کسانی که بیماری «همیشه راضی کردن دیگران» را دارند
افکار سمی
برخی از ما در حالی که پیوسته دراندیشهٔ راضی کردن دیـگران هستند، فکر میکنند در شاد و راضی کردن دیگران بسیار عالی و بیکموکاست هستند، اماحقیقت ایـن است که استعداد ایـن دسـته در واقع در این است کهخود را ناشایسته و بیکفایت احساس کنند. بد نیست به این توجه داشته باشید که چقدر در دادن احساس به دبه خودتان مهارت دارید! شما برای راضی کردن دیگران، خودرا وادار به رعایت قـواعد و مقررات و ضوابط سختگیرانهای میکنید قرار میدهید و برای خود معیارهای غیرواقعبینانهای درنظر میگیرید، و بعد همه این کارها را میکنید تا خوب و خوشایندبه حساب آیید. اما چرا در حق خود خوبی نمیکنید و کاری نمیکنید که بـرایخودتان خـوشایند باشید؟
«باید» های ویرانگر
علتش این است که اندیشه شما با عبارتهای اشتباهآمیزی مثل انواع «باید» ها آلوده و مخدوش شده است. این نیرو، کامپیوتر ذهن شما را فاسد میکند و انواع و اقسام «باید» هـا را بـه فرایند فکری شما راه میدهد، مانع از آن میشود که به احساس شادی، خوشبختی، رضایت، شایستگی یا موفقیت برسید. شما قربانی یک دیکتاتوری، یک فشار پیوسته در ذهن خود هستید. وقتینمیتوانید بهطور کامل و صـددرصد مـطابق با فرامین ذهن خود رفتار کنید، به احساس گناه، سرزنش خود، یاس و افسردگی میرسید و وقتی دیگرانهم مطابق قواعدی که شما برای خود نوشتهاید ظاهر نمیشوند، احساسخشم، ناراحتی و نومیدی مـیکنید.
شـاید بـه درستی متوجه نباشید که چـقدر بـه خـودتان سخت میگیرید اما به دهفرمان مهر طلبها و اشخاصی که پیوسته در اندیشه راضی کردن دیگران هستند توجه کنید. کیست که بخواهد مطابق ایـن ده فـرمان ظـاهر شود و دراسترس دائم به سر نبرد؟!
ده فرمان مهرطلبها (مـردم راضـیکنها)
1-من همیشه باید مطابق با خواستهها، توقعات و نیازهای دیگران ظاهرشوم.
2-من باید از همه کسانی که در پیرامون من قرار دارنـد، از مـن تـقاضایکمک بکنند یا نکنند، حمایت کنم.
3-من باید همیشه به مسائل دیگران توجه کنم و برای حل این مسائل ازهیچ کوششی فروگذار ننمایم.
4-من باید همیشه خوب و خوشایند باشم و هـرگز احـساسات کـسی راجریحهدار نکنم.
5-من باید همیشه دیگران را مقدم بر خودم به حـساب آورم.
6-مـن نباید هرگز به کسی «نه» بگویم؛ باید به همه خواستهای آنهاجواب مثبت بدهم.
7-من هرگز نـباید کـسی را نـومید کنم یا خواسته او را به زمین بگذارم.
8-من همیشه باید شاد باشم و هـرگز نـباید احـساسات منفیام را به دیگراننشان دهم.
9-من باید همیشه سعی کنم که دیگران را از خود راضی نـگه دارم و آنها را شـاد سازم.
10-هرگز نباید با طرح نیازها و مسایلم دیگران را ناراحت کنم. البته یک فرمان یـازدهم پنـهانی هم در کار است: من باید «راعی به تمامعیار همه این بایدها و نبایدها بـاشم.»
هـفت «بـاید» مرگبار
نشانگان بیماری «راضی کردن دیگران»، در برگیرندهٔ سلسله انتظاراتی در اینباره است که وقتی بـا آنـها اینگونه خوب و خوشایند برخوردمیکنید، آنها باید چگونه با شما چگونه رفتار کنند!
بـسیاری از ایـن انـتظارات درباره دیگران، در گروه «بایدهای پنهان» جای میگیرند. با این حال، هفت «باید» مهلک درباره دیـگران مـوجب میشوند که هرگاه انتظاراتتان برآورده نشد به احساس منفی برسید. اما البته ابـراز احـساسات مـنفی در قبال دیگران-از قبیل خشم، رنجش یا نومیدی-به حکم فرمان شماره 8 محکوم است! و همان طور که مـیدانیم به مـوجب فـرمان هشتم: «شما باید همیشه شاد باشید و هرگز هیچ احساس منفی در قبال دیگران بـروز نـدهید.» نتیجهٔ خالص این رویارویی بایدها این است که شما: (1) به خاطر داشتن احساسات منفی در قبال دیگران احساس گـناه مـیکنید و (2) خود را سرزنش میکنید که نتوانستهاید به قدرکافی دیگران را راضی کنید تا متقابلاً رفـتار مثبتی با شما داشته باشند!
