فروشنده، فیلمی که ارزش بیش از یک بار دیدن را دارد!
بالاخره فرصتی دست داد تا فروشنده اصغر فرهادی را ببینم، فیلمی که به علت درخشش در کن (ربودن جایزه بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمنامهنویسی) و نیز جنجالهایی که حتی این روزها هم همچنان بر سر اجازه نمایشاش در برخی از شهرها وجود دارد، بسیار جلب توجه کرده بودم.
اما مهمتر از آن ما منتظر بودیم ببینیم که این بار فرهادی ما را رو در روی کدام پایان «باز»، یا «قضاوت» یا «سؤال اخلاقی» قرار خواهد داد.
اخطار: خواندن این مطلب، داستان فیلم را کم و بیش لو خواهد داد. لطفا آن را بعد از دیدن فیلم بخوانید!
ساختن فیلم بر اساس یک تم، کاری بالقوه خطرناک است. شما عملا یک عامل غافلگیری را ندارید و چون فیلمهایتان از یک جنس است، بیننده همیشه ناخودآگاه تمایل پیدا میکند، آنها را با هم مقایسه بکند و مثلا بگوید فیلم فروشنده از «درباره الی» بهتر بود، اما از «جدایی نادر از سیمین»، ضعیفتر!
پیش از دیدن فیلم، هیچ نقدی را نخواندم، چون از لو رفتن داستان فیلم واهمه داشتم و میترسیدم که این لو رفتن، لذت دریافت ناب و دستاول فیلم را از بین ببرند و حتی برداشتم و دریافتن را دگرگون و منحرف کنند.
فیلم با یک صحنه عجیب شروع شد، ساختمانی که به خاطر گودبرداری در کنار آن، میلرزید، پیاش نشست کرده بود و ساکنانش در پی تخلیه آن بودند. یک زن و شوهر جوان با بازی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی هم از جمله همین ساکنان هستند. در لحظات خطیر تخلیه ساختمان، ماشین گودبرداری، همچنان به کار خود ادامه میدهد.
خب! این صحنه، به گمانم مقداری یک صحنه تمثیلی خیلی رو از آب درآمده بود و به سادگی میشد آن را به جامعه در حال سقوطی نسبت داد که نمیشود کاری برایش انجام داد و وقفه و درنگی در کار مسببان این سقوط هم در کار نیست.
مرد این داستان دبیر است و در ضمن به همراه همسرش اهل هنر تئاتر هم هستند و به بازیگری، مشغول. آنها نمایش مشهور مرگ فروشنده آرتور میلر را روی صحنه دارند.
همراه پیش رفتن داستان، ما صحنههایی از اجرای این نمایش را هم میبینیم و بخشی از دلمشغولی ما این است که ربط بین هر قسمت از داستان اصلی فیلم و بخش کوتاه تئاتر را پیدا کنیم و یا اینکه اصلا دریابیم، چرا فرهادی این نمایش خاص را برگزیده است و چرا این همه در کل فیلم روی آن تأکید کرده است.
به باورم، برای فهم بهتر فیلم شما باید کتاب مرگ فروشنده را بخوانید (دانلود از فیدیبو) یا اینکه نمایش تلویزیونیاش را ببینید(یوتیوب). نمایشی که گرفتاری انسان در چنگ نظام و تمدنی سنگدل، بیاعتنا و وحشتزا که هیچ چیز، جز سود نمیبیند و برای زندگی و تواناییهای ذاتی انسان، ارزشی قائل نیست. انسان به مثابه میوهای است که سرمایهداری عصاره آن را میمکد و وقتی دیگر عصارهای نداشت، به دور میافکندش، تا وقتی سود میآورد و «فروشنده خوبی است»، مفید است و بعد باید رهایش کرد.
داستان رفته رفته شکل میگیرد، درمییابیم که این زوج، زوج آس و پاسی هستند که بعد از دست دادن سرپناهشان، به لطف کارگردان نمایش، آپارتمان محقر دیگری پیدا میکنند.
اما در ادامه، صحنه کلیدی فیلم شکل میگیرد، زن به تصور اینکه شوهر زنگ آپارتمان را زده، شتابزده، درها را میگشاید، شخصی وارد میشود و ما البته بدون اینکه صحنه رو در رویی را ببینیم، درمییابیم که به زن تعدی شده است و به ناگاه او را با سری خونآلود در بیمارستان میبینیم.
