آیین اژدهاکشی!
انسان باستان برای ستیز با تاریخ و هرگونه زمان کران مند، با اعمالی خاص به بازآفرینی زمان میپرداخته است. بازآفرینی زمـان بـه معنای برانداختن زمان تاریخی، سپنجی و گذرا، و پیوند با زمان قدسی، ازلی و اساتیری است. در این اندیشه، فعالیتهایی دارای ارزشاند که نمودگارهای ازلی دارند. درنتیجه انسان دست به اعمالی میزند که روزی روزگاری در ازل، ایزدی، خدایی و یـا پهـلوانی آن عمل را برای نخستینبار انجام داده است؛ مانند شکار، کشاورزی، ازدواج، ساختن بنا و شهر و…با این وجود وظیفهٔ انسان باستان، تنها تکرار و تقلید فعل ازلی است.
اجرای سالانهٔ آیین اژدهاکشی پیش از آغـاز سـال نو چند هدف را دنبال میکرده:
-بازآفرینی مداوم زمان، رفتن و پیوستن به زمان قدسی و اساتیری؛
-تکرار و تقلید آفرینش آغازین (با اجرای اژدهاکشی در الگوی آفرینش)؛
-بارور کردن زهدان زمین و آغـاز بـهار (بـا اجرای اژدهاکشی در الگوی برکت بـخشی)
-بـیزمان و بـیمکان کردن تن و جان، بهگونهای نمادین جاودانه ساختن خویش با پیوند به زمان ازلی.
1-بازآفرینی زمـان
انـسان بـاستان برای ستیز با تاریخ و هرگونه زمان کرانمند، بـا اعـمالی خاص به بازآفرینی زمان میپرداخته است. بازآفرینی زمان به معنای برانداختن زمان تاریخی، سپنجی و گذرا، و پیوند با زمان قـدسی، ازلیـ و اسـاتیری است. در این اندیشه، فعالیتهایی دارای ارزشاند که نمودگارهای ازلی دارند. درنـتیجه انسان دست به اعمالی میزند که روزی روزگاری در ازل، ایزدی، خدایی و یا پهلوانی آن عمل را برای نخستینبار انجام داده است؛ مـانند شـکار، کـشاورزی، ازدواج، ساختن بنا و شهر و…بااینوجود وظیفهٔ انسان باستان، تنها تکرار و تقلید فـعل ازلی اسـت.
اجرای آیینهای متعدد، یکی از راههای پیوند با زمان قدسی است. چراکه”آیین، تکرار پارهای از زمان آغـازین اسـت.”(الیـاده،1385،371)
درنتیجهٔ اینگونه اعمال انسان باستان، با زمان اساتیری آغازین یگانه میشود، خـود را بـه آنـ زمان ازلی فرافکنی میکند، گویی برای نخستینبار است که آن عمل مقدس رخ میدهد. طبق این پنـدار زمـان نـه تنها مفهومی گذرا و سپنجی ندارد، بلکه توسط انسان، هربار طی اعمال و اجرای آیینهایی مـتوقف مـیشود، به صفر میرسد و از نو دوباره آغاز میشود.) الیاده،1384، صص 101-17)
در این نوع از هستیشناسی، زمـان بـه مـعنی تاریخ و تقویم نیست. پیر نمیشود و هیچ کرانی برای آن نمیتوان متصور شد. بلکه به شـکل مـداومی (معمولاً هرساله) میتوان آن را نو کرد.
بیگمان یکی از راههای دستیابی به زمان ازلی و قدسی مـراسم اعـیاد بـوده است. چرا که”اعیاد در زمان قدسی واقعاند.”(الیاده،1385،373) مراسم و آیینهای همراه با جشن و سرور و اعـیاد، در حـقیقت پایان دادن به دورهای از زمان و آغاز دورهٔ تازهای از آن است، یعنی تولد هـربارهٔ زمـان.