هفت بـاید مـرگبار
1-دیـگران به دلیل این همه خدمتی که بـه آنـها میکنم، باید مرا دوست بدارند و از من تشکر کنند.
2-دیگران باید همیشه مرا تأیید کـنند و دوسـت بدارند، زیرا برای خشنودکردن آنـها بـه شدت تـلاش مـیکنم.
3-دیـگران هرگز نباید از من انتقاد کنند، زیـرا هـمیشه سعی دارم مطابق میل و خواسته آنها رفتار کنم.
4-دیگران باید با مـن مـهربان باشند، زیرا من با آنها بـه خوبی رفتار میکنم.
5-دیگران هـرگز نـباید مرا برنجانند و یا با مـن رفـتار غیرمنصفانه داشته باشند، برای اینکه من با آنها خوب و خوشایند رفتار میکنم.
6-دیگران هـرگز نـباید مرا ترک کنند، زیرا کـاری مـیکنم کـه به من احـتیاج داشته بـاشند.
7-دیگران هرگز نباید از مـن عـصبانی شوند، زیرا من با تمام وجود سعی میکنم از پیدا کردن اختلاف با آنها بپرهیزم و یـا آنها را از خودم خشمگین نسازم.
این قوانین درباره ایـن کـه دیگران چـگونه «بـاید» یـا «نباید» رفتار کنند، نـشانه رفتار تدافعی کسانی است که میخواهند دیگران را از خود راضی نگه دارند. تردیدی در این نیست که راضـی کـردن، کمک کردن و یا برآورده ساختن نیازهای دیـگران بـه شـما احـساس خـوبی میدهد. اما ایـن فـرمول در نهایت اشتباه و معیوب است.
دست از بایدها بشوید
تمامی بایدهای مهلک هفتگانه را میتوان بهگونهٔ «ترجیحی» بیان کـرد. مثلاً «تـرجیح میدهم که دیگران بهمن بیاعتنایی نکنند»؛ ایـن طـرز بـیان و انـتظار، بـسیار واقـعبینانهتر است.
بیان ترجیح، «ترجیح میدهم که دیگران، به خصوص کسانی که من آنها را دوست دارم با من باقی بمانند و مرا ترک نکنند»، در مقایسه با عبارتی که دیگران را ازترک کـردن شما ممنوع میکند، عبارت بهتری است. عبارت دوم بدین معناست که شما کنترل کامل کارهایی را که دیگران میتوانند یا نمیتوانند بکنند در دست داریدو حال آنکه در واقع چنین نیست. اما جمله «تـرجیحی» تـصدیق درست و دقیقی است که دیگران میتوانند حتیاگر شما را ناراحت بکنند درباره نصیحتتان دست بهانتخاب بزنند.
دکتر دیوید برنز و سایر متخصصان شناختدرمانی، روش درمانی بسیارپرطرفدار که برای از میان برداشتند خـطاهای شـناختی تلاش میکند-معتقداست که «بایدها» مسبب افسردگی، اضطراب و سایر مسائل خلقی هستند. در روش شناختدرمانی، بیماران تشویق میشوند تا به جای عبارات «بایددار»، از عبارات بـا انـعطاف بیشتر و منطقیتر استفاده کنند. تـوجه بـه این نکته که به کار بردن عبارات «باید» دار، سلامتی عاطفی، خوشتبختی و شادی انسان را به مخاطره میاندازند، به حدود سی سال قبل از آنها زد شناخت درمانی بـرمیگردد. یـکی از بنیانگذاران سرشناس تحلیل روانی بـه نـام دکتر کارن هورنای از عبارت «قساوت بایدها» برایتوصیف نیروی دربند کشندهٔ قواعد و قوانین شخصی استفاده نمود. به گفته دکتر آلبرت آلیس مؤسس مکتب رفتاردرمانی منطقی هیجانی مکتبی که قبل از شناختدرمانی، صورت خـارجی پیـدا کرد-، بیماران عصبی خوب و خوشایند-عبارتی که آلیس آن را برای تمامی کسانی که از اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات دماغی رنج میبرند به کار بردهاست-موجوداتی هستند که به خود لطمه میزند. به گـفته او، ایـن بیماران در سه مـورد از باورهای «باید» دار با دشواری روبهرو هستند:
1-«من باید کارهای خوب بکنم، دیگران را راضی بکنم و یا مورد مـهرو محبت اشخاص مهم در زندگیام قرار بگیرم؛ در غیر این صورت آدم بیارزشی هـستم. «ایـن نـظریه موجب افسردگی و اضطراب میشود.»