زن، توضیح شفافی از حادثه نمیدهد، مرد هم تا به انتها از زن جزئیات را نمیپرسد، طوری که ما به صراحت تا انتهای فیلم نمیفهمیم که تجاوز به معنی حقوقی کلمه رخ داده است یا یک مزاحمت در حد لمس و درگیری فیزیکی صرف رخ داده است.
در ادامه فیلم متوجه میشویم که آپارتمانی که به این زوج واگذار شده، منزل سابق زنی بدنام بوده است که عادت داشته است، «مشتری»هایش را به آپارتمان بیاورد.
از همان صحنه تعدی، درمییابیم که باز حدیث انتقام شخصی، پیگیری قانونی، بخشش، یا اصلا شیوه تعامل زن و مرد، بعد از رخ دادن این ناگواری در میان است و این چیزی بود که ناآگاهان و یا مغرضان صدا و سیمایی، بدون اینکه چیزی از فیلم بدانند، تعبیر به غیرتفروشی در این فیلم کرده بودند و از بعضی فرهادی، سعی میکردند مانع نمایش فیلم بشوند.
اما خودمانیم، داستان انتقام یا بخشش هم، داستانی فرسوده در جامعه و سینمای شده است، بنابراین انتظار داشتیم که فرهادی با شیوهای نو، این مهم را مطرح کند.
پیگیری مرد و بهت زن ادامه پیدا میکند. مرد در دو راهی شکایت قانونی یا پیگیری شخصی است و زن همچنان «ظاهرا» در مرحله شوک است. زن اظهار میکند که نمیخواهد با شکایت قانونی یک بار دیگر مجبور به توضیح جزئیات آن صحنه ناگوار شود و روح و روانش را بیشتر بیازارد، مرد هم با مقاومتی مختصر، قبول میکند و خودش آستین بالا میزند.
شوک زن رفتهرفته، شکل دیگری به خود میگیرد و شکهایی در ما در مور ماهیت حادثه برمیانگیزد.
در ادامه فیلم با سه مسئله روبرو میشویم:
1- مستأجر قبلی آپارتمان، همان زن بدنام کیست، آیا نقشی در ایجاد حادثه داشته است؟ هیجانزده ما با گذاشتن قطعاتی از پازل، درمییابیم که این زن، یک غریبه نیست و یک آشناست.
در اینجا فرهادی مثل یک کارگردان فیلمهای کارآگاهی و جنایی، ظریف عمل کرده است و ما ظرافت و دقت و تعلیقی در سکانسهای، منتهی به این کشف، میشویم که در سینمای ایران کمتر سابقه دارد.
2- سرانجام به صحنهای میرسیم که انتظارش را داشتیم، با متجاوز چه باید کرد؟ آیا باید تحویل قانونش داد، شکنجهاش کرد، آبرویش را از او سلب کرد؟ قهرمان مرد داستان تا به انتها با خودش کلنجار میرود که چه کند.
اوضاع وقتی دراماتیک میشود که مردی به عنوان متجاوز معرفی میشود، هیچ سنخیتی با یک متجاوز خشن تیپیکال ندارد، نه جوان و هیکلی است، نه بیآبرو و هرزه است!
3- فیلم تمام میشود. این بار دیگر ظاهرا یک پایان ناتمام نداریم، قهرمان داستان، تصمیم گرفته که چه کار کند. ما ظاهرا باید به این سؤال پاسخ دهیم که او کار نیکویی کرده است یا نه؟ آیا او میتوانسته طوری دیگر عمل کند؟ آیا این بار، همان طور که همسرش قبلا اخطار کرده بود، تصمیم او منجر به جدایی و منفک شدن دستکم روحیاش از همسرش میشود؟
و اصلا «فروشنده»ی داستان ما، کدام یک بوده است: مرد متجاوز یا قهرمان مرد؟
4- بله! قرار بود با 3 سؤال مواجه شویم، اما آیا سؤال چهارمی را هم میشود مطرح کرد؟
از دیرباز عادت داشتم که وقتی مقالهای از ژورنالیست پرآوازهای بخوانم، با خودم بگویم که اگر خودم میخواستم همان مقاله را بنویسم، چطور مینوشتماش!