یـکی از اعیاد همهگیر، که میتوان در هر جغرافیا و فرهنگی از آن سراغ گرفت، سال نو یا نوروز اسـت.
بـرای پایـان دادن به سال و آغاز سالی نو، آیینهای متعددی وجود دارد که میتوان بهطور کـلی آنـها را اینگونه دستهبندی کرد:
“1-پاک کردن مزاج (تنقیه)، تطهیر، اعتراف به گناهان، راندن دیوان و شیاطین، طرد شرور از روسـتا و آبـادی و غیره؛
2-خاموش کردن و برافروختن آتش؛
3-راه انداختن دستههای نقابدار (نقابها تصاویر روانـهای مـردهگاناند.) پذیرایی با تشریفات و مراسم از اموات که بـرایشان خـوانهای رنـگین میگسترند (ضیافت و غیره) و در پایان جشن، تا مـرز سـرزمین، تا دریا، یا تا رودخانه و غیره، مشایعتشان میکنند؛
4-پیکار دو گروه دشمن باهم؛
5-و در آنـ مـیان، برپایی جشنهای کارناوالی، همراه بـا عـیش و نوش و هـرزهگی و کـامرانی، بـرانداختن نظم معمولی و متعارف امور، و فسق و فـجور.”(هـمان،373)
بیگمان اجرای تمام این مراسم یکجا و بهطور کامل، در یک فرهنگ و منطقهای یـافت نـخواهد شد. بلکه هر فرهنگ شاید یـک و یا برخی از این مـراسم را در آغـاز سال نو برگزار کنند. امـا آنـچه در این مقال بدان پرداخته خواهد شد، مورد چهارم از این مراسم، یعنی”پیکار دو گـروه دشـمن باهم ئ”است. ارجاعات مستقیمی وجـود دارد کـه ایـن نوع از آیینهای آغـاز سـال نو، ارتباط مستقیمی بـا اسـتوره اژدهاکشی دارد. بابلیان طی مراسم آغاز سال نو، به بازآفرینی پیکار مردوک و تیامات میپرداختند و سـالانه بـا تکرار آفرینش ازلی به بازآفرینی زمان دسـت مییافتهاند. هـیتیان نـیز در آغـاز سال نو مراسم مـشابهی داشتند. همچنین از اینگونه مراسم میان مصریان نیز متداول بوده است. در میان یهودیان نیز، آغاز سـال نـو با مراسم اژدهاکشی همراه است و در آغـاز سـال نـو یـهوه بـا هیولای دریا، رهـب، پیـکار میکند و او را شکست میدهد. با اجرای هرسالهٔ این آیین نمایشی، گروه برگزارکننده نه تنها به تکرار خـلقت جـهان مـیپرداختهاند، بلکه میتوانستند دوباره زمان را از نو آغاز کـنند. (هـمان، صـص 374-376) هـمچنین در آیـینهای قـدیمی ایران، اجرای اژدهاکشی بخشی از مراسم و آیینهای نوروزی محسوب میشده است. (بیضایی،25)
بازآفرینی زمان با اجرای آیین اژدهاکشی را شاید بتوان به شکل زیر دستهبندی کرد:
1-بازآفرینی زمان بـا تکرار و تقلید فعل خلقت آغازین جهان؛
2-بازآفرینی زمان با تکرار و تقلید پیروزی بهار و شکست زمستان؛
2-استوره و آیین اژدهاکشی
از شواهد و مستندات پیدا است که استوره اژدهـاکشی، از گـستردهگی جهانی برخوردار است. در بسیاری از فرهنگها و اساتیر جهان میتوان نشانههایی از این استوره سراغ گرفت. (سرکاراتی،237) همین موضوع خود میتواند دلیلی باشد براینکه در اغلب فرهنگها میتوانسته اجرای آیین اژدهاکشی در مـراسم گـوناگونی، از جمله مراسم سال نو، وجود داشته باشد.
