آیا میدانید قبل از تصمیم به ازدواج باید به یک سواد عاطفی رسیده باشید؟!

نوشته: دکتر کلود استاینر
یافتن هـمسر خـوب مـشکل است. اکثر مردم فهمیدهاند که نظام قدیمی سلطهگر/سلطهپذیر، که در آن معمولاً مرد ابتکار عمل را در دسـت میگیرد و زن از او پیروی میکند، دیگر منسوخ شده است. یکی از مهمترین دلایل این امر آن اسـت که در پیوندهای زناشوئی قـدیمی، نـیازهای عاطفی مرد حق تقدم داشتند و نیازهای زن معمولاً درک نمیشدند و اگر درک میشدند کودکانه تلقی گشته و مورد استهزاء قرار میگرفتند و از آنها چشمپوشیس میشد. در نتیجه بعد از گذشت چند سال از ازدواج (تقریباً 7 سال) اکثر زنان قادر نـبودند این بیتوجهی را تحمل کنند و طغیان میکردند یا دچار نومیدی میشدند.
امروزه هنوز هم افرادی که قلبا اعتقاد به تساوی حقوق مرد و زن دارند اغلب به دام همان الگوهای سنتی و قدیم تبعیضآمیز میافتند. در روابـط بـین زنان و مردان، مردان هنوز تمایل به برتری دارند، درحالیکه زنان به سختی میتوانند از حقوق خویش دفاع کنند. زنها باید آماده و مراقب باشند و دائم تلاش کنند تا بتوانند در رابطه زناشویی به حـق و حـقوقشان دست یابند و نیازهای عاطفی خود را بهطور همسان با مرد ارضا کنند.
آدمها در واقع، در مورد نحوه برقراری رابطه با یکدیگر دچار مشکل هستند. تعجبی ندارد که خیلی از افراد به سـادگی تـسلیم میشوند و در تنهایی زندگی میکنند. برای زن و شوهرهایی که میخواهند رابطهای عادلانه مبتنی بر تساوی حقوق با یکدیگر داشته باشند، داشتن سواد عاطفی ضروری است.
آنها میتوانند برپایه اصول زیـر بـاهم بـه زندگی بپردازند:
-اعتقاد به حـقوق مـساوی در زنـدگی زناشوئی
-توافق بر سر این موضوع که هیچ کس حق زورگویی ندارد
-تعهد به درستکاری و صداقت.
برابری حقوق، صداقت و توافق
تـوصیه مـن بـه زوجهایی که میخواهند رابطهای برپایه سواد عاطفی داشـته بـاشند این است که هرچه زودتر توافقنامهای براساس تساوی حقوق و صداقت برقرار سازند. در یک رابطه مبتنی بر تعاون و همکاری:
هـیچیک از طـرفین سـعی نمیکند بر دیگری سلطهجویی کند، هیچیک کاری برخلاف میل دیـگری انجام نمیدهد، هر کس هرچه میخواهد با آرامش و مهربانی از دیگری طلب میکند و هر کس با همدلی و صمیمیت بـه نـیازهای دیـگری گوش فرا دهد. ضمانت اجرایی این تعهدات آن است که بـر الگـوهای قدیمی سلطه جویی، دروغگویی، و ایثارگری در راه دیگری غلبه کنیم. تغییر الگوهای قدیم کار سادهای نیست و یک شـبه امـکانپذیر نـمیباشد؛ اما به محض آن که اقدام به این کار کردید، چنان نـیرویی مـییابید کـه هر نوع رابطهای، خواه نو، خواه قدیمی را تقویت خواهد نمود. وقتی که هر از چـند گـاه اشـتباهات عاطفی رخ میدهد، معذرتخواهیها و اصلاح رفتارها، رابطه زناشوئی را همچنان مستحکم و بانشاط باقی نگه میدارد.
