالعه و وب گردی رو، الان که این مقاله رو خوندم، یک نگاه به عقب انداختم و دیدم چقدر از وب گردی و مطالعه دور شدم، نمیدونم چقدر به مشغولیت های ذهنی من بستگی داره، ولی قسمت اعظم این موضوع رو در تلگرام و اینستا میبینم، هرچند پیگیر اخبار زرد نیستم و به هیچ وجه علاقه ای ندارم، ولی ناخواسته گرفتار این اخبار میشم، این اخبار آنقدر همه گیر میشن که از دیگه کنترل من خارجه. فکرشو نمیکردم یه روزی منم درگیر چنین حالتی بشم. الان خیلی وقته غذای روحی خوب نخوردم.
بسیار عالی بود مطلب
ممنون بابت پیشنهاد فیلم به نظر فیلمه جا
مقاله جالبی هم بود مخصوصا اونجاش که در مورد این که پایه سوم تو زمین بازی بچه ها در مورد این که چی میشه اگه بتمن و سوپرمن با هم بجنگن.یادم افتاد به فیلمه بتمن سوپرمن که جدیدا اومده و کی فکر میکرد سینما روزی به جایی برسه که همچین فیلمی توش ساخته بشه که فقط تو دو هفته اول بودجه فیلم برگشت
دکتر مجیدی عزیز.
خواستم به بهانه این مطلب ، راجع به چهار مطلب دیگری که در این سایت (درباره احمق شدن انسان امروزی !) نوشتید تشکر کنم.
۱- معرفی کتاب کم عمق ها (کتابی که تقریبا دو بار خواندمش و فکر میکنم به اندازه یک بار دیگر خواندن هم ارزش دارد)
۲ و ۳و ۴- معرفی کتاب 1984، دنیای قشنگ نو و مقایسه این دو کتاب که باعث شد ۱۹۸۴ را بخوانم ، در حال خواندن کتاب زندگی در عیش، مردن در خوشی نیل پستمن باشم و بعد از تمام کردن آن دنیای قشنگ نو را شروع کنم.
و یک پیشنهاد : به نظرم جای یک مطلب پیرامون معرفی فیلم Her (که به نوعی با همین مباحث سر و کار دارد) در یک پزشک خالیست
چه عجب یکی غیر از من از فیلم گمنام ایدیوکراسی تعریف کرد 😀
فیلم خیلی خوش فکریه، بدترین و در عین حال گیراترین نکته اش هم اینه که در عین مضحک و اغراق آمیز بودنش، کاملا ممکن و واقعی به نظر میرسه، با توجه مسیری که دنیا در پیش گرفته. خدا به دادمون برسه.
تایید نمیشود؟! 🙁
علیرضا جان کوکی های سایتتون چرا اینجوریه؟ من هر روز باید یوزر پسورد رو بزنم!
ممنونم از بابت پیشنهادتون فیلم رو دیدم ،نقطه نظر جالبی به آینده داشت،البته امیدوارم آینده نقطه مقابل این فیلم باشه .
فیلم دردآوریه. مخصوصا این جمله i like money تو فیلم که اشخاص مختلف تکرار میکنن منو یاد شرایط امروز جامعه خودمون میندازه …
سلام. ممنون از شما بابت این نوشته ی فاخر.
حرف دلم رو و فریادِ هشدارم رو در لا به لای این کلمات دیدم و شنیدم . هشدار درباره ی تلگرامیسم و اینستاییسم فقط از جنبه ی ارشادی نیست. بر اساس درک «اوضاع وخیم» و ترویج فرهنگ «بی خیالی» و «بی مسئولیتی» و شیوع جذابانه ی اون در نسل امروز و نسل های فردا زنگ خطری فراگیر رو برای همه به صدا درآورده. باید کاری کرد.
زیرنویس فارسی فیلم Idiocracy موجوده. Office Space از همین کارگردان ونویسنده رو هم که همه حتما دیدند.
اگر بخوام صادق باشم تنها نکته منفی که من می بینم ظهور ترامپه اونم چون آدم رسانه هست می دونه چطور مردمو بازی بده. جملاتی مثل این هم:
“چشم باز میکنیم و میبینیم که دنیا مملو از افراد دسته یک شده و نسل آدمهای آرمانخواه، متفکر و دگراندیش، منقطع شده است.”
واقعا بدبینانه هست. البته مردم لذت پرست تر شدن یا بودن و امروزه لذت ها دست یافتنی تر شده.(اصلا یعنی چی این جمله :))
فوق العاده خوب بود
من همیشه سایت شمارو دنبال میکنم تشکر
چقدر خوب و زیبا نوشتی. ممنونم که به ادبیات پارسی هم احترام گذاشتی. زنده باشی
واقعا با وجود این همه رسانه های زرد و بدرد نخور وجود ۱پزشک یه نعمت ولی وقتی چشمم به تعداد دنبال کننده ها میوفته احساس خجالت می کنم از دکتر تو رو خدا دلسرد نشید یه وقت من شخصا قول می دم تمام تلاشم واسه معرفی این رسانه به واقع فاخر بکنم
در رابطه با مقاله هم باید بگم حجم اطلاعات تو این زمان در حد انفجار و ۹۹%به درد نخور و مغز ما با مواجه با اون دچار سردرگمی میشه…
البته یه قسمت اشتباه نوشتید، مقامات قصد داشتن “جو” و ” ریتا” را یکسال فریز کنن، پس از یکسال بیدارشون کنن، حتی اون موقع که داخل مخزن میزارن هر دو را ، ریتا شاکی میشه و جو بهش میگه: یکسال میخوابی بعد بر میگردی میرز سراغ نقاشی کردن، پس قرار نبوده ۵۰۰ سال برن جلو، بعلت دستگیری مسول پروژه و از هم پاشیدن گروه و مرکز، ۵۰۰ سال طول میکشه…