در افسانهها و استورههای باستان این داستان آشنا و تکراری به نظر میرسد: اژدها یا دیو پلیدی به سـرزمینی حـمله میکند و آن را به تصرف خـویش در مـیآورد. اژدها جلوی سرچشمههای برکت و باروری را میگیرد و یا مانع از آفرینش جهان است. قهرمان-خدایی با شکست اژدها، دوباره زندگی و ادامهٔ حیات را برای مردمان ممکن مـیسازد.
وقـتی با چنین استورهٔ فـراگیری روبـهرو هستیم، بیگمان تفاوت این استوره در فرهنگها و اساتیر گوناگون امری مسلم مینماید. باتوجه به تمام استوره های اژدهاکشی، به نظر میرسد این استوره را میتوان در دو الگو دستهبندی کرد و سپس هر الگو و ارتـباط آنـ با مسئلهٔ بازآفرینی زمان را جدا بررسی کرد. الگوی اول اژدهاکشی و آفرینش است و الگوی دوم، اژدهاکشی و برکتبخشی.
2-1 اژدهاکشی و الگوی آفرینش
در این نوع از اژدهاکشی، با قربانی شدن اژدها، قهرمان اژدهاکش از پارههای تن اژدها جـهان را مـیسازد. (الیاده،1384،34) در واقـع اژدها از آفرینش جلوگیری میکند. در این استوره با آفرینش و خلقت جهان مواجهایم و کل استوره را میتوان به دو نماد کـلی خلاصه کرد: اژدها و قهرمان اژدهاکش. در این نوع از استورهٔ اژدهاکشی، اژدها نـماد آشـوب ازلی، بـیسامانی آغازین جهان است. اژدها همان ظلمات آغازین است که چیزی از چیز دیگر قابل تفکیک نیست. همهچیز بـیصورت و شـکل است. زمان وجود ندارد، و این بیزمانی همان بینظمی و آشوب است. قهرمان اژدهاکش نـیز، نـماد نـوری است که با کشتن اژدها، تاریکی آغازین را شکلپذیر و صورتمند میکند. او جهان را با کشتن اژدها خـلق میکند و زندگی را میسر. با خلق جهان توسط قهرمان اژدهاکش زمان معنا میپذیرد و نـظم بر امور هستی جـاری مـیشود. برای مثال میتوان به استورهٔ نبرد مردوک و تیامات اشاره کرد. زمانی که مردوک، تیامات ماده اژدهای هراسآور را از پای درمیآورد، او را به دو نیم میکند، با یک نیمهٔ بدن او آسمان و با نیمهٔ دیگر، زمین را مـیسازد.
حال میتوان پی به دلیل اجرای آیین پیکار دو تن یا دو دسته در مراسم آغاز سال نو پی برد. در این آیین”ایام آخر سال را میتوان با دوران پرآشوب پیش از خلقت یکسان شمرد.”(همان، ص 81) که اژدهـا نـمایندهٔ آن است. کشتن نمادین فرد و یا گروهی که در آیین نقش اژدها را بر عهده دارند، در حقیقت همان تکرار فعل خلقت است. افراد شرکتکننده در آیین، با اجرای سالانهٔ مراسم، نه تنها هربار بـه تـکرار آفرینش میپرداختند، بلکه زمان را نیز نو میکردند. با نوشدهگی زمان، خود نیز به لحاظ ذهنی و درونی نو میشدند. این مفاهیم دقیقاً در مسئلهٔ نوروز نیز نهفته است. برگزارکنندهگان آیین، هـرساله زمـان آشوب را به زمان سامانمند بدل میکردند و گویی خو را هربار در آغاز آفرینش قرار میدادند. برگزارکنندهگان در طول مراسم فریاد میزدند:”بشود که او (مردوک) همواره بر تیامات چیره شده، روزهای زندگیاش را کـوتاه کـناد.”(هـمان،70)