موقعی که فیلم تمام شد، هنوز با یک حیرانی مواجه بودم. آیا فیلم به تمامی همین بود؟ آیا فرهادی یک ناتمامی ظریف و ناپیدا را با زیرکی در فیلم نگنجانیده؟
بنابراین صبح روز بعد، با خودم کلنجار رفتم تا به خودم بقبولانم که چنین چیزی در کار بوده است، یا لااقل اگر خودم فرهادی بودم، این مطلب را در فیلم پنهان میکردم.
چه چیز را؟
این مطلب را که شاید، «شاید»، متجاوز معرفی شده، واقعا متجاوز نبوده است!
- متجاوزی با آن شدت بیماری قلبی عروقی چطور میتوانسته به صورت فیزیولوژیک و عملی متجاوز بوده باشد.
- صحنه تجاوز در حمام اتفاق افتاده بود، اما ظاهرا روز بعد قهرمان مرد داستان، لباس زیر یک مرد را کنار تخت زن پیدا میکند و به دور میافکند.
- مقداری پول، در اتاق پیدا میشود. پولی که ظاهرا متجاوز به تصور اینکه با زن بدنام همیشگی خواهد بود، کنار گذاشته بود، اما متجاوز داستان، وقتی از او سؤال میشود که چقدر کنار گذاشته باشد، از پاسخ عاجز میشود.
عنوان این پست، به شما توصیه میکند که فیلم را باید بیش یک بار ببینید. راستاش من فیلم را فقط یک بار دیدهام و بنابراین نمیتوانم از روی حافظه، به درستی همه شواهد را کنار هم بگذارم. شاید هم تیپ موفقی که فرهادی برای متجاوز درست کرده بود، این دلرحمی یا آرزوی به فنا نرفتن متجاوز را به صورت پارادوکس در من برانگیخته تا حدی که میخواهم شاهدی بر گناهکار نبودنش پیدا کنم. اما خب، به نظرم هیجانانگیز است که چنین آلترناتیوی را هم در نظر بگیریم! در نظر بگیرید که متجاوز به قصد حفاظت از شخصی، همه چیز را به گردن گرفته باشد!
اما در مورد فیلم، صرفنظر از داستان و جنبههای کارآگاهیاش چه میتوان گفت؟
مثل همیشه فرهادی خیلی قوی عمل کرده است. داستان را با ظرافت و مهارت پیش میبرد و پیداست که فیلمنامه را بسیار پرداخت کرده است و هیچ دیالوگ و صحنهای در آن، تصادفی درج نشده است.
بازی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی بسیار قوی است، اما اجازه بدهید که ما بازی فرید سجادی را هم بستاییم که چیزی کمتر از شهاب حسینی ندارد و توانسته به خوبی حس بهت، شرمندگی، گناه، بیماری و بیچاره بودن را هم القا کند. اگر بازی خوب او نبود و اگر فرهادی نمیتوانست به خوبی از او بازی بگیرد، ما اصلا با یک پایانبندی خوب روبرو نبودیم.
استفاده فرهادی از صحنههای تئاتر مرگ فروشنده، از یک سو زیباست و از سویی مقداری هم در برخی از جاهای فیلم، برای برخی از بینندههای فیلم که آشنایی با این نمایش ندارند، آزاردهنده میشود.
به درستی اشاره کردید که فیلم را بهتر است بیش از یک بار دید اما به نظرم در همان یک بار دیدن حتی بی مداقه می شود جوراب مرد را با لباس زیر اشتباه نگرفت.
با سلام. متن پر از غلط است تا جایی که خوندنش رو سخت و غیر ممکن کرده. لطفا یک بار متن رو خودت قبل از انتشار مطالعه و ویرایش کن
سلام تشکر از سایت خوبتون
سلام
مرسی، مطلب خوبی بود و موافقم که واقعا لازمه لااقل دوبار فیلم رو دید.
اما در مورد دو تا قسمتی که گفته بودین، اینکه زن بدنام آشناست، فکر که نمیکنین همون بازیگر زن همسایه در تاتر باشه؟ چون رعنا با اون خانم تلفنی صحبت میکنه و میدونیم که آشناشون نیس وگرنه صدا رو تشخیص میداد. اگر منظورتون این نیس، چیه؟
و کنار تختشون لباس زیری پیدا نمیکنن، جورابهای اون آقاست که صحنه ای که عماد داره میاد توی خونه ،خونی هم که رو زمینه از ردپا مشخصه که از یک پای برهنه س و مرد وقتی گریه میکنه و میگه وسوسه شدم به نظرم صحبت رو تموم میکنه و حتما کار خودشه.
