«من هم یکی از بدها هستم، پس باید بدی کنم»، تسلیم این توهم‌ خطرناک نشوید!

14

چقدر در کودکی از اینکه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها از هر فرصتی برای نصحیت و اندرزگویی استفاده می‌کردند، شگفت‌زده می‌شدیم، غافل از اینکه روزی خودمان هم به این مسیر نزدیک خواهیم شد.

امروز در یکی از گروه‌های تلگرامی نوشتم که:

وقتی می‌بینید که بازیکنان فوتبال مورد علاقه‌ و اسطوره‌هایتان، یکی یکی بازنشسته می‌شوند یا می‌میرند، وقتی که موسیقی پاپ فرنگی مورد علاقه‌تان متعلق به دهه 1980 میلادی است، وقتی نوجوان‌ها به گوشی‌های دوران دانشجویی‌ات مثل کتیبه‌های باستانی نگاه می‌کنند، زمانی که حتی یاهو مسنجر هم در حال مردن است و زمانی که تصور می‌کنی که سبک نوشتاری‌ات دیگر جوان‌پسند، نیست، باید کم کم شیرفهم شوی که از سال‌های جوانی گذر کرده‌ای.

درست به خاطر همین گذشت عمر و کسب تجربه‌های پراکنده است که هم نسلان من کم‌کم، در حال پیوستن به جرگه نصحیت‌کنندگان مطول‌گو هستند!

در «یک پزشک» دست‌کم تا پایان این ماه، به سبب مشغله‌های شخصی قادر نیستم به سبک گذشته، هر روز دو سه پست، داشته باشم، اما سعی می‌کنم، که تک‌پست‌هایی که درج می‌کنم، باب طبع شما باشد. در میان همین مشغله‌های روزانه، که امیدوارم گشایشی در زندگی شخصی و همچنین آنلاین من ایجاد کنند، امروز به سببی از دوستی رنجیده‌خاطر و دل‌چرکین شدم.

شما که غریبه نیستید، باید اعتراف کنم که آدمی هستم که زود رنجیده‌خاطر می‌شوم و وقتی حس می‌کنم که اطرافیانم، متوجه حساسیت‌ها و ذهنیات و نیات من نمی‌شوند، احساس خستگی می‌کنم و حتی همین خستگی و ناامیدی منجر به گسست من از مسیرم می‌شود.

اعتراف دیگر این است که آدمی هستم که در خلوتم، منتقد سخت‌گیری نسبت به خودم هستم، ناخواسته، گاه همه ویژگی‌های مثبتم را نادیده می‌گیرم و بخش‌های ضعیف شخصیتی‌ام، را تحلیل می‌کنم.

درست به خاطر مبتلا بودن به این عادت است که خیلی وقت‌ها، حس شخصیت رمان دکتر جکیل و آقای هاید به من دست می‌دهد، طوری که به فاصله کوتاهی از قالب یک آدم ذاتا آرمان‌خواه، خستگی‌ناپذیر و مصمم، به هیئت یک آدم معمولی درگیر به روتین‌‌های زندگی که برایش سرنوشت اطرافیانش اهمیت ندارد، درمی‌آید، یا دست‌کم این تصور به من دست می‌دهد. چه در زندگی خصوصی و چه حرفه‌ای و چه عملکرد آنلاین، شرایط تقریبا مشابه بوده است.

اما درست همین امروز، بعد از همان رنجشی که عرض شد، با خودم گفتم که شاید این احساس غریبی که گاه به من دست می‌دهد، یعنی این حس تهی بودن، در اختیار نداشتن سررشته‌های امور یا به سادگی احساس بد بودن، چیزی فراتر از یک کلنجار شخصی باشد!

کمی نشستم و پیش خودم فکر کردم که این شاید دردی اجتماعی باشد.

هنرمندان و سیاسیون و فعالان اجتماعی و خبرگان دانش جامعه‌شناسی، بارها از تحلیل رفتار سینوسی مردم ایران، عاجز شده‌اند. از یک نگاه بالا و با واژه‌های اندکی دور از تعارف‌های معمول، از این رفتاری ایرانی‌ها، تعبیر به «پرشور و کم‌شعور» بودن می‌شود.