2-2 اژدهـاکشی و بـرکتبخشی
این الگو در استورهٔ اژدهاکشی از سه عنصر اصلی تشکیل شده است:1-اژدها؛2-نیروی باروری اسیر شده؛3-قهرمان اژدهاکش. در این الگو اژدها بـا اسـیر کـردن یکی از نیروهای برکت و باروری، از ادامهٔ حیات پیشگیری مـیکند. بـرای راضی نگهداشتن و یا سیراب کردن اژدها، مردمان باید هر روز قربانی بدهند. باید کام اژدها سیراب شود. در بسیاری از موارد، اژدهـا بـا ورودش زیـباترین دختر سرزمین را اسیر میکند، که ممکن است دختر یا دخـتران پادشاه باشند. این عمل به معنای تسلط بیچونوچرای اژدها و آغاز خشکسالی است. (بیضایی،49) در الگوی برکتبخشی، نیروهای اسیرشونده در روایـات گـوناگون مـتغیرند. اما بهطور کلی میتوان آنها را به سه دسته تقسیم کرد:1-اسـیر کـردن ابرهای بارانزا یا چشمهساران؛2-اسیر کردن دختر یا دختران باکره؛3- اسیر کردن و یا خوردن گاوهای شـیرده.
بـیگمان هـر سه دسته، از نمادهای باروری، زایندهگی و برکت هستند. قهرمان اژدهاکش با کشتن اژدهـا بـه آزادسـازی یکی از نیروهای نامبرده میپردازد و باردیگر برکت، سرسبزی و بهار برای زمین اتفاق میافتد.
اگر در اجـرای آیـین، نـیروی اسیرشده دختر باشد، بیگمان اجرای آیینی این استوره با مفهوم بازآفرینی زمان و الگوی بـهار هـمخوانی دارد. چرا که در این اساتیر، بعد از اژدهاکشی و آزادسازی دختر توسط قهرمان، استوره به ازدواج مـقدس قـهرمان و دخـتر میپردازد.
در اجرای این آیین، اژدها یا دیو نماد زمستان، دختر نماد زمین اسیرشده و قـهرمان اژدهـاکش نماد بهار و آسمان است. پیوند قهرمان و دختر در حقیقت پیوند مقدس آسمان و زمین اسـت و بـاریدن بـاران به نشانهٔ بهار و بارور شدن زهدان زمین. با اجرای سالانهٔ این آیین، گروه اجراکننده، هـربار بـا تأکید به شکست زمستان و پیروزی بهار، به کشتن زمان پیر و یا جـوان کـردن زمـان میپرداختند. این عمل همچنین به معنای رفتن و فرافکنی خود به زمان آغازین جهان نیز اسـت. بـا هـر بهار که به شکل نمادین ساخته میشده، هربار زمان از شکل تاریخی و بـیبرگشت خـود خارج و به شکل مداومی بازساخته میشده است. باید درنظر داشت که هر دو آیین در ارتباط با مـسئله بـازآفرینی زمان یک هدف را دنبال میکنند و آن نو کردن زمان از طریق آفرینش دوبـارهٔ کـیهان است، چرا که”با بازگشت بهار، هـر بـار، آفـرینش کیهان تجدید میشود.”(الیاده،1385،387)
درنتیجه، اجرای سـالانهٔ آیـین اژدهاکشی پیش از آغاز سال نو چند هدف را دنبال میکرده:
-بازآفرینی مداوم زمان، رفـتن و پیـوستن به زمان قدسی و اساتیری؛
-تـکرار و تـقلید آفرینش آغـازین (بـا اجـرای اژدهاکشی در الگوی آفرینش)؛
-بارور کردن زهـدان زمـین و آغاز بهار (با اجرای اژدهاکشی در الگوی برکتبخشی)
-بیزمان و بیمکان کردن تن و جـان، بـهگونهای نمادین جاودانه ساختن خویش با پیـوند به زمان ازلی.
این نوشتهها را هم بخوانید