به نظر من اتفاق اینطوری افتاده: مرد میاد توی اتاق پول رو میذاره جوراباش رو درمیاره، لباسهای خانوم رو روی تخت میبینه و به جای صبر کردن توی اتاق وسوسه میشه بره داخل حمام..
مثل همیشه عالی بود آقای مجیدی
راستی به نظرم جوراب پیرمرد در خانه جامانده بود نه لباس زیر!
ممنون از مقاله خوب شما من هم چند روزی است که درگیرم همه این سوالها را دارم ولی خودم رو اینطور راضی کردم که احتمالا تعدی کاملی صورت نگرفته و شخص متجاوز فقط قصد این کار را داشته لباس زیر کنار نبوده و تنها یک جفت جوراب بوده که در صحنه ای که مجرم کفشش رو در اورد جوراب نو به پا داشت و در خصوص پول هم گفت نشمردم و وقتی وارد حمام شده در گیری صورت گرفته و متجاوز سریع فرار کرده برای اینکه زن داستان خیلی خشمگین نبود و بیشتر غمگین بود می توان نتیجه گرفت که تجاوز صورت نگرفته. فروشنده به نظر من شخص متجاوز بود
باسلام
ممنون از پستهای خوبتون.
اینا چیه دیگه :)))
خب یه کلام بگو آی لاو یو فرهادی و تمام.
دیروز یه فیلم خیلی بد هالیوودی دیدم که با این سوالا و تفسیرهای نچسب راحت میشه شاهکارش کرد :))
سلام
ممنون از متنی که نوشتید ولی اگه احیانا ناراحت نمی شوید من فیلم رو دوست نداشتم-به نظرم داستان خیلی ساده تر از این حرفا و سوالا بود الکی دارید داستان رو شلوغ و خاص میکنیید-به نظرم واقعا در حد کن و یا اسکار نبود اگرچه به نظرم کلا کن خیلی بالاتر و پراهمیت تر از اسکاره-بازیها واقعا خوب بود بخصوص آقای سجادی که بار اصلی کل فیلم رو دوشش بود البته به نظرم بازیهای ابد و یک روز هم کم از این فیلم نداشت-به شخصه قاب و انتخاب نماهای حاتمی کیا رو بیشتر میپسندم.
ممنون از مطلب خوبتون
نکته ای که باید خدمتون عرض کنم اینه که با توجه به صحنه های خونین منزل و رد پای آغشته به خون و اینکه در نهایت معلوم میشه که پای همان پیرمرد ، زخمی و باند پیچی شده این فرضیه رو که شاید میخواسته از یکی دیگه دفاع کنه رد میکنه
بنابراین متجاوز معرفی شده در واقع همان متجاوز اصلی بوده
به نظر من باید به نکته توجه کرد که شاید آقای فرهادی از بیان اینگونه فیلم میخواسته رخنه این معضل اجتماعی رو حتی در اقشار مسن تر جامعه هم نشون بده
تیتر این نوشته بیش از هرکسی سخنش با خود شماست! نه؟
نمیدانم حواستان به کجا پرت بوده که جوراب را…؟ البته میتوان گفت محو فیلم بوده اید و پیش پیش قضاوت کرده اید.
فقط یک نکته:
“متجاوز به قصد حفاظت از شخصی همه چیز را به گردن گرفته”!!!
من هنوز مبهوتم که شما چگونه به این نتیجه گیری رسیدید. انقدر بهت زده که انگار سیلی را شهاب حسینی به صورت من نواخت! شما چطور فیلم را دیده اید؟ پای زخم و بانداژ شده برایتان چه معنی دارد؟ ترس و اضطرابی که بعد از اولین درخواست شهاب حسینی مبنی بر درآوردن کفش در چهره مرد دیدید، چه معنی ای؟!!!
فکر میکردم ایرادات فنی به فیلم گرفته اید. ولی بسیار آماتور در موردش حرف زدین.هیچ نقطه عطفی رو درست و عمیق ندیده اید.