حالا من نمی‌خواهم از رفتار سینوسی مردم، با همین عبارت یاد کنم، اما ما باید پیش خودمان بنشینیم و در خلوتمان تحلیل کنیم، چطور می‌شود که گاهی حس آدم بد بودن به ما دست می‌دهد و ما بعد از قرارگیری در دامگه، درست همان کاری را می‌کنیم که یک آدم بد باید بکند؟

از شکست دوستمان خشنود می‌شویم و از موفقیت‌اش افسرده، در حرفه خود تا می توانیم کم‌فروشی می‌کنیم، وقتی کاری واقعا از ما برمی‌آید، اما جزو فهرست وظایف ما نیست، شانه بالا می‌اندازیم و می‌گوییم اصلا ربطی به ما ندارد، غیبت می‌کنیم و حتی در مواردی به استعدادها و گوهر وجودی‌مان، خیانت می‌کنیم و خود را به سطحی بسیار نازل‌تر از لیاقت‌مان، فرود می‌آوریم.

اینجاست که من دوست دارم از یک توهم روحی که اسم‌اش را «توهم بد بودن» می‌گذارم، یاد کنم:

به باور من خوب بودن و عملکرد شایسته، همیشه نیاز به مشوق و مؤلفه‌های تقویتی و کاتالیزورهایی دارد، بدون اینها، در یک محیط تاریک که بین رفتار مثبت و منفی شما،‌ تفاوتی لحاظ نشود و حتی به صورت متناقض، بازخورد منفی به رفتارهای مثبت شما داده شود، شما به تدریج یاد می‌گیرید که متناسب عمل کنید و انطباق پیدا کنید.

بالاخره کار به جایی می‌رسد که باور می‌کنید که به جرگه آدم‌ بدها پیوسته‌اید، و وقتی این باور به شما دست بدهد، دیگر انجام کارهای پسندیده، برای شما دشوار می‌شود!

بله! وقتی در درون حس می‌کنید که دیگر یک آدم خوب نیستید، سعی می‌کنید برای پرهیز از مجادله‌های درونی و حرکت در مرز نیکی و بدی، همیشه در مسیر ساده و سهل بدی حرکت کنید!

گاهی البته ممکن است ناپرهیزی کنید و رفتارهای خوبی از شما سر بزند، اما چرخ روزگار باعث می‌شود که تیرگی لجن‌های دنیای آلوده، روی شما پاشیده شود و آنگاه پیش خود فکر می‌کنید که نه! آدم خوب بودن به من نیامده، بهتر است همان آدم قبلی بشوم!

در سطحی بالاتر، جامعه ما به توهم جامعه تیره و جامعه آخرالزمانی بودن، افتاده است و گاه که خرق عادت می‌کند و رفتارهایی شورمندانه از خود بروز می‌دهد، بلافاصله مکانیسم‌های تیره خودتصحیحی‌اش به کار می‌افتند و جامعه را به مسیر روتین برمی‌گرداند.

اما واقعا چه باید بکنیم که از این توهم به درآییم، داروهایی که می‌توانند این توهم را بزدایند، کدام‌ها هستند:

  • باید باور کنیم که همه ما آدم‌هایی هستیم، خاکستری. حق داریم اشتباه کنیم، حق داریم در همه جنبه‌ها خوب نباشیم. هیچ آدمی کاملا سیاه یا سفید نیست. پس نباید وقتی رفتاری مثبت یا منفی از ما سر می‌زند، دچار آشفتگی درونی شویم، طوری که خوب بودن برایمان دشوار و تناقض‌آمیز به نظر برسد.
  • کسی توجهی به کارهای مثبت ما نمی‌کند، اما چرا ما توجهی به رفتار مثبت دیگران نکنیم؟ بیایید از همین امروز، از فداکاری یک عضو خانواده، از تیزهوشی فرزندمان، از لیاقت کارمند زیردستمان، از دقت رفتگر محله‌مان، تشکر کنیم! این سپاس روزی به ما هم برگشت خواهد کرد.
  • بسیار پیش می‌آید که خواسته باشیم از یک مرداب متعفن برخیزیم، در این میان بسیار کسان هستند که سعی می‌کنند برایمان پشت پا بگیرند و با رفتار و گفتارشان، بال‌های ما را کم‌رمق کنند و ترتیبی دهند که باز به مرداب سقوط کنیم، اما می‌توانیم به کل قید این افراد را بزنیم و آنها را نبینیم و سخنان آنها را نشنویم.
  • یادمان باشد، که ما آدم‌ها ذاتا جاه‌طلب و بلندپرواز هستیم، اما برای حفظ این روحیه، نیاز به روح‌افزاهایی داریم، هیچ چیز به اندازه کتاب، شعر و موسیقی خوب و تأمل در تاریخ، نمی‌تواند این حس جاه‌طلبی، توانمندی و ارزشمندی را در ما حفظ و تقویت کند.

اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

اگر این سلبریتی‌ها به همان سبک و سیاق و بزرگسالی کوچک می‌شدند

البته سلبریتی‌ها مسلما عکس‌های اصلی دوران کودکی دارند. هر چند در مورد برخی ممکن است این عکس‌های کودکی اندک یا کم‌کیفیت باشند.اما تصور کنید برای بازتاب دادن وجود همان عوالم بزرگسالانه در دنیای کودکی یا همان اجزای مهم چهره، چهره بزرگسالان…

خارج از کادرهای عکس‌های مشهور چه گذشته؟ حالا کاربران می‌خواهد با هوش مصنوعی Generative Fill فتوشاپ…

هوش مصنوعی به سرعت در حال توسعه است و هر روز می بینیم که چقدر توسعه پیدا می‌کند. یکی از پیشرفت‌های تازهاخیراً ابزار جدید AI Generative Fill فتوشاپ بوده است.با کمک آن می‌توان بسیار ساده چیز ناخواسته‌ای را حذف کرد یا اشیایی را اضافه کرد…

عکس این درخت‌های عجیب در دوره جنگ جهانی دوم اصلا ویرایش نشده‌اند!

این عکس شگفت‌انگیز جنگ جهانی دوم ممکن است عکس ویرایش شده یا فیک به نظر برسد. اما واقعا این طور نیست.در این عکس سورئال، که بخشی از آرشیو عکاسی نیرو‌های دفاع فنلاند است، یک ماشین ارتش فنلاند در امتداد جاده‌ای در چند مایلی مرز با اتحاد…

دستمال‌های پارچه‌ای برای پنهان کردن نقشه فرار در زمان جنگ جهانی دوم

جورجینا کنیوندر جنگ جهانی دوم، نقشه‌های سرّی روی دستمال‌های جیبی چاپ می‌شد تا نیروهای متّفقین در پشت خطوط دشمن بتوانند از آنها استفاده کنند. گرامی داشتن دستمال‌های پارچه‌ای کهنه پدر ‌همسرم شاید به نظر کاری ناخوشایند باشد اما در دل آنها…

اولم، یکی از عجیب‌ترین جانداران روی زمین – شبیه جنین نارس یا موجودات سری فیلم‌های بیگانگان

جانداری به نام Proteus anguinus که همچنین به عنوان اولم olm شناخته می‌شود، گونه‌ای سمندر است که بومی آب‌های زیرزمینی آلپ در جنوب شرقی اروپا است. این جاندار از معدود مهره‌داران غارنشین است و به دلیل شکل سر و دست‌ها  رنگ سفید مایل به صورتی و…

توهم کوتارد: آنهایی که تصور می‌کنند مدتهاست مرده‌اند!