بـرابری حـقوق
مساوات و برابری در زندگی زناشوئی برپایه این عقیده قرار دارد که زن و شوهر دارای حقوق یکسان هـستند و بـاید بـرای تحکیم و موفقیت رابطه خود بهطور عادلانه با یکدیگر همکاری کنند. این عقیده که زنـ و شـوهر دارای حقوق مساوی هستند به این معنی نیست که آنها نمیتوانند با هم تـفاوت داشـته بـاشند. تساوی حقوق، به ویژه در مورد زن و مرد، که از بسیاری لحاظ با یکدیگر تفاوت دارند، به ایـن مـعنی است که تفاوتهای آنها نباید باعث آن شود که یکی بر دیگری بـرتری یـابد و بـر او سلطهجویی کند.
همکاری عادلانه و مساوی زن و شوهر اصلاً به این معنا نیست که زن و شوهر بـاید هـر دو بـه یک اندازه کار کنند و به یک اندازه حقوق بگیرند و کارهای خانه را بـهطور مـساوی بین خود تقسیم کنند. در رابطه زناشوییی متکی بر سواد عاطفی، مساوات به معنی آن است کـه زن و شـوهر کارها را به گونهای باهم تقسیم میکنند که هر دو از انجام سهم خود احـساس رضـایت کند. اگر یکی از طرفین نسبت به سـهم خـود نـاراضی باشد باید این آزادی را داشته باشد که آن را بـیان کـند و با همکاری یکدیگر به سمت توافقی عادلانه حرکت کنند.
درستکاری و صداقت
صداقت مـهمترین تـوافقی است که در یک رابطه انـسانی مـتعادل صورت مـیگیرد. بـیشک هـیچ کس حاضر نیست در رابطه جدی خـود بـا دیگران عدم صداقت ببیند. در حقیقت دو نفر که به هم عشق میورزند ابداً نـباید به یکدیگر دروغ بگویند. در مراسم رسـمی ازدواج مشاهده میکنیم کـه طـرفین را قسم میدهند که «در فقر یـا ثـروت، در بیماری یا سلامت، و در همه لحظات سخت زندگی در کنار یکدیگر باشیم و…» اما این سـوگندها شـامل صداقت و راستگویی نمیشود. شاید بـه ایـن خـاطر که در اکثر روابـط انـسانی، حد اقل یکی از طـرفین قبلاً راجع به چیزی دروغ گفته است؛ بعضی اوقات نیز هر دو در مورد موضوعی به همدیگر دروغ گـفتهاند!
حـتی در صادقانهترین پیوندهای انسانی، همیشه چیزی در پرده ابـهام اسـت و از دیگری مـخفی نـگه داشـته میشود. شاید زن همیشه اشـتیاق داشته است که تعریف و تمجید بیشتری راجع به ظاهر و قیافهاش بشنود، اما شرم و حیا مـانع از بـازگویی این نیاز شده است؛ یا مـرد شـاید هـیچ گـاه عـدم رضایت خود از رابـطه جـنسی با همسرش را با او در میان نگذارد. حتی کوچکترین دروغ یا راز، تأثیر زیانباری بر رابطه دوستی یا زناشویی مـیگذارد، زیـرا مـمکن است آغازی برای دروغگوییهای بزرگتر بعدی بـاشد و بـعد از مـدتی طـولانی، مـوقعیت آن رابـطه را به خطر بیندازد.
وقتی که زن و شوهر بعد از سالها سعی میکنند دروغها و رازهای نهفته خود را برای یکدیگر آشکار کنند، آنگاه اسراری برملا میشود که به راستی میتواند آنـها را ناراحت کند؛ مثلاً برداشت پنهانی پول از حساب مشترک بدون گفتن به دیگری، با ناراحتی و عدم رضایت از نوع رابطه جنسی، یا ظاهر و قیافه طرف مقابل یا هوش و استعداد او و غیره. به نظر مـن بـهتر است موضوع آشکار کردن رازها در حضور شخص سوم مثل یک دوست مطمئن یا یک روانشناس انجام گیرد.