بنظرم شما فیلم را بسیار ببینید. خییییلی
این متن رو ویرایش کنید لطفا. کاش متنهاتون رو یکی دوبار قبل از پست کردن بخونید. و به نظرم این فیلم رو حتما دوباره ببینید. به مطالبی اشاره کردید که مشخص میکنه خیلی جاها رو دقت نکردید.
من امروز فیلم رو دیدم به نظر فیلم شاهکاری نبود ولی فیلم جالبی بود. البته نقد شما نمی تونه خیلی زیاد چیزی که من دیدم رو توصیف کنه.
1- فیلم درگیری بین انتقام و بخشش بود ولی چیزی که غافل مونده نظراتی بود که فرهادی از طریق سایر افراد (همسایه ها) به عنوان جامعه بیان کرده.
2- فیلم نمایشی از یک زندگی واقعی است . با بیان اینکه «فاحشه ها هم انسان هستند» . « متجاوزان هم خانواده دارند»
نقطه اوج فیلم هم دگیری فکری عظیمی بین مجازات متجاوز (که منجر به از هم پاشیدن زندگی پیرمرد می شد) و بخشش متجاوز هست. نکته ای که با ترانه علی دوستی در فیلم بخشش رو انتخاب می کند زیرا قصاص(تنبیه) متجاوز را در حقیقت یک تنبیه (از هم پاشیدن زندگی چند نفر دیگر) غیر عقلانی می داند.
در نهایت به نظر من این فیلم فقط به عنوان یک تلنگر برای برخود و قضاوت در مورد اتفاقات مختلف برای مردم جامعه لازم هست و مانند فیلم های فرهادی اینده ای خانواده مورد تجاوز قرار گرفته د رهاله ای از ابهام هست.
سلام. خواهش میکنم کامنتمو حذف کنین، یا حداقل ب آدرس ایمیلم پاسخ بدین… صمیمانه ممنونم اگر همکاری کنین. 🙁
دوست گرامی، بخش کامنتهای آن پست به دلیل نظراتی که این روزها بعد از 6 سال از نگارش آن کامنت میآمد و همگی میتوانست جنبهی سودجویانه و مصداقی از کلاهبرداری ایجاد کند، حذف و تمامی آن نظرات تایید نشد. وبلاگ ما تنها یک شبکهی اجتماعی خارجی را معرفی کرد و نمیتواند هیچ مسئولیتی را دربارهی کامنتهای درخواست پول بپذیرد و عمل بانکی انجام دهد، چرا که این موضوع، مصداق معاونت در جرم احتمالی است و هیچ انسان عاقلی، چنین ریسکی را با اعتبار وبلاگ و نام خود انجام نمیدهد.. برای ما جالب است بدانیم یک معرفی ساده، چه ذهنیتی در ذهن خوانندگان ایرانی ایجاد کرده که گمان کنند کامنتهای با شماره حساب و درخواست پول بنویسند. البته منظورم شخص شما نیستید، روزانه 50 نفری بود که این کار را میکردند و نظراتشان حذف میشد.
اون صحنه ای که میزنه تو گوش متجاوز کل سالن سینما با هم تشویقش کردن یعنی مردم همون لحظه از این اتفاق خوشحال میشن دوست دارن طرف مجازات بشه…
ای کاش همون یک بار رو درست دیده بودید!
1-مستاجر قبلی آشنا نیست(هم بازی زوج جوان که زنی مطلقه است نیست) چون بچه اس به خانه ی زوج آمد و اظهار آشنایی به خانه نکرد.
2-جورابهای متجاوز به وضوح نشان داده شد و خبری از لباس زیر نبود.
3-پای پیرمرد زخمی بود، همان زخمی که از شیشه های حمام ایجاد شده و پله ها را خونی کرده و همسایه ها هم دیده اند مردی لنگ لنگان بیرون میرود.
ایجاد معما و هیجان فی نفسه زیباست،اما به رشته تحریر در آوردن تخیلات شخصی زیر پرچم فیلمی که میلیون ها بیننده داشته امریست عجیب!!