«می‌اندیشم پس هستم»  Cogito, ergo sum با این حال همه کسانی که می‌اندیشند با این باور دکارت موافق نیستند.محتوای تفکر برخی از افراد مبتلا به یک اختلال عصبی روانپزشکی نادر، معروف به سندرم کوتارد، به جای اینکه به حس بودن منجر شود، به احساس…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / قیمت وازلین ساج / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو / مجتمع فنی تهران /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / لیست قیمت تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ / سریال ایرانی کول دانلود / دانلود فیلم دوبله فارسی /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو /توانی نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /تولید محتوا /دانلود نرم افزار /
14 نظرات
  1. rasa می گوید

    یکی از بهترین مقاله هایی که خوندم
    واقعا وقتی مقاله رو میخوندم یه جاهایی فکر کردم خودم هستم منظورم سبک فکری هست :))

  2. آترین می گوید

    آقای مجیدی لطفا همیشه به همین صورت دلنوشته هاتون رو بزارید که اکثر مواقع حرف دل خیلی از هم نسلی های خودتون هست.
    بارها چنین حسی رو تجربه کردم و همین اواخر تمام عزمم رو جزم کردم که با برنامه و اعتماد به نفس جلو برم و هیچ چیزی نتونه جلوی من رو بگیره. گوش هام رو به حرف های مفت و صدمن یه غاز کر کردم و فقط به دنبال چیزهای مثبت هستم. ولی باز هم پیش میاد از نحوه زندگی و طرز فکر دیگران دلخور میشم خود خوری میکنم. ولی چه میشه کرد مجبورم چشمم رو به جهل دیگران ببندم که حداقل اعصاب آسوده ای داشته باشم

  3. آرش خدایی می گوید

    سلام…

    چند روزی است به هشتگ #درد_مشترک علاقه مند شده ام.
    امافراتر از هشتگ ها، مدتهاست درد مشترکی را حس می کنم.
    و چه زیبا در این مورد نوشتید.

    ممنونم.

  4. علیرضا می گوید

    با سلام و عرض ادب
    به خوب موردی اشاره فرمودید. حقیقتا درد مشترکیست. این لزوم به همرنگ شدن با بدی ها برای امکان بقا بارها برای بنده پیش آمده و زندگی ام را بارها به چالش کشیده. نمونه اش در طول ۱۲ سال تحصیلم در ابتدایی ، راهنمایی و دبیرستان بود. در طول آن سالها بنده همواره نمی خواستم با شرورهای کلاس همرنگی کنم و به شدت در برابر بد شدن و همراهی با بدان مقاومت می کردم. نتیجه اش هم مشخص بود. به شدت مورد آزار آنها بودم و هر اتفاقی هم که برایشان ( شرهای کلاس ) می افتاد زیر سر من می دانستند و همیشه به من مظنون بودند و می گفتند حتما فلانی گزارش داده. خلاصه غلب اوقات از رفتار خوب احساس شرمندگی و تنهایی کردم و حسرت بد بودن خورده ام! اینکه چرا بد بودن همه گیر است و خوب شدن یا بودن نا پرهیزی محسوب می گردد گویا رشته درازی دارد.
    واقعا ممنونم از مطلب ارزشمندتان.

  5. اسیلوسکوپ می گوید

    واقعا جالب بود….

  6. علیرضا می گوید

    به قول شاملو، “جاودانه شدن را به دردِ جویده‌شدن تاب آر”

  7. وصال می گوید

    فوق العاده بود.

  8. وبلاگ فکربکر می گوید

    بسیار زیبا

  9. روشنک می گوید

    هر چی لازم بود من بگم سایرین گفتند . فقط خواستم بگم مطلب خیلی خوبی بود.

  10. andisepuyan می گوید

    بسیار نکووووووو
    دستتون درد نکنه بابت زمانی که میزارید و همچین مطالب پرباری مینویسید

  11. آموزش میکروتیک می گوید

    دستتون درد نکنه.واقعا مطالب خوبی در سایتتون هست.

  12. اعظم می گوید

    عالی متفاوت و مثل همیشه خاص

  13. فراز گرگین می گوید

    دکتر ایکاش از نوشته های شخصی الانم مینوشتی. بنظرم وبلاگ رو شیرینتر میکنه.

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      ممنون از نظرتون. ایده زیاده. اما اینقدر کارهای جانبی سایت زیاده که تا به مرحله یادآوری اون سوژه‌های می‌رسم یادم می‌ره. اما نظرتون درسته و این مطالب هم نوشتنشون برای من ساده‌تر و دلپذیرتره و هم خواننده‌ها معمولا می‌پسندنشون.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

••4 5