2-تو باید با من به خوبی رفتار کنی و باید مرا تأیید کنی در غـیر ایـن صورت آدم بدجنس و خطاکاری هستی»(این طرز تلقی منجر به خشم، سرزنش و نومیدی مـیشود. اشـخاصی کـه پیوسته در اندیشهٔ راضی کردن دیگران هستند ممکن است خود را به این اتهام که به قدر کـافی خوب و خوشایند نیستند تا مهر و محبت و تصدیق دیگران را برای خود بخرند سرزنش کنند).
3-«شرایط زنـدگی باید بهگونهای باشد کـه مـن میخواهم در غیر این صورت وحشتناک و مصیبتبار است»(این «وجه امری» تولید ناراحتی، هراس، ابهام، سرزنش، خشم، اضطراب و افسردگی میکند). آلیس به همراه تنی چند از تراپیستهای شناخت درمانگر توصیهمیکند که به جای «باید» ها از عـباراتی استفاده شود که بیشتر خواستهها و آرزوهای آنها را به نمایش بگذارد. درست همانطورکه توضیح دادم و گفتم که چگونه هفت «باید» مرگبار را میتوان به کمک عبارات «ترجیحی» جایگزین کرد. برای مثال چرا دیگران باید شما را دوسـت بـدارند و از شما تشکر کنند؟ هرچند ممکن است شما برای راضی کردن آنها بسیار تلاش کنید که البته اگر مورد مهر و عشقی واقع شوید بسیار هم خوب است. در ضمن، بسیار بهتر است اگر دیگران شما را به خـاطر آنـچه هستید دوست بدارند، نه به خاطر کارهایی که اضطرارگونه برایشان انجام میدهید.
به همین طریق ممکن است بخواهید دوست قابل اعتمادی باشید تادیگران بتوانند به شما اتکا کنند. اما رسیدن بـه ایـن باور که هرگز نباید «نه» بگویید و یا روی دیگران را به زمین بگذارید، یک لازمهٔ سختگیرانهاست که نمیتوانید تضمینی درباره آن به دست دهید. اما اگر بگویید که «ترجیح میدهید» و یا «آرزو مـیکنید» کـه در قـبال دوستانتان حمایتگر باشید، این امکان واقـعبینانه را فـراهم مـیآورید که گاه ممکن است به خاطرعواملی که به دور از کنترل شما هستند، جواب «نه» بدهید. حتی اگر بخواهید و تلاش کنید، نمیتوانید اراده خـود را بـر جـهان تحمیلکنید. وقتی همچنان مصرانه انتظار داشته باشید کـه شـما، دیگران، عالم هستی وزندگی بهطور کلی چگونه باید باشند، نتیجه چیزی جز ابهام، سردرگمینومیدی و بدتر از آن نخواهد بود. وقتی تـوقع داریـد کـه دیگران، جهان یا زندگی، با شما به طرز خاصیبرخورد کـنند، به احساسی از خشم، نومیدی و افسردگی میرسید؛ زیرااین چیزهایی که شما میخواهید، نمیتوانند بهطور کامل و به شکلی کهشما مـیخواهید در اخـتیارتان قـرار بگیرند-بهخصوص اگر خواستههایتان غیرواقعبینانه و یا غیرقابل حصول باشند. به این طـریق بـرای خود تنها احساس گناه و بیکفایتی را به ارمغان میآورید. جان کلام این است که تنها کاری که بـاید بـه واقـع بکنید این است که تا حدامکان از شعارها و «باید» های زندگیتان بکاهید. وقـتی بـه جـای بایدهایتوقعآمیز، از خواستهها امیال و ترجیحات خود حرف میزنید، به لحاظاحساسی ثمرات آن را نصیب خود میکنید.
نوشته دکتر هاریت بریکر/ ترجمه مهدی قراچه داغی
این نوشتهها را هم بخوانید
سلام
عالی بود این برای من خیلی اتفاق افتاده اما نمیدونم چطور خودمو اصلاح کنم
از کجا باید شروع کرد؟
لطفا راهنماییم کنین
مرسی