سلام خیلی مایلم به کامنت ها پاسخ بدید
آقای مجیدی مثل همیشه عالی بود ممنون
سلام
بسیار عالی بود …
فکر نکنم آقای مجیدی جایی ادعا کرده باشند که در جایگاه منتقد فیلم و یک حرفه ای این متن را نوشتند. این نوشته را هم من بیشتر به صورت یک دلنوشته و به اشتراک گذاشتن تجربه لذت دیدن یک فیلم حساب می کنم. به نظرم ایشون دریافتی که از فیلم داشتند(چه درست و چه غلط) بیان کردند. حالا یک جایی را هم به اشتباه ایشون جوراب را لباس زیر دیدند و برداشتی داشتند به نظرم شایسته نیست به این نحو برخورد بشه. هرکسی در بخش کامنت ها می تونه دریافت خودش را از فیلم بگه. برداشتی که هر کسی از فیلم داره متفاوت از دیگران و حتی از خود کارگردان هست. در جایی آقای فرهادی موضوع اصلی فیلم را دفاع از حریم خصوصی عنوان کردند که ممکنه یک بیننده چنین دریافتی از فیلم براش ایجاد نشده باشه. به نظرم همین که هر کسی می تونه برداشتی از دیدن یک فیلم داشته باشه خودش نشون از جذاب بودن اون فیلم داره.
برنامه هفت افخمی هفته قبل در کمال ناباوری فیلم ” فروشنده” را اسپویل کرد . در یک نشست سه نفره : افخمی ، فراستی ، قطبی به دلایل فرامتن و بیشتر محفلی هفتی ها سعی در خراب کردن سینمای فرهادی دارند و با لود دادن داستان فیلم می خواستند انگیزه تماشای این فیلم را برای مخاطبین از بین ببرند . از فراستی که توقعی نیست ولی از افخمی بخصوص سعید قطبی زاده نا امید شدم.
جهت تصدیق نظر شما عرض کنم این روند در برنامه هفت این هفته هم ادامه یافت و دیگر جای شکی در مورد غرضورزی گردانندگان این برنامه و حتی سازمان مربوطه برجای نگذاشت.
البته بعنوان یک نکته حاشیهای، میتوان به هماهنگی سازمان با شبکههای به ظاهر دشمن ماهوارهای که همزمان فیلمهای دیگر غیر از “فروشنده” را تبلیغ میکنند اشاره کرد. اقدام هماهنگی که در کمپین حمایت از تولید داخلی نیز به چشم آمده است. این شبکههای معاند به اسم حمایت از تولیدکننده و هنرمند ایرانی تبلیغ همه را میکنند به جز “فروشنده”. یعنی آنها هم مثل دار و دسته افخمی دوست ندارند “فروشنده” بفروشد؟!
من تعجب می کنم که چطور شک کردین که شخص متجاوز معرفی شده شاید شخص واقعی نبوده . توی صحنه ای که عماد ازش می خواد به دامادش زنگ بزنه و متوجه میشه خط موبایلش جدیده(شخص متجاوز موبایلش رو در منزل اونا جا گذاشته بود و سیم کارتش رو سوزونده بود) حدس میزنه که اون بوده بخاطر همین ازش میخواد کفشش رو در بیاره تا ببینه کف پاش زخمی شده یا نه . کاملا مشخصه که آلترناتیوی برای این موضوع وجود نداره !
دست رعنا بعد برگشتن از بیمارستان روی تخت منتظر دست عماد بود خبری نشد.دستشو آروم و سرخورده جمع کرد و برد زیر بالش
تشکر از لطفتون خیلی به درد بخور بود
سلام. اول از همه واسم جالب بود این همه سوال داشتید.
دوم اینکه مهمترین مطلب در مورد فروشنده این بود که قضاوت کردن خیلی سخته. تازمانی که شما چهره مرد متجاوز رو ندیدید با شهاب هم نظرید و به دنبال قصاص و مجازات. چرا که جرم مسلمی رخ داده و هیچ شکی توش نیست و از نوع بدترین جرمهاست( فرهادی گناه پیش پا افتاده ای رو انتخاب نکرده) و تا آخر فیلم مشخص نمیشه کی اون کار رو کرده. وقتی متوجه میشیم چه کسی جرم رو مرتکب شده( انتخاب عالی چهره مجرم از نظر سن و چهره و خانواده ای که داره) به شک و تردید ترانه در مورد مجازات و بخشش دچار میشیم و قضاوت در مورد این گناه مسلم رو سخت میکنه دیگه چه برسه به دیگرقضاوت های ما
فیلم های اصغر فرهادی مثل همیشه، عجیب، جذاب